صدای امید
آثار محمدرضا شجریان یک وجه موسیقایی دارند که کارشناسان باید دربارهاش سخن بگویند،اما یک وجه اجتماعی دارند که برای درک آنها کار سختی پیش رو نداریم. آلبوم مرغ خوشخوان-اثر جديد استاد- نیز از این قاعده مستثنی نیست.(يادداشتي از دکتر محمد فاضلي،عضو هيئت علمي دانشگاه مازندران )
اول مهرماه که گذشت،سالروز تولد استاد محمدرضا شجریان بود. برای من که از سن 12 یا 13 سالگی با صدای او بزرگ شدهام و بخشی از واقعیت زمانه را در آثار او یافتهام، نوشتن دربارهی شجریان، مرور خاطراتم از زندگی است و مطمئنم که کثیری از ایرانیان چنیناند. ربنای او در حیات دینی ایرانیان، و آواز و تصنیفهایاش بر گسترهای عظیم از حیات فرهنگی آنها سایه افکنده است.
دیروز، هوا تاریک شده بود و نزدیک ساعت هشت شب خیابان یواش یواش از مردم خالی میشد. کتاب فروشی کوچکی در بابل پوستر آلبوم جدید استاد با نام «مرغ خوشخوان» را به شیشه نصب کرده بود.
وارد شدم و آلبوم را مطالبه کردم. فروشنده آخرین آلبومی را که داشت جلوی من گذاشت و گفت: «از دیروز شصت تا فروختهام». گفتم کم است یا زیاد؟ گفت «آقا من یک کتابفروشی کوچک دارم، شصت تا خیلی زیاد است. آقا میگویند غزل را بسیار زیبا خوانده است».
از مغازه که بیرون آمدم، دوست داشتم هر چه زودتر آلبوم را بشنوم، اما علی-پسرم- دوست داشت فیلم ببیند. دوست دارم فیلم ببیند و به مصرف فرهنگی عادت کند. رفتیم و فیلم دیدیم. وقتی از سینما بیرون آمدیم و وارد ماشین شدیم، اولین کارم این بود که ضبط را روشن کنم. فرصتی نبود تا از ابتدا تا انتها را گوش کنیم و مستقیم رفتم سراغ غزل آخر: مرغ خوشخوان.
آثار محمدرضا شجریان یک وجه موسیقایی دارند که کارشناسان باید دربارهاش سخن بگویند،اما یک وجه اجتماعی دارند که برای درک آنها کار سختی پیش رو نداریم. آلبوم مرغ خوشخوان نیز از این قاعده مستثنی نیست.
ترکیب شعری بسیار مشهور در ادبیات فارسی از شاعری بزرگ، اجرای آن توسط شجریان بزرگ (این عبارت را از داریوش پیرنیاکان نقل میکنم)، در زمانی درست، اثری کلاسیک آفریده است.
وقتی این جملات را مینویسم، همان معنایی از اثر کلاسیک را مد نظر دارم که عباس عبدی دربارهی ماجرای شلاق خوردن سرکار خانم سمیهی توحیدلو بهکار برده بود. اثری که همهی زوایای مهم زمانهای، واقعیتی، شخصیتهایی و ... را در خود گرد میآورد. درست شبیه آنچه آثار کلاسیک سینما، نقاشی و بالاخص رمانها در خود دارند.
تصنیف «مرغ خوشخوان» نجوایی درونی است، زیرا چه کسی میتواند مرغی خواشخوانتر از شجریان در این زمانه پیدا کند؟ و شاید از اینروست که ابتدا با خود نجوا میکند:
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
حافظ این ابیات را برای تاریخ سروده است، اما این بزرگی و خلاقیت هنرمند است که برای همیشگی تاریخ را در افق امروز ذوب میکند و آنچنان که شجریان را میشناسیم، ناگزیر است سر از نجوای با خویش درآورد و به ما یادآوری کند:
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نهای از سر غیب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
لابهلای ابیات گم شدم، اما در انتها حافظ، شجریان و کل چند هزار سال موسیقی ایرانی دست به دست هم میدهند تا شما را از لابهلای تاریخ، زمانه و هر آنچه در سر دارید بیرون بکشند و امیدوارانه به جلو بنگرید.
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد
قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
و به این ترتیب فارغ از هر نظر کارشناسانهی موسیقایی دربارهی این تصنیف، سازبندی یا هر مشخصهی فنی دیگری، باز اثری کلاسیک خلق میشود. هنر بر بستر جامعه خلق و خلاق میشود. شجریان در آستانهی سالروز تولدش، هدیهای به ما پیشکش کرده است: امید.
- پنجشنبه 7 مهر 1390-0:0
آفرین بر شما که بدون توجه به مسائل جنبی حقیقتی از اسطوره موسیقی و آواز ایران را به قلم کشیدید
- سه شنبه 5 مهر 1390-0:0
من هم میگم: مرغ سحر ناله سر کن
- دوشنبه 4 مهر 1390-0:0
تا کی باید آرزوی حضور در کنسرت استاد رو داشته باشیم؟ اصلا معلوم نیست این آرزو عملی بشه یا نه.
- دوشنبه 4 مهر 1390-0:0
استاد شجريان صدای در گلو خفته زمانه ماست.او بر اساس شرايط زمانه شعر انتخاب می کند و اواز سر مي دهد
- دوشنبه 4 مهر 1390-0:0
مرغ سحر ناله سرکن...