تعداد بازدید: 6026

توصیه به دیگران 1

دوشنبه 18 مهر 1390-15:59

هر که در زندگي نانش نخورند،چون بميرد نامش نبرند

 از بوگاتي تا چادرخوابي؛ دو تن از کودکان مجيد طی دوماه پنج بار در بیمارستان امیرکلای بابل بستری شدند، بدون داشتن بیمه ی درمانی درست و حسابي.مخارج سرسام آور درمان بچه ها پدر را تکيده و زمين گير کرده است.حداقل اگر کار ثابتي داشت...(يادداشتي از زينب حبيب پور،خبرنگار-بابل)


امروز کمتر کسي پیدا می شود که در اوج جوانی بتواند یا حتی بخواهد مسئولیت یک زندگی را بر دوش بکشد.بسياري از جوانان ما از ازدواج هراس دارند و از زير بار مسئوليت شانه خالي مي کنند.

اما مجيد-جوان زحمتکش شهر ما-با وجود سن به نسبت کم،طبق سنت رسول خدا ازدواج کرد تا با همسرش پايه یک زندگی ساده اما شیرین را بنا نهد؛غافل از اینکه برای دستیابی به آنچه آرزویش را دارد راه پر پیچ و خم و دشواری پیش رو دارد.

***

"مجید.ب" 17 سال بیشتر نداشت که زندگی مشترکش را به اتفاق همسرش "فریبا.د" آغاز کرد.شهروندان بابلي او را سوار بر موتوری می بینند که چهار فرزند کوچکش را روی آن نشانده و آنها نیز مجبورند با پاهای ظریف و کوچک شان همراه پدر و مادر در جاده زندگي گام بردارند.

 مجید هنوز کار ثابتی ندارد و کارگر يک واحد جوشکاريست. درآمدش آن چنان نيست که اندکی از زخم عمیق زندگی نوپایش را مداوا کند.چندین سال آبروداری کرده است؛درست از زماني که اولین فرزندانش که 3 قلو بودند متولد شدند و پس از آن نيز فرزند چهارم که بلافاصله بعد از تولد فرزندان نخستش خداوند به او هدیه کرد.

 زندگي فقط نيمه سخت و ناهموارش را به مجيد و فريبا نشان داده است. او در گفت و گو با ماسکوتش را می شکند و درمانده و نالان تقاضاي کمک مي کند:" آرزوهایم را بر باد رفته مي بينم،شور وشوقي که در آغاز زندگي مشترک داشتم را ندارم،بدهکارم،کار درست و حسابي ندارم،قادر به پاسخگویی خواسته های کوچک و بزرگ 4 فرزند کوچکم نيستم..."

  مجيد مي گويد:گاه حتی پول یک بستنی چوبی را نيز در جیب ندارد که به چهارفرزندش بدهد! او فرسنگ ها دورتر از آنچه ما فقر را معنا می کنيم،روزگار مي گذراند.

مجيد به کميته امداد مراجعه کرده اما کمکش نکردند،مي گويند سالم است و نيازي ندارد.گويا فقط بايد به افليج و از پانشستگان صدقه داد.

"فقط يک بار بهزيستي صدهزار تومن کمک کرده تا وسايلي مانند شيرخشک براي بچه ها بخرم"-اين را مجيد مي گويد و ادامه مي دهد:"مستاجرم و ماهي 80 هزار تومن هم اجاره مي دهم.باور کنيد با 4 بچه کوچک اصلا" نمي رسم."

يکي از سه قلوها بيماري کليوي دارد و گاه گاه صورتش ورم مي کند و تحت نظر پزشک است.آن ها فقط بيمه روستايي دارند که چندان تفاوتي با نداشتن بيمه نمي کند!

 دو تن از کودکان مجيد طی دوماه پنج بار در بیمارستان امیرکلای بابل بستری شدند، بدون داشتن بیمه ی درمانی درست و حسابي.مخارج سرسام آور درمان بچه ها پدر را تکيده و زمين گير کرده است.حداقل اگر کار ثابتي داشت...

به خانه محقر و فقیرانه اما صميمانه مجید و خانواده اش سري زدم.ناله هایش امان انسان را مي برد. دلش مي خواهد حرفش را به آناني برسانم که بايد ديده بينا داشته باشند و کاري از دست شان ساخته است.

