خبر بيارها و خبرنگارها و مديرمسئول شون!
مدیر مسئول نگاه حرفه ای به خبر داشت و دلش می خواست اخبار جامعي داشته باشه،روی همین اساس به کلیه عوامل روزنامه حکم خبربیاری هم داد تا اگه اخبار جاهای دیگه رو نداره،حداقل از اخبار دفتر روزنامه خودش باخبر باشه؛باید عرض کنم که شغل شریف خبربیاری بسیار سخت تر از شغل خبرنگاری هست!(طنز مازندنومه)
مازندنومه:روز خبرنگار را اول به همسايه ها و بعد به خودمان تبريک مي گوييم.گفتيم توي اين روز چيزي بهتر از حال گيري از خود مطبوعاتي ها نيست؛چرا که باور داريم نبايد خبرنگارها خيلي بهشون خوش بگذره،به خصوص مديران رسانه ها و از جمله روزنامه هاي محلي و به ويژه اين روزنامه پاييني!کلثوم فلاحي سر به سر يکي از اين روزنامه دارها گذاشته!
--------------------------------
ريیس روابط عمومی وامور بين الملل استانداری مازندران در مجمع امور صنفی انجمن رسانه های مجازی مازندران که دوشنبه شب برگزار شد به جایگاه خالی طنز در رسانه های مجازی اشاره کرد.
ما هم این نقد بجای کمال رستمعلی رو به جان خریدیم و گفتیم اگه قراره طنز بنویسیم پس اول یه سوزن به خودمون بزنیم،بعد جوال دوزمون رو برای دیگران تیز کنیم و در روز خبرنگار، چه طنزی بهتر از مطبوعات؟!اين بود که اول کار يه راست رفتيم سروقت يه روزنامه و ماجراهاي هر روزه ي اون!
بله... یه کسی یه چیزی چاپ می کرد که اسمشو گذاشته بود روزنامه.فقط صفحه اولش شبیه روزنامه بود و توي روزنامه عکس گنده آدم هايي بود که بعدا" قرار بود بابت چاپ عکس و مطلب شون ازشون پول بگيره!
مدیر مسئول روزنامه بچه که بود خیلی دوست داشت ريیس بشه ، توی همین احوال و آرزو کم کم بزرگ شد و شد رئیس.
مدیر مسئول به ریاست و مدیریت خیلی علاقه داشت ، هرچی از این علاقه براتون بگم بازم کمه ، تا اونجا که از هفت تا نیرویی که توی دفتر روزنامه داشت ، شش نفر مدیر بودن ، مدیر اجرایی ، مدیر داخلی ، مدیر تحریریه ، مدیر اینترنت ، مدیر صفحه آرایی و مدیر حسابداری .
مدیر مسئول که حرص مدیریت و ریاست داشت و دلش می خواست خیلی مدیر باشه ، دید همه چی جوره ولی هیکل مدیریتی نداره،برای همین شروع کرد به خوردن حق و حقوق مدیرای پایین دستی؛ اون قدر خورد که اضافه وزن گرفت ، ولی این همه اضافه وزن ارزش رسیدن به هیکل مدیریتی رو داشت ، بالاخره آدم باید برای رسیدن به خواسته هاش تلاش کنه دیگه.
مدیر مسئول که کم کم داشت به همه خواسته هاش می رسید فکر کرد که باید یه نگاه از بالا به مجموعه داشته باشه ، برای همین رفت و یه ساختمون چند طبقه خرید و خودشم طبقه بالای دفتر روزنامه ( همون چیزی که چاپ می شد ) مستقر شد که این نگاه از بالا هم جور بشه.
مدیر مسئول نگاه حرفه ای به خبر داشت و دلش می خواست اخبار جامع و کاملی داشته باشه ، فکر کرد دید چه کسی بهتر از عوامل خودش؟ مثل ما که گفتیم اول یه سوزن به خودمون بزنیم ، مدیرمسئول هم گفت بهتره اول اخبار کامل مجموعه خودم رو داشته باشم ، روی همین اساس به کلیه عوامل روزنامه حکم خبربیاری هم داد تا اگه اخبار جاهای دیگه رو نداره حداقل از اخبار دفتر روزنامه خودش باخبر باشه.
باید عرض کنم که شغل شریف خبربیاری بسیار بسیار سخت تر از شغل خبرنگاری هست و البته درآمد و آب و دون بیشتری هم نسبت به شغل نه چندان خوشایند خبرنگاری داره!
این رو هم باید اضافه کنم که حرکت مدیر مسئول ، به خاطر شکوفا کردن استعداد زیردستانش قابل قدرداني هست.صبح به صبح بچه هاي روزنامه خبر همديگه رو مي بردند به مديرمسئول مي رسوندند و در فضايي خيلي دوستانه اي زيراب هم رو مي زدند.خبرهاي توليدي خبربيارها صد برابر خبرهاي توليدي خبرنگارهاي روزنامه بود!
از همین جایگاه به مدیر مسئول پیشنهاد می کنم انجمن صنفی خبربیارها رو راه اندازی کنه تا افتخار این انجمن به نام خودش ثبت بشه.
