تعداد بازدید: 18443

توصیه به دیگران 5

سه شنبه 31 خرداد 1390-22:18

زبان تبري و واژه هاي روسي

ناراحت شدم هنگامی که یکی از کاربران نوشت:"من زبان های مازندرانی و روسی را بسیار خوب می دانم"و سپس بلافاصله خود،چندین اشتباه را دربارۀ وجود واژه های روسی در زبان مازندرانی،یاد آور شد!


مازندنومه:مقاله رحمت رزاقي-دانشجوي دکتراي تاريخ-با عنوان "واژگان روسي در زبان مازندراني"بازتاب گسترده اي در فضاي علمي و فرهنگي استان و حتي خارج از کشور داشت.در همين زمينه يادداشتي از يکي از مخاطبان قديمي ما در اروپا به نام ک.ر.بهمناني که 29 سال است در خارج از کشور زندگي مي کند، به دست ما رسيده که اصل مطلب در زير مي آيد.

-----------------------------------------

با  درودهای فراوان به "مازندنومه" و کاربران" مازندنومه"ای!
نوشتۀ آقای رحمت رزاقی، زیر نام "واژگان روسی در زبان مازندرانی(تبری) "را خواندم.از آنجا که هم میهنان و از جمله آقای رزاقی تلاش کرده و تلاش می کنند،دربارۀ زبان مادری ما در استان مازندران تحقیق کنند و پیوندهای زبان مازندرانی با زبان های دیگر را بیابند، مایۀ شادمانی است.

 نزدیک به ده سال است که "مازندنومه" را می خوانم. هر از چندگاهی برایش یادداشت های کوتاه فرستادم که این یادداشت ها در هنگامه های خویش در "مازندنومه" آمدند.

باری! نوشتۀ آقای رحمت رزاقی در باره زیر نام" واژگان روسی در زبان مازندرانی"(تبری) را خواندم. دیدگاه های برخی از هم میهنان در زیر این نوشته را نیز خواندم که این یادداشت ها و دیدگاه ها نه تنها دردی را دوا نکردند که بر اشتباهات آقای رزاقی در زمینه ای که ایشان تحقیق کرد، افزودند.

 بسیار ناراحت شدم هنگامی که خواندمِ یکی از کاربران نوشت:"من زبان های مازندرانی و روسی را بسیار خوب می دانم" (نقل به مضمون) و سپس بلافصله خود، چندین اشتباه دیگر را در بارۀ وجود واژه های روسی در زبان مازندرانی را یاد آور می شود که نادرست است و تاکیدی نادرست بر این اندیشۀ خود که واژۀ "کلوش و یا گالش" صد در صد تبريست.

باید هم آقای رحمت رزاقی و هم دیگر مازندرانی را تشویق نمود که بیشتر از گذشته این تحقیقات را انجام دهند.اما، از آنجا که می خواهیم ارتباط زبان مازندرانی با زبانی بیگانه را بیابیم، لازم است با آن زبان آشنا باشیم، چرا که نبود آشنایی با آن زبان بیگانه، کار تحقیق را به بیراهه می برد و از ارزش آن می کاهد.


 باید بگویم که به گمان من نويسنده می توانست عجله نکند، بیشتر تحقیق کند و  از دوستان و یا آشنایانی که با زبان روسی آشنا هستند، کمک بگیرد و با آنان مشورت کند که در درستی تحقیق ایشان خدشه وارد نشود.
متاسفانه از آنجا که آقای رزاقی این کار را نکرده است، نوشتۀ  "واژگان روسی در زبان مازندرانی(تبری) " با اشتباهات فاحشی همراه است که سکوت در بارۀ این اشتباهات جایز نیست. جایز نیست، چون؛ یک:من مازندرانی هستم، دو: زبان روسی را می دانم.

البته ادعا نمی کنم که این زبان را به خوبی می دانم، اما این را بگویم که اکنون سی و چهار سال شده است که با این زبان آشنا هستم و به همراه این زبان با چندین  زبان "اسلاو"ی دیگر، زبان آلمانی و ... آشنا شدم و همواره در حال آموزش و یادگیری این زبان ها هستم.

من در انستیوی زبان روسی شهر مسکو که نام" الکساندر سرگییویچ پوشکین" را بر روی خود دارد و معتبرترین انستیتوی زبان روسی در سطح جهان است و تقریبا همۀ فرهنگ های زبان روسی ، و فرهنگ های دیگر، از جمله فرهنگ های" روسی به فارسی" و" فارسی به روسی"، کتاب های آموزش زبان روسی، برای روس زبان ها و برای خارجی ها، در این انستیتو، توسط برجسته ترین استادان و زبان شناسان روس  نوشته، چاپ شده و به سرتاسر جهان فرستاده شده است، درس خواندم.


باور من این است که بیشتر واژه هایی که آقای رحمت رزاقی ، از آنان با عنوان "واژگان" روسی یاد کرده است، می توانند، برای نخستین بار توسط روس ها به ایران آمده باشند و وارد زبان فارسی و دیگر زبان های مردمان ایران و از جمله زبان مازندرانی(تبری) شده باشند. اما در این نباید شک کرد که بیشتر این واژه ها ، ریشه در زبان های دیگر دارند و تنها و تنها توسط روس ها نیز به کار برده می شوند.


گسترش واژه های بیگانه در زبان فارسی و دیگر زبان ها مردمان ساکن سرزمین ما، بستگی به این دارد که در گذشته، این بیگانگان در کدام نقطۀ ایران ساکن بودند. بدین خاطر وجود واژه های انگلیسی، پرتقالی و هلندی بیشتر در جنوب و به ویژه جنوب غربی ایران حس می شود تا در استان های شمالی ایران و به ویژه استان های گیلان و مازندران.


