معنی لفظی کلاردشت
جواد مفرد کهلان،پژوهشگر ايران باستان،سوئد
کلمه کلار را به سادگی می توان از ریشه خیل آر ( بیرون آورنده نیش های بلند و کج خلنده؛ فارسی کهن خوهل آور) یعنی جایگاه گرازان گرفت.
کلمه خئل در زبان آذری به معنی نیش گراز بهتر بر جای مانده است. نگارنده بعد از سالها تفحص نام های کاسپی و گرگان (وهرزان، وهرگان) به ترتیب به معنی خورندگان گوشت گراز و سرزمین گرازان دریافته است.
امروز که در داستان نبرد رستم با شاه مازندران در شاهنامه به نام پهلوان اساطیری مازندرانی کلاهور (علی القاعده صورتی از ریشه خیله خور) بر خورد نمودم؛ به پیگیری این موضوع کشیده شدم: مطابق شاهنامه کلاهور "که مازندران زو پر از شور بود" دست رستم (آترادات پیشوای آماردان؛ آذربرزین؛ الوای) را چنان فشرد که دست رستم از این کردار وی چنان به درد آمد که به رنگ نیل شد. آنگاه نوبت به زور آزمایی خود رستم رسید:
بیفشارد چنگ کلاهور سخت فرو ریخت ناخن چو برگ درخت
کلاهور با دست آویخته پی و پوست و ناخن فرو ریخته
بیاورد و بنمود و با شاه گفت که بر خویشتن درد نتوان نهفت
ترا آشتی بهتر آید ز جنگ فراخی مکن بر دل خویش تنگ
ترا با چنین پهلوان تاو نیست اگر رام گردد به از ساو نیست
مسلم است که انطباق کلار یا کلاو یعنی دارای آوای نیرومند (کل[=نیرومند]+آوا+ آر) یا همان غوک (موجود پُر صدا)، قور باغه (به ترکی آذری یعنی دارای فریاد نیرومند) بنیاد درستی ندارد. می دانیم که در ایران باستان موجودی موذی و اهریمنی (خرفستر) به شمار می رفته؛ لذا کلار به معنی غوک در وجه تسمیه کلاردشت صرفاً ساده انگاری و به دنبال ظواهر امر ساده موجود رفتن است.
اما اگر کلار را از ریشه کُل (ستور اهلی و یا وحشی نر و نیرومند) بگیریم باز پای گراز (از اسامی حماسی کهن مردان مبارز خصوصاً در مازندران و یکی از نمودهای ایزد جنگ بهرام) به وسط می آید که به عنوان ستور وحشی و نیرومند که از نظر کثرت توالد و محیط پرورش طبیعی مناسب در این منطقه بیش از گاومیش و گوزن و آهو و بزکوهی مورد توجه قرار می گیرد.
نام کلاهور شاهنامه (گراز خوار) به همراه نام ایل کرد کلهُر (کل خور= به احتمال زیاد در این باب منظور گوزن خوار و بزکوهی خوار) نام کلار دشت را به مفهوم دشت محل زیست گرازان و ستوران وحشی نشان می دهد. در این مسیر استدلال، نامهای شاهنامه ای هفتخوان رستم که به صورت اولاد گندی (علی القاعده وراز غنیتی/گندی= گرازخوار یا گراز بزرگ) و ارژنگ دیو (=دیو جنگی و سیاه، در اصل همان وراژنگ= گراز) به نام مازندرانی کهن کلاهور (گراز خوار) که پیشتر از آن در این باب یاد شد؛ به عنصر گراز اصالت می بخشند.
چنان که در آغاز گفته شد نام های "کاس-پیانه" و "وهراگانه" هم که در عهد باستان به منطقه مازندران و گرگان اطلاق شده اند به ترتیب به معنی همین گرازخواران و محل منسوب به گراز می باشند.
کلاردشت (از وبلاگ بهشت گمشده ایران زمین): در گذشته کلار خوانده می شد و کلار نام شهر و قلعه ای باستانی در محدوده کلاردشت امروزی بود .
کلمه کلار نیز آنگونه که در فرهنگ فارسی آمده ، و به فتح "ک " به معنی غوک و وزغ می باشد . اینکه چرا نام کلار بر این منطقه نهاده اند ، به احتمال آن است که در قدیم در این دشت زمین های باتلاقی وسیعی وجود داشته است که اصطلاحا "لش " نامیده می شود و این زمین ها محل تجمع و تراکم انواع غوک و وزغ بوده است . چه بسا در گذشته های دور وسعت چنین زمین هایی بیشتر بوده و این محدوده مملو از جانوران مزبور بوده است و نام دشت به این سبب به کلار و بعد ها به کلاردشت شهرت یافته است.
