دنیای من/خوشحال،غمگین،عصبانی
به بهانه روز خبرنگار/ آيا من به عنوان خبرنگاري جوان در اين مملكت وظيفه دارم از صبح تا شب مطالب خوب و اميدوار كننده بنويسم و گراني، بيكاري ،فساد و مشكلات اجتماعي و اقتصادي و سياسي و فرهنگي و ساير مسايل مبتلا به جامعه را نبينم و نگويم و ننويسم تا متهم به ايجاد نااميدي و تشویش اذهان عمومی نشوم ؟!/در تاكسي، مغازه ، خيابان و اداره مردم با ديدن خبرنگار دهان به گله و شكايت مي گشايند،ولي خبر از دل او ندارند.
مازندنومه،یادداشت کاربران،پیمان پیوسته:روزنامه نگاري وخبرنگاري سخت وعذاب آور است چون بايد در جريان همه خبرها باشي و سكوت كني!
خبرنگاري حرفه اي است يه غايت زيان آور! شايد عده اي خيال كنند اين حرفه از آن نظر سخت و كشنده است كه گاه و بيگاه به خبرنگاران توهين مي شود و يا دوربين آنها را مي شكند!
ممكن است عده اي تصور كنند روزنامه نگاري بدين لحاظ زيان آور است و جزو مشاغل سخت و كشنده محسوب مي شود كه در طول سال عده زيادي از روزنامه نگاران و خبرنگاران در عرصه هاي مختلف جان خود را از دست مي دهند و يا روانه زندان مي شوند.
خير؛ از اين لحاظ نمي توان روزنامه نگاري را حرفه اي مضر و زيان آور دانست. توهين ، ضرب و شتم و زندان رفتن و حتي كشته شدن امروزه در دنيا امري عادي است،آنچه كه خبرنگاري ، روزنامه نگاري و كار با روزنامه ها و جرايد و نشريات را زيان آور و جزو حرفه هاي سخت قرار داده به واقع اين است كه خبرنگار به خاطر تهيه خبر و خوراك خبري بايد از صبح تا شب پيگيری کند و همين در جريان اخبار و اوضاع و احوال قرار گرفتن است كه «پير» انسان را در مي آورد و عمر او را كوتاه مي كند!
خبرنگار مجبور است براي پر كردن چند صفحه از روزنامه و هفته نامه همه اخبار و اطلاعات را تعقيب كند و در جريان ريز امور مملكت قرار گيرد.
مثلاً آحاد جامعه كه به يمن كوشش هاي بي دريغ برخي از مسؤلان محترم مدت هاست دست شان به گوشت و مرغ و انواع ميوه و برنج نرسيده،قيد انواع و اقسام كالاهاي اساسي را زده اند و چون طرف اين قبيل كالاها نمي روند و سال به سال هم روي آن ها را نمي بينند، از ترقي لحظه به لحظه قيمت برنج و مرغ و گوشت و ساير اقلام غذايي كه انسان ها سابقاً انها را مي خوردند،بي اطلاع هستند و به همين خاطر غصه نمي خورند و عمرشان كوتاه نمي شود!
يا مردمي كه از جاده هاي شمال كشور عبور مي كنند چون اطلاع ندارند كه سابق بر اين شمال كشور منطقه اي جنگلي بوده است از تاراج درختان منطقه توسط برخي از مابهتران بي اطلاع هستند و دل شان نمي سوزد و عمرشان كوتاه نمي شود و خيال مي كنند كه شمال كشور هم از قديم الايام جايي مثل جاده كرمان و كاشان و قم بوده است !
در واقع مردمي كه از تاريك-روشن هاي صبح تا بوق سگ دنبال يك لقمه نان مي دوند اصلاً به يادشان نيست كه همه ساله سيلي مهيب استان هاي گلستان و مازندران را مي برد و مسؤلان داد و بيداد راه مي اندازند كه علت بروز سيل ، قطع درختان و جنگل ها و تغييرات محيطي بوده كه به دست انسان پديد آمده است و قول داده اند كه جلو تخريب جنگل ها را بگيرند تا ديگر سيل نيايد.