همسایگی استان های گیلان و مازندران با روسیه در طی سالیان متمادی، جنگ های پیاپی ایران و روس، وجود سربازان اشغالگر روس در دوران تقسیم ایران به دو منطقۀ نفوذ روس و انگلیس و اشغال ایران و به ویژه  اشغال استان های شمالی ایران از سوی روس ها در طول جنگ دوم جهانی، برخی از واژه های روسی را وارد زبان فارسی و در استان های شمالی ایران، وارد زبان های گیلکی و مازندرانی کرد.


اگر در بارۀ علت ورود واژه های بیگانه به زبان فارسی سخن بگویم، این مقدمه به درازا خواهد کشید و هدف اصلی فراموش خواهد شد.


در پی خواندن نوشتۀ آقای رحمت رزاقی و خواندن برخی از دیدگاه های کاربران"مازندنومه" در بارۀ این نوشته، بر آن شدم، که ریشۀ برخی از واژه هایی که رزاقی  از آنان به عنوان واژه های روسی، یاد کردند را با جستجو در فرهنگ زبان روسی، یک جلدی، تالیف "سرگی ایوانوویج اُژِگف" ، یکی از معتبرترین فرهنگ های زبان روسی، دائرۀ المعارف بزرگ و  63 جلدی شوروی، منتشره از سال 1923  تا 1956، و دیگر منایع زبان روسی، بیابم و به آگاهی خوانندگان گرامی "مازندنومه" برسانم.


پیشاپیش پیداست بر این باور نیستم که هر آنچه من در زیر می آورم، درست است، اما این را می افزایم که من همۀ تلاش را به کار بردم که با کمترین اشتباه این نوشته را به پایان برسانم. از گوشزد کردن اشتباهات من در این  نوشته از سوی کاربران "مازندنومه" شادمان خواهم شد.


برای کاربران و خوانندگان "مازندنومه" تندرستی، برای آنانی که تلاش می کنند"مازندنومه"، مازندنومه باقی بماند، و برای محققین مازندرانی  پیروزی در کارهای شان را آرزومندم.

-----------------------

آپارات
در زبان روسی،
Аппарат
 نوشته می شود و
Apparat
خوانده می شود. ریشۀ "آپارات" در زبان لاتین است:
Apparatus


آسفالت

 در زبان روسی
Асфальт
نوشته می شود و
Asfalt
خوانده می شود.

 این واژه ریشه در زبان یونانی دارد و
Asphaltos
تلفظ می شود.

استکان

در زبان روسی
Стакан
نوشته می شود و
Stakan
تلفظ می شود.

 این واژۀ روسی، ریشه در واژۀ
Стекло
Steklo
به معنی شیشه در زبان فارسی دارد.


اسکناس

 در زبان روسی با  ریشۀ زبان  فرانسوی
Ассигнация
نوشته می شد و
Asignaciya
خوانده می شد و  تا  اصلاحات نوین در زبان روسی، در سدۀ گذشت، به کار می رفت و سپس
Банкнота
(Banknota)
جای آن را گرفت.
واژۀ "آسیگناتسیا"، در دورۀ فتحعلیشاه کوتاه شد، تغییر کرد  و از آن هنگام به این سو اسکناس نام دارد.

اشکاف

 در زبان روسی
Шкаф
نوشته می شود و
(Shkaf)
خوانده می شود.
اشکاف در زبان لهستانی
Szafa
نوشته می شود و
(shafa)
تلفظ می شود.

در زبان لهستانی
 „SZ“
"ش" صدا می دهد.
برای نمونه نگاه کنید به فیلم:"دو نفر  از یک  کمد" و یا "دو نفر در کمد"
Dwaj ludzie z szafą
(Dwaj ludziye z Shafa)
ساختۀ"رومان پولانسکی"
Roman Polanski
کارگردان نامدار لهستانی.
بنزین
Бензин
 (Benzin)
واژۀ  روسی بنزین ریشه در زبان عربی دارد. که نخست "بنزین" خوانده نمی شد.
واژۀ بنزین در شکل اولیۀ آن ، نخست وارد  زبان مردم منطقۀ "کاتالونیا" در اسپانیای امروزی شد و سپس به ایتالیا رفت. و از آنجا به سرتاسر اروپا و سپس از اروپا در سرتاسر جهان گسترش یافت.
--------------.
ترمز
Тормоз
در زبان روسی
Tarmoz
تلفظ می شود. گفته می شود، این واژه ریشه در گروه زبان های ترکی دارد و
Turmaz
خوانده می شد.
برخی ها بر این باورند که این واژه از زبان یونانی آمده است  و اینگونه  نوشته  می شود
. τόρμος
و
Tormos
خوانده می شود. و این درحالی است که امروزه یونانی ها به "ترمز" می گویند:
Φρένο
که
Fréno
خوانده می شود. در بسیاری از فرهنگ ها(لغت نامه ها) ریشۀ "ترمز" را از زبان روسی می دانند
-----------------------------
زاپاس
Запас
(Zapas)
واژه ای روسی است که از فعل
запасать
(Zapasat‘)
به معنای "ذخیره کردن" گرفته شده است.
-------------------------------------------
بیسکویت
 از  زبان فرانسوی می باشد و به نانی گفته می شود که دوبار پخته شده باشد و بسیار خشک است
و ریشه در زبان لاتین دارد که در زبان لاتین اینگونه نوشته می شود
bis coctus
 روسها و بویژه روسهای تحصیل کرده قرن هجدهم میلادی ، این واژه را در برابر واژۀ روسی
Печенье
(pechenʹe)
 به معنای نان  شیرینی بکار می بردند.
واژۀ
Biskuit
 امروزه  نیز در میان مردمان اسلاو کاربرد دارد.


