تعداد بازدید: 2838

توصیه به دیگران 1

دوشنبه 29 آذر 1389-21:32

بیرقی بر سکوت دماوند

...جاری ِ بوی گل سرخ این همه نمیر در خویش(به ياد شاعر پيش کسوت،رستم الله مرادي)


مازندنومه: رستم الله مرادي اهل جنوب است.شاعري نو پرداز و حجم گرا که به تازگي درگذشته است.. منصور خورشیدی-دوست اين شاعر درگذشته و شاعر بهشهري که از شاعران مطرح شعر حجم است- در مورد رستم الله مرادی اظهاراتي را بيان داشته که آقاي حنيف خورشيدي-خبرنگار بهشهري-اين اظهارات را براي ما ارسال کرده است.بخوانيد.

--------------

الله مرادي توانمندترین و پرکار ترین شاعر شعر ناب در مسجد سلیمان بود. انتساب او به شعر حجم به دلیل مطالعه ی بسیار او در آثار شاعران حجم گرا بوده است.

 او می گفت تئوری های یدالله رویایی ذهن و شعر مرا متحول کرده است. تنها اثر چاپ شده ی او " به نفع رویا ها " گواه این مدعا است .

 بر این باور بودم که اثر او تلفیقی از شعر ناب و شعر حجم بوده است . باور ندارم که شعر های منتخب این کتاب همه ی آثار الله مرادی در دو دهه ی شصت و هفتاد باشد .

 در هر صورت شاعر سعی کرده است تا کار های نزدیک به هم ، با شکل و محتوای هماهنگ را برابر مخاطبان خود قرار دهد .

 او تمام خلاقیت های خود را عرضه کرده است . تجربه ی سال ها فعالیت در زمینه ی شعر ناب ، که وارثان زنده یاد منوچهر آتشی بودند،کنار سر آمدان این حرکت ، هرمز علی پور و سیروس رادمنش .

 از " نرگس فردا " تا " جانب کلمات " و امروز " به نفع رویا ها " برابر مخاطبان قرار گرفت . پرش های ذهنی ، کارکرد های کلامی ، خلق تصویر های سه بعدی ، ایجاز در بیان و معماری واحد های حجم گونه از ویژگی های شعر او محسوب می شود .

تاکیدی که شاعر به نقش واژگان در شعر دارد،تلاش او را برای ارائه ی یک زبان آهنگین مضاعف می کند تا از همه ی ظرفیت های کلامی به نفع شعر بهره بگیرد .

کوشش شاعر این بوده است تا از دریچه ی تنگ مسجد سلیمان به اندیشه ی جهان و در مطبوعات خارج از کشور راه پیدا کند .

 درست یک ماه قبل ، یعنی بیست آبان ماه هشتاد و نه به مدت ده روز مهمان او و هرمز علی پور و دیگر شاعران شعر ناب خوزستان بودم .

به تحقیق آثار چاپ نشده ی او از پنج دفتر بیشتر است . وسواس بسیار در چاپ اثر و بضاعت اندک معلمی مانع از انتشار آثار او شده است .

و دیگر آن که: تامل و سکوتی که سال ها " الله مرادی " تحمل کرده است، سکوتی معنا دار بود! تلنگری به ذهن ناشران که رغبتی به چاپ مجموعه شعر از خود نشان نمی دادند.

در هر صورت حذف فاصله صورت عینی خود را نشان داد . برای شاعری که نمی دانست صدای شکسته بال در کدام گور می افتد  و چقدر ستاره می سوزد و چقدر لب از لب باز نمی شود .

 امروز شاعری که شاگردان بسیاری را به جامعه ی شعری مسجد سلیمان سپرده است دیگر در میانه نیست، اما شعرهای باقی مانده از او نام و یادش را تا همیشه زنده نگه می دارد .

 " دانستم این نسترن/ دیوانه ترین رنگ از سپیدی هاست/ خطا نمی کند چشمم / تا ظهر این ایوان خاک خواهد شد / این گونه که بازو به بازوی من است "

دیوانه ترین رنگ از سپیدی ها مرز نمی شناسد. تولدش این جهانی نیست . عیار زبان معیار مشخصی ندارد . غنای شعر سهمی در زبان و سهمی در زمان دارد . چون شاعر حضور انسان را در شعر جست و جو می کند . در این حرکت خود را می جوید و ربط خود را سامان رابطه هایی می کند که مخاطب امروز را با این هنر زبانی دعوت به خوانش شعر خود کند . رابطه ی شاعر با جهان پیرامون او همین صدا است . صدایی که مفهوم فراخوان را در خود دارد .

آثاري از زنده ياد رستم الله مرادی

 بوسه – مرگ های " یرما " ایرانی

1 – جز باد رنگ نمی دهی به چشم برهنه – مهتابی اَت می جویند به ایوان به درد شب از پای می افتد - بر تو ستاره ای را به خواهش من که شبنم ها را چریده نباشند چرا رنگی نمی وزد از این گیاه ؟ !

2 – نبض خسته را می بافی تن پوش ِ گل سرخی میان لب ها ! - رنگ اما نداری به روی خون کبوتری ِ آواز ها بیهوده نیست هنوز خیال بوی سیب از کتان ِ چین زده در خاموشی ریشه های این شب

 3 – دو بازو جویبار جاری بمیرانم این آواز میان علف های خوابانده رفته ی خوشی های دل دوخته به نور ِ از پشه بند از کودکی بهار به هر سو مرگ است که چوپانی اَم می کند به صدایی از قطعه های خویش

 4 - پس از هر وقت که بگویی گر می گیرند پر های رنگ و سیاه که چشمانت دو برگ سبز قطره ای می لرزند و شنوایی تو پُر از باد که نه زیتون نه سکوت بلکه زایشی به صدای علف زار نفس ها

5 – جاری ِ بوی گل سرخ این همه نمیر در خویش - زخم به باران را این همه به هوای سازی بر ستاره پوشی اَت که خوی تو پنجره ی بر رود نه دریده ی ماه نه به هوای زمهریر

6 – در تاب خواهد بود برگ بید ! حول طنین های ملتهب و سوزه ی یشم عود دنباله ی آه که طاق غبار می شکند به هجمه ی باد و غوطه وری ِ سنگ !

 7 – خواب از خویش نداشتی و سنگ ِ درون روزت می گذشت پیر ! شبنم که نبود شامه ی سوخته را پس ! سبدی و چانه بندی و سپید همچنان آه در کمرکش ها به نبض خویش بر آمده ی گلپر های ماه !

ايميل نويسنده: (khorshidimansour@yahoo.com)



    ©2013 APG.ir