باحجاب، بدحجاب ، بی حجاب
...چرا ادیان در باره پوشش پیروان خود حساسیت به خرج داده و می دهند و چرا برخی از پیروان ادیان از فرامین مربوط به پوشش و لباس، سرپیچی می کنند؟(يادداشتي از ميلاد محقق،پژوهشگر و استاد دانشگاه،متولدرامسر)
تصور کنید فرزند پسر خانواده ای را که برای تحصیل در دانشگاه به یکی از شهرهای دور از سکونت خانواده اش برود و مدتی برایش این امکان به وجود نیاید که به خانواده اش سری بزند و دیداری تازه کند.
خیلی طبیعی است که دلش برای پدر و مادر ش تنگ شده و برای دیدار آنها بی تابی می کند اما درس و اشتغال به تحصیل و همین طور دوری راه، هر گونه امکانی را برای سفر به دیار خانواده حداقل تا چند ماه از او سلب کرده است.
برای اين شخص راهی جز صبر و تحمل وجود نخواهد گذاشت، بنابر این باید با تدبیر و حوصله، زمان مورد نظر را سپری کند.
باز تصور کنید که دانشجوی جوان مورد بحث ما روزی در اتاق دانشجویی خویش و در مقابل عکس پدر و مادرش نشسته است و سرشار از عشق و علاقه به والدین به عکس نگاه می کند.
او لحظاتی را با خیره شدن به عکس می گذراند و سپس این احساس به او دست می دهد که این کار او را راضی نمی کند و به همین دلیل عکس را در دستان خود گرفته و در آغوش خود می فشارد و برای تخلیه احساسات به فوران رسیده خود لبان خود را بر روی عکس والدينش قرار می دهد و با احساسی پر از عشق به پدر و مادر،عکس آن ها مي بوسد.
حال در این لحظه کسی را در نظر بگیرید که ناگهان وارد اتاق دانشجوی جوان دور از پدر و مادر مورد بحث ما شده و به شدت به او اعتراض کند که: تو خجالت نمی کشی که نسبت به یک عکس که ماهیت مادی دارد به این نحو ابراز احساسات می کنی و خیال می کنی که به واقع این عکس، پدر و مادرت هستند؛ در حالی که چنین نیست و چیزی را که در حال بوسیدن آن هستی تنها یک کاغذ پاره است؟ دلیل این کارت چیست؟
در واقع عکس جلوه ای از پدر و مادر او است و چون اکنون به والدین خود دسترسی ندارد، در حال تخلیه احساسات از راه تماس با عکس می باشد و در واقع می خواهد از راه تماس با جلوه ای از پدر و مادر خود، با والدینش ارتباط برقرار کند چرا که اگر در کنار پدر و مادرش بود دیگر این عمل معنایی نداشت و آنگاه می توان به او اعتراض کرد که چرا با وجود حضور فیزیکی و روحانی پدر و مادر در کنارت به عکس آنها متوسل شده ای؟!
اما اکنون پدر و مادر ش در کنار او نیستند و اعتراضی بر او وارد نیست و شاید من و شما هم جای او بودیم همین کار را انجام می داده ایم و از طریق عکس که جلوه ای از پدر و مادر است نسبت به آنها ابراز احساسات می کردیم و عواطف و احساسات به قلیان آمده خود را تخلیه کرده و به آن عکس انتقال می دادیم.
موضوع ستایش و پرستش خالق نیز این گونه است که هر گاه انسان نتواند به درک خدای واقعی خود که پروردگار یکتا و لاشریک است برسد، برای عرض ارادت و تمنای خود به ساحت حضرت حق، به جلوه های او متوسل می شود.
همه ستایشگران عالم که غیر خدا را می پرستند این گونه اند و اگر این امکان وجود داشت که آنها نیز می توانستند خدای واقعی را درک کنند، هیچگاه به درگاه غیر او نمی رفتند و از غیر او تمنایی نداشتند.
