"....کنار خیابان می رفتم که سوار ماشین شوم، ناگهان سه تا جوان چشمشان که به من افتاد، داد زدند؛ آهای مارمولک، مارمولک !

به نظرم آن ها یا فیلم مارمولک را تازه دیده بودند یا با دیدن من یاد آن افتادند؛ به هر حال خودم را نباختم، چند قدم به آن ها نزدیک شدم؛ یکی، ریش و سبیلی شبیه لنگر کشتی و دومی هم تکّه ای اندازه فندق از ریشش زیر لب گذاشته بود و سومی هم طاس و فقط یک باریکه مو از وسط بیابان کله اش می گذشت

اولی و دومی موهای سرشان برق برق می زد و مثل برق گرفته ها سیخ سیخ ایستاده بود ....بگذریم، نزدیکشان که شدم از ترس یا تعجب خشکشان زد، ایستادم و لبخندزنان گفتم :

بچه ها مارمولک که حیوان بدی نیست، تا به حال شنیده اید مارمولک آزاری برسانه ؟! برید فکری به حال اختاپوس ها کنید !"

***

آنچه که چند روز پیش برایم رخ داد و شروعی برای دوستی بین من و آن چند جوان شد، را برای تان نوشتم؛ تحلیل  مارمولک به هنرمندی پرویز پرستوئی مجالی واسع می طلبد اما به نظرم کار جالبی است که نشان از عمق تاثیرگذاری روحانیان می دهد و البته می رساند که احساسات پاک مذهبی مردم ساده دل همیشه در معرض سوءاستفاده قراردارد

نامی از دین و تابلوئی از مذهب نشسته بر موج احساسات و شور مذهبی توده اما در واقع دروغ و فریب می کارد تا به اهداف خود رسد، این رویه البته که در تاریخ کم نبوده و در این فیلم به خوبی نمایان است، امتیاز مهم فیلم  نیز همین است

پاسخ کوتاه من به آن چند جوان این بود که مشکل این مرز و بوم نوع لباس نیست، عمامه و رداء و عبا یا کت و شلوار و کراوات، اهمیتش به فکر و اندیشه ای است که در سر صاحب آن لباس ها نهفته است

فردی مانند آدم های عصر حجر می اندیشد و گو اینکه بیچاره در آن زمان گیر کرده و راه خروجی ندارد، خوب، چنین آدمی اگر کاره ای باشد و تصمیم گیر، راستش باید گفت بلای آسمانی است! حال کراوات به دور گردنش باشد یا موهائی تنیده در هم بر روی صورت داشته باشد و در مقابل آدمی را بیابیم به دردخور که فکر و اندیشه ای به روز دارد و عملی هم خالص و پاک، البته که چنین انسانی نعمت است و باید قدرش را دانست، حال فرقی نمی کند که تسبیح به دست دارد یا صلیب به گردن .

مارمولک حیوان بی آزاری است، اختاپوس هائی که چنگ انداخته و همه جا هم ردپای شان هست اما در سایه اند و نام و نشانی از آنان نمی یابی و به جائی هم پاسخگو نیستند اما می خورند و می بُرند و سود می جویند آیا اینان خطرناک تر نیستند ؟ این سوالی بود که از آن سه جوان داشتم.