قاطبه چون مردم دنبال بدبختي خودشان هستند ، از صبح تا شب مي دوند تا بتوانند كرايه خانه را سر برج جفت و جور كنند و به دست صاحبخانه بدهند ، كاري به اين كار ندارند كه مثلاً كشور تركيه در همسايگي ما و بدون داشتن نفت درآمد سرانه آنها 10 برابر ايران است و ما با آنكه جزو كشورهاي درجه اول صادر كننده نفت و گاز جهان هستيم درآمد سرانه مان سال به سال تحليل مي رود !
اما يك روزنامه نگار و يا خبرنگار يا هر مطبوعاتي چون سر وكارش با اخبار است، در جريان ريز و درشت مطالب و مسايل قرار مي گيرد و وقتي فاصله قول و عمل برخي مسؤلان و وعده هاي عملي نشده ، معضلات و مشكلات ناشي از سوء رفتارها و سوء مديريت ها را مي بيند ، خون خودش را مي خورد و عمرش كوتاه مي شود و وقتي مديران مسؤل و سردبيران محترم نيز با چاپ بعضي معضلات واقعي جامعه مخالفت مي كنند،وضعش بدتر هم مي شود.
*مانده ام كدام موضوع را براي نوشتن انتخاب كنم؟
خبرنگار همه روزه از صبح تا شام در برابر هجوم اخبار دلسرد كننده و كشنده و درد دل هاي مردم و هم وطنان و هم شهريان خود قرار دارند.
در تاكسي، مغازه ، خيابان و اداره مردم با ديدنش دهان به گله و شكايت مي گشايند،ولي خبر از دل او ندارند.
روزنامه نگار اخبار مربوط به افسردگي ، بيكاري ، ناهنجاري هاي روبه رشد ، فساد اخلاقي را در ميان جامعه جوان كشور ، گسترش فحشا و فساد و ايدز … ، اخبار مربوط به بي خانماني سيل زدگان و نبود رسيدگي واقعي به آنان ، گراني روز افزون كالاها و خدمات ، اخبار مربوط به دزدي ها ،اختلاس ها و ارتشا ، رشد آمار حوادث خونين رانندگي در جاده هاي كشور ، از بين رفتن و نابودي محيط زيست و آب و خاك و جنگل ها ، ساخت وسازهاي بي رويه در كنار سواحل و پاسخگو نبودن ادارات، مشكلات ورزشكاران و فرار مغزها و برگزيدگان المپيادها در كشور و … را مي شنود و هر قدر هم اعصاب آهنين داشته باشد در برابر هجوم اين گونه اخبار بالاخره يك روز كم مي آورد وعطاي دنيا را به لقاي آن مي بخشد .
(البته مردن هم تازه اول بدبختي ها است ! اين روزها از روي زمين به زير زمين رفتن مخارجش از مسافرت به اروپا هم گران تر شده است !)
همه ي مردم مي توانند براي آسايش خيال و دوري جستن از اين گونه اخبار خرد كننده روزنامه نخرند و به راديو و تلويزيون توجه نكنند و خود را در معرض اخبار كشنده قرار ندهند … اما روزنامه نگار بخت برگشته مجبور است از صبح تا شب با اين قبيل اخبار سروكار داشته باشد و صدايش هم در نيايد !
حال نگارنده به عنوان عضو كوچكي از جامعه ي مطبوعات مانده ام كه كدام موضوع را براي نوشتن انتخاب كنم؟ كدام معضل و مشكل نه فقط براي جوانان مان بلكه مردم را عنوان كنم ؟ مانده ام از اينكه كدام يك از بدبختي هاي ما به ديگر بيچارگي هاي مان ارجحيت دارد ؟
*خوشحال،غمگین،عصبانی
هر هفته كه نشریات مختلف را مي خوانم ، هر کدام از صفحه های آنها روحم را به سويي مي كشاند، گاه خوشحال ، گاه غمگين و گاه عصباني مي شوم .
ناراحت مي شوم از اينكه مي بينم در صفحه ديدگاه و ستون نشریات و جرائد دوستان و عزيزان مان با درج مقالات ، نامه ها و تلفن هاي اعتراض آميز و انتقادي آب در هاون مي كوبند و ميخ بر سنگ .
