ما كه كميت مان لنگ مي زند...
مهندس عمراني را با چندين سال سابقه،در دورترين شهر ايران به استخدام مي گيريم و 6 ماه يكبار به ازاي هر ماه نهايت 300 هزار تومان به او مي دهيم و فكر مي كنيم كه خداوند از ايجاد اين اشتغال از ما راضي است و يا ارباب رسانه ها دختري يا پسري را تمام وقت به كار مي گيرند و در نهايت ماهي 100هزار تومان به او مي دهند و...
مازندنومه،محمداسماعيل بخشي سورکي:از آنجا آغاز می کنم که قرار بود بشر خلیفه الله شود یعنی قرار بود که بیاید و بشود جانشین خدا در روی زمین، اما انگار بعد از این همه ارسال رسل و نزول کتب آسمانی بشر هنوز در ابتدایی ترین مسایل روزش مانده است.
یا اینکه دوباره دلش می خواهد هر کاری که به ظن خود درست است انجام دهد و غافل از اینکه در تعالیم روشن اسلام بسیاری از این رفتارها مصداق بارز گناهانی است که عقوبت شدیدی دارد.
شايد من و شماها بارها اين كلمات را شنيده ايم و براي بارها هم آسان از كنارش گذشته ايم . تهمت ، بردن آبروي مومن،ظلم،مال حرام ،حق الناس و از اين دست گناهان كه اگر تمامي آنها در انساني جمع شود بايد كه در انسانيتش ترديد كرد.
" دين اگر نداريم بايد آزاده باشيم"؛ اين همان جمله اي است كه سيدالشهدا در لحظات آخر مقابله با سپاه شيطان عنوان كرد و شايد بتوان گفت كه حلقه مفقوده جامعه ما همان آزاد مردي است.
با نگاهي كوتاه به آيات نوراني قرآن هر انسان آزاده اي به اين نكته مي رسد كه حتما گاهي يا ظلم كرده است و يا مورد ظلم واقع شده است. اينكه ظالمين رستگار نمي شوند(انعام آيه21)يا اينكه خداوند ظالمين را هدايت نمي كند( بقره آيه 286)يا اينكه خداوند لعنت مي كند ظالمين را (هود44)و يا اينكه در قيامت ظالم پناه و ياوري ندارد(بقره270)اينها كلام الهي است و نبايد ذره اي در تحققش شك كرد و چه ساده مي انديشند انسان هايي كه با توان ابزاري خود عده اي را به بند مي كشند و گمان مي كنند كه مسلمانند و در مسير اسلام گام بر مي دارند.
اينها تنها نمونه هايي از هشدارهاي قرآن نسبت به ظالمين است. افرادي كه ظلم ميكنند لذت نبرند از اينكه مثلاً كسي را چاپيديم، كلاه سرش گذاشتيم، احتكار كرديم، رشوه گرفتيم، اذيتش كرديم، حقش را خورديم، خوشي نكنند. زيرا كه اميرالمومنين(ع) ميفرمايد: خير نيست در لذت هايي كه بعدش بايد انسان گرفتار آتش شود.
آن كيفي كه بعدش آتش است، كيف نيست ، خير نيست در لذتهايي كه بعدش آتش است. دنيا خيلي كوچك است. چند سالي بيشتر نيست، آخرت حسابش مشكل است.( أمالى صدوق، ص498).
ابعاد ظلم بسيار گسترده تر از انديشه ماست گاهي اين ظلم در مال است و يا در حبس مال و ندادن حق كسي و گاه بي اعتنايي نسبت به فردي يا مطلبي نيز مي تواند از مصاديق ظلم تلقي شود.
ظلم در رفتار زن و شوهر ، ظلم نسبت به فرزندان، ظلم فرزند به والدين ، ظلم به سن جواني ، ظلم مدير دستگاه هاي اجرايي به مردم و از اين دست كه هر چه بگوييم تمامي ندارد.
گاه مي شود تا ظلم را در بعد سياسي هم در نظر گرفت: اينكه در ايام انتخابات عده اي تمام خدمات دولت را زير و رو كنند و يا اينكه گاهي عده اي تمام خدمات دولت هاي بعد از انقلاب را زير سوال مي برند ، هر دوي اين موارد نمونه ظلم عظيم و آشكار به جماعتي است كه در قبال مردم خدمت كرده اند و در پيشگاه حضرت حق روزي فرا خواهد رسيد كه بايد پاسخگو باشند.
