تعداد بازدید: 4978

توصیه به دیگران 57

جمعه 14 آبان 1389-1:17

علويان تبرستان

... مهم ترين نهادي که حسن بن علي براي فعاليت هاي علمي، فرهنگي و تبليغات مذهبي در اختيار داشت، مسجد بوده است به همين دليل مساجد زيادي در نقاط مختلف تبرستان و گيلان بنا کرد.(ياداشتي به بهانه 14 آبان سالروز تشکيل نخستين حکومت علوي در تبرستان و روز مازندران)


مازندنومه:روز 14 آبان به مناسبت سالگرد تاسيس نخستين حکومت علوي در اين استان به عنوان «روز مازندران» تعيين شده است.

مازندراني ها در سال 250 هجري قمري بنيان گذار نخستين حکومت شيعي زيدي در جهان شدند که پس از 50 سال اين حکومت به عنوان نخستين حکومت شيعي اثني عشري جهان مطرح شد.


چهاردهم آبان سال 243 شمسي مطابق با 25 رمضان سال 250 هجري قمري روز ورود داعي کبير به سعيد آباد در چالوس است. اين روز سرآغاز بيعت مردم اين استان با حسن بن زيد علوي بنيان گذار نخستين حکومت شيعي علوي در جهان است.يادداشت زير را به همين بهانه آماده کرده، تقديم شما مي کنيم.

-------------------------------

حسن بن علي ملقب به ناصر کبير، سومين فرمانرواي علويان تبرستان بوده است. سلسله علويان تبرستان، اولين حکومت شيعي مذهب (البته شيعه زيديه يا چهارامامي) در جهان اسلام بوده است که در بين سال هاي 250 تا 316 هجري به تناوب در تبرستان (مازندران) حکومت کردند.

حسن بن علي از نوادگان امام حسين(ع) بوده است. او در سال 230 هجري در اصفهان متولد شد و سپس به قم مهاجرت کرد. او از سنين جواني به حسن بن زيد (موسس سلسله علويان تبرستان) پيوست و به تبرستان نقل مکان کرد و پيوسته حسن را در امر نهضت ياري کرد.

 بعد از حسن نيز در کنار برادرش يعني محمد بن زيد حضور داشت. ولي او نسبت به حکومت آنها نظر مساعدي نداشت و از آنها انتقاد مي کرد، چنان که حتي برخي از افراد حکومت علويان تبرستان، بر اين گمان بودند که او درصدد است خودش رهبري نهضت علويان را به جاي محمد به دست گيرد.(ابن اسفنديار، تاريخ طبرستان، ج 1، ص 251)

ولي او هيچ گاه نسبت به آنها خيانت نکرد و پيوسته نسبت به آنها وفادار بود، تا اينکه محمد بن زيد در نبرد با سامانيان در سال 287 هجري کشته شد.

 حسن بن علي به خونخواهي محمد بر ضدسامانيان قيام کرد ولي ناموفق بود و به سوي نواحي شرقي گيلان حرکت کرد.

 او در شرق گيلان و نواحي ديلم چندين سال مردم را به دين اسلام و مذهب تشيع زيديه دعوت کرد و بر آن بود تا نيرويي نظامي براي نبرد با سامانيان فراهم کند و به تدريج بر تعداد پيروان او اضافه شد تا اينکه در سال 301 هجري، پس از 14 سال فعاليت مذهبي و سياسي در شرق گيلان، به همراه يارانش به سمت تبرستان حرکت کرد. (ظهيرالدين مرعشي، تاريخ طبرستان، رويان و مازندران، ص 145)

 او توانست چالوس را تصرف کند و عمال ساماني را که در آن منطقه مقاومت مي کردند، مجازات کرد. سپس به سوي آمل رهسپار شد و پس از شکست نيروهاي ساماني و فرار آنها، به عنوان سومين فرمانرواي علويان تبرستان خود را معرفي کرد. (ابن اسفنديار، همان، ج 1، ص 269)

 اميرنصر ساماني، سپاهي مجهز و بزرگ را به رهبري يکي از سردارانش به سوي تبرستان اعزام کرد، اما لشکر ساماني در نبرد با اهالي تبرستان ناموفق بود و مجبور به بازگشت شد. (ابن اسفنديار، همان، ج1، صص 272-271)