زماني من هم چنين بودم و با ديدن كوتاهي ها و كاستي ها و رشوه گيري ها و… فوراً دست به قلم مي شدم.
سال هاي قبل من هم وقتي در داخل تاكسي و اتوبوس و يا ميهماني هاي فاميلي مي نشستم ، با شنيدن اعتراض ها و شكايت هاي شان رسالتي عظيم براي انعكاس آلام جامعه در خود احساس مي كردم ؛ اما امروز با مشاهده وصفي كه در جامعه ما پديد آمده است و بي تفاوتي برخي از مديران و مسؤلان در برابر امواج انتقادها و نیز برخورد و فشارها نمي دانم ، آيا باز هم بايد به نوشتن و انعكاس مشكلات اجتماعي و مدنی ، اقتصادي ، فرهنگي و سياسي مردمي كه در كنارشان نفس مي كشم و زنگي مي كنم ،ادامه دهم یا نه؟!
آيا من به عنوان خبرنگاري جوان در اين مملكت وظيفه دارم از صبح تا شب مطالب خوب و اميدوار كننده بنويسم و گراني، بيكاري ،فساد و مشكلات اجتماعي و اقتصادي و سياسي و فرهنگي و ساير مسايل مبتلا به جامعه را نبينم و نگويم و ننويسم تا متهم به ايجاد نااميدي و تشویش اذهان عمومی نشوم ؟!
گاه نيرويي در وجودم فرياد مي كشد که من به دنيا آمده ام كه زندگي درستي داشته باشم و از آن لذت ببرم و انسان موفقي باشم ، نه اينكه زجر بكشم و با وجود تلاش ها و زجر كشيدن ها به هدف و آينده موفقم نرسم .
گاه به اين فكر مي كنم كه اين عشق و دلبستگي را رها كنم و بروم به سوی زندگي خودم . البته درد من و امثال من را كساني متوجه مي شوند كه عاشقند، زيرا خبرنگاري نه به عنوان شغل بلكه يك عشق است، اما آيا خبرنگار مجبور است اين عشق را در وجود خود بكشد تا خود كشته نشود ؟!
بي ترديد رسالتي كه اين عشق و عاشق بر عهده رهروان اين وادي نهاده است و احساس مسؤليت در برابرآلام جامعه شعله فروزاني از اميد و آرزوهاست كه ما خبرنگاران را به سوي تداوم راهي كه برگزيده ايم و پايمردي و پايداري در آن مي كشاند و بي شك رادمردان عرصه قلم و مطبوعات در پرتو شعله هاي عشقي فروزان ومستحكم و پر تلاش به انعكاس دردها و تنگناها و ارايه ي راهبردها و تعاطي انديشه ها خواهند پرداخت تا عرصه زندگي از پلشتي ها و بدي ها پالوده و پاك شود و بستر سازندگي ، رفاه اجتماعي و آسايش همگاني براي تمامي آحاد جامعه فراهم آيد.
خبرنگاران و روزنامه نگاران جوان همچون پيشينيان و ديگر هم سلكان خود بدون بر زمين گذاشتن مشعل اميد، با رعايت حريم و حرمت قلم ، به استواري آن خواهند افزود.
- دوشنبه 30 مرداد 1391-0:0
با سلام خدمت مدیریت محترم مازندنومه/ من واقعاٌ شوکه شدم یک نفر بجای من پیام گذاشته!!! اما خوشحالم با دوستان همیشگی و قدیمی ام در این مجال کوتاه خاطراتم را دوباره ورق زدم.. پیمان شعبانی تبار عزیز، احسان مهدیان، لاله تقوی، مهدی کهن روز، ولی اله پاشا... روز خبرنگار بر همه تون مبارک... ضمناٌ جهت اطلاع آقا مهدی کهن روز عزیز ،من هیچگاه شروع فعالیت و خانه اول خبرنگاری و روزنامه نگاریمان را فراموش نمی کنم بلکه معتقدم در این مسیر بایستی تلاش مضاعف داشت.. بازهم از همه کسانی که برایم زحمت کشیدند سپاسگذارم
- پنجشنبه 26 مرداد 1391-0:0
درود.