نمونه آشكار اين ظلم درگوشه و كنار اين مملكت قابل مشاهده است. حقي از كسي كه در مال ديگري است و يا اعتمادي كه به كسي مي كني و در قبالش با بي اعتمادي مواجه مي شوي اينها همان ظلمي است كه امام صادق(ع) فر مود: هر كس به كسي ظلم كند، به همان ظلم گرفتار آيد.
يا در خودش يا در مالش يا در فرزند و نسلش. و نه اينكه همين معصوم فرمودند: كمينگاه پلي است بر صراط كه اگر كسي مرتكب ظلمي شده باشد، نمي تواند از آن عبور كند؟(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شيخ صدوق ص583)
اگر تدين ما بر صراط مذهبي جعفري است پس ما را چه مي شود كه از اعتماد ديگران سوء استفاده مي كنيم و چهارنعل براي رسيدن به مطامع دنيا و زرق و برق آن در جاده هموار گناه مي تازيم؟
پيغمبر فرمود: خدا قسم خورده به عزت و جلال خود كه اگر كسي مظلومي را ببيند و بتواند كمكش كند، اما با بي خيالي رد شود، از او انتقام ميگيرد و من امروز با قلم به امر به معروف كساني آمده ام كه فكر مي كنند پايه هاي پوشالي قدرت شان دائمي است.
همه بايد بترسيم از روزي كه پرونده هاي عظيم در مقابل مان باز مي شود و فرياد مي زنيم اين چه گونه كتابي است كه من در سرنوشت خود رقم زده ام!
مهندس عمراني را با چندين سال سابقه ،در دورترين شهر ايران به استخدام مي گيريم و 6 ماه يكبار به ازاي هر ماه نهايت 300 هزار تومان به او مي دهيم و فكر مي كنيم كه خداوند از ايجاد اين اشتغال از ما راضي است و يا ارباب رسانه ها دختري يا پسري را تمام وقت به كار مي گيرند و در نهايت ماهي 100هزار تومان به او مي دهند و دلشان خوش است كه رسانه اي دارند و قلمي مي زنند و كسي هم نيست كه به آنها بگويد بالاي چشم تان ابروست!
فضا را آنقدر تيره و تار مي كنند كه هيچ كس جرات حضور پيدا نكند و يا اگر مي كند پشيمان از حضورش شود چرا كه تمام آبرو و اعتبار و مهم تر از همه اعتقادش به خطر مي افتد.
چقدر ساده اند انسان هايي كه اين گونه ظلم مي پذيرند و در برابر ظلم واكنش نشان نمي دهند.چرا از حق خود مسلم مي گذرند و از راه حرام روزنه اي براي درآمد و معيشت خود مي گشايند؟
يا عده اي مجبور مي شوند به علت نداشتن پتشتيبان از حق خود در ظاهر بگذرند اما بدانيد امام حسين (ع) فرمودند: بترسيد از ستم كردن بر كسي كه به جز خدا پناهگاهي ندارد و بدانند آقاياني كه در هر منصب و جايگاه در اين مملكت به اسم شهدا و به نام دين مقام در اختيار گرفتند و دم از خون كساني مي زنند كه حتي به بستن بند پوتين ديگري بدون كسب رضايتش راضي نمي شدند،كه اينكار عين حرام خواري و حبس مال مومن و عين ظلم است و جز به نقص در زندگي دنيا و شرمساري در محضر خداوند چيزي براي خود كشت نمي كنند.
اولين ريشه ظلم ضعف ايمان است چرا كه اگر اعتقاد به معاد و قيامت داشتيم ظلم نمي كرديم.محيط آلوده و فاسد هم انسان را ظالم ميكند، چرا كه وقتي هيچ كس به ديگري رحم نكرد زمينه هاي ظلم آماده مي شود.
رياست طلبي هم يكي ديگر از عوامل ظلم است زيرا كه ترس از دست دادن منصب و جايگاه مقدمات ظلم را فراهم مي كند و اين بدترين نوع ظلم است زيرا كه به جماعتي ستم خواهد شد.
اخلاق بزرگترين درس پيامبر اعظم است و اگر قرار باشد بي اخلاقي هنر باشد جوامع غربي متمدن تر از مايند. حزب و گروه و جريان بايد بر مدار حق باشد و با محوريت حق آنها را سنجيد نه اينكه از باب تعصب جريان و حزب را بر حق بدانيم و از شنيدن كلام ديگران امتناع كنيم.
