ما هم خاکستری هستیم
...نگارنده به عنوان یک طلبه و عمامه به سر ، هیچ نمی پسندم که کسی دوستی اش نسبت به من را به مرتبه ی تعصب رساند تا جائی که عیب ها و اشکالاتم را نبیند و اگر کسی عیبی از من گفت با مشت بر سرش بکوبد و دهانش را خورد کند.(يادداشتي از شيخ عبدالله شاهيني-گرگان)
نوشتن در مورد صاحبان عبا و ردا یا به تعبیر ساده تر همان آخوندها ، نوشتن از چیزی است که مردم قضاوت های ضد و نقیضی در آن مورد دارند و البته که کار دشواری است.
عده ای آن چنان می ستایند و به درجه ای از شیفتگی رسیده اند که هیچ عیب و نقص قهری را هم نمی بینند و در سوی دیگر عده ای تا چشم به این جماعت می اندازند رو ترش می کنند و خم به ابرو می اندازند و مثل جن زده ها لاطائلات می بافند،گو اینکه اینان همگی یکسره به خطايند.
قصد کردم، فقط چند جمله در این خصوص بنویسم البته خارج از الفاظ و عبارات آخوندی که جایش در مدرسه و کلاس است و در دنیای مجازی خریدار زیادی ندارد.
اصل مطلب این است که انسان در رتبه ای پائین تر از درجه ی عصمت بنا بر اعتقاد شیعه هیچگاه سفید مطلق یا سیاه مطلق نبوده است و نخواهد شد با این حساب ما هم همین هستیم به عبارت دیگر" همگی خاکستری ایم" و هیچ کس از این قاعده استثنا نیست، آمیخته از خوبی ها و بدی ها، سفیدی و سیاهی و ویژگی های مثبت و منفی، ما همه خاکستری هستیم البته با درجه هائی از سفیدی و سیاهی.
اینکه با گردن کج و یقه تا بیخ گلو بسته و اشک به گوشه ی چشم رسیده ، طوری با دیگران حرف بزنم و رفتار کنم که دیگران تصور کنند پاپولوی بهشت هستم و اما از عیب ها و نقص های درون خود غفلت کنم و همه اش عیب و نقص دیگران را ببینم و به زبان آورم و عیب و نقص خود را حسن ببینم، راستش این رفتار با آموزه های دینی سازگار نیست.
همچنین اگر سفید نمائی مطلق از ناحیه خود شخص پسندیده نیست، همین سفیدنمائی مطلق از سوی دیگران نسبت به شخص نیز ناپسند است؛ چرا باید انسانی به مانند دیگر انسان ها را به درجه ای بالا برد و نسبت به او تعصب داشت که اگر خواستند عیبش را بگویند فریاد بزنیم و مشت گره کنیم و بر سر منتقدان بکوبیم؟
همه انسانیم و هیچ کس خالی از عیب و نقص نیست، البته نا گفته نگذارم سیاه نمائی مطلق برخاسته از تعصب در دشمنی نیز شایسته نیست، بی جهت نباید علیه فرد یا گروهی قضاوت کنیم و انگ بزنیم و زمین و زمان را به هم ببافیم تا آنها را بد جلوه دهیم.
اجازه بدهید صریح و روشن بنویسم؛ نگارنده به عنوان یک طلبه و عمامه به سر ، هیچ نمی پسندم که کسی دوستی اش نسبت به من را به مرتبه ی تعصب رساند تا جائی که عیب ها و اشکالاتم را نبیند و اگر کسی عیبی از من گفت با مشت بر سرش بکوبد و دهانش را خورد کند که بعد از این کسی جرئت نقد و انتقاد از من را به خود ندهد و نیز نمی پسندم که کسی تعصب به دشمنی داشته و بی دلیل توان دیدن این شکل و قیافه را نداشته باشد.
آخر کسی نیست به دوست و دشمن بگوید ما هم آدمیم اگر رفتار و گفتار ما شبهه ایجاد کند که گویا ما برتر از دیگرانیم راحت بگویم اشتباه کرده ایم ؛ ما هم آدمیم و احتمال خطا به مانند دیگران در ما نیز می رود و اگر مریدان در ارادت ورزی به افراط روند و شیفته ی ما شوند و تعصب به خرج دهند و اجازه مخالفت و نقد به دیگران ندهند آن مریدان هم در اشتباهند.
