تعداد بازدید: 3829

توصیه به دیگران 2

جمعه 19 آذر 1389-18:57

درباره‌ی قهوه‌ تلخ ( قسمت دوم)

نماد شناسي شخصيت هاي سم،سلطان بي پسر،بي خودي الملک،کاترين،پدر اتي و مخبرالدوله سر سعدي در سريال موفق قهوه تلخ(يادداشتي از محمد فاضلی، مدرس جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی دانشگاه مازندران)


در قسمت اول يادداشت(http://www.mazandnume.com/?PNID=V11557) برداشت و تفسیرم از نمادهای قهوه، مستشار، بادمجان، و دوره‌ی پنج ساله را نوشتم. نمادهای دیگری که می‌توان آن‌ها را مهم و قابل تفسیر دانست عبارتند از:

5- سم

سم از بازار تهیه، و به صورت رسمی توسط دستگاه سیاسی به‌کار گرفته می‌شود؛ همگان از نظام تهیه و کاربرد سم خبر دارند؛ هنوز کسی بر اثر خوردن سم کشته نشده است و کارکرد مستشار در پیش‌مرگی سلطان برای تشخیص سم هم به فراموشی سپرده شده است. سم، بخشی از زندگی، غذا، و حتی نقشه‌های سیاستمداران است. سم می‌تواند نماد خیلی چیزها باشد نظیر دروغ و توطئه. اما شاید سم بیش از هر چیز نشان‌دهنده‌ی فقدان شفافیت و فضای تردید و بی‌اعتمادی حاصل از آن باشد.

وقتی احتمال می‌رود همه چیز مسموم باشد، یعنی اعتماد معنا ندارد. مستشار قرار است بگوید که به چه چیز می‌شود اعتماد کرد و چه چیز را نمی‌توان قابل اعتماد دانست. اما او هم در این میان گم می‌شود زیرا گویی قوه‌ی تشخیص‌اش از دست می‌رود. اما هنوز قادر است برخی چیزها را تشخیص دهد و جایی حداقل به بلوتوس توضیح می‌دهد که این را نخور که سمی است.

6- سلطان بی‌پسر

دموکراسی‌ها دغدغه‌ی جانشینی را برای سیاستمداران بی‌معنا می‌سازند. سیاستمداران در نظام‌های دموکراتیک موقتی هستند و می‌دانند موضوع جانشینی در فرایندی که بر اساس نظام قانونی تدوین شده پیش خواهد رفت و بنابراین لازم نیست قاعده‌ای برای جانشینی بنا کنند زیرا این قاعده به شکل غیرشخصی، رسمی و سازماندهی شده وجود دارد. به علاوه، نظام‌های دموکراتیک از چنان سطحی از تنظیم روابط برخوردارند و می‌توانند سطحی از شفافیت را ایجاد کنند که حاکمان قادر نیستند چنان خطاهایی مرتکب شوند که پس از کنار رفتن از قدرت یا مرگ، خشم توده‌ها متوجه خانواده‌ و بازماندگان ایشان شود. این قضیه در نظام‌های سلطانی معکوس است.

سلطان همواره‌ دغدغه‌ی جانشینی دارد. این دغدغه دو سویه است. از سویی باید نگران توطئه‌ی افراد دور و نزدیک علیه خود باشد (حتی توطئه‌ی اهل خانواده) و از سویی دیگر باید نگران باشد که پس از وی، جانشینان چه کسانی هستند و سرنوشت خانواده‌ی او بعد از مرگ یا کنار رفتن از قدرت چه خواهد شد. دغدغه‌ی فرمانروایان شخصی برای جانشینی فراتر از علائق پدر و فرزندی است و به مقوله‌ای است که در ساختار نظام سلطانی قرار دارد. پسرخواهی جهانگیرشاه دولو، نمادی از این نگرانی ساختاری نظام سلطانی است.

