تعداد بازدید: 4052

توصیه به دیگران 11

چهارشنبه 27 مرداد 1389-14:41

ایران اسلامی یا اسلام ایرانی؟

...بیان مطالبی که اسفندیار رحیم مشایی به آنها اشاره کرد می تواند امنیت کشور را دچار آسیب نماید ولی در مقابل بیان مطالب فوق از سوی افرادی که دارای مسئولیت های رسمی و سطح بالای مملکتی نیستند نه تنها اشتباه تلقی نمی شود، یکی از نیازهای اولیه امنیت ملی نیز به حساب می آید. (سخنی با مشایی و مخالفانش؛از:دکتر میلاد محقق،استاد دانشگاه)


 تاریخ همه کشورهای جهان مملو از حوادث و وقایعی است که در دوران های مختلف منشا تحولات خوب و بد شده و مسیر حرکت کشورها را تغییر داده است.

ایران هم از این موضوع مستثنی نبوده و در پیشینه بلند خود فراز و نشیب های فراوانی را طی کرده است و وقایع و اتفاقات تاریخی باعث دگرگونی های فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی و سیاسی شده است.

 صرف نظر از خوب یا بد بودن تحولات باید بپذیریم که ایران دوهزار سال پیش با ایران امروز دارای تفاوت های قابل توجهی است و در میان همه تحولات به وجود آمده، ورود آیین اسلام به ایران از جنبه های مختلف چشمگیرتر و قابل بررسی تر به نظر می رسد.

به طور طبیعی و بر اساس شواهد و مستندات تاریخی شرایط خاصی باعث شد تا اسلام بتواند در ایران رشد کند و عوامل مرموزی هم وجود دارد که تاکنون نیز ناشناخته باقی مانده است اما موضوع غیر قابل انکار اين است که آناتومی قدرت پادشاهی ایران در هنگام ظهور اسلام ، مستعد تحول و تغییر بود و اگر این چنین نبود هیچگاه قوای اسلام نمی توانستند برق آسا به ایران حمله کرده و در عمق جغرافیای آن نفوذ کنند.

نفوذ نظامی مسلمانان که بعدها نفوذ فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی و سیاسی را نیز به دنبال داشت باعث شد تا از همان زمان موضوع برتری اسلام بر ایران و در مقابل برتری ایران بر اسلام به یک موضوع قابل بحث تبدیل شود و این پرسش به وجود آید که ورود اسلام به ایران خوب بود یا بد؟ یا به عبارت دیگر،با ورود اسلام به ایران، اسلام بیشتر سود برد یا ایران؟

پاسخگویی به این پرسش باعث شد تا رویدادهای بعدی رقم خورده و هر یک از دو جناح اسلامی و ایرانی نسبت به هم فخر بفروشند و آثار و تحولات مثبت در ایران پس از اسلام را به خود منتسب نمایند و هر یک دیگری را مدیون خود بداند.

 اما در این میان واقعیت چه بوده و هست خود بحث گسترده ای را می طلبد که جای آن در این نوشتار نیست و چون هدف ما از نگارش این مطالب چیز دیگری است از پرداختن به این بحث خودداری می کنیم.

پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران این موضوع دوباره برجسته شد و افراد و گروه ها با طرح دلایلی خواستند نظرات خود را به کرسی نشانده و طرف مقابل خود را مقلوب سازند.

 البته این موضوع در تاریخ اسلام و در سرزمین عربستان نیز مسبوق به سابقه است و زمانی که پیامبر اسلام(ص) به همراه مسلمانان مکه به ناچار هجرت کرده و در مدینه اقامت فرمودند نیز میان مسلمانان مکه (مهاجرین) و مسلمانان مدینه (انصار) گفتگوهایی در گرفت و طی آن هر یک خود را برتر از گروه دیگر می پنداشتند و دلایلی هم برای اثبات نظر ات خود ارائه می دادند تا جایی که اوج گیری افراطی این بحث ها باعث شد تا پیامبر در این زمینه دخالت فرموده و با بیان سخنان منطقی مانع درگیری های شدیدتر میان آنها شوند.

شاید بتوان مدعی شد که بحث اسلام و ایران نیز ادامه همان بحث مهاجرین و انصار است که در قالبی دیگر و در سرزمینی پهناور و دارای پیشینه گران سنگ رخ داده است!