Семечка
که در زبان روسی
Semechka
تلفظ می شود و به معنی دانه  و یا تخم  در زبان فارسی است.
تخم آفتابگردان  به روسی می شود:
Семечка подсолнечника
Semechka podsolnechnika
اما در زبان روسی معمولا در حالت جمع بکار می رود، اینگونه:
Семечки подсолнечные
Semechki podsolnechnye
----------------------------------------------
Сухари
در زبان روسی که
Sukhari
تلفظ می شود، به برش های نان گفته می شود که دو باره پخته شده باشد، تا کاملا خشک شود و کپک نزند. معمولا و در دوران گذشته، برای دریانوردان "سوخاری" درست می کردند و دریانوردان "سوخاری" را در سفرهای طولانی با خود می بردند.
ریشۀ واژۀ
Сухари
از واژۀ
Сухо
Sukho
که در زبان روسی
Sukha
تلفظ می شود، و در زبان فارسی"خشک" معنا می دهد، می باشد.
---------------------------------
شکلات
در زبان مردم "مایا"ن، در آمریکای لاتین

Xoccos
انگلیسی
Chocolate
فرانسوی
Chocolat
روسی
Шоколад
Shokolad
نوشته می شود
(shakalad)
خوانده می شود.گفته می شود ریشۀ واژۀ  "شکلات" در زبان "مایا" نها می باشد.


کالباس  در زبان روسی
Колбаса
نوشته می شود و
Kalbasa
تلفظ می شود  و از سالهای نخستین سدۀ دوازدهم میلادی جای خود را در زبان های اسلاو باز کرد که زبان روسی یکی از همین زبانهاست. گفته می شود ممکن است این واژه از گروه زبان های ترک(با زبان ترکی اشتباه گرفته نشود، چون زبان ترکی یکی از زبان های گروه زبانهای ترکی می باشد)، وارد زبان  مردمان اسلاو شده است. بسیاری نیز بر  این باورند که این واژه ، یک واژل کاملا "اسلاوی" می باشد که در میان گروه های گوناگون مردم اسلاو، به گونه های گوناگون و با اندکی تغییر تلفظ می شود: برای نمونه:
به زبان لهستانی
 Kiełbasa
نوشته می شود که
(Kiewbasa)
تلفظ می شود.
حرف
"ł"
در زبان لهستانی همانند
W
تلفظ می شود.
در زبان اوکرایینی  به آن
Ковбаса
 می گویند که
Kovbasa
 تلفظ می شود

مردم کشور صربستان به آن
Кобасица
Kobasitsa
 
می گویند.
مردم کشور مجارستان، با اینکه از قبایل اسلاو نیستند،  کالباس را اینگونه می نویسند:
Kolbász
 و آن را
Kolbas
می خوانند.
“sz”
در زبان مجاری
„s“
تلفظ می شود.
-------

پالتو
Пальто
در زبان روسی که
Pal’to
تلفظ می شود، از زبان فرانسه گرفته شده است که اینگونه نوشته می شود:
Paletot
و
Palto
خوانده می شود.

Prouver
واژه ای فرانسوی است که ریشه در زبان های اسکاندیناوی و از جمله زبان سوئدی دارد و در زبان فارسی معادل آزمایش کردن است.
جلیقه
жилетка
که در زبان روسی
Dziletka
تلفظ می شود،مخفف واژۀ
Жилет
Dzilet
روسی می باشد و ریشه در واژۀ
 Gilet
در زبان فرانسه دارد.
---------------.