مدیر مسئول اگرچه اخبار خوندنی (حتی سوخته) توی روزنامه نداشت اما روزنامه تحت ریاست مدیرسالارانه خودش رو با روزنامه غرب و "شرق" و اينا مقایسه می کرد. مثلا دلش می خواست اخبار قبل از اینکه توی روزنامه غربي و شرقي چاپ بشن ، توی روزنامه خودش چاپ بشن، هرچی هم عوامل می گفتن ما کجا ، اونا کجا؟ گوشش بدهکار نبود؛ توی این نگاه فوق العاده حرفه ای به خبر ، یه نیم نگاهی هم به بخش آگهی ها داشت و توی این بخش روزنامه رو ، با روزنامه های "جمله" و " بشین" مقایسه می کرد.
مدیر مسئول اين روزنامه محاسن حیرت انگیز دیگه ای هم داشت که می شه مجموعه شگفت انگیزها ( مجموعه محاسن حیرت انگیز مدیر مسئول)رو تا بیست قسمت نوشت .
الان دل تو دل شما نيست و منتظريد بگم اين مديرمسئول کيه و اسم روزنامه اش چيه؟!اما نمي گم،چون مي دونم آدميه که دوست نداره تعريف بشنوه و کسي تبليغش رو بکنه،فقط براي رضاي خدا کار مي کنه.اين قدر رو هم که نوشتيم از روي وظيفه بود،چون واقعا" داره واسه روزنامه درآوردن زحمت مي کشه!
البته هر کس متوجه قضايا شده و توضيح و جوابيه اي داره اون رو بفرسته به دفتر روابط عمومی استانداری مازندران، زیرشم بنویسه "آقای رستمعلی،جوابيه طنز جوالدوز رو دریافت داريد".
نتيجه فولکلوريستي:"پاکار وچه کدخدا نوونه"،بعضي ها اين کاره نيستند!
نتيجه گيري خانوادگي:خاله زنک بازي در فضاي کار روزنامه، باعث پيشبرد بهينه امور مي شود!
نتيجه گيري ژورناليستي:تعريف جديد خبر؛خبر آن است که 15 روز بعد چک اش به دست ما برسد!
نتيجه گيري اقتصادي:روزنامه=$$$
نتيجه گيري اخلاقي:اخلاق کيلويي چند؟!
***
طنزهاي پيشين مازندنومه را در اين لينک ها بخوانيد:
-الو...من فلانيم! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12212
-من به مجلس مي روم http://www.mazandnume.com/?PNID=V12221
-ميان کاله حق مسلم ماست! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12336
-استاندار در روز خبرنگار امسال کدام خاطره اش را تعريف مي کند؟ http://www.mazandnume.com/?PNID=V12425
- يکشنبه 23 مرداد 1390-0:0
برای شما بسیار متاسفم رسالت یه خبرنگار فراتر از کارهای خاله زنکی است پس شما هم با این کار نابجا اسمتونو خبرنگار نذارین لطفا. کار شما بیشتر برای جلب توجه رسانه ها بوده تا خدمت رسانه ای .
- جمعه 21 مرداد 1390-0:0
این نشون دهنده ی موفقیت اوناس که اییییییییییییییییییینقدر دشمن و حسود دارن...
- چهارشنبه 19 مرداد 1390-0:0
قربون قلمت خانم فلاحي.شنيده بوديم حقيقت تلخه ولي نديده بوديم كه ديديم .طرف حقيقت خيلي به مزاجش تلخ اومده كه خبر بيارشو ميفرسته فحاشي.اين يعني آره هر چي كه نوشتي عين واقعيته.اگر غيراز اين بود كه خبر بيارشون نميومدبي ادبي كنه .تازه كجاشو ديدي حالا اينا ضعفشون و باز با عكس العملاي ديگه نشون ميدن.البته واقعيت خيلي فراتر از چيزايي بود كه نوشتي باز به مرامت كه همشو رو نكردي .دل يه عده اي و شاد كردي خدا دلت و شاد كنه خانم
- چهارشنبه 19 مرداد 1390-0:0
سلام خانم فلاحی همکار گرامی ،خسته نباشید ، روز خبر نگار بر شما مبارک ،خیلی خوب بود و کاش همه مسائل میگفتی ،شما 3 ماه اونجا کار کردی و وای به حال اونایی که چند سال اونجا بودن ، متاسفانه منم یکی از اونایی هستم که چند وقتی اونجا کار کردم و شاهد همه ماجراها بودم ، اما ای کاش به این مدیر مسول پیشنهاد می دادید یک روز را هم در طول سال به نام روز خبر بیار اعلام می کردند و به پرسنلش جایزه میداد ، ضمنا من به عنوان یک خبر نگار از برخورد اون شب خانم ... از شما و جامعه مطبوعات عذر خواهی مینمایم
- چهارشنبه 19 مرداد 1390-0:0
سلام
خانم فلاحی احسنت که انقدر قلمت زیباست هرچند به ذوق بعضی ها خوش نمیاد و طاقت شنیدن حقیقت ندارن و به خاطر همین خبربیارشون میفرستن تا اون شب بارونی در حالی که همه خوشحال از روز خبرنگارن بهتون فحاشی کنه و بگه چرا این طنز نوشتی خدا از گناهاشون بگذره - سه شنبه 18 مرداد 1390-0:0