 مطلب غیر قالب انکار اندیشه های برآمده از وجود انسان هایی است که معتقدند اسلام با وجود ایران توانسته به رشد چشمگیر دست یابد و اگر ایران نبود پیمایش چنین مسیری برای اسلام هیچگاه میسر نبود.

در مقابل طرفداران این تفکر قرار دارند که معتقدند قدرت اسلام در ذات آن وجود داشت و مشیت الهی باعث موفقیت این آیین الهی گردید.

خطر برخورد و تصادم این دو تفکر برای ایران از گذشته تاکنون شناخته شده بود و اندیشمندان ایرانی در این باره به اعلام نظرات خویش پرداختند و همواره به دو جناح فکری نسبت به عواقب مخاطره آمیز آن، هشدار می دادند.

 معلم شهید مرتضی مطهری یکی از اندیشمندانی است که با درک اهمیت موضوع وارد این بحث شدند و مجموعه آرا و اندیشه های آن شهید در این باره در قالب کتابی تحت عنوان "خدمات متقابل اسلام و ایران" اکنون در اختیار ما قرار گرفته است.

شهید مطهری در این کتاب با تاکید بر اهمیت و جایگاه ایران در هنگام ظهور اسلام و در سویی دیگر حرف های تازه ای که اسلام برای مردم آن زمان داشت به خدمات متقابل اسلام و ایران در ارتباط با هم اشاره می کند و هر دو سو را مهم می خواند و مسیر بحث را به وحدت برای ایجاد یک تفکر مشترک بین اسلام و ایران سوق می دهد.

 نکته قابل توجهی که در این کتاب می توان یافت درک دقیق و صحیح شهید مطهری از تاریخ و وقایع قابل پیش بینی آینده است که ایشان به درستی به آنها اشاره می کند.

نگارنده نیز در سالهای گذشته در مسیر مطالعات شخصی و اداری خود بر روی سیر تحولات ایران در دوران های مختلف متوجه این موضوع مهم شده و برای رهایی از فضای مسموم و هدفمند مباحث مربوط به ایرانیت و اسلامیت ، اقدامات نظری و عملی ویژه ای را انجام داده است.

 یکی از این اقدامات طراحی و برنامه ریزی همایشی با عنوان "ورزش های باستانی و کشتی پهلوانی، میراث معنوی ایرانیان" بود که با هدف معرفی و بازشناسی جنبه های مادی و معنوی ورزش های باستانی و تاثیر آن بر تربیت جسم و جان ایرانیان برگزار شد و علاوه بر آن به تبیین دقیق اثرات فرهنگی مشترکی که اسلام و ایران بر این ورزشها داشته و امروز یکی از افتخارات ایرانیان محسوب می شود، پرداخته شد.

در این همایش طی مراسم با شکوهی از پهلوانان گذشته و حال، تجلیل شد و به موازات این حرکت فرهنگی و اجتماعی،طرح ثبت ورزشهای باستانی در فهرست آثار جهانی یونسکو بعنوان میراث معنوی و ناملموس بنام ایران پیشنهاد شد که پس از تصویب طرح، مسئول پیگیری های اداری آن شدم.

در گامی دیگر اقدام به برگزاری "همایش ملی کمان و کماندار در فرهنگ ایران زمین" کردم که هدف اصلی آن تبیین مواضع مشترک اسلام و ایران در زمینه مسائل فرهنگی و اجتماعی بود و در این همایش به بازشناسی عناصر هویت بخش فرهنگی ایران پرداخته شد و تلاش جدی برای برجسته سازی عقاید و نظرات شهید مطهری در مورد خدمات متقابل اسلام و ایران صورت گرفت.

 در این همایش برای نخستین بار از مرزبانی فرهنگی و اهمیت آن در کنار مرزبانی جغرافیایی سخن گفته شد و در بخش پایانی همایش طی مراسم با شکوهی از مرزبانان جغرافیایی و فرهنگی کشور تجلیل شد.