زیگزاگ،
 در زبان روسی کاربرد دارد و اینگونه نوشته می شود:
Зигзаг
Zigzag
و در انگلیسی اینگونه نوشته می شود:
Zick-Zack
این واژه، واژه ای روسی نیست و وارد زبان روسی شده است.
----------------------
ساتن
در زبان روسی، اینگونه نوشته می شود:
Сатин
و
Satin
تلفظ می شود و در زبان فارسی برابر با اطلس نما می باشد. واژه "ساتن" از زبان فرانسه وارد زبان روسی شد. ریشۀ این واژه در زبان فرانسه، به واژۀ" زیتون"
Zaytoon
در زبان عربی بر می گردد که خود این واژه، کهن ترین نام برای "ساتن" می باشد  و ریشۀ آن  را باید در واژۀ چینی "سی اوآنجو" جستجو کرد، شهری در چین که برای نخستین بار پارچۀ "ساتن" در آن بافته شد و از آنجا نخست به سرزمین های خاورمیانه و نزدیک و عربی رفت و از راه اسپانیا وارد بازارهای اروپایی شد. بدین خاطر، واژۀ "ساتین"، یک واژۀ روسی نیست.
----------------------------
سارافان، در زبان روسی اینگونه نوشته می شود:
Сарафан
و
Sarafan
تلفظ می شود. زبان شناسان روس، ریشۀ واژۀ "سارافان" را در خانوادۀ"گروه زبان های ایرانی" می دانند، که زبانهای فارسی، فارسی دری، کردی، لری، بلوچی،تاجیکی، زبان مردم "اوسِت" در قفقاز و زبان "اَمحَری" که در اریتره و اتیوپی گسترش دارد، از جمله زبانهای "گروه زبان های ایرانی" می باشند.
سارافان، در سده های 18 و 19 میلادی وارد بازار روسیه شد و در آغاز، شاهزادگان، نجیب زادگان و سپس راهبه های کلیسای ارتدوکس روسیه آن را می پوشیدند. این پوشش که از پارچه های گوناگون دوخته می شود، در سالهای طولانی لباس اصلی زنان روسیه گشت و تا امروز زنان روس سارافان به تن می کنند. سارافان های امروزی در روسیه، از لحاظ وزن، بمراتب سبک تر از سارافان های سده های 18 و 19 میلادی هستند.
------------------------
گالُش، که در زبان روسی
Галош
نوشته می شود و
Galosh
تلفظ می شود، ریشه در زبان رومیان دارد. گفته می شود، فردی در انگلستان که همواره از بیماری سرماخوردگی رنج می بُرد، به این نتیجه رسید که چون سرما به پاهایش نفوذ می کند، همواره بیمار است. این فرد انگلیسی به یاد آورد که "گال" ها، از مردمان روم، در جنگ هایش خویش با دیگران، پوششی به پا داشتند که از نفوذ آب و رسیدن آن به پاها جلوگیری می کرد. بدین خاطر او بر این شد، پوششی برای پاها درست کند که شبیه همان پوشش پای "گال" ها باشد و چنین نیز نمود. او پس از ساختن این پوشش، نخست آن را به پاهای خویش کرد و سپس کفش پوشید.
از آن هنگام تا کنون، "گالُش"  که در زبان فرانسه
 Galoches
نوشته می شود و در زبان آلمانی
Galoschen
نام دارد،وارد  بازار شد. پس از آنکه این محصول در سالهای نخستین سدۀ 19 میلادی  به روسیه رسید و پس از آنکه انسان استفاده از" کائوچو" را آموخت، روسیه به بزرگترین تولید کنندۀ "گالُش" در جهان تبدیل شد و سالانه، تا سال 1932 میلادی میلیونها جفت گالُش روسی به سرتاسر جهان از اروپا و آمریکا گرفته تا آسیای دور و میانه و جنوب غربی آن، صادر شد. بازرگانان روس و ایرانی ، این محصول را به ایران نیز آوردند. متاسفانه بخاطر دشواری علامت گذاری در زبان فارسی، از همان روزهای نخست، ایرانی ها
Galosches
را "گالش" نوشتند، و "گالِش" خواندند.
این دشواری زبانی برای واژه های بیگانه در زبان فارسی در کشورهای دیگر هم وجود دارد و مختص به ایرانی ها نیست. برای نمونه مردمان کشور همسایۀ ما، افغانستان، واژۀ انگلیسی
Workshop
را "ورکشاپ" می نویسند و تا به امروز آن را" وَرَک شاپ"
Warakshap
می خوانند . و بدینگونه است که آنها واژۀ روسی
 Техникум
Tekhnikum
را "تَخنیکوم"
Takhnikum
 تلفظ می کنند. علت اشاره کردن به "تخنیکوم" برای این است که دانشکدۀ فنی دانشگاه کابل را روس ها درست کردند و واژۀ "تخنیکوم" از زبان روسی وارد زبان دری در افغانستان شد.
مازندرانی ها نیز از "گالُش" در شکل های گوناگون آن استفاده کردند، بیشتر به شکل"چرم خام" که گاوداران، رمه داران، آن را که به شکل دایره بریده شده بود و از سوراخ های دورادور این دایره که ایجاد می کردند، نخ های محکم را عبور می دادند و این سپس این نخ ها را بدور پاهای  خویش می پیچیدند و آنگاه در پایان با پارچه های ضخیم از بالای "گالش خام" پاهای خود را تا زیر زانو می بستند تا از سرما جلو گیری شود. شاید بدین خاطر است که به این دسته از مازندرانی ها که اینگونه پوشش پا داشتند، "گالِش" می گفتند و محلی را که آنان در هنگامۀ ییلاق و قشلاق در آن زندگی می کردند،"گالِش مِنزل" نام نهادند.