چند روز پيش عکس يک جوان ايلامي را در اينترنت ديدم که با همسرش زير چادر،در پارک زندگي مي کرد و پول اجاره خانه را نداشت.دلم سوخت و برايش دعا کردم.همان روز بوگاتي 6 ميلياردتوماني يک آقازاده را هم در اينترنت ديدم که مي گويند پدرش در اختلاس اخير دست داشته است!

 دور و بر من کسي بوگاتي ندارد،اما هم چون  آن جوان ايلامي زيادند،يکي اش همين مجيد و اين عدالت نيست.

همه بايد طبق قوانین انسانیت همنوع نوازی کنيم و آناني که ثروتي اندوخته اند يا مسئوليتي دارند،بيشتر. 

مسئولان خود نیز نقش پدر را در زندگی بر دوش می کشند و می دانند نان شب را بیات به کودکان دادن و سر سفره ی خالی پیش خانواده نشستن چقدر زجر آور است.پدر دوست ندارد در زمان حياتش همسايه و غريبه ها براي فرزندانش لباس و خوراکي بخرند،ولي بارها و بارها ديگران براي سه قلوها و آن ديگري چيزي خريده اند.

در باب هشتم گلستان سعدي،حکايت 66 آمده:

هر که در زندگي نانش نخورند،چون بميرد نامش نبرند.لذت انگور بيوه داند،نه خداي ميوه.يوسف در خشکسال مصر سير نخوردي تا گرسنگان فرامش نکند.

آن که در راحت و تنعم زيست/او چه داند که حال گرسنه چيست؟

حال درماندگان کسي داند/که به احوال خويش درماند

اي که بر مرکب تازنده  سواري،هشدار/که خر خارکش مسکين در آب و گلست

آتش از خانه همسايه درويش مخواه/کانچه بر روزن او مي گذرد،دود دل است!


  • پنجشنبه 12 آبان 1390-0:0

    در خبر نقش تعقل در انتخاب راه زندگي پررنگتر از همت و شجاعت مجيد اقاست

    • شنبه 23 مهر 1390-0:0

      سلام .گزارش جالبی بود .بد نیست هراز گاهی از این گزارش ها در روزنامه ها و سایت ها کارشود تا مسئولین بدانند در مملکتی که دم از عدالت در ان زده می شود کسانی هستند که در بی عدالتی کامل زندگی می کنند.حال چند سخن با برادر بزرگوارم آقا مجید دارم .برادر عزیز شما با سن خیلی کم اقدام به ازدواج کرده اید نمی خواهم به این کار شما خرده بگیرم .ولی خیلی زود صاحب اولاد شدن را نمی توان نادیده گرفت شما نه به خود بلکه به فرزندانتان نیز ظلم کرده اید.سه فرزند اول سه قلو بودند فرزند چهارم چرا ؟امیدوارم خدا فرزندان دلبندتان را برای شما نگه دارد ولی مجید جان چرا عاقل کاری کند که باز آرد پشیمانی.....

      • بهمن کلبادیپاسخ به این دیدگاه 0 1
        شنبه 23 مهر 1390-0:0

        اندیشمندیراازعلت نداشتن اولاد پرسیدند. گفت مارا چه لیاقت اولاد داشتن .

        • شهرستان بـزرگ ماپاسخ به این دیدگاه 1 0
          پنجشنبه 21 مهر 1390-0:0

          چرا مسئولین نباید فکری برای اینگونه افراد کنند ؟
          چرا باید بـابـــل بـزرگ ما اینگونه افراد را در خود ببیند ؟
          مگر همه مسلمان و پیرو دین حضرت محمد ( ص ) نیستیم ؟
          بابلی های عزیز و بزرگوار که در کمک رسانی و خیر بودن سرآمد هستید ، خواهشا به فکر همشهری ها و هم استانی هایتان باشید .
          نگذارید آنان پیش خانواده هایشان رو سیاه باشند .
          بابلی ها ؛
          دیار بهارنارنج ما از همان ابتدا مهد خیرخواهی و گذشت بود . .
          مامطیر کبیر ما در نیکوکاری ، خدمت رسانی و از خود گذشتکی زبان زد خاص و عام بود . .
          چرا باید امثال مجید ها در این شهرستان بـزرگ ، مرکزی ، محوری ، ولایت مدار و دارالمومنین شمال کشور وجود داشته باشد ؟
          چرا کسی نیست به آنها و فرزندان خردسالشان رسیدگی کند ؟
          آنها هم انسانند . . آنها هم دوست دارند رنگ خوشی و نعمت را ببینند . . مگر آنها چه گناهی کردند ؟
          درست که پدرشان اشتباه کرد و در سنین نوجوانی ازدواج کرد و خیلی زود هم صصاحب فرزند شد ، ولی گناه فرزندان معصوم چیست ؟ گناه آنانی که از سر اجبار دیده به جهان گشودند ؟ گناه آنانی که با گرسنگی و تشنگی سر بر بالین میگذارند چیست ؟
          مردمان فرهیخته و روشنفکر بـابـــل :
          یاد نوشیروانی های بــزرگ دیار بهارنارنج بخیر.. . . .
          اگر بودند و میدانستند امثال مجیدهایی در این شهرستان بــزرگ وجود دارد ، جان خود را تقدیم آنان میکردند .
          بابلی ها ؛
          بشهرستان زیبای ما کم اشخاصی مانند مرحوم نوشیروانی فقید ( رهبر مردم بـابـــل ) ندارد . . باور بفرمایید اگر همین ها متوجه این قضیه ها شوند بدون شک کمک حال آنان خواهند شد .
          به امید روزی که نه تنها بـابـــل بـزرگ و مازندران ما ، بلکه ایران عزیزمان دیگر فقیری را در خود نبیند .