کاش مدیر مسئولان محترم روزنامه .... بدانند که باید مکافات هر عملی از این دست را پس دهند و نتیجه کاشتن باد درو کردن طوفان است فقط مانده ام که تمام این کارها در لوای اخلاق صورت می گیرد و هر خبرنگاری و عواملی که این خصوصیت را نداشت مشکل از او بوده در عجبم که بعضی از عوامل با حمایت بیش از حد از این مدیر مسئول محترم روزنامه ....... گوی سبقت گرفته اند یادشان رفته که خود صابون این مشکلات را چشیده اند و از این مسائل می نالیدند امیدوارم تمام عوامل این روزنامه وزین از مدیر مسئول تا مدیر اجرایی ، مدیر صفه آرایی ، مدیر اینترنت ، مدیر حسابداری و... را به راه راست هدایت فرماید و بدانند این شتری است که روزی زیر پای آنها شاید بخوابد به قولی مثل آگهی دولتی دیر یا زود دارد سوخت و سوز ندارد و از نویسنده محترم کمال تشکر دارم و بدانند که ما یه چند سالی آنجا کار می کردیم درد دلم را گفتی و کمال تشکر و امتنان را دارم و از بابت ان خبربیار اصلی که شاهد ماجرا از توهینات خانم خبربیار گفت از طرف خبربیار از بابت این موضع معذرت خواهی می نمایم
- سه شنبه 18 مرداد 1390-0:0
خوب وبود؛ هال بورديم؛ مواركه.
- سه شنبه 18 مرداد 1390-0:0
يكي از خبرنگارهاي اين روزنامه ، شب گذشته در مراسم روز خبرنگار به نويسنده اين مطلب فحاشي كرد. هرچه نويسنده اين مطلب سكوت كرده بود و هيچي نمي گفت اما اون خانم بيشتر توهين مي كرد. اخه يكي از خبربيارهاي اصلي مديرمسئولشه
- سه شنبه 18 مرداد 1390-0:0
نویسنده عزیز ممنونم ار صراحت طنز شما
می دونم که خیلی از این چیزها هارو تو اون دفتر تجربه کردی خدا بهت صبر بده
کاش بجای طنز اسمش و می گذاشتی مستند روزهای خیس
حالا ببینیم بازم طاقت می یارن جواب ندن که اگه بدن فقط خدا می دونه چه دروغ های می خوان بگم
از مدیریت مازندنومه ممنونم که گذاشت این مطلب تو سایتش درج بشه خدا عمرش بده
- سه شنبه 18 مرداد 1390-0:0
من قبلا" در روزنامه ای کار می کردم که مدیر مسئول آن يک...بود.دقیقا" همین وضعیت آنجا حاکم بود.یک منشی داشت که خبرچین مدیرمسئولش و برای خودشیرینی مرتب مجیز مدیرمسئول را می کرد و زیراب بچه ها را می زد.فضای کار در انجا شبیه طنز شما بود.الان در روزنامه ای کار مي کنم که مدیرمسئول آن یک ...است.فضا بهتر شده است. بعضیها واقعا نمی دانند چگونه یک محیط فرهنگی را اداره کنند.امیدوارم این روشها اصلاح شود
- سه شنبه 18 مرداد 1390-0:0
شباهت خبرنگار با کلاغ
طنز غلط انداز را در وبلاگ غلط انداز بخوانید.
http://ghalat-andaz.blogfa.com - دوشنبه 17 مرداد 1390-0:0
راست میگی ،دل داشتی این ها رو جلو روی ... مدیر مسئول ... می گفتی! - دوشنبه 17 مرداد 1390-0:0
خانم فلاحی خسته نباشی ،نشون دادی که خبرنگارها ی مازندرانی تو طنز نوشتن هم می تونن حرفی برای گفتن داشته باشن.،که این خودش یه هنره.
این طنز تلخ ،سراسرش حقیقته که فقط اونایی که شنیده هارو دیدن می تونن تاییدش کنن.امید وارم جنبش داشته باشن ، اونهایکه خودشون منتقدن - دوشنبه 17 مرداد 1390-0:0
سلام. اول ازهمه 17 مرداد ،روز خبرنگار و به همه ی همکارها ی خوبم تبریک می گم و دوم این که همکار عزیز این خانم مدیر مسول تنها یک نمونه اش بود.که البته باید بگم دست بقیه مدیران را از پشت بسته. با این که خودم هم خانمم اما باید بگم الهی که خدا به بعضی از این خانم ها قدرت و پست و مقام نده چون بد جوری از همه طلبکار می شن،حتی بعضی از مدیران محترم رسانه ازهدیه های خبرنگارشون هم نمی گذرند اینی که مثال زدم مساله بسیار پیش پا افتاده ای است حالا تا آخرش و خودتون حساب کنید دیگه... خدا به همه ی خبرنگاران صبر جمیل بدهد
- دوشنبه 17 مرداد 1390-0:0
جالب بود