-------------------
واژۀ "نعلبکی" در زبان روسی وجود ندارد . روس ها بجای "نعلبکی" واژۀ
Блюдца
را بکار می برند که
Bljudtsa
تلفظ می شود.
---------------------
واژۀ "بوچکا"، در زبان روسی
Бочка
نوشته می شود و
Bochka
تلفظ می شود. در بیشتر زبان های اسلاوی "بشکه"
Barrel
نام دارد. در زبان های روسی، اوکرایینی، بلاروسی و زبان اسلاوی کهن
Бочка
Bochka
تلفظ می شود و تنها در زبان لهستانی
Beczka
نام دارد که
Bechka
تلفظ می شود.
در زبان لهستانی
„CZ“
"چ" تلفظ می شود. این واژه در زبان فارسی، برابر با واژۀ "بشکه" است.
--------------.
چراغ "پریموس"، نخستین چراغ بدون فتیله است که در سال 1892، توسط  مخترع سوئدی، "فرانتس ویلهلم لیندکویست"
Franz Wilhelm Lindquist
ساخته شد. "پریموس" واژه ای در زبان "لاتین" است که در زبان فارسی، همان" نخستین"، است  و چراغ معنی نمی دهد و تنها نام اختراع مخترع سوئدی نام برده در بالا می باشد.
 ساخت پریموس از سال 1922 در کارخانه ای در  شهر"کالچوگینا"، واقع در استان "ولادیمیر"، در  نزدیکی  های  مسکو آغاز شد.
Кольчугинo
Kolchugino
نوشته می شود، اما
Kal’chugina
تلفظ می شود. شهر "کالچوگینا" دارای کارخانه های گوناگون برای ساخت" کتری"، "قوری"، "سینی" و دیگر محصولات از نوع فلز "نیکل"  نیز می باشد و بزرگترین صادرکنندۀ این محصولات به سرتاسر شوروی پیشین و  جهان می باشد.
--------------)
Счёты
آنگونه که در بالا آمد، در  زبان روسی نوشته می شود که
Shjoty
تلفظ می شود.
در زبان روسی"شوتی"، در شکل مخف آن
Shjotka
نیز تلفظ می گردد. ریشه در واژه "حساب" در زبان روسی دارد که اینگونه نوشته می شود:
Счёт
و
Shjot
تلفظ می شود.
 "چرتکه" و یا"چُتکه"،  از کهن ترین وسیله برای حساب کردن می باشد. چه زمانی و توسط چه کسانی درست شد، هنوز برای کسی روشن نیست. روس ها به آن "شوتی" می گویند. این واژه در زبان فارسی تغییر یافت و به نادرست به شکل" چرتکه" وارد زبان فارسی شد. در برخی نوشته ها بزبان فارسی، "چرتکه"، "چُتکه" نیز آمده است که بیشتر به تلفظ این واژه در  زبان روسی نزدیک است.
----
Замазка
در زبان روسی که بخاطر تداخل  صدای حروف در یکدیگر
Zamska
تلفظ می شود، یک واژۀ روسی است که در زبان فارسی از جمله، بِتون، بِتونه(به نادرست در زبان فارسی بَتونه تلفظ می شود) ، سیمان، سمنت معنی می دهد و به "زاماسکا" نیز مشهور است.
سماور
Самовар
Samovar
یک واژۀ روسی است که ترکیب و برگرفته از دو واژۀ
Sam
به معنی "خود" ، و
Varit‘
به معنای "پختن"  در زبان فارسی می باشد.
سماور به شکل نخستین آن در "چین" ساخته شد و تنها و تنها برای جوشاندن آب نبوده است. سماور از دوران بسیار کهن در ایران مورد استفاده قرار می گرفت. شکل نوین سماور، از دویست سال پیش در ایران به چشم می خورد که شهر "بروجرد" در تولید آن معروف است.
اینکه ایرانیان در گذشته به سماور چه می گفتند، هنوز روشن نیست.  اما صنعت نوین سماور سازی از روسیه وارد ایران شد.  شهر "تولا"
Tula
در روسیه بزرگترین تولید کنندۀ سماور در جهان است.
--------------------
Самшит
در زبان روسی که
Samshit
تلفظ می شود، همان "شمشاد" است که در مازندران به آن"شار" نیز می گویند. واژۀ "شار" در زبان روسی و یا زبانهای اسلاوی وجود ندارد. شمشاد، در زبان های اسلاوهای جنوبی و از جمله در جمهوری های یوگسلاوی پیشین
Šimšir
Shimshir
نام دارد و برگردان آن به زبان انگلیسی می شود:
Boxwood
---------------
Шуkа
Shuka
در زبان روسی به نوعی ماهی گفته می شود. و هیچ نوع از گوزن ها در زبان روسی و یا در زبانهای اسلاوی دیگر، "شوکا" نامیده نمی شوند.
فرغون
که ریشه در زبان فرانسوی دارد و اینگونه نوشته می شود:
Fourgon
در زبان روسی:
Фургон
نوشته می شود و
Furgon
خوانده می شود، در گذشته وسیله ای بود مستطیل شکل که دارای چرخ بود و برای حمل و نقل اشیاء  و بویژه برای حمل وسایل ساختمانی بکار می رفت و بکار می رود. امروزه بسیاری از اتومبیل های باری نیز که شکل مستطیلی
برای حمل بار را حفظ کرده اند، در زبان های گوناگون فرغون نامیده می شوند، اما این نام کاربرد کمتری دارد.

