مازندنومه،سردبير:الان مد شده هر کسي که مشکل کوچيکي واسش پيش مياد،فوري کاغذ و قلم برمي داره و يه نامه واسه استاندار مي نويسه؛اون هم بدون طي کردن سلسله مراتب اداري!يعني قبل از اين که به مسئول روستا و بخش و شهر و شهرستان خودش و مسئول و مدير مربوطه و اين ها نامه بده،يه راست مي ره سراغ استاندار!تازه نامه اش رو مي ده سايت ها هم بزنند تا برد بيشتري داشته باشه.

استاندار البته اگه وقت کنه مشکلات بزرگ تر استان رو پي گيري مي کنه،اون هم با اين بي پولي و فرار قيمت ها که کسي به کسي نيست!ديگه فرصت براش نمي مونه که نامه هاي سرگشاده ي خسرو بيگ و صنمبر و محمدقلي و احترام خانوم رو بخونه!اون خيلي همت کنه نامه هاي رييس جمهوري و وزير کشور رو بخونه!

از اين دست نامه ها گاهي به دست ما هم مي رسه که ما بعضي هاش رو انتشار مي ديم،بعضي ديگه رو نه! اما الان مي خوايم سنت شکني کنيم و چند نمونه از اين دست نامه هاي منتشر نشده رو انتشار بديم تا سيه روي شود هر که در او غش باشد!

نامه اول:خانم صبح گل خجيرنژاد،از شهرستان تازه تاسيس پشت کوه ده بالا

آقاي استاندار سلام بلند بلند مرا از شهرستان تازه تاسيس پشت کوه ده بالا پذيرا باشيد.قبلا" از اين که مرحمت فرموده ما را شهرستان کرديد،قدرداني مي کنم.واقعا" ما به آرزوي چند ساله خودمان رسيديم و حالا ديگر مشکلي نداريم الا يک مشکل.

آقاي استاندار،شير آب منزل مان دو هفته است چکه چکه مي کند و اعصاب من و بچه ها رو خورد کرده است!هر چه به يارعلي-شوهرم-مي گويم درستش کن،تنبلي مي کند و هي امروز و فردا مي کند؛دور از جنابعالي و معاونان تان از بس بي عرضه است!

مردکه راه افتاده دنبال يک کانديداي انتخابات و از کار منزل غافل شده!آخه اين همه سال،شب انتخابات دنبال اين کانديدا و اون کانديدا رفت چي بهش رسيد؟شما يه چيز بهش بگيد.تازه مثل معاون فرماندار اون يکي شهرستان تازه تاسيس که لايي کشيد،مي خواست از نجاري اش استعفا هم بده که باهاش برخورد کردم و فعلا" مي ره سرکار!

آقاي استاندار من از شما تقاضا دارم مشکل چکه کردن آب خونه ما را پيگيري کنيد.در ضمن باد و بارون پريشب آنتن تلويزيون منزل ما رو هم کج کرد.يارعلي ترس از ارتفاع دارد،شما در يکي از خاطرات خودتان گفتيد که از ارتفاع نمي ترسيد،پس بي زحمت يه تک پا بياييد منزل ما و آنتن تلويزيون ما را تنظيم کنيد.ما الان شبکه استاني را خوب دريافت نمي کنيم و از تماشاي برنامه هاي فوق العاده جذاب آن را محروم هستيم.

با تشکر از پست چي زحمت کش-جواب نامه فوري فوري فوري!

نامه دوم:خسرو زحمت کش از بخش مرکزي رودبار غربي

اي نامه که مي روي به سويش/از طرف ما ببوس دست و رويش!

استاندار گرامي تر از جان سلام،اميدوارم خوب وخوش باشيد.خانواده محترم خوبند؟آخر هفته اگر اون ها رو ديديد سلام ما را ابلاغ کنيد.

استاندار جان،ما زوج جواني هستيم که به تازگي صاحب يک پسرکوچولو شده ايم،اما مشکل بزرگي داريم که حل آن فقط به دست تواناي شما ساخته است،باور کنيد شما اميد اول و آخر ما هستيد.

مشکل ما انتخاب اسم براي غلامزاده است!من مي گويم اسم پسرمون مازندراني باشه تا زبان ما زنده بمونه!مگر شما دستور نداديد يک ربع آخر کلاس را بچه ها محلي گپ بزنند تا زبان ما نميره؟!با اين دستور شما و تلاش هاي بيش از حد آقاي حسين اسلامي الان زبان مازندراني زنده تر از هميشه شده و حالا حالاها قصد مردن نداره!

آقاي استاندار،شما همسر مرا توجيه کنيد تا اسم بچه مان بشود تيکا! الان نسل تيکا در حال از بين رفتن است و چه خوب است ما نسل اين پرنده را احيا کنيم،اما همسرم مي گويد اسم بچه فارسي باشد و اسمش بشود عبدالباقي که جد پدري اوست و پارسال عمرش را داد به شما!

آخر عبدالباقي هم شد اسم؟تازه بدتر از همه،مادر عيال است که در زندگي ما دخالت مي کند و مي گويد الا و بلا اسم بچه بايد بشود هوخشتره!

آخه ما مگر طرفدار مکتب ايراني هستيم که اسم پسرمان بشود هوخشتره!؟اصلا" اين آدم کيست؟شايد جزو جريان انحرافي دوران ايران باستان بوده باشد؟!

به هر حال من از شما استاندار زحمت کش خواهش مي کنم به ثبت احوال دستور بدهيد اسم تيکا رو روي پسرمان بگذارند.ما در اين چند هفته اي بچه را صدا مي کنيم هي و گاهي هم آهاي و هوي، چون بي نام است!

با تشکر از استاندار مردم دوست:از طرف پدر تيکاجون!