همچنین اگر در مخالفت پای تعصب به میان آید و بی دلیل و برهان، خوشم می آید و خوشم نمی آید، کنند آنچنان که از هر چه دستار بر سری یک سره برائت جویند، این نیز بیراهه است و رو به سوی ناکجا آباد. جان کلام اینکه ما هم به مانند دیگران " خاکستری " هستیم.
- دوشنبه 5 مهر 1389-0:0
من میانه ی خوبی با جماعت عمامه به سر ندارم اما انصافا این نوشته جالب و خوندنی بود موفق باشد و باشید
- يکشنبه 4 مهر 1389-0:0
از همه ی دوستانی که کامنت گذاشتند ممنونم تک تک آنها را می خوانم و از نظراتشان بهره می برم
- يکشنبه 4 مهر 1389-0:0
زیبا و منطقی بود. مثل نوشته های قبلیتون.اما جالبه که باید اینهارو مدام بگیم.چرا هیچوقت تو این سی و اندی سال این مسائل باز نشده.؟اصلا چرا باید به مردمی که فرهنگی چند هزار ساله دارن این مسائل رو گفت؟یکم اوضاع شبیه قرون وسطی نیست؟یعنی رنسانسی میشه؟
- يکشنبه 4 مهر 1389-0:0
انصافا زیباست قلم قشنگیه و مطلب به خوبی باز شده دوست دارم از جناب شاهینی بیشتر بدانم ادرسی از او دارید
- يکشنبه 4 مهر 1389-0:0
با سلام و عرض ارادت به خدمت دانشمند عزیز حاج آقای شاهینی باید به عرض حضرت عالی برسانم آن چیز که فعلا در بدنه اجتماع خلا حضور دارد احساس و فضای روحانی است که شاید همه آن را به گردن روحانیت می بینند.
همه می دانیم که آدمی به فراخور حالش کم و بیش به پرداختن به روح خود محتاج است . زیستن و فلسفه وجود وقتی کنار مرگ و نیستی قرار می گیرد آنچنان خلایی در انسان ایجاد می کند که حضور ادیان را از قدیم الایام ضروری نمود حتی آنانی که به خطا به بتها گرویدند همین درد را می خواستند دوا کنند که به خطا رفتند.
ترس از مغاک آدمی را محتاج روحانیت نموده اما همین امر کار روحانیون را بسیار سخت می کند آنها اول باید ثابت کنند که روحانی هستند و علاوه بر تخصص در این امر نگاهی متفاوت و منطبق با اخلاق ائمه به مسائل جسمانی دارند و بعد نیز چون زیر ذره بین جامعه هستند اشتباهاتشان از طرف بدخواهان بزرگ نمایی خواهد شد. و از طرف دیگر در مسائل اجتماعی و روحانی چون اثبات بسیار سخت است پس عده زیادی خود را صاحب رای و سبک می دانند و در این میان تشخیص اصلح بسیار دشوار.
از طرف دیگر جامعه تشنه روحانیت است . اگر به روحانیت ایمان داشته باشیم با مهریه های نجومی سعی در تحکیم بنیاد خانواده ها نمی کنیم که آمار شدید طلاق نشان می دهد کاری بیهوده است. اگر به اخلاقیات پایبند باشیم اینهمه بی اعتمادی در جامعه وجود نخواهد داشت در گذشته ای نه چندان دور اینهمه چک و سفته نبود البته اینهمه کلاه برداری هم نبود. روحانیت می تواند افسردگی را در جامعه از بین ببرد به یاد می آورم زمانی را که اینهمه امکانات پیشرفته زندگی نبود ولی مردم شاد تر بودند و البته امیدوارتر. به هر صورت حاج آقا از شما و قشر روحانی از خداوند توفیق مسئلت دارم که کاری بس دشوار در پیش دارید . و مهم ترین دشواری شما انتظار همگان از شما در حل مسائل روزمره شان است که به تعداد آدمها زیاد است و مهم ترین ابزاری که باید به دست ایشان بدهید توکل است که امروزه مطاعی بس کمیاب شده . من ا... توفیق - شنبه 3 مهر 1389-0:0
عالیست .....
- شنبه 3 مهر 1389-0:0
نوشته بسيار خوبي بود
يك طلبه مازندراني - شنبه 3 مهر 1389-0:0
من تا کنون تحلیلی در مورد روحانیت این چنین زیبا نخوانده بودم صادقانه روان قابل فهم واقعی با نگاه به همه طرفها .....تا به حال عده ای فقط ناسزا می گند و عده ای هم تمجید های کلیشه ای اما این تحلیلی بسیار واقع بینانه است موفق باشید دیگر نوشته های جناب شاهینی رو قبلا دیدم عالی است