کتلت ، در زبان روسی
Котлет
نوشته می شود، و:
Katlet
تلفظ می شود. کتلت روسی با گوشت چرخ کرده  و یا با سبزیجانی همچون سیب زمینی درست می شود. روس ها برای کتلت، که ریشۀ آن از زبان فرانسوی
 Côtelette
می باشد و "گوشت با استخوان " معنی می دهد، و با کتلت روسی فرق دارد،واژۀ
Тефтели
Tefteli
را نیز بکار می برند.
 
کمد، یک واژۀ فرانسوی است که اینگونه نوشته می شود :
Commode
و به معنی "راحت" در زبان فارسی است. در زبان روسی، کمد، اینگونه نوشته می شود:
Комод
و
Kamod
تلفظ می شود.
-------------------
Лампа
در زبان روسی که
Lampa 
تلفظ می شود،
در واقع همان "لامپ" و یا چراغ برای روشنایی  می باشد که  و به  وسیله ای گفته می شود که از خود نور تولید می کند.  پیش از اختراع برق، نور را برای پخش بهتر آن و برای اینکه فتیله و یا شمع در جهت باد، سریع نسوزد، لوله ای شیشه ای بدور آن کشیدند و آن را "لامپ" نام نهادند. در زبان روسی، "لامپ"، خود را با نام"لامپا"، وارد زندگی مردم کرد. از آنجا که ممکن است، برای نخستین بار چراغی که با سوختن فتیله و  یا موم نور تولید می کرد و این لوله را بدور خود داشت، از راه روسیه وارد ایران شده باشد، در ایران و بویژه در استانهای شمالی نیز واژۀ "لامپا" جایگزین، گرد سوز، پیه سوز گردید.
-------------------
Лодка
که در زبان روسی بخاطر تداخل حرف های
Lotka
تلفظ  می شود، به  انواع قایق های بادبانی، پارویی و ... گفته می شود که حداکثر 9 متر طول دارند.
--------------------------
گنجشک در زبان روسی :
Воробей
نوشته می شود و
(Vorabyeĭ)
تلفظ می شود.
----------------------------
Ящик
که در زبان روسی
Yashik
تلفظ می گردد، در زبان فارسی "جعبه" و یا "صندوق" نام دارد.
Ящик
در زبان روسی، به انواع جعبه ها و صندوق ها  گفته می شود، برای نمونه:
 جعبه آهنی
Металлический Ящик
Metalicheskiy yashik
جعبۀ چوبی
Деревянный Ящик
Derevyanniy Yashik
صندوق پستی
Почтовый Ящик
Pochtoviy Yashik
در زبان روسی، واژۀ "صندوق"، نیز در برخی داستانها و نوشته ها به شکل
Сундук
Sunduk
بکار می رود که ریشه در واژۀ ترکی
Sandyk
دارد.
//////////////
مرغابی در زبان روسی
Утка
Utka
می باشد. از یکصد و ده نوع شناختۀ شده مرغابی ها در جهان، سی نوع آن در مناطق گوناگون روسیه زندگی می کنند.
===============
Бахча
در زبان روسی که
Bakhcha
تلفظ می شود، از واژۀ  فارسی "باغچه" گرفته شده است  و در زبان روسی به محلی گفته می شود که در آن هندوانه، خربزه، خیار، گوجه، و...محصول بدست می آید.

اُملِت، خوراکی است فرانسوی که بویژه با تخم مرغ  و به همراه  انواع سبزیجات و در اشکال گوناگون  درست می شود.  در زبان روسی
Омле́т
نوشته می شود  و
Amlet
تلفظ می شود. آملت در زبان روسی برگرفته از واژۀ فرانسوی
 Omelette
می باشد. واژۀ آملت در  زبان روسی، یک واژۀ روسی نیست.

راپرت، در زبان روسی به گزارش شفاهی و یا نوشتاری می گویند که بیشتر در ارتش به مقام ارشد داده می شد. راپرت که در زبان روسی
Рапорт
نوشته می شود
و
Raport
خوانده می شود، برای نخستین بار توسط "پطر اول، امپراتور روسیه" از زبان لهستانی وارد زبان روسی شد. واژۀ  راپرت در زبان لهستانی، خود ریشه در واژۀ
rapport
 در زبان  فرانسه  دارد.
در کنار واژۀ "راپرت"، در زبان روسی، واژۀ روسی
 Доклад
که
Daklad
تلفظ می شود،  و "گزارش" معنی می دهد، بیشترین کاربرد را دارد.

کمپوت در زبان روسی
Компот
نوشته می شود و
Kampot
تلفظ می شود. ریشۀ واژۀ کمپوت در زبان روسی، واژۀ فرانسوی
Compote
می باشد که  به معنی "مخلوط" در زبان فارسی است. واژۀ کمپوت یک واژۀ روسی نیست.


  • مِن افتخار جه طبریمهپاسخ به این دیدگاه 7 0
    شنبه 27 دی 1399-21:7

    آقای م.رضایی یاد بگیر مازندرانی زبانه نه گویش باید به هنون زبان روسی این رو بگیم تا حالیتون شه؟

    • جمعه 22 فروردين 1399-0:47

      سلام
      خسته نباشید دیگه همه ی مشکلات زبان گلکی حل شد بشینیم دور هم گلکی گپ بزنیم!!!

      • پنجشنبه 15 فروردين 1398-1:55

        بنظرم اگرنویسنده میدانست تیم بمعنی تخم وموری بمعنی عزاداری و کا وجوانه ونانا و ... وبسیاری کلمات با انگلیسی مشترکن شاید میگفت اینارو مازنیها از انگلیسیها یاد گرفتن اینا بیشتر دلیل اینه که ریشه اینا یکیه وگرنه عربا هزاران کلمه دادن وششهزار کلمه گرفتن ولی مشترک نیستن براما یک معنی برای اونا معنی دیگر

      • ادریس مازنیپاسخ به این دیدگاه 6 0
        چهارشنبه 15 اسفند 1397-21:2

        دورود بر مازنی زبان ها به صورت اصیل با لباس بومی انها .مازرون هیوو .دور ونه دار چو دور دریوو ونه پیشه دور .اخ مازنی گپزعن زوعون بلارم .عر. مامطیریمه .بابلیریکا شمه ره بارم فارس نیمه چیسه که می تبار مازنینه

        • شنبه 21 مرداد 1391-0:0

          کسی (نگارنده)که از گویش مازنی به عنوان زبان تبری یاد می کند ننمی تواند وجود واژگان روسی در گویش تبری را نفی نماید

          • جمعه 13 آذر 1394-14:34

            شاید واژه گالش از گله اش یا دید بان گله آمده باشد و گالش به معنی کاله پوش یا چرم نپرداخته پوش باشد که به مرور زمان شبیه هم تلفظ شده است

          • چهارشنبه 3 خرداد 1391-0:0

            دست مریزاد عمو کیانوش عزیز- ایشالله برو لمپا و سمشکه و اینا ر کامبی یاشیک جوء دله - دوش گمبی شوبی امه گالش بنه...