به خبرنگار؛ گفتن از مشقتهای این عشق(!) (...و به قول بزرگترهای ... این حرفه!!!!!!) مضحکه. همراه من؛ خبرنگار از دید من مثل بدلکارانی هستند که همواره در مرکز کانون وقایع ریز و درشتند اما همیشه این ازما بهترونن که ژست ستاره رو میگیرن و...!!! بقول همراه هنریمون که: (...همه چی آرومه...) و ما توی اینهمه گل و بلبل در کمال آرامش فقط به تشویش اذهان عمومی مشغولیم!!!
همراه من؛ فقط این سوال همیشه آزارم داده که چرا سالی یکبار بزرگترهارو مجبور میکنیم وا3 ما هزینه های کلان معنوی کنن و یادمون بندازن که طفلکا چقدر به فکر مان و ما چقدر قدرنشناسیم!!! این دوره و زمونه که دشمنای خارجی یا همون شیاطین خیلی بد(!) از هرطرف به ما هجوم آوردن؛ چرا سرمایه های ملی رو به باد میدیم و اینهمه انرژی منفی به جامعه تزریق میکنیم!!! مگه بیکاریم!!! یکم هم همراه بزرگترا بگیم و بخندیم و لذت ببریم از آشفتگی های جهان استکبار و خونخوار خیلی بدبدبد!!! و اصلا بروی خودمون نیاریم که احتمالا کمی نا امنی اقتصادی و روانی و اجتماعی (...که یقینا توهمی بیش نیستند!!!)؛ وجود خارجی دارن!!! اصلا همه بسیج شیم چون خیلی خوبه و یکصدا نگیم آخخخخ! چون ایادی خونخوار خیلی بد خدای ناکرده فکر میکنن تحریمها و گرونی و ناامنیهای روانی و... آزارمون داده!
همراه عزیزم؛ آرزوهای بزرگت بزرگتر باشن و آرزوهای کوچیکت قشنگ تر. خبرنگاری از دید حقیر بزرگترین فرصتیه که در اختیار قشر کاملا خاصی پیش میاد. قشری که بی ادعاترین کوششها رو فقط برای بهتر شدن شرایط زندگی دیگران دور و نزدیک صرف میکنن و هرگز نیازی به وعده های سالی یکبار ندارن!
همواره شاد زی...
مهر افزون - شنبه 21 مرداد 1391-0:0
روزنامه نگاري وخبرنگاري سخت وعذاب آور است چون بايد در جريان همه خبرها باشي و سكوت كني! این جمله خیلی زیباست ولی ایکاش نام ایران را به ان اضافه می کردید! در واقع می شد: روزنامه نگاری وخبرنگاری در ایران سخت و ...
- سه شنبه 17 مرداد 1391-0:0
سلام همکار...
دغدغه تان را خواندم و از اینکه به زیبایی آن را بیان کردید سپاسگزارم...حیف است قلمی به این پویایی خاک بخورد...بیشتر بنویسید لطفا!! - سه شنبه 17 مرداد 1391-0:0
باسلام خواستم اززیرکی نویسنده دربیان مشکلات بگویم ولی دیدم بسیاری دیگرهمانند آقایان امید همیار و کاندیدای سابق مجلس و ... چندنفر دیگری نیزدراین خصوص گفته اند! و تمامی حرف هائی که می خواستم بگم را تقریبا دراکثر نظرات به چشم می خورد!لذا فقط این را اضافه می کنم که براساس تحقیق و سوالاتی که از دوستان آگاهم داشته ام ظاهرا متأسفانه درایران رایج نیست که خبرنگارها و نویسندگان و روزنامه نگاران مطبوعاتی بابت گزارش ها و مقالات خود از نشریه حق التحریر دریافت کنند! و آنهائی که این شغل شغل اولشان است و تنها منبع درآمدی اشان مطبوعات است بایستی از راه گرفتن رپرتاز آگهی ها و یا تبلیغات ها 10 الی 15 یا 20 درصد ازمبلغ را دریافت کنند واین باعث شده است برای اینکه یک مطبوعات چی بتواندخرج زندگی اش را تأمین کند و ازآنجائیکه بااین اوضاع اقتصادبازار و یا انواع روش های تبلیغاتی ماندگارتر دیگر کمتربازاری ای اقدام به تبلیغات درمطبوعات می کند مجبورند به ادارات ونهادهای دولتی روی آورند و با انجام مصاحبه با رئیس یا معاون که درآن به نوعی گزارش عملکرد اداره خود را بدهد و یا گرفتن آگهی های مناقصه و مزائده و امثال اینها کسب درآمد کند و اگر درآن نشریه انتقادی ازآن اداره چاپ روابط عمومی ان نهاد از روی غرض ورزی دیگر با خبرنگارو نماینده ان نشریه کارنخواهد کرد! این خیلی بد است ! خب بعدا چگونه می گویند مطبوعات پل ارتباطی میان دولت و مردم است؟!