7- بی خودی الملک دیلمی

بی خودی بارزترین نماد توهم قدرت است که بر پایه‌ی جهلی عمیق بنا شده است. در ضمن بی‌شاخص بودن ادعای قدرتمندی را نیز نشان می‌دهد. بی خودی رئیس اداره‌ی مستعمرات همایونی است و این در حالی است که اصلاً چیزی از نقشه‌ی جهان سر در نمی‌آورد، به هیچ نقطه‌ای از مستعمراتش سفر نکرده است، و هیچ یک از مشخصاتی که درباره‌ی کشور استعمار کننده صادق است، در حکومتی که بی خودی در آن کار می‌کند وجود ندارد.

دستگاه جهانگیرشاه در روسیه، فرانس و ... نه نیروی نظامی دارد، نه از آن‌ها مالیات می‌گیرد و نه هیچ بهره‌ی دیگری می‌برد و حتی جای‌شان را روی نقشه نمی‌دانند، اما مستعمره‌ی همایونی‌اند. یا این تصور واقعاً برای ارباب قدرت وجود دارد که در آن صورت متوهم‌اند یا این سمت رسمی و ملحقات آن برای مخاطب داخلی‌شان است که در این صورت فریبکارند.

 صورت اول بر جهلی عمیق نسبت به روابط بین‌الملل، توان داخلی، و مفاهیمی که برای سیاست خارجی به‌کار برده می‌شود بنا شده است. صورت دوم ضمن آن‌که می‌تواند متضمن خطاهای مندرج در برداشت اول باشد، متضمن مفروض گرفتن جهل در مخاطب نیز هست. بیخودی، نماد خطاهای وارد بر نظامی از سیاست خارجی، ادراک قدرت در نظام بین‌الملل، و ... است.

 بی خودی‌الملک دیلمی به گونه‌ای آدم را یاد حاجی واشنگتن مرحوم علی حاتمی می‌اندازد. اگرچه شباهتی میان شخصیت حاجی واشنگتن و بیخودی نیست، اما نقد توهم در شناخت دنیای روابط بین‌الملل، و ادراک از قدرت در هر دو وجود دارد.

8- کاترین

شاهان قاجار چگونه سال‌ها بدون داشتن ارتشی قابل توجه در ایران حکومت کردند؟ در اصل، وظیفه‌ی دفاع از کشور، با پاک کردن صورت مسأله محقق شده بود. اصلاً دفاعی صورت نمی‌گرفت. قبل از آن‌که مطابق معاهده‌ی میان روسیه و انگلیس ایران به سه منطقه‌ی نفوذ تقسیم شود، کشور به صورت غیررسمی چنین شده بود. روس‌ها حوزه‌ی نفوذ شمال را داشتند و انگلیسی‌ها در جنوب حکمران بودند.

شاهان قاجار در توازن میان این دو قطب به سر می‌بردند. کاترین نماد حضور دائمی روس‌ها در دستگاه سیاسی بعد از جنگ‌های ایران و روس است. منازعه‌ی آتی میان کاترین و بلوتوس، منازعه‌ی کاترین و نیروهای داخلی (زنان دربار)، تلاش کاترین برای مداخله در جریان جانشینی، و ... می‌تواند نماد نقش همیشگی همسایه‌ی شمالی در وضع داخلی ایران باشد. منازعه‌ی کاترین و بلوتوس را نیز می‌توان نمادی از منازعه‌ی شرقی-غربی در حیات تاریخ معاصر ایران پنداشت. مستشار از ابتدا به کاترین مشکوک است و ترجیح می‌دهد برای نجات ایران، دست به دامان بلوتوس شود. مثلث کاترین، مستشار و بلوتوس می‌تواند بخشی از معنای محوری مندرج در متن باشد.

9- پدر اتی

پدر اتی، پیرمردی است که با به دست آوردن چیزهای ساده خوشحال می‌شود، ولی مهم‌تر آن است که گاه و بی‌گاه فریاد می‌کشد و می‌گوید «کیه کیه؟». کسی در میان نیست، توطئه‌ای نیست، کسی قرار نیست این پیرمرد را بکشد، ولی پیرمرد صدای گویای توهم است. دائم صدای در می‌شنود، صدای پای توطئه و کسی یا کسانی که دارند کاری می‌کنند. پیرمرد بابت این فریادها حقوق مطالبه می‌کند به هنگام پرداخت حقوق می‌گوید «سه دفعه گفته‌ام کیه کیه.» گویی این کیه‌کیه‌ها برای سیستم کارکرد دارد. جالب این‌که همه‌ی اعضای دربار می‌دانند خبری نیست و این‌ها توهمی بیش نیست و کسی به فریادهای او توجه نمی‌کند. گویی مخاطب کس دیگری است.