در وصيت نامه حضرت امام (ره) بر اين نكته تاكيد شده است كه در چند حالت انقلاب رو به زوال مي گذارد ، اول آنكه عده اي به اسم دين و در لباس دين خيابت به مسلمين مي كنند و مولفه ديگر گوشه گيري نيروهاي انقلابي است . آيا اكنون كه در سي و سومين سال پيروزي انقلاب هستيم نشانه هايي از گوشه گيري نيروهاي مومن انقلابي را شاهد نيستيم؟و آيا نبايد علم خميني را كه با خون دل پدران و مادران جوان داده به سرانجام رسيده است به دست صاحب واقعي اش برسانيم؟آيا جز اين است كه بايد با محوريت اخلاق در صحنه هاي مختلف زندگي گام برداشت و از كوچكترين ستمي كه بر فرد يا گروهي روا شود ترسيد؟
يكي از بزرگترين ظلمها، ظلم به آبروست.گاهي خواسته يا نخواسته با كلامي آبروي شخصي را مي بريم و بي تفاوتيم به اينكه حضرت رسول (ص)فرمودند: حرمت آبروي مومن از حرمت خانه كعبه بالاتر است و يا اينكه اينكه نخوانديم روايت امام صادق (ع) را كه فرمود: كسي كه چيزي از مومني نقل كند با اين هدف كه او را رسوا كرده و شخصيتش را از بين ببرد تا از چشم مردم بيفتد،خداوند عزوجل او را از سرپرستي خود خارج كرده و به سرپرستي شيطان وارد مي نمايد.( (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شيخ صدوق ص584)
با تمام اين اوصاف آيا لازم نيست كه در رفتار اجتماعي و در روش زندگي خود تفكر كنيم كه گرفتار مصاديق ظلم نشويم؟آيا اكنون كه ايام انتخابات است رواست كه به اسم به انزوا كشاندن و تحقير، هر برچسبي به هر فرد و گروهي بزنيم؟
و چه سخت دل اند انسان هايي كه سرپرستشان شيطان است و ما را چه مي شود كه اينگونه پا در ركاب شيطان مي شويم؟
حتما همه شما خوانده ايد كه توبه شرايطي دارد كه يكي از مهمترين آن اداي حق الناس است و هم در روايات و هم در دستورات دين به شدت از اين امر انسان مسلمان و مومن را برحذر مي دارند كه مالي از انساني را تصاحب كند.
در جايي امام صادق (ع) فرمودند: كه هيچ عبادتي برتر از ادائ حق مومن نيست و پيامبر بزرگ اسلام نيز فرمود: کسی که مال مومنی را به ناحق از او بگیرد و به او ندهد، خداوند پیوسته از او اعتراض کرده و کارهای نیک او را نکوهیده می دارد و آنها را در نامه اعمال نیک او نمی نویسد تا توبه کند و مالي را كه از آن مومن گرفته به او برگرداند.(بحارالانوارجلد104صفحه 294حديث8)
و اميرالمومنين (ع) نيز فرمودند: بزرگترین خطا و گناه ، به ناحق گرفتن مال مسلمان است(بحارالانوارجلد104صفحه295حديث9)
آنچه موجب شد در عاشورا عده اي در مقابل فرزند رسول خدا بايستند و حرف ولي خدا در گوش و دل آنها نفوذ نكند به فرمايش معصوم لقمه حرامي بود كه در شكم هاشان انباشته بود.
تنها يك سوال مطرح است آيا دنيا ارزش اين همه را دارد كه شما با تضييع حق ديگري لقمه شبهه ناكي وارد زندگي ات كني كه در نسل و ذريه ات تاثير گذارد ؟! و يا با حمايت بيجا از جرياني و يا جناحي آخرت خود را به خاطر دنياي ديگران به ثمن اندكي بفروشي و بي اخلاقي ، تهمت و غيبت را در جامعه شايع كني؟
در آخر بايد بگويم به نظرم انساني خليفه الله است كه جز خدا نبيند و جز در راه رضايت او گام برندارد وگرنه ما كه كميت مان در اين راه لنگ مي زند توان جانشين خدا شدن مان بعيد به نظر مي رسد!