درواقع خبرنگاران حقوق خودرا از دولت دریافت می کنند و بابت آگهی های رپرتاژی که از دولت برای جریده محل کارخود می گیرند ،درصد دریافت می کنند که می شودگفت به صورت غیرمستقیم حقوق بگیر دولت هستند!این ازنظر من درجامعه مطبوعاتی ایران ایرادی است بزرگ ! از طرفی دوست دارم بدانم ازکدام بودجه رئیس یک اداره بابت انجام وچاپ و انتشاروتوزیع مصاحبه اش با یک روزنامه یاهفته نامه و مجله ، به آن جریده پول پرداخت می کند؟مصاحبه هائی که تماما تبلیغاتی است و در بیوگرافی های آن معرفی ای کامل ازمصاحبه شونده که رئیس یامعاون آن اداره است منتشرمی شودویاعکس هائی که برخی فکرمی کنند اومی خواهددرآینده کاندیدمجلس یا شورا شودکه الان ازاین موقعیت برای معرفی خودش وکارهای انجام داده اش دراداره سو استفاده می کند!خب این پول که مطمئنا از جیب بیت المال است و ازکیسه ملت ولی بعدا به چه عنوانی به امورمالی خود جواب پس می دهد یا اگر مستقیما امورمالی چک راصادریاوجه راپرداخت می کند آیا مصوبه وقانونی وجوددارد که یک اداره می تواند ازمحل فلان بودجه برای انجام مصاحبه پرداخت کند؟لطفا دراین خصوص توضیحی کامل دهیدالبته متاسفانه ظاهرا مازندنومه هیچوقت پاسخگوی سوالات نیست و طراحی قسمت نظرات هم به گونه ای نیست که ایمیلی ازمن اعلام کننده نظر بخواهد،تابعدا بشود برفرض پاسخی به من ارائه کند یا به قول آقای امیدهمیار حداقل باهمان روشی که ایشان گفته اندپاسخ دهید !راستی هرچه گشتم قسمتی به نام (درباره) درسایت وجودنداشت تا ببینم این سایت چیست و مسئول و همکارانش کیستندو عقایدوتفکرات سیاسی وغیرسیاسی اش چیست و مرکزش درکجای استان است!یک معرفی ای هم از صاحب امتیازومدیرمسئول وسردبیرومعرفی نامه ای از همکارانتان دربخش های مختلف فنی و غیرفنی و سرویس های گوناگون اگر بگذارید یا اعلام کنید که بشناسیمتان فکرکنم برای همه قابل توجه ومفید وجالب باشد.خیلی پرحرفی کردم خودش شد یک مقاله: دی موفق باشید
- دوشنبه 16 مرداد 1391-0:0
درود مقاله ای بسیارعالی بود! دراین چندروزکه مقالاتی درخصوص خبرنگار و 17 مردادماه خوانده ام می توانم بگویم این مقاله بهترین مقاله ای بود که نویسنده آن با زیرکی بسیار هم مشکلات حرفه و صنف خود را بیان نمود و هم مشکلات و معضلات به روز جامعه ایران و ایرانیان را به تصویر کشید. چه خوب می شد این سایت ها نیزهمانندبرخی جرائدونشریات ، پیشینه ومعرفی ای کوتاه و بیوگرافی هرچند ناچیز به همراه ایمیل نویسندگان خودرا درکنار نام آنها قراردهند تا افرادی که تمایل به برقراری ارتباط با این استادان قلم دارند به سهولت انجام پذیرد.همچنین پیشنهاد می کنم آن دیدگاه هائی را که مدیران سایت گمان می برند باید از طرف سایت پاسخ داده شود نیز در زیر دیدگاه اقدام به گذاشتن پاسخ سایت نمایند مثلا می توان در زیر این پیام یک خط گذاشته شود و سپس پاسخ داد به این صورت :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مازند نومه :(ودراین قسمت پاسخ و دیدگاه مدیران سایت را درخصوص پیام کاربر و خواننده و نویسنده پیام را بنویسند و نشر دهند) - دوشنبه 16 مرداد 1391-0:0
با درود و شادباش به مناسبت روز خبرنگار.
