قهرمان می میرد
...ما را چه شده است که این قهرمان مان (قرایی) به قتل می رساند و آن یکی (داداشی) به قتل می رسد، آن یکی به خاطر پول و این یکی به خاطر برخورد دو آینه از دو خودرو.(دو يادداشت درباره ناامني هاي اخير و قتل روح الله داداشي؛از:کلثوم فلاحي و دکتر سيف الرضا شهابي)
*يادداشت نخست:قهرمان مي ميرد(کلثوم فلاحي)
خبر ناگواری بود: " روح الله داداشی به قتل رسید" و دلیل آن جز نزاع خیابانی نبود. قاتلانی که شاید به تازگی از سال های دبیرستان فارغ شده اند و یا کمی بیشتر.
قهرمان اما قوی هیکل و درشت اندام و قوی ترین مرد ایران ، قاتل کم سن و سال و با هیبتی نه چندان در اندازه ی قهرمان.
به همین راحتی چاقو در اندام قهرمان فرو رفت و قهرمان را به کام مرگ برد. داستان پوریای ولی را به خاطر می آورم و بزرگ منشي اي که در حین مسابقه انجام داد ، شکست خورد تا پهلوانی اش را ثابت کند.
قهرمان بودن و در دل مردم جای گرفتن نصیب هر کسی نمی شود ، باید در حین قهرمانی،پهلوان باشی و صحت این جمله را می توان در تعداد ورزشکاران قهرمانی دید که تعداد معدودی از آنها در دل مردم جای می گیرند، تختی وار زندگی می کنند و مانند قایقران در دل ها می مانند.
اما مرگ قهرمان ما داستان ساده ای است؛ مانند نزاع خیابانی جوانک هایی که نه قهرمان اند و نه پهلوان. ما را چه شده است که این قهرمان مان (قرایی) به قتل می رساند و آن یکی (داداشی) به قتل می رسد، آن یکی به خاطر پول و این یکی به خاطر برخورد دو آینه از دو خودرو.
قاتل جوان است و خام ، الگوی کسی هم نیست اما مقتول الگوی بسیاری از جوانان از زن و مرد است ، مردم در کوچه و بازار به او احترام می گذارند، کما اینکه در جریان خاکسپاری هم حضور گسترده مردم از قشرهای مختلف را شاهد بودیم.
چرا قهرمان ما به یک دلیل ساده ، خودروي خود را متوقف کرده و در مقابل چند جوانک ، قصد عرض اندام دارد که منجر به قتلش شود؟
چرا قهرمان ما خویشتن داری نکرد تا جلوی این معضل را بگیرد؟ مگر نه اینکه قهرمان است و الگو ، پس آداب پهلوانی چه شده است ؟
مگر قهرمان نباید جزء مردان بی ادعا باشد که وقتی در کوچه و خیابان آمد و رفت می کند سر به زیر داشته و پهلوانی کند؟
قهرمان ما مانند یک فرد عادی از خودرویش پیاده می شود ، دلش به اندام و عضله هایش گرم است اما دست روزگار ، بازی دیگری را رقم می زند و قهرمان می میرد.
شاید صحبت های من به کام دوستداران قهرمان خوش نیاید ، شاید بگویند چه کار با مرده ای داری که دستش از دنیا کوتاه است ، شاید بر من خرده بگیرند که به جای حمایت از پهلوان در صدد تخریب او هستم و هزاران اما و اگر دیگر ، اما معتقدم قهرمان ما باید خویشتنداری می کرد تا منش پهلوانی را به اثبات برساند.
*يادداشت دوم:هر دم از اين باغ بري مي رسد(دکتر سيف الرضا شهابي)
"هر روز از اين باغ بري مي رسد،تازه تر از تازه تري مي رسد"؛ اين ضرب المثل معروف در زبان فارسي بازگوكننده دقيق ازحال و روز اين مملكت در وضعيت ناگوار و نابهنجار عدم امنيت و قتل هاي وحشتناك و عمدي است كه هر روز در گوشه و كناراين كشور و خصوصا تهران-كه قرار است ام القراي جهان اسلام بشود و يا شايد هم شده-درمقابل چشمان وحشت زده عابران به وقوع مي پيوندد.
صفحات حوادث روزنامه ها مملو است از اخبارناگوار قتل هاي عمد كه برسر مسائل كوچك و پيش پا افتاده در تهران و شهرستان ها اتفاق مي افتد و در اين ميان برخي از قتل ها واقعا دلخراش و نموداري از رخت بربستن امنيت و مردانگي در جامعه اسلامي است.
قتلي كه درميدان كاج تهران به وقوع پيوست و يا قتل دختر دانشجو توسط دانشجوئي ديگر و آخرين آن ها قتل "روح الله داداشي"نمونه هاي كوچك وليكن گسترده اي است كه در ايران اسلامي شاهدآن هستيم و ضمن اين كه احساسات هر شخصي را جريحه دارمي سازد درجاي خود نشان مي دهد سجاياي اخلاقي وشرف و مردانگي از جامعه خداحافظي كرده و به جايش شقاوت و قساوت قلب در دل ها و اخلاق و روحيات مردم لانه كرده است .