            • چهارشنبه 26 بهمن 1390-0:0

              با سلام و درود! از خواندن این مطلب بسیار مشعوف شدم. من کارشناسی ارشد زبان روسی هستم و ساکن مازندران. موضوع پایان نامه بنده در خصوص واژگان روسی در گویش مازندرانی بود. فقط باید اضافه کنم که اکثر واژه هایی که اینجا ذکر شد در زبان فارسی معیار هم به چشم میخورد، در حالیکه بسیارند واژه هایی که از زبان روسی تنها توسط گویشوران مازندرانی و گیلکی استفاده میشوند و یا در گذشته به کار میرفتند که در حال حاضر جز واژکان کم کاربرد و یا منسوخ شده به حساب میایند، مثلا اِِسپشکه (espeshke) به معنای کبریت و ... در مورد واژه ی شوکا (щука)اضافه کنم که در روسی به معنای اردک ماهی به کار میرود و به شکل چکا و یا چکاب در همین معنا وارد گویش مازندرانی شده است. تبدیل همخوانهای ش و چ از فرآیندهای رایج آواشناسی است. در مورد واژه ی استکان با توجه به نظر گیوناشویلی زمانی از زبان فارسی به شکل "دوستگانی"به معنای نوشیدن شراب با دوستان از طریق زبانهای ترکی وارد روسی شده و مجدادا در قرن 18 و 19 وارد زبان فارسی شد. به این فرآیند اقتباس معکوس میگویند. از دوستان علاقه مند به خاطر خواندن این نوشته ممنونم. با آرزوی سرافرازی

              • ک. ر. بهمنانیپاسخ به این دیدگاه 7 0
                چهارشنبه 13 اسفند 1393-18:10

                спичка
                سپیجکا
                به معنای یک چوب کبریت است و همان "آتش زن" معنی می دهد.
                جمع
                спичка
                می شود:

                спички

                • چهارشنبه 13 اسفند 1393-18:7

                  شمه خنابدون همشهری

                • يکشنبه 4 دی 1390-0:0

                  سلام.
                  واژه ی همسایه به زبان روسی چی میشه؟
                  البته من تلفظش منظورمه.
                  لطفا تلفظش رو به صورت فارسی بنویسید
                  خیلی ممنون.

                  • "ساسی یِد"پاسخ به این دیدگاه 7 0
                    چهارشنبه 13 اسفند 1393-18:2

                    همسایه در زبان روسی به فارسی"ساسی یِد" "Sosyed" تلفظ می شود.به روسی:

                    сосед

                  • مازندرانیپاسخ به این دیدگاه 7 1
                    چهارشنبه 15 تير 1390-0:0

                    مطلبتون عالی بود.تحقیقتونم عالی بود.دستتون درد نکنه

                    • شنبه 11 تير 1390-0:0

                      درود بر مردان با غیرت مازنی همیشه در طول تاریخ روس ها و انگلیسیها میان ما جنگ و دعوا انداختند ول کنید حالا مجی را مرجی نوشت واشکاف را کمد را بیخیال شوید شمه نداشته ریش دور بگردم

                      • چهارشنبه 8 تير 1390-0:0

                        آقا افشین ن.ا. ها همه آقا نیستند و افراد مختلف اند چه زن چه مرد . در این مقاله نویسنده محترم موضوعی با اهمیت را ناصحیح عنوان کرد و با تذکری که داده شد ایشان خود سعی در اصلاح آن نموده است. خودبرتر بین خواندن دیگران چرا؟ نویسنده در این متن همه نظر ها را در مورد مقاله قبلی رک و پوست کنده بی فایده دانست .این جا هم یکی اشتباهشان را رک و راست به ایشان گوشزد نمود . همین و همین . موفق باشید.

                        • يکشنبه 5 تير 1390-0:0

                          ضمنا از امثال آقای ن.ا انتظار میرود با توجه به آدرسی که نویسنده ی محترم در اینترنت برای معادل "کالش"داده است توجه کند و دست از مقاومت بیهوده و خود برتر بینی بردارد.این اخلاق پسندیده ای نیست که این همه هنر نویسنده در گردآوری مطلب مذکور را به دلیل یک انگاره ی سطحی و غیر موثق شخصی با عبارات خود خواهانه مرد حمله قرار دهیم..

                          • يکشنبه 5 تير 1390-0:0

                            جدا از این همه تلاشی که نویسنده ی عزیز در جهت جمع آوری واژه های مختلف با زبان های مختلف نموده مسرور و خوشحال شدم.این یادداشت نشانه ی اشراف نویسنده به زبان مادری است در حالی که خود به چندین زبان زنده ی دنیا اشراف دارد.از مازند نومه به دلیل این اطلاع رسانی سپاسگزارم...

                            • شنبه 4 تير 1390-0:0

                              جالب بود و باعث شعف شد.از نویسنده و مازندنومه تشکر میکنم.

                              • ک.ر.بهمنانیپاسخ به این دیدگاه 8 1
                                شنبه 4 تير 1390-0:0