 بحث مرزبانی فرهنگی در این همایش با هدف برجسته سازی مسئولیت سنگین ایرانیان در محافظت از داشته های فرهنگی و دفاع در مقابل تهاجم فرهنگی صورت گرفت و چنین توضیح داده شد که ایرانیان چه در داخل و چه خارج از کشور مرزبانان فرهنگی ایران عزیز هستند و نباید مرزبانی را به نقاط صفر مرزهای جغرافیایی محدود ساخت بلکه همه ایرانیان باید در هر جای دنیا مسئولیت مرزبانی فرهنگی ایران را درک نمایند و در زمینه حفاظت از داشته های فرهنگی میهن خویش کوشا باشند.

دومین همایش نیز با همین موضوع در سال بعد برگزار شد ولی سومین همایش به دلایلی که بعدا به آن خواهم پرداخت برگزار نشد و البته ما در تدارک برگزاری آن در ماه های دیگر هستیم.

پس از برگزاری این همایش ها، بحث مرزبانی فرهنگی ایرانیان مورد توجه بسیاری از صاحب نظران قرار گرفت و استفاده از این واژه ها رواج یافت تا جایی که در این باره سخن ها گفته و مطلب ها نوشته شد.

 جالب است بدانید که در هر سه همایش آقای مهندس اسفندیار رحیم مشایی به عنوان میهمان و سخنران ویژه حضور داشتند و به ایراد سخن در باره میراث پهلوانی ایرانیان و اهمیت داشته های فرهنگی و لزوم محافظت از آنها از سوی ایرانیان پرداختند.

عمق عقاید ایشان در باره ایران و ایرانیان از مطالبی که در سخنرانی توام با ابراز احساسات ملی و دینی در این همایش ارائه شد کاملا مشهود است و جای بسی افتخار است که مدیران ارشد کشور نسبت به این مسائل اهتمام ویژه دارند.

حساسیت به ملیت یکی از وظایف اصلی هر فرد برای حفظ کیان کشورش به شمار می رود و ما ایرانیان نیز وظیفه داریم در این باره احساسات وطن پرستانه خود را بروز دهیم و اگر تا این زمان بدخواهان این مرز و بوم درسهای تاریخی از مقاومت مثال زدنی ایرانیان دریافت کرده اند ناشی از همین احساسات میهن پرستانه بوده است و نباید کسی را که به ابراز احساسات در باره وطن خود می پردازد مواخذه کرد چرا که کاهش ابراز احساسات میهنی باعث بی تفاوتی جمعیت یک کشور در برابر تهدیدات و خطرات داخلی و خارجی خواهد شد.

 بیان این موضوع که اسلام و مبانی اسلامی بخشی از تاریخ و فرهنگ این کشور محسوب می شود نیز به اندازه ای روشن و غیر قابل انکار است که هیچ نیازی به نشان دادن انگشت اشاره به سمت آن وجود ندارد و این موضوع را همه ایرانیان پذیرفته اند و نسبت به آیین آسمانی اسلام متعهد هستند.

 اما در کنار این مباحث چه کسی می تواند این واقعیت را که ما ایرانیان در سالهای گذشته از سوی برخی از کشورهای مسلمان که داعیه اسلامی بودن و عمل به تعالیم آن دارند مورد تحقیر و دشمنی آنان قرار گرفته ایم، انکار کند؟

هم اکنون نیز ما شاهد همدستی برخی از این کشورها با بدخواهان میهن عزیزمان هستیم. پس بیان مطالبی که باعث هوشیاری ایرانیان در مقابل دسیسه های بدخواهان کشورشان شود به خودی خود بد نیست و باید از سخنان این چنینی حمایت و قدرداني کرد اما این سخنان را باید چه کسانی بگویند و چه کسانی از بیان آنها خودداری کنند جای بسی تامل و موشکافی دارد که باید در یک زمان و نوشتاری مستقل به آن پرداخته شود.

بی تردید بیان مطالبی که اسفندیار رحیم مشایی به آنها اشاره کرده است می تواند امنیت کشور را دچار آسیب نماید ولی در مقابل بیان مطالب فوق از سوی افرادی که دارای مسئولیت های رسمی و سطح بالای مملکتی نیستند نه تنها اشتباه تلقی نمی شود، یکی از نیازهای اولیه امنیت ملی نیز به حساب می آید.

