در دنياي پيچيده مسئوليت برخي از مديران نخبه و شايسته رده هاي بالايي، مياني و حتي گاهي پاييني وزارتخانه ها و سازمانهاي پايتخت امور شگفت انگيزي مشاهده مي شود كه هوش هر آدم تحليل گر داده پردازي  در برابر اين همه خلاقيت هاي اكتسابي و گاهي هم ذاتي آنها هنك مي كند.

القصه اين مديران خدوم كه برخي از آنها چون هلو خوردني هستند، سوار بر خودروي پلاك قرمز صد در صد وطني كه آيتمهاي 52 گانه موسسه استاندارد را نيز دارا مي باشد، به اتفاق يكي از مسئولان ارشد، برجسته و كاربلد سازمان تحت امر خود كه از قضا و به طور كاملا اتفاقي همسر شرعي و قانوني ايشان نيز هست، بدون حضور ولد شريف و صبيه عفيف كه چند شبانه روزي از والدين محترم رضايتنامه گرفتند تا اوقات فراغت را در كنار همسالان خود به نحو خفن و مطلوبي غني سازي كنند، جاده هاي پر پيچ و خم اما سر سبز شمال را با خيال مطمئنه به دوراز چشمهاي محسوس و نامحسوس طي مي كنند تا روزهاي پاياني هفته در يكي از استانهاي ساحلي به انجام ماموريت مهم اداري بپردازند. 

جانم  براي تان بگويد در اين سو هم مسئولان وظيفه شناس استاني كه به وسيله اتوماسيون اداري و گه گاهي نيز از طريق تماس تلفني در جريان ماموريت جناب مدير پايتخت نشين قرار مي گيرند، ازچند وظيفه مهم به صورت روتين مطلع هستند كه جهت اطلاع  و انتقال تجربه در راستاي آموزش ضمن خدمت  ديگر مسئولين عزيز خدمتتان عرض مي كنم .

نخستين وظيفه اصلي اطلاع رساني از طريق گوش شنوا و چشم بيناي سازمان مربوطه به اهالي رسانه است كه بگوش باشيد تا از اين رويداد مهم خبري جا نمانيد. وظيفه دوم نيزبرگزاري جلسه، كارگروه و يا همايش با حضور مسئولين بزرگ و كوچك اداري استاني  و شهرستاني و اگر هم خدا شانس بدهد افتتاح يا كلنگ زني و شايد بازديد از يك پروژه دردست اجرا مي باشد.

سومين وظيفه كه به اعتقاد من از همه شاخص تر به نظر مي رسد و بر مهمان نوازي  شمالي ها مهر تاييد مي زند  تمهيد مقدمات براي اسكان در يك جاي ساكت و آرام ترجيحا ويلاي ساحلي و پلاژ و نيز پذيرايي خوب و آبرومندانه با غذاهاي محلي و ايراني از اين مدير خستگي ناپذير مركز نشين و هيئت محترمه همراه است كه براي ارائه خدمت كيلومترها راه را از پايتخت تا اينجا پيموده اند.

حالا حقيقتا شما كلاهتان را قاضي كنيد كه چه كسي در اين روزگار حاضر است تعطيلات دوست داشتني پايان هفته را فداي كار اداري بكند؟ مسلما با كمي ملاحظه جواب منفي است. اما در كمال مسرت و شادماني بايد اعتراف كنيم كه عده اي از مديران و مسئولان متعهد و انصافا با وجدان پايتخت، اين رنج و سختي را به جان مي خرند و روزهاي پاياني هفته در طول سال و به ويژه دراين روزهاي گرم و طاقت فرساي تابستان براي خدمت به مردم، حضور گسترده و پررنگي در استانهاي شمالي دارند.

 ما كه مي گوييم دست و تن شان درد نكند و خدا به آنها قوت بدهد.الهي كه  آن كيسه هاي برنج طارم اعلاي دم سياه و شيشه هاي زيتون پرورده كه از سوي مسئولان وظيفه شناس استان به رسم هديه در صندوق عقب خودرويشان گذاشته مي شود ازشير مادر هم براي شان حلال تر باشد و گوشت تن شان شود. هرچند كه  ماهي سفيد هاي شش كيلويي وجعبه هاي پرتقال تامسون در نبود خاويار كار خودش را مي كند. 

الغرض اين شگرد برخي از مديران مذكوركه با زيركي براي خودشان كار درست مي كنند،عزيز از جان گذشته اي در يكي از سيستمهاي نظارتي كشور را مي طلبد تا به تفحص در ماموريتهاي مديران و مسئولان پايتخت نشين بپردازد و آنها را مورد بررسي دقيق قرار دهد.

البته پيشاپيش به جناب پيگير محترم در سيستم نظارتي توصيه برادرانه مي كنيم كه براي پيشگيري از بروز هر گونه شائبه ممكن در خصوص ايشان، ترجيحا روزهاي آغازين هفته را براي بررسي و تفحص اين موضوع و سفر به شمال كشور برنامه ريزي نمايند.