نامه سوم:عين الله بدره کماني از سماق شهر

آقاي استاندار سلام،جواني هستم 33ساله و مجرد.قرار است به زودي مشمول الطاف مهرورزانه شما قرار بگيرم و در يکي از بنگاه هاي زودبازده مشغول به کار شوم.من جزو 100هزار نفري هستم که تا پايان امسال"سرکارند!"

حال که مشکل بيکاري ما را حل کرديد و کاري کرديد که ما جوونا "سرکار"باشيم،ازشما تقاضا مي کنم مشکل ديگر ما را هم به دست مهربان خود حل کنيد و مشکل ما چيزي نيست جز ريزش مو.

مدتي است که موهايم دچار ريزش شده اند و هرچه شامپو عوض مي کنم افاقه نمي کند!آخر من هنوز مزدوج نشده ام و مي ترسم دختر مردم که پکرم کرده، به من کچل بگويد نه!

اطرافيانم مي گويند که به دکتر متخصص پوست و مو مراجعه کنم اما من به آن ها اعتماد ندارم،چون پول زياد مي گيرند،واسه همين اين نامه را نوشتم تا دستور دهيد موهايم،من بعد ريزش نکنند.آخر دستورات شما را همه مو به مو اطاعت مي کنند و الان با دستور شما تمام مشکلات استان حل شده است.

آقاي استاندار،به نظر شما من اگر"سرکار"بروم مشکل ريزش مويم حل مي شود؟شما که در سن من بوديد ريزش مو داشتيد؟

منتظر اقدام عاجل شما هستم چون مي دانم شما آدمي هستيد که مو را از ماست مي کشيد و مو لاي درز کارتون نمي ره!

نمک در نمکدان شوري ندارد/دلم طاقت دوري ندارد

نامه چهارم:جهان بخش جهاندار از آپارتمان شماره 13

آقاي استاندار سلام،مي دانم شما سرتان شلوغ است و جلسات مهمي داريد که بايد در تک تک آن ها شرکت کنيد تا مشکلات استان ضمن حرف زدن و ميوه خوردن در همين جلسات حل شود، اما باور کنيد مشکل ما هم مهم است.

ما در يک مجتمع آپارتماني زندگي مي کنيم.همسايه واحد 8 ما خيلي آدم دور از جون بي شعوريه!هميشه شارژ رو دير مي آره،زباله اش رو هم صبح مي ذاره دم در.

صدبار همسايه ها بهش تذکر دادند که زباله هايش را شب بگذارد جلوي در اما تو کت اش نمي ره،تازه گاهي زباله هاش رو مي ذاره جلوي در آپارتمان ما تا من ببرم پايين!

شما آدم به اين بي شعوري ديده بوديد؟اي کاش من يک واحد مسکن مهر داشتم تا حداقل همسايه هاي ما مهرورز و عدالت محور بودند!آيا ديگر از آن سوييچ ها نداريد که اون سري آقاي رييس جمهوري داد به يه نفر و اشکش خودش هم دراومد؟!

اين همسايه ما هميشه ي خدا صداي تلويزيون اش بلند است،آخر اين تلويزيون ما ديدن دارد که صدايش را هم بلند مي کند؟ما که چند ساليست من و تو و فارسي1 و بي بي سي و اين ها رو تماشا مي کنيم صداي تلويزيون را بلند نمي کنيم،حالا اين آقا صداي نوروز کانال 5 رو زياد مي کند و هي مي گويد:"چتي بيه،چتي بيه" و باعث آزار همسايه ها مي شود!

همين آدم دوماه پيش 20 هزارتومن از من دستي گرفت تا يک هفته اي پس دهد اما الان انکار مي کند و پس نمي دهد.مي گويد شرکت شان خصوصي است و بهشان حقوق نمي دهند.خب من چه کار کنم که آن ها 15 ماه است حقوق نگرفته اند؟

خلاصه ما از دست اين همسايه مردم آزار،آزارها مي بينيم.لطفا" دستور دهيد تا مشکل مان يک جوري حل شود و ما هم روي آسايش را ببينيم.

خدايا چنان کن سرانجام کار/گره وا شود به دست استاندار

نتيجه گيري بي ربط:

مرد الکني به دکان بقالي رفت و ظرف و پول به بقال داد و گفت:"ماما"،"ماما"،"ماما"،"ما...هر چه سعي کرد بگويد "ماست"،زبانش لکنت خورده بود و نمي توانست بگويد!به ناچار گفت:حالا که نشد پس شير بده!

***

طنزهاي پيشين مازندنومه را در اين نشاني ها بخوانيد:

-الو...من فلانيم! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12212

-من به مجلس مي روم http://www.mazandnume.com/?PNID=V12221

-ميان کاله حق مسلم ماست! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12336

-استاندار در روز خبرنگار امسال کدام خاطره اش را تعريف مي کند؟ http://www.mazandnume.com/?PNID=V12425

-خبر بيارها و خبرنگارها و مديرمسئول شون! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12457

-"خاتون" شعر ما 5 حرف داشت،اما حرف نداشت! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12496

-دکتر نامزديان وارد مي شود! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12539

- در شورخانه مبارکه چه خبر است؟! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12636

-از دفتر خاطرات يک موج سوار http://www.mazandnume.com/?PNID=V12721

-زنگ ترويج http://www.mazandnume.com/?PNID=V12764

-...شده هفت رنگه! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12795

-در ملاقات هاي عمومي چه مي گذرد؟ http://www.mazandnume.com/?PNID=V12922

-نسل سوخته-نسل پدر سوخته http://www.mazandnume.com/?PNID=V12990

-سگ کشي: http://www.mazandnume.com/?PNID=V13012

-ترفيع: http://www.mazandnume.com/?PNID=V13038