كلاردشت، دشتي بر فراز كوهها، منطقهاي كوهستاني است در غرب مازندران با وسعت 1509 كيلومترمربع، تابع شهرستان چالوس و متشكل از سه دهستان كلاردشت، بيرون بشم و كوهستان كه جمعيت آن در سرشماري سال 1375، 23097 نفر برآورد شده است و البته خدا ميداند كه هماكنون با اين هجومهاي بيرويه چه جمعيتي دارد.
كلاردشت از جنوب قله تخت سليمان تا حدود گردنه كندوان به خطالرأس اصلي البرز محدود ميشود و رود چالوس از كنار آن ميگذرد.دهستان كلاردشت با 39 آبادي در دشت كوچكي در دامنه تخت سليمان واقع و مركز آن حسن كيف است.اين منطقه با دو جاده فرعي به راه اصلي كرج - چالوس و ساحل درياي خزر ميپيوندد. جاده نخست از مرزنآباد در فاصله 25 كيلومتري جنوب چالوس منشعب شده و به طول 20 كيلومتر از ميان تپههايي كه بر دامنههايشان گندم و جو كشت ميشود، ميگذرد و دومين جاده، از عباسآباد واقع در جاده كناره، ميان راه چالوس و تنكابن منشعب شده و به طول 25 كيلومتر پس از گذشتن از جنگلهاي متراكم و بسيار زيبا در ناحيه نكارود به غرب دشت ميرسد.
وجود بيش از 45 قله بالاي 4000 متر، نمونه كمنظيري از عظمت، صلابت و زيبايي رشتهكوههاي البرز را در كلاردشت به نمايش گذاشته است. علمكوه با ارتفاع 4845 متر از سطح درياي آزاد بلندترين كوه اين دشت است. علمكوه كه در سمت شمال شرقي به ديوارهاي به طول 700 متر و عرض 450 متر منتهي ميشود، يكي از هشت ديواره سخت گذر جهان است.
«تخت سليمان» نيز كه در افسانهها از آن به جايگاه ازدواج «سليمان (ع) و بلقيس» ياد ميكنند با ارتفاع 4650 متر يكي از ديدنيهاي اين منطقه به شمار ميرود.
در كوههاي مرتفع كلاردشت يخچالهاي طبيعي و دايمي وجود دارد كه پس از گذشت دهها ميليون سال همچنان ناآرامند. اين تودههاي عظيم يخ كه با سنگ و خاك آميخته شدهاند، منابع اصلي آبگيري رودخانه «سرداب رود» (مهمترين رودخانه كلاردشت» هستند و البته چشمههاي ديگر نيز اين رود را ياري ميكنند. آب «سرداب رود» از صافترين و زلالترين آبهاي رودخانههاي شمال ايران است و براي پرورش و تكثير قزلآلا و ماهي آزاد مناسب است.
هوا در كلاردشت مه نسبتا دايمي دارد و دماي آن در برخي از روزهاي سرد زمستان به حدود 30 درجه سانتيگراد زير صفر ميرسد. در شبهاي تابستان نيز گاه مردم به استفاده از لباس گرم نياز دارند. درياچه ولشت (سماء)، نگين آبي كلاردشت نيز يكي از درياچههاي آب شيرين ايران است.
اين درياچه با وسعتي حدود 20 هكتار در عمق تپههاي شرقي كلاردشت در نزديكي دهكده «سماء» واقع است.طول اين درياچه دايمي 650 متر، عرض آن 300 متر و عمق گودترين نقطه آن 30 متر است.منبع تامين آب ولشت، چشمههاي كف و اطرافند. اين درياچه جزو زيستبومهاي نادر مازندران است و پرندگان مهاجري از قبيل مرغابي و غاز وحشي در اين مكان يافت ميشوند و اما اشياي به دست آمده در منطقه كلاردشت نشان از قدمت 1000 سال قبل از ميلاد دارد.منطقه كلاردشت از لحاظ طول عمر ساكنان آن نيز شهرت دارد كه اين امر به زندگي طبيعي و متعادل و شرايط جغرافيايي مربوط است و البته بهتر است بگوييم مربوط ميشد!تا حدود 30 سال پيش خانههاي چوبي قديمي «داردچي» و پس از آن خانههاي نيمهسنتي در اين منطقه ديده ميشد و حالا جاي آن خانههاي سنتي و نيمهسنتي را كه يكي از جاذبههاي توريستي اين منطقه بود ويلاهاي مدرن گرفته است.عبور از جاده كلاردشت و نگاهي نه چندان ژرف به طبيعت حتي بدون هيچ نظر كارشناسي به وضوح نشان ميدهد كه ساخت و ساز در اين منطقه سالها پيش بايد متوقف ميشد.