به سختی می توان باور کرد، آنهایی که غیر خدا را می پرستند نمی دانند که معبودی که در حال پرستش آن هستند نمی تواند خدای واقعی باشد، چون درک افراد مورد بحث به اندازه ای است که نمی توانند خدای واقعی را بفهمند و نیازهای روحانی خود را از منبع اصلی برطرف نمایند، به ناچار در همان ارتفاع و سطح متوقف می شوند و آنچه در دسترس شان است را مورد پرستش قرار می دهند.
ماجرای خود شناسی انسان نیز همچون خدا شناسی او جالب توجه است و اغلب انسانها به جای توجه به خود به جلوه های خود متمرکز می شوند و این موضوع باعث می شود تا بخش عمده ای از لحظه های زندگی روزمره خود را صرف پرداختن به جلوه هایی از خود کنند.
گاهی فاصله بین خود و جلوه های مربوط به خود آن قدر زیاد است که انسان خود را گم می کند و در پی یافتن خود دچار رنج های بسیار می شود و برخی از انسانها تا آخر عمر، خود را نمی یابند و با جلوه های خود زندگی می کنند.
تاکنون شنیده اید که بعضی از دوستان تان از واژه هایی مانند خود حقیقی و خود غیر حقیقی استفاده می کنند و برای این موضوع ساعت ها تعریف و تمجید انجام می دهند، به این دسته از افراد باید گفت که خود انسان، اصلی و بدل و تقلبی ندارد بلکه غیر از خود انسان هر چه که جایگاه خود را اشغال کرده باشد، جلوه هایی از خود انسان است نه خودهای غیر واقعی،غیر حقیقی و تقلبی.
یکی از جلوه های خود انسان لباس و پوششی است که انسان برای عریان نبودن از آن استفاده می کند و بخش عمده ای از تن عریان هر فردی را می پوشاند و مانع دیده شدن آن می شود.
از ابتدای خلقت بشر تاکنون، لباس انسان به عنوان محافظ بدن در برابر گرما و سرما به کار رفته است و رفته رفته این کاربری به جنبه های دیگری مانند شناسایی و معرف شغل و حرفه صاحب لباس گرایش یافته و حتی در بسیاری از مواقع بعنوان ابزاری برای تفاخر و برتری نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
با ظهور ادیان، مذاهب، مکاتب و فرقه های مختلف در زندگی انسان ها، لباس به عنوان یکی از مظاهر تعهد و تقید به فرامین و آموزه های محتوایی آنها درآمد و رعایت ضوابط پوشش بر اساس دستورات ادیان ضرورت یافت و نادیده گرفتن قواعد مربوط به آن، تخلف و گناه محسوب شد.
امروز ما در مقابل این سوال قرار گرفته ایم که چرا ادیان در باره پوشش پیروان خود حساسیت به خرج داده و می دهند و چرا برخی از پیروان ادیان از فرامین مربوط به پوشش و لباس، سرپیچی می کنند؟
بر اساس آنچه در ابتدای این بحث آورده ایم، خداشناسی و خودشناسی انسان ها اغلب با اشکالاتی روبه رو بوده است که در طول زندگی موانعی را برای رسیدن او به خدا و خود ایجاد کرده است و همواره سعی داشته است تا با عبور از جلوه های خدا و خود به منبع اصلی خود و خدا دست یابد.
در این میان کسانی هستند که گرفتار فخرفروشی اند و با پرداختن به جلوه هایی از خدا و خود می باشند و این موضوع آنها را از رسیدن به اصل بازداشته است که در این باره می توان به عبادت کنندگان غیر خدا و دلباختگان پوشش و لباس اشاره کرد.
داستان توجه انسان به خود و پرداختن بیش از اندازه به ظاهر و لباس خویشتن نیز از همینجا ناشی می گردد و اغلب انسانهایی که در محتوای خود عالمی از ارزشهای والای انسانی دارند و به طور طبیعی سخت مشغول آنها هستند، هیچگاه فرصت نمی کنند که به ظاهر خود همچون کسانی که در محتوای درونی خود چیزی برای عرضه کردن ندارند، بپردازند.