 با اين وضعيت، برخي از حاکمان محلي طبرستان نيز که مخالف حسن بن علي بودند، مجبور به مصالحه با او شدند و فرمانروايي او را پذيرفتند، اگرچه به طور پنهاني بر ضدعلويان، هرازچندگاهي کارشکني مي کردند. (ابن اسفنديار، همان، ج1، ص 281)

اگرچه ناصر کبير تا سال 304 هجري فرمانرواي تبرستان بود، ولي مدت کوتاهي بعد از اينکه به حکومت دست يافت، عملاً از قدرت و سياست کناره گرفت و بيشتر اوقات خود را صرف نگارش کتاب و تبليغات مذهبي کرد. از اين رو امور حکومتي را به پسرعموي خود، حسن بن قاسم، سپرد؛ به رغم اينکه با مخالفت برخي از پسرانش روبه رو شد. (ابن اسفنديار، همان، ج 1، ص 272)

 مطمئناً او به خوبي، به اين نکته پي برده بود که حسن بن قاسم، شايستگي بيشتري نسبت به فرزندانش براي اداره امور تبرستان دارد و از عهده اين امر مهم به خوبي برخواهد آمد (چنان که حسن بن قاسم نيز بعدها شايستگي خود را به اثبات رساند و تبرستان در دوران او، وضعيت بسيار مناسبي داشت). ناصر کبير با اين اقدامش نشان داد بيش از آنکه به فکر خانواده خود باشد، به فکر تامين و رفاه و امنيت مردم تحت حکومتش است.

بعد از مدت کوتاهي، حسن بن قاسم مرتکب اشتباهي شد که به دور از جوانمردي بود. او به اين فکر افتاد تا به طور کامل امور حکومتي را به دست گيرد و به عنوان فرمانرواي تبرستان شناخته شود، از اين رو بر ضد ناصر کبير توطئه يي ترتيب داد. او را دستگير کرده و در مکاني بيرون از شهر آمل محبوس کرد. (اولياءالله آملي، تاريخ رويان، صص 110-109)

 ولي محبوبيت حسن بن علي در بين اهالي تبرستان، به ويژه شهر آمل، در جريان اين حادثه به کمک او آمد و برايش سودمند بود، چنان که مردم تبرستان حسن بن قاسم و يارانش را به علت اين عمل نادرست نکوهش کردند و آنها را تحت فشار قرار دادند. از اين رو بسياري از يارانش از اطراف او پراکنده شدند و حسن بن قاسم نيز تسليم شد و حسن بن علي (ناصر کبير) به طور محترمانه به آمل برگردانده شد.(ابن اسفنديار، همان، ج 1، ص 274)

حسن بن علي نيز اين عمل ناشايست پسرعموي خود را ناديده گرفت و او را مورد عفو قرار داد. ( اولياءالله آملي، همان، ص 110)

 او کاري را که حسن بن زيد در قبال يکي از نزديکانش يعني سيدعقيقي انجام داده و دستور قتل او را صادر کرده بود، تکرار نکرد. (ابن اسفنديار، همان، ج 1،ص 248)

 احتمالاً روحيه خشن و تا حدودي بي رحمي حسن بن زيد، يکي از دلايل انتقادات ناصر کبير نسبت به او بوده است.

حسن بن علي در دو سال آخر عمرش بيش از پيش به خواندن و نوشتن کتاب هايي که بيشتر در زمينه فقه زيدي و شعر و ادب بوده است، همت گماشت و بنابراين از حکومت فاصله گرفت، تا اينکه در سال 304 هجري دار فاني را وداع گفت. (اولياءالله آملي، همان، ص 107)

بعد از مرگش، حسن بن قاسم جانشين او شد. در دوران حکومت او، اوضاع اجتماعي- اقتصادي مردم تبرستان بسيار مساعد بوده است. (ظهيرالدين مرعشي، همان، ص 150) در مجموع دوران حکومت 16ساله ناصر کبير و حسن بن قاسم يکي از درخشان ترين ادوار تاريخ مازندران در پنج قرن نخستين هجري بوده است. آنها با برقراري عدالت اجتماعي و اقتصادي و رفتار منصفانه با مردم تبرستان، سعي در بهبود اوضاع مردم داشتند و در اين کار نيز موفق بودند. (ابن اسفنديار، همان، ج 1، صص 276- 272)

شخصيت حسن بن علي (ناصر کبير) در دو زمينه جداگانه قابل بررسي است.

1- علمي- فرهنگي و مذهبي 2- سياسي.