مشخص نيست حد يقف اين قتل ها و ناامني و رجاله بازي ها كجاست؟ يا دستگاه هاي آموزشي و پرورشي دراين سي وسه سال اخيركه از عمر انقلاب مي گذرد به مسئوليت هاي خود خوب عمل نكردند، يا دستگاه هاي ضامن حفظ و برقراري امنيت در جامعه وظايف خود را كنار نهادند و فقط براي حفظ ظاهر حرکات نمایشی انجام دادند و يا دستگاه قضا قاطع نمي باشد.
البته نبایداز مشکلات اقتصادی و بیکاری و رشد اعتیاد و...غفلت کرد، به هرحال در جائي نقصي بزرگ و حلقه اي مفقوده وجود دارد كه جامعه را به اين سو كشانده و اين نقص بايد كشف شود.
اينكه هرشخصي قداره اي يا اسلحه گرم و سردرا به همراه خود داشته باشد و كوچك ترين اختلاف را بهانه قرار بدهد و با ريختن خون دیگران خودرا ارضا كند،فاجعه اي بزرگ براي جامعه است .
هنگامي كه صفحات تلويزيون هر روز صحنه هائي از كشتن وكشته شدن را در كشورهاي ديگر(اگرچه در ارتباط با موضوعات سياسي است) به طور گسترده و با آب وتاب نشان مي دهد ،غافل است از اينكه ناآگاهانه خون ريختن را امري طبيعي نشان مي دهد و براي بيننده اين برداشت غلط را به وجود مي آورد كه راه حل مشكلات ريختن خون است
متاسفانه در جامعه ما آستانه تحمل ناگواري ها پائين آمده و برعكس برخوردهاي خشن و عصبيت جاي باز كرده و همگان در حالتي از خشم و ناراحتي به سرمي برند كه با كوچك ترين تحريك برآشفته مي شوند و دست به اسلحه سرد و گرم مي برند وخون را تنها راه درمان درد دروني خود مي دانند.
برنامه هاي مفرح وشاد (نه ازنوع ابتذال) درهمان حد معقول ومشروع درجامعه كمتر وجود دارد تا لبخند بر لب ها بنشيند وانسان از زندگي لذت (نه ازنوع كاذب ) ببرد و نيازنداشته باشد از راه خشمگينانه مشكلات دروني و نيازهاي روحي خودرا برطرف کند.
- پنجشنبه 6 مرداد 1390-0:0
سلام.نمیخواستم اظهار نظر بکنم ولی مجبور شدم در جواب خبرنگار شما کلثوم فلاحی که شروع به حدیث خوانی کردند بگم که ان خدا بیامرز یک چیزهای رادر ان لحظه از ان سه جوان بی ادب دیدند و شنیدند که غیرتی شدند که عکس العمل نشان دادند. اگرخود شوهر شما دران صحنه قرار داشت که حرفهای رکیک را می شنید چه عکس العملی از خود نشان میداد .لطفا چیزهای را که می نویسید یکم تعصب داشته باشید.
- سه شنبه 4 مرداد 1390-0:0
بیخود پاچه همو نگیرید -قاضی اصلی خداست -تا ندیدید قضاوت نکنید -خدا همه رفتگان را بیامرزد ما را هم بیامرزد -به گفته پیری مازندرانی : پنبه تیم آدم بکوشته-یعنی تخم غوزک پنبه که منشع نرمیست باعث مرگ آدمی شده -بهر حال باید رفت یکی با اعدام یکی با سیل یکی با زلزله یکی با تصادف مهم اینه که تو این دنیا چی کاشتیم- بدرود
- شنبه 1 مرداد 1390-0:0
چرت نگو بابا! دیگه کل دنیا میشناختن داداشیو کیه که نشناسه و هنوز روح الله پیاده نشده چاقو را بذاره تو حنجرش! خر خودتونین
- شنبه 1 مرداد 1390-0:0
فکر نمی کنید برخوردهای خشن مسوولین از همه تاثیر گزار تره؟اصلا شادی تو این مملکت وجود داره؟
- شنبه 1 مرداد 1390-0:0
..... به هرحال در جائي نقصي بزرگ و حلقه اي مفقوده وجود دارد كه جامعه را به اين سو كشانده و اين نقص بايد كشف شود................ . این صحبت را که خبرنگار آورده است باید ارجمند دانست و به آن اندیشید . نگاه معمولی و عامیانه این است که فلانی و فلانی تقصیر را بر گردن دارند ولی مسائل امروز جهان این گونه نیست . در نگاه تیزبینان ، استقلال نسبی مالی دولت از مردم در ایران همان "حلقه مفقوده " است . دولت بایست مزدبگیر مردم باشد نه ولینعمت مردم . درامد کلان نفت ارثیه بزرگ مردم است . آن را باید ابتدا به اختیار مردم درآوریم تا بی نیازی نسبی دولت از مردم مرتفع گردد و قاعده و قانون زندگی اجتماعی - انسانی رعایت شود ، در غیر این صورت ، جامعه ایرانی قانون زندگی اجتماعی را زیر پا گذاشته است و بالطبع عواقب آن را نیز به دوش میکشد . هشدار نویسندگان مطلب هم، شاید این باشد وضعیتی خطیر که با آن مواجه ایم .
- شنبه 1 مرداد 1390-0:0
خداراشكربعدازمدت ها مطلبي از دكترشهابي منتشركرديدوآن هم درحاشيه يك خانم