افرادی که به شدت مشغول انجام کاری هستند و همه حواسشان به آن کار است، کمتر می توانند به چیزی غیر از کار بپردازند و همینطور کسانی را هم که مشغول درون خود هستند به ندرت می توان یافت که به ظاهر خود آنطور که باید و شاید رسیدگی کنند.
بنابراین می شود چنین نتیجه گرفت که افراد جامعه اگر از ارزشهای محتوایی و درونی قابل توجهی برخوردار باشند و به طور روزمره سرگرم رسیدگی به ارزش های نهفته در خود باشند هیچگاه در پی پرداختن به ظواهر بیش از حد و اندازه، نخواهند بود.
اینکه ضوابط اجباری حجاب در جامعه باید جریان یابد یا خیر؟ موضوعی نیست که ما بخواهیم و یا بتوانیم در این مقوله به آن بپردازیم زیرا هدف ما از بیان این مطالب اصالت حجاب و حجاب انسانی است که عرفای ما از قرون گذشته بطور مداوم به آن اشاره داشته اند نه آنچه امروزه در باره آن بحث می شود.
وقتی جلوه های خدا حجابی می شوند مابین ما و خدا، و هنگامی که جلوه های خود ما مانعی برای درک خود ما می شوند، حجاب های واقعی خود را هویدا می سازند و ما آنگاه متوجه این موضوع خواهیم شد که حجاب چیست؟ باحجاب، بدحجاب و بی حجاب کیست؟(ادامه دارد )
ايميل نويسنده: (drmohaqeq@gmail.com)
- چهارشنبه 24 مهر 1392-0:0
این ماهواره دین و غیرت رو تو کشور ایران نابود کرد.
- دوشنبه 15 آذر 1389-0:0
سلام آقای محقق یک نفر ناشناس با gmail شخصی من با شما ارتباط برقرار کرده و من خیلی نگران هستم که نکند mail شخصی من هک شده باشد اگر از این شخص اطلاعی دارید ممنون می شم به من هم خبر بدید . با تشکر دهقان.
- چهارشنبه 22 ارديبهشت 1389-0:0
سلام آقا یا خانم گودرزی
همانگونه که خودتان آگاهی دارید قوانین و مقررات یک کشور برای موضوعات مختلف تعاریفی ارائه می دهد و همه باید از آن پیروی کنند.
در کشور ما موضوع حجاب جزئی از موارد قانونی ست که همه را موظف به آن کرده اند و امر اختیاری نیست.
در جامعه هر حرکتی باید تابع قانون باشد ولی در محافل خصوصی که جنبه اجتماعی پیدا نکند بجا آوردن آیین ایرانی از جمله پوشش نباید ایراد داشته باشد.البته اگر ... - سه شنبه 21 ارديبهشت 1389-0:0
آقای دکتر محقق عزیز
خودتان در مباحث قبلی و بعدی از تلفیق ایرانیت و اسلامیت فرهنگ امروزی ایرانیان فرمودید به نظر شما نمی شود آنهایی که فقط به ایرانیت علاقه دارند پوشش ایرانی ها را داشته باشند نه اسلامی ها را؟
لطفا پاسخ بدهید.
از مازندنومه هم می خواهم درج بفرمایند - سه شنبه 21 ارديبهشت 1389-0:0
سلام
خواستم در رابطه با این مطلب مرقومه ای برایتان ارسال نمایم اما حسش نبود - دوشنبه 20 ارديبهشت 1389-0:0
حجاب را خدا برای زن واجب دانست و یکی از دلیل های آن را امنیت زن دانست.پس هر زنی بخواهد امنیت اخلاقی را بیشتر کند باید به حجاب پناه ببرد.از آقای دکتر محقق تشکر می کنم که این مطالب زیبا و آموزنده را نوشتند