          • يه بنده خداپاسخ به این دیدگاه 1 0
            چهارشنبه 20 مهر 1390-0:0

            بنده حقير از دوست عزيزي كه با عنوان " b.p " نظر گذاشتن،تشكر ميكنم. ولي . . . ولي اي كاش كمي در مورد بابلي ها كمي تحقيق ميكردين. برادرانه و خواهشانه تمنا ميكنم كمي در مورد مردم بابل تحقيق و تفحص كنيد. با خوندن 2 خط آخر نظرتون ياد اون بيت شعر معروف مولانا افتادم :
            " زاهدين كين جلوه در . . . . . . . . . . . . . چون به جاي خلوت . . . . . . . . . . . "
            ياعلي

            • مازندنومهپاسخ به این دیدگاه 0 0
              چهارشنبه 20 مهر 1390-0:0

              درود؛مخاطباني که تمايل دارند به اين جوان ياري برسانند،به ما ايميل بزنند:info@mazandnume.com

              • خبرنگارمحمودی بابل پاسخ به این دیدگاه 0 0
                چهارشنبه 20 مهر 1390-0:0

                خانم حبیب پور همکارعزیز امیدوارم همچنان برای رفع مشکلات مردم بنویسی وقلمت هرروز گویاترازقبل . .امیدورارم انسانی انسانیت به خرج دهد وداد این مردم محروم برسد به خدا وقتی آدمهای بیچاره وفقیررامیبینم آرزو میکنم خداهرچه زودترفرج امام زمان رابرساند میگویندوقتی امام زمان ظهورکندهیچ فقیری پیدانمیشه تامردم صدقه بدهند -وبادل رنجورمیگم خدانیامرزد مسئولانی که ازبیت المال برای خودشان زدوبندی راه انداختندوآنوقت عده ای محتاج لقمه نان - بدانیدسهم فقیران درثروت سرمایه دارانی است که زکات نمیدهند واگر جامعه ای همنوع پروری کند در جامعه اسلامی که دم ازعدالت علی گونه میزنند فقیری نبایدباشد -یه چیزی میخواستم بگم هفته قبل برای حل مشکل یکی ازدوستانم که فوق لیسانس علوم سیاسیه به بهارستان رفتم تا در پیامنور استاد دانشگاه بشه چشمتون روز بدنبینه که اون مسئول مارو گداخطاب کرد که چرا به او برای ترویج علم واستفاده ازدانش جوانان مراجعه کردیم این خیلی تودلم سنگینی کرد شایدبرای این روزی یادداشتی دادم -خبرنگارمحمودی بابل

                • يه بنده خداپاسخ به این دیدگاه 0 0
                  چهارشنبه 20 مهر 1390-0:0

                  دوست عزيزي كه نوشتيد ديار بابل بزرگ ! !
                  منظور؟ متاسفانه عادت كرده ايم شعار بدهيم.
                  پرآوازه بودن در خير بودن و كمك كردن ؟ ! يعني . . . يعني الآن در بابل فقير و گدا و دزد و كلاهبردار و بي خانمان و فاحشه و . . . نداريم؟ ! دوست عزيز آمارها حكايت از چيز ديگري دارند و ميتونيد رتبه شهر بابل را در استان از لحاظ پارامترهاي بالا ببينيد.
                  لطفا واقع بين باشيد و دنبال ارائه پيشنهادهاي منطقي باشيد. ياعلي