واکنش افرادی از گروه های فرهنگی،اجتماعی و سیاسی داخلی و خارجی نسبت به سخنان مشایی از جنبه های مختلف قابل بررسی است و باید در یک مقاله مستقل به آن پرداخته شود اما می توان با جرات گفت که نقش قابل توجهی که مشایی در قوه مجریه دارد باعث می شود که ما نسبت به سخنانش واکنش منفی نشان دهیم چراکه بیان این مواضع از سوی فردی که این روزها همه کاره قوه مجریه شناخته شده و از سوی شخص رئیس جمهوری مورد حمایت همه جانبه قرار گرفته است، می تواند امنیت کشور را به خطر اندازد.

 به نظر می رسد که مهندس مشایی بايد فرصت بیان این گونه مطالب را به دیگران واگذار کند و خود به کارهای مهم تر بپردازد و از بیان مطالبی که تبعات آنها به عنوان ترمز در مسیر حرکت او عمل می کند بپرهیزد.

 ضرر سخنان مشایی به منافع ملی کشور بسیار محرز است و جای تعجب است که ایشان نمی خواهند قبول کنند که شخصی در جایگاه ایشان نمی تواند اجازه داشته باشد که هر سخنی را در تریبون های عام بر زبان جاری سازد.

آسیب های ناشی از این کار را در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی به عینه دیده ایم و ما شاهد بودیم بسیاری از مباحثی که بايد در محافل تخصصی بیان می شد توسط او و یارانش در تریبون های عمومی مطرح گردید و به خاطر نبودن زمینه های لازم در اجتماع، مردم و مملکت دچار آسیب های جدی شدند.

 به کارگیری مجموعه ای از تاکتیک ها و تکنیک ها در بیان مسائل ضروری، یکی از ملزومات مسئولان سطح بالای کشور است که باید به آنها توجه ویژه داشته باشند اما چرا این موضوع از سوی آقای مشایی مورد توجه قرار نمی گیرد جای بسی شگفتی است.

 ایشان در جایی گفته اند که من آنچه را که به آن باور دارم می گویم. در پاسخ به ایشان باید گفت: پس چرا بزرگان گفته اند: جز راست نباید گفت/ هر راست نشاید گفت و ایضا": هر سخن جایی و هر نکته ...

 از سوی دیگر کسانی که با موضع گیریهای مشایی مخالفند نیز باید جانب احتیاط را از دست ندهند و در بیان مواضع مخالف خود مبانی امنیتی را در نظر بگیرند و مانع سوء استفاده از سوی بد خواهان ایران شوند.

مخالفان مشایی هم به چند دسته تقسیم می شوند و البته روی سخن ما با آن دسته از افرادی است که با بهانه قرار دادن سخنان مشایی به کینه توزی علیه جناح او می پردازند و با این نوع برخوردها جامعه را به سوی ناامنی سوق می دهند که دلسوزان کشور بايد مراقب این گروه از منتقدان مشایی باشند.

جای بسی شگفتی است که افرادی خود را فدایی ولایت فقیه می دانند اما جلوتر از ولایت موضع گیری می کنند و در مورد آقای مشایی به انتظار رای و نظر ولایت فقیه نمی نشینند!

مشایی و مشایی ها باید به طراحی و اجرای برنامه هایی که باعث از بین رفتن ضعف های فرهنگی، اجتماعی،اقتصادی و سیاسی کشور می گردد بپردازند و از ورود به مباحثی که جز دردسر و کندی حرکت آنان چیزی به بار نمی آورد خودداری ورزند.

 ایران اسلامی یا اسلام ایرانی مطلبی است که از دیرباز در باره آن بحث می شود و در شرایط کنونی بهتر است تا همه ما به خدمات متقابل اسلام و ایران توجه داشته باشیم و از هرگونه اظهار نظری که منجر به تفرقه در دمیان ایرانیان و سوء استفاده از سوی بدخواهان این مرزوبوم شود پرهیز جدی داشته باشیم. 

ايميل نويسنده: (drmohaqeq@gmail.com)


  • شنبه 30 مرداد 1389-0:0

    به نظر من اسلام و ايران يك جزء جدا هستند ولي در كشو دين سالار همچون ايران اسلام ار جزئ از ايران مي خواند و همين دليل ميتواند كافي باشد تا لائيسم ودموكراسيسم در جامعه از بين رفته وهمچون كليساي كاتوليك در قرون وسطي تبديل شود


    ©2013 APG.ir