10- مخبرالدوله سر سعدی

مخبرالدوله، نماد پیچیده‌ای نیست، بخشی از شنودهای دائمی و خبرچینی‌های همیشگی دستگاه‌های سیاسی است. اما افزودن عبارت «سر سعدی» نوعی فشرده کردن زمان در قالب کلمات است. در عصری که داستان اتفاق می‌افتد نه خیابان سعدی هست و نه به تبع آن «سر سعدی» معنا دارد. «سر سعدی» آوردن پدیده به عصری که خیابان سعدی هست و «سر سعدی» معنا دارد.

مخبرالدوله نماد همیشه تحت کنترل بودن، فقدان حریم خصوصی، و سوءاستفاده از اطلاعات شخصی افراد است. 


  • دوشنبه 22 آذر 1389-0:0

    n/aعزیز!واقعا این شخصیتها واستون اشنا نیستن؟این سریال ادمها و موقعیتهاش برای خیلیها اشناست.ادمهای توطعه گر.دروغگوهای چاپلوس.و بیسوادهایی که کیلویی پست و مقام میگیرن.درست ببین. گر بدینسان زیست باید پست....

    • الف.نکته وینپاسخ به این دیدگاه 0 0
      يکشنبه 21 آذر 1389-0:0

      متاسفانه من نمی توانم بپذیرم که آثاری مثل سریال قهوة تلخ و برره و فیلمک هایی مثل اخراجی ها و از این قبیل آثار هنری نامیده شوند. به چند دلیل: اول اینکه آثار هنری تاریخ ماندگاری نسبتا طولانی دارند، هر جند این انتظار در مورد فیلم و سریال کوتاه تر است. دوم اینکه، بر داشت و پرداخت به مسائل روانشناختی جمعی و سیاسی یک جامعه - که به نظر می آید مظمون اصلی این سریالهاست- چنان لخت و نتراشیده است که هیچ به آثار هنری نمی آید - یک اثر هنری برداشت و پرداختی ظریف از یک پدیده است.
      فراتر از آن، مرور این نوع کارها -که از رسانه های ملی و یا با مجوز رسمی پخش می گردد- نشان می دهد که مخاطب ساده انگاشته می شود؛ و پخش گسترده و مکرر آن موجب شده است که سطح سلایقه و انتظار مخاطبان به شدت کاهش یابد. و این خود در بلند مدت موجب از دست دادن حساسیت جامعه نسبت به مسائلی می شود که نیاز مبرمی به حل آن مشاهده می شود و چه بسا همین امروز هم خیلی دیر باشد. بنابراین، این آثار به اصطلاح "هنری" واجد "دژکارکرد" می شوند، که در صورتی که دارای تاثیر و نفوذ باشند- که متاسفانه چنین به نظر می رسد! نمونه اش: نوشته این مدرس جامعه شناسی- دور نیست خمود و مردگی جامعه ای که چنین آثاری در آن تولید شده، توسط نخبگان اثر هنری تلقی شده و لابد بر مخاطبان تاثیر بگذارد. خدا نکناد! در پایان اینکه یاد داشت N/A گویای خیلی چیزها است که با روشن بینی و به طور بسیار مجمل بیان شده است. دست مریزاد!

      • شنبه 20 آذر 1389-0:0

        کارهایی نظیر قهوه تلخ کاریکاتور ناشیانه فهم ما از تاریخ معاصر است . آقای فاضلی نام و نشانی از سناریو نویس سریال و نیز کم و کیف کارهای او به دست نمی دهند . بد نیست در ادامه به این مطلب اشاره ای بکنند .


        ©2013 APG.ir