حسن بن علي قبل از اينکه به عنوان فرمانرواي تبرستان مطرح شود، در طول حکمراني 14 ساله سامانيان (301- 287 ه) بر تبرستان، تنها فرد شايسته و قوي علويان بود که ضمن تلاش براي ايجاد نهضت سياسي، به فعاليت هاي فرهنگي نيز مي پرداخت.

او توانست پايگاه هاي متعددي را براي کانون فعاليت خويش ايجاد کند و به تبليغ اسلام و پرورش شاگرداني در مکتب خويش (که بعدها به نام ناصريه معروف شد) پرداخت. او مبلغاني را به نقاط مختلف تبرستان و گيلان اعزام مي کرد تا به تبليغ اسلام بپردازند.

 مهم ترين نهادي که او براي فعاليت هاي علمي، فرهنگي و تبليغات مذهبي در اختيار داشت، مسجد بوده است به همين دليل مساجد زيادي در نقاط مختلف تبرستان و گيلان بنا کرد. (عزالدين ابن اثير، الکامل، ج 8، ص 81) حسن بن علي با اين فعاليت ها توانست به دو هدف دست يابد؛

1- ترويج اسلام و مذهب تشيع زيدي در طبرستان و گيلان 2- فراهم کردن زمينه مناسب براي ايجاد نهضت علويان بر ضدسامانيان. (ظهيرالدين مرعشي، همان، ص 145)

او بعد از دستيابي به حکومت تبرستان به حمايت از دانشمندان پرداخت و همچنين مکان هاي خاصي را براي تحصيل علم براي افرادي که علاقه مند به آموختن دانش بودند، ايجاد کرد. او در شهر آمل به تاسيس مدرسه اقدام کرد که گفته مي شود نخستين مدرسه اي بود که در جهان اسلام ساخته شد، چون تا قبل از آن زمان فعاليت هاي علمي مسلمانان بيشتر در حلقه هاي درسي مساجد يا منازل صورت مي گرفت. (جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ص 626)

 حسن بن علي همچنين يک کتابخانه بزرگ در شهر آمل احداث کرده که در کنار مدرسه اي که ساخته بود، مجتمع آموزشي بزرگي را تشکيل مي داد. (ابن اسفنديار، همان،ج 1، ص 97)

 حسن بن علي خود يکي از علماي مهم زيديه به شمار مي آيد. چنان که نزديک به 100 کتاب در موضوعات ديني به نگارش درآورده است (ابن نديم، الفهرست، ص 360) و بسياري از مردم براي آموختن علم و دانش، به سوي آمل که محل اقامت او بود، حرکت کردند. (اسماعيل مهجوري، تاريخ مازندران، ص 156)

ناصر کبير يکي از عوامل مهم تثبيت دين اسلام در غرب تبرستان و گيلان بود. چنان که ابن اسفنديار، مورخ قرن ششم هجري، که 300 سال بعد از او در تبرستان زندگي مي کرد، در کتابش مي نويسد؛ «فضل و علم و زهد و آثار کرامت او هنوز در گيلان و ديلمان ظاهر است و مذهب و طريقت او معتقد گيل و ديلم است.» (ابن اسفنديار، همان، ج 1، ص 97)

اين در حالي بود که تقريباً تا قبل از نيمه قرن سوم هجري تعداد مسلمانان تبرستان به ويژه نواحي ديلم (نواحي کوهستاني بين گيلان و مازندران) بسيار اندک بوده است. (ابواسحق اصطخري، المسالک و الممالک، ص 69) اين مطلب نشان دهنده اين واقعيت است که حسن بن علي نفوذ خيلي زيادي روي مردمان اين مناطق داشته است که توانست آنها را به دين اسلام ترغيب کند.

در عرصه سياسي برجسته ترين ويژگي حسن بن علي مردم دوستي و عدالت محوري اوست. حتي به گفته طبري سني مذهب، مردم تبرستان هرگز نظير او را از نظر عدالت و نيک سرشتي و حقيقت خواهي تا آن زمان نديده بودند. (طبري، همان، ج 15، ص 6782)

 محبوبيت ناصر کبير در بين مردم تبرستان آن قدر قابل توجه بوده است که اولياءالله آملي تعداد افرادي را که با حسن بن علي بيعت کرده اند يک ميليون نفر نوشته است. (اولياءالله آملي، تاريخ رويان، ص 104)

 البته با توجه به جمعيت تبرستان در آن دوره زماني مطمئناً در تعداد اين افراد مبالغه شده است ولي اين روايت نشانگر اين امر است که محبوبيت حسن بن علي در بين اهالي تبرستان به اندازه اي زياد بوده است که سبب شد چنين عددي از سوي اين مورخ ذکر شود.