سپاس از قلم همکار نادیده ای که مشکلات خبرنگاری را به رشته تحریر در آورد و گفت هرآنچه را که ذره ذره خبرنگاران را از آرامش دور می کند. یکی از اساتید روزنامه نگاری کشور در کلاسی می گفت: «خبرنگاری بیماری کشنده ای است که بیمار از آن دل نمی کند. در خبرنگاری نه تنها نان به دست نمی آوری بلکه جان را هم باید بگذاری»
وقتی نگاه به خبرنگار نگاهی غیرمتعارف و دور از احترام باشد نباید برای رسیدن به وضعیت مطلوب این حرفه امیدوار بود. اگرچه در این میان تعداد معدودی هم به نیاتی دیگر وارد این عرصه می شوند و ضربه سنگین تری بر جامعه خبرنگاری وارد می کنند.
چه خوب نوشتند همکاری گرامی که خبرنگار با دیدن شنیدن بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه از عمر خود می کاهد. این ایثار و فداکاری یک خبرنگار است که شب و روز برای اطلاع رسانی و تفهیم یک خبر وقت می گذارد و به کمترین ها قانع است.
روز همه همکاران گرامی فرخنده - دوشنبه 16 مرداد 1391-0:0
با سلا م خدمت دوستان و تبریک روز خبرنگار،چند نکته در خصوص مطلب جناب آقای حسن قمی!!. اول اینکه جمله بندی شما با این عبارت(...آنوقت مثل ولی پاشا به جای اصل مقاله ، نویسنده را به چالش می کشند..) معلوم نیست آقای پاشا نویسنده را به چالش میکشد یا دیگری به جای مقاله ،اقای پاشا ایشان را به چالش میکشد!!که البته منظور اقای قمی گزینه دوم است اما به لحاظ نگارش اشکال دارد که از اقای قمی بعید است.دوم این که به چالش کشیدن و توهین کردن بسیار فرق دارد و نکته اخر این که عمدا حسن قمی را جناب اقای حسن قمی ذکر کردم تا به ایشان بفهمانم که یادم نرفته زمانی که اقای پاشا سردبیر هفته نامه قارن بود و من هم افتخار داشتم خبرنگار ان نشریه باشم اقای حسن قمی هم نیروی ان نشریه بود و اقای پاشا خیلی به ایشان اعتماد داشت و در تمامی کارها دست ایشان را باز میگذاشت تا به حرفه خبرنگاری مسلط شود بنده و امثال اقای قمی خیلی چیزها از اقای پاشا یاد گرفتیم حال چه شده است که حتی نزاکت در نام بردن از بزرگتر خود را فراموش کردیم!؟چگونه باید انتظار داشته باشیم که دیگران احترام ما را داشته باشند؟
- يکشنبه 15 مرداد 1391-0:0
احسن برشما با این نگارش روان ولی پر بار و شجاعانه و تشکر از مازندنومه که آنرا منعکس کرد .شغل وحرفه خبرنگاری واقعن مقدس و خطیر است مقدس ازآن جهت که هم در کتب الهی به آن اشاره شده و خطیرهم از جهات گوناگون که دراین مقاله به برخی اشاره شد و آقای الیاس خلیلی نیز مابقی را عنوان کردند
- يکشنبه 15 مرداد 1391-0:0
خبرنگار باید "خبر" گو باشد نه "مجیز" گو!