                                در هنگامه ای که در ایران زندگی کردم، هم روستای "کارمزد" را دیدم، هم "شکتا" و هم "پایین دزا" و هم"بالا دزا"، در "پهنه کلا" هم بودم. "دلاک خیل" و "ارزفون" را نیز دیدم. مادر بزرگ و مادر من در "ارزفون" چشم به جهان گشاندند. پسر دایی مادر من، که ما به او"مشت دایی" می گفتیم، اتفاقا "گالش منزل" داشت و گالش بود. مرتعی در میانۀ "دلاک خیل" و"ارزفون"! مادر بزرگ من که ارزفونی بود، امروز در "دروار"، روستایی در نزدیکی"پهنه کلا" و "هولار" بخاک سپرده شده است که "دروار" و "دلاک خیل" یک و نیم کیلومتر با هم فاصله دارند. در کودکی ام، در "وناجم" زندگی کردم، و در "ورنام"! پدرم در طرح راه سازی آن هنگام نقش اصلی را ایفا میکرد. "چورت" را نیز دیدم و بیشتر وقتها، به همراه پدرم، جنگل های میان "چورت" و "وناجم" در بخش چهاردانگۀ ساری را پیاده پشت سر می گذاشتیم. در زندگی ام برای نخستین بار"سماق" را در این جنگلها دیدم. اگر از "دوسله" ، بگویم و از "خرچنگ" و از "گرمستان" و "نقیب ده" و "ورکی"، آنگاه روشن خواهد شد، من سرزمین زادگاه خود را می شناسم. در "زیرآب" سوادکوه چشم به جهان گذاشتم، پدرم از روستای بهمنان است. هم "پل سفید" را می شناسم و هم"شیرگاه" را! در بخش دودانگۀ ساری، در "رسکت" بودم، در "کلیج کلا"، در "پهندر" بودم و در "مرجی"، در "ورمز آباد" که مزارع شالی داشت و ما به آن "ورمزوا" می گفتیم نیز بودم. "سنگده" در بخش فریم را دیدم، "بنافت" و "تلارم" و "پرکوه" را...این همه سال گذشت، همۀ این روستاها، همۀ این جاها، در دل من هستند....همۀ این ها را گفتم که بازهم بگویم: نخوردم نان گندم، دیدم دست مردم! من مردم سرزمین ما، مردمان ایران، من مردمان مازندران را دوست دارم. مازندران و مردمانش همواره در دل من هستند. بدین خاطر است که من بر روی "بالکن" خود، در اروپا"کاندس دار" دارم! بادا که خداوند مهربان نگهبان مردم ایران، نگهبان ایران، نگهبان مردم مازندران و نگهبان مازندران باشد. درود بر همۀ انسانهای ایرانی

                                • ک.ر.بهمنانیپاسخ به این دیدگاه 7 1
                                  شنبه 4 تير 1390-0:0


                                  من، در نوشتۀ بالا نوشتم:"شاید بدین خاطر است که به این دسته از مازندرانی ها که اینگونه پوشش پا داشتند، "گالِش" می گفتند و محلی را که آنان در هنگامۀ ییلاق و قشلاق در آن زندگی می کردند،"گالِش مِنزل" نام نهادند." من گفتم "شاید"!! خواهشمندم آنگونه که نوشتم، همانگونه بیان کنید! نخوردم نان گندم، اما دیدم دست مردم!! بیست و نه سال شده است که از میهن و بویژه از مازندران دور هستم! اما این دوری، دال بر فراموش کردن" کئی پلا" نمی شود. من، نه زبان شناس هستم و نه ادعایی برای زبان شناس بودن خود دارم... اما در زبان شناسی و مردم شناسی اصل بر گمانه زدن است و بدین خاطر من نوشتم:"شاید بدین خاطر است که به این دسته از مازندرانی ها که اینگونه پوشش پا داشتند، "گالِش" می گفتند و محلی را که آنان در هنگامۀ ییلاق و قشلاق در آن زندگی می کردند،"گالِش مِنزل" نام نهادند." خواهش من این است که:"شاید" را نیز بخوانید. من بر این باور نیستم که حتما"گالش"، همان انسانی است که گالش می پوشید. و در ضمن، گالش هم به شکل "پوتین" است که در زبان روسی به آن "پوتین" می گویند. پوتین است چون در زبان روسی، "پوتین" ریشه در واژۀ
                                  путь
                                  دارد که
                                  PUT
                                  خوانده می شود و در فارسی،"راه" نام دارد.از آنجا که این کفش همواره با انسان روس در هنگامه های برفی بود و همراه انسان،پوتین، نام گرفت! کفشی که همواره همراه است.

                                  و در پایان اینکه"گالش" همواره شبیه پوتین نیست.

                                  نگاه کنید:

                                  http://www.google.de/search?q=galoshes&rls=com.microsoft:de:{referrer:source%3F}&oe=UTF-8&rlz=1I7FUJC_de&redir_esc=&um=1&ie=UTF-8&tbm=isch&source=og&sa=N&hl=de&tab=wi&biw=809&bih=887

                                  پیشتر نیز گفتم:

                                  از گوشزد کردن اشتباهات من در این نوشته از سوی کاربران "مازندنومه" شادمان خواهم شد.

                                  خواهش من این است: ایرادهای "بنی اسراییلی" نیاورید! با سپاس

                                  ک.ر. بهمنانی

                                  • دوشنبه 5 بهمن 1394-10:50

                                    سلام.من دانشجوی ارشد زبان روسی هستم
                                    کفش پلاستیکی که در زبان مازندرانی کلوش و در زبان روسی دقیقا به همان معنی Галош گالوش گفته میشه.
                                    و شاید به خاطر حروف مشترکی که یا گالش در زبان مازندرانی داره اینطور تصور شده.

                                  • جمعه 3 تير 1390-0:0


                                    واضح است که آقای ک.ر.بهمناني فرق واژه مازندرانی گالِش به معنای دامدار سنتی را با گالش ( گَلُش یا کَلُش و یا کلوش ) به معنای نوعی پوتین نمی دانند . اصطلاح مازندرانی گالِش متعلق به یکی دو قرن اخیر نیست که ایشان مدعی آن شده اند . گالِش ها همان کابوی های وطنی و مازندرانی اند !! این دسته مهم از مردم مازندران هرگز مسمی به پای پوش خود نبوده اند . پای پوش این مردم با شکل و با همان توصیفی که آقای ک.ر.بهمنانی کرده اند " چرم پاتو " است . این نوع پایپوش که با پوست گاو فراهم می شود ، سابقه ای بیش از هزار سال دارد .


                                    ©2013 APG.ir