 ويژگي مثبت ديگر ناصر کبير (حسن بن علي) در امور سياسي- حکومتي، شعور سياسي بالاي اوست. انتخاب حسن بن قاسم از سوي او با وجود حضور پسرانش براي اداره امور حکومتي، آن قابليتي که حسن بن قاسم بعدها در اين امر از خود نشان داد و با شايستگي وظيفه خود را در امور حکومتي تبرستان به انجام رساند نشانگر شم سياسي بالاي حسن بن علي بوده است.

تنها نقطه ضعفي که ناصر کبير (حسن بن علي) در امور سياسي داشت، نداشتن اقتدار لازم براي حکومت بوده است يا نخواسته که اين اقتدار را به طور جدي از خود نشان دهد.

 او از يک سو خيلي زود از صحنه اصلي حکومت کناره گرفت و سعي کرد در امور علمي و مذهبي فعاليت کند و از سوي ديگر در مورد توطئه اي که حسن بن قاسم بر ضد او انجام داد حسن بن علي پيش بيني هاي لازم را براي جلوگيري از وقوع چنين اقداماتي انجام نداده بود.

او نبايد در حالي که هنوز خودش رسماً فرمانرواي تبرستان بوده است زمام امور حکومت را به حسن بن قاسم مي سپرد تا او به اين صورت از اين موقعيت سوءاستفاده کند. اين امر اشتباهي بزرگ از سوي رئيس يک حکومت است و شايد به نتيجه يي منجر شود که قابل جبران نباشد. اگرچه در اين مورد ناصر کبير توانست دوباره امور حکومتي را به دست گيرد.

در مجموع نهضت حسن بن علي (ناصر کبير) اولاً حکومت علويان تبرستان را احيا کرد و تبرستان را براي مدتي ولو خيلي کوتاه مدت، از زير سلطه سامانيان که دست نشانده خلفاي عباسي بودند بيرون آورد. ثانياً به گسترش بيشتر تشيع در تبرستان و گيلان کمک کرد.

 او نه با قدرت زور و اجبار بلکه به وسيله خصايل پسنديده اي که داشت توانست توجه مردم اين مناطق را به اسلام آن هم از نوع تشيع زيدي جلب کند و مهم تر از همه اينکه با رفتار منصفانه و ويژگي عدالت خواهي که در او نمايان بود و آن را به مرحله عمل درآورده بود باعث شد اوضاع اجتماعي- اقتصادي مردم تبرستان تا حدود زيادي بهبود يابد و در دوره حکومت جانشين او يعني حسين بن قاسم نيز اين وضعيت همچنان ادامه داشت. چنان که اين دوره زماني (316- 301 هـ) يکي از ادوار درخشان تاريخ تبرستان بوده است و مردم تا حدود زيادي طعم رفاه، عدالت و برابري را چشيدند که البته خيلي زود سپري شد و دوام چنداني نيافت.

 در اين ميان ناسازگاري برخي از حاکمان محلي تبرستان با اين دو فرمانرواي مردم دوست، کارشکني آن حاکمان بر ضد اين دو نفر و حمايت از عمال عباسي فقط به علت جاه طلبي و به دست آوردن قدرت بيشتر در اين منطقه باعث تاسف است.

 اين حاکمان نه به فکر ايجاد رفاه و آسايش براي مردم منطقه خود بلکه درصدد به دست آوردن قدرت بيشتر بودند. حکومت هايي که طي کمتر از دو قرن براي از پيش رو برداشتن رقباي محلي خود و براي افزودن بر قدرت خود چندين بار سبب هجوم سپاهيان عباسي و حکومت هاي دست نشانده آنها در ايران (طاهريان و سامانيان) به تبرستان شدند و حتي در فتح تبرستان و به تاراج رفتن زندگي و اهالي اين منطقه به آنها کمک کردند. چه بسيار حکومت هايي که زندگي مردمان شان براي آنها به اندازه پشيزي ارزش ندارد و براي حفظ قدرت خود حاضر هستند مردم را فدا کنند.



©2013 APG.ir