آلودگي اطراف جاده با زبالههاي غيرقابل جذب نيز وصله ناجور اين طبيعت است اگر چه كلاردشت، هنوز هم همان بهشتي است كه سالها پيش مجله «گردش» از آن ياد كرده بود: «دشتي بر فراز البرز در ارتفاع 1250 تا 1350 متر انباشته از رسوبات عهد سوم زمينشناسي و از همين ارتفاع تا دريا فقط 30 كيلومتر فاصله دارد.»پوشش گياهي جنگلهاي منطقه كلاردشت شامل: سپيدار، افرا، داغداغان، توسكا، تمشك، نمدار، راش، زرشك، گل سرخ وحشي، بلوط سياه، ممرز، ازگيل، ملچ، بلوط، زالزالك، سياهتلو، خوج و ... است.از پستانداران و پرندگان وحشي جنگلهاي كلاردشت نيز ميتوان سنجاب، گوزن، بز، پلنگ، خرس، خرگوش، خوك، شغال، گربه وحشي، جوجه تيغي، گوركن، گرگ، قرقاول، لاشخور، داركوب، دم جنبانك، كبك، قوش، كبوتر، زاغچه، جغد، كوكرك و بلدرچين را نام برد.
- شنبه 26 تير 1400-7:33
من نمیدانم چرااین محققن راه دورو دراز وپر پیچ وخم رفته وسراخر یک اسم نامانوس ونا درخور تحویل میدن کلار دشت از نامهای قدیمی کردی وایرانی کلاره یعنی چشم ومردومک چشم گرفته شده که با طبیعت انهم همخوانی داره نه اینکه محل گراز وو.. باشه
- سه شنبه 6 مهر 1395-10:55
ممنون از توضیحات جالب و ریشه یابی دقیق و کارشناسانه شما از کلمه کلار و کلاردشت.
- پنجشنبه 28 آبان 1394-18:8
جالب نیست چرا
- کلاردشت تعریف دیگری دارد .
- واضح گفته نشده و بسیار حاشیه رفته اید. لزومی ندارد در وجه تسمیه کلاردشت این همه حاشیه رفته که اصل موضوع را فراموش کرده اید.
- کلاردشت جدید بهتر است با نقشه جدید نیز تعریف شود و دوست خوبم دریاچه ولشت جز کلاردشت نیست .
ولشت جز بخش کلنو و ولشت و شهرستان چالوس است.
لطفا اطلاعات خود را واقعی تر و بروز تر و شفاف تر عرضه نمایید تا از ان استفاده شود.
منبع و ماخد در ارائه مطالب خیلی مهم است .- چهارشنبه 13 مرداد 1395-23:37
دوست عزیز، لطفا به تاریخ ارسال مطلب دقت بفرمایید در سال انتشار این مطلب، دریاچه ولشت جزء کلاردشت بود. البته به صورت تاریخی هم این طور بود، اما از سال 91 روستای کلنو و دریاچه ولشت به شهرستان چالوس ملحق شد که البته کار عجیبی بود.
- جمعه 16 بهمن 1394-23:21
دوست عزیز ولشت جز کلاردشته و کلنو هم یکی از روستاعای کلاردشته.مگه اینکه شما به تازگی ادعای استقلال از کلاردشت رو کرده باشین.یه چیزی تو مایه های کاتالونیا از اسپانیا
خخخخخخخخ
در ضمن به نظر من در مورد ریشه کلمه کلاردشت خوب توضیح داده شده
- دوشنبه 20 آبان 1392-0:0
عالی بود متشکر
- يکشنبه 12 ارديبهشت 1389-0:0
ham vatane aziz
besiyar matlabe jalebi bood
ba tashakor az zahmati ke keshidi
roja
az london - جمعه 27 فروردين 1389-0:0
خیلی جامع و کامل بود .
- سه شنبه 17 فروردين 1389-0:0
ba salam man kelardashti hastam va mykhaham ba shoma ertebat barghara konam.