                  • چهارشنبه 20 مهر 1390-0:0

                    از روی سیری اینا را عرض نمیکنم بلکه لجم دراومد:
                    1- ازدواج زود هنگام در جامعه ای که امنیت شغلی و ......وجود ندارد!
                    2-اقدام به اولاد دار شدن در شرایطی که خود نه شغل مناسب دارد و نه بیمه درست و درمان دارد و نه مسکن!
                    3- من که از عهده 3 بچه بر نمیآیم دیگه بچه چهارمم چیه !این لطف نیست بلکه ظلم به بچه های بیگناهی هستند که فردا باید سر چهار راه ها دستفروشی کنند و یا بزرگتر که میشوند بلا نسبت این کوچولوها بذهکارجامعه میشوند.
                    ضرب المثل های مرتبط:
                    -سری که درد نمیکنه دستمال نمی بندند .
                    -چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟
                    -گره ای که با دست باز میشه چرا با دندون؟
                    -----------------------------------
                    حالا اشتباه فردی.درک خانوادگی . مشکل قلبی(عشق و عاشقی) درست . ما نباید برای جوانانی که به این شکل به بن بست میرسند کاری بکنیم- بخدا یه عده برای منزلشان سالی یه دکور عوض میکنند اما راضی نمیشند به همسایه اش که گشنه میخوابه کمک کنند -ما سوادکوهی ها بابلی ها را مردمانی متدین -انقلابی - دست و دل باز و لوتی میشناسیم بعید به نظر میرسه که این مطلب در بابل درست اطلاع رسانی شده باشه.
                    مجید جان ترا بخدا مواظب باش مسافر پنجمی دیگه نیاید باشه . آه برار دور

                    • معجزه خاموشپاسخ به این دیدگاه 0 0
                      سه شنبه 19 مهر 1390-0:0

                      متوجه منظور اصلي نويسنده مقاله فوق نشدم! !
                      هدف تلنگر به مسئولان است ؟
                      عواقد ازدواج در شرايط فعلي است؟
                      و . . . . . .
                      من كه درست نفهميدم.

                      • بابل سماعپاسخ به این دیدگاه 0 0
                        سه شنبه 19 مهر 1390-0:0

                        با اميد به سروسامان گرفتن اقتصاد بيمار كشور و نزديكتر شدن فاصله طبقاتي،تا ديگر مجيدهايي نه در بابل كه در دنيا نداشته باشيم.گزارش جالبي بود شايد كاري براي مجيدها نتوانم بكنم ولي تلنگري بود براي بنده تا نگاهي به دورو بر خود بياندازيم و تنها خود را نبينيم. اميدوارم كسي كاري كند به قول حضرت حافظ صدها فرشته بوسه برآن دست مي زنند/ كز كار خلق يك گره بسته واكند.

                        • دیار بـابـــل بـزرگپاسخ به این دیدگاه 0 0
                          سه شنبه 19 مهر 1390-0:0

                          چرا آدرسی از محل سکونت آقا مجید در این صفحه نگذاشتید ؟
                          لطف کنید آدرس محل سکونت و منطقه ایی که میشود او را پیدا کرد ، گذاشته تا بابلی های عزیز که در خیر بودن و کمک کردن پرآوازه هستند به داد او برسند .
                          بنده خودم اولین نفری هستم که به او کمک خواهم کرد ، ولو شده یک وعده غذایی برای او و فرزندان خردسالش ببرم .
                          ما بابلی ها آدم هایی نیستیم که بدانیم کسی گرسنه سر بر بالین میگذارد و ما بیخیال ، راحت و آسوده خاطر باشیم .
                          لطفا نامی ، نشانی و یا شماره تماسی از آقا مجید برای ما بگذارید_تشکر

                          • سه شنبه 19 مهر 1390-0:0

                            مانند این جوان بی پناه کم نیستند.مسئولان هم که بفکر مچ گیری ازهمدیگر و انتخابات و اینها هستند.باید سوخت و ساخت

                            • سه شنبه 19 مهر 1390-0:0

                              امیدوارم مسئولین بخوانند و یاری کنند

                              • دوشنبه 18 مهر 1390-0:0

                                فرماندار بابل کافیست همت کند تنها یک خیر بابلی هم می تواند با دادن خانه و سرپناه به این خاواده مشکلاتشان را حل کند.
                                (براتون دعا می کنیم)


                                ©2013 APG.ir