خیلی از خبرنگارها با تحریف اخبار،"مجیزگویی" میکنن نه "خبرگویی".چیزی که امروز در بخصوص در جرائد محلی زیاد میبینیم! متأسفانه جرائد محلی مازندران بیش از آنکه پل ارتباطی میان مردم و مسئولین باشند به یک بولتن تبلیغاتی برای دولت و ادارات تبدیل شده اند و مشکلات موجود را منعکس نمی کنند برخی ترس از این دارند که دیگر آگهی به او ندهند و بعضی هم ترس از شکایت و برخورد نهادها را دارند ولی خیلی ها هم فقط دنبال پول هستند ! - يکشنبه 15 مرداد 1391-0:0
یک خبر نگار یا روزنامه نگار طبیعی است آنچه را که مشاهده می کند به اطلاع مردم می رساند و کلا این حق طبیعی هر انسانی است که نظر و عقیده خود را بیان کند
- يکشنبه 15 مرداد 1391-0:0
ما شاالله تعداد خبرنگاران دراستان مازندران هر روز بیشترازروزقبل می شود و نمی توان یقین داشت که مستعار است ولی سهراب جان اگر هم مستعار است همان بهتر! چون آنوقت مثل ولی پاشا به جای اصل مقاله ، نویسنده را به چالش می کشند خوب است مازندنومه در همه مقالات خوداین کارراانجام دهد همه مطالب مستعارباشد تا خشم های شخصی بروز نکند! و یا یک هفته بانام مستعار باشد و ازهفته دوم نام اصلی را نمایش دهد! حال ببینید چه اتفاقی می افتد
- يکشنبه 15 مرداد 1391-0:0
سلام ازمقاله زیبا اتان ممنونم علاوه براینکه کامل و جامع مشکلات صنفی خود را بیان فرمودید بلکه بسیارزیرکانه به معضلات امروز ایران هم اشاره داشتید! همیشه قلمتان استوار باشد
- يکشنبه 15 مرداد 1391-0:0
اشتباه می اندیشیدم؟؟؟
کاش همه سختی های خبرنگار فقط نوشتن بود ..کاش می شد با دست و قلم، دردها را چاره کرد...کاش همه مشکلات خبرنگاری به دنبال تهیه خبر به این اداره و ان سازمان رفتن بود...کاش دردهای این قشر کم توقع و نجیب به آینده موکول شدن جلسات بود.... کاش معیشت نگرانی خبرنگاران بود اما همه دغدغه این نیست... کاش مصائب خبرنگاران تهدید،کتک خوردن،بیرون کردن از جلسه،خاموش بودن دوربین اداره و یا پاک کردن فیلم ضبط شده بود....کاش خبرنگار گزارش خود را زیر تیغ سانسور نبیند که صد البته در جلسه یادآور می شوند این مطلب را ننویسید.... کاش رنج های خبرنگار را می شد به رشته تحریر در آورد تا بر همگان آشکار گردد افرادی از نردبان رسانه، خود را چگونه به بام بلند دنیای خود می رسانند و فردای آن روز رسانه ها متهم به دروغگو شدن را باید انتظار بکشند.
آری درد خبرنگار متعهد معیشت و زندگی آنچنانی نیست بلکه دردش شعار افرادی غیر متعهد است که می خواهند در رسانه خود را مطرح کرده و به دیگران بگویند که ما هم هستیم درد امروز خبرنگار این است که افرادی هستند که گفته خود را تکذیب کرده و پای خبرنگار را به دادگاه می کشانند غافل از آنند دادگاه واقعی جای دیگریست درد خبرنگار این است که از تعدادی انتقاد نکنی و واقعیات را نگویی تا نکند خدای ناکرده زیر سوال افکار عمومی بروند و صد حیف که اشتباه می اندیشیدم هستند اندک افرادی که خود را به خبرنگاران نزدیک می کنند که فقط خود را می خواهند و به فکر خویشند و هزاران حیف که اشتباه می اندیشیدم ...بیائیم به مناسبت فرا رسیدن روز خبرنگار چشمها را بشوئیم و جور دیگر ببینیم
روزخبرنگار، روزی است که گویی قلم، این مقدس ترین عامل سوگند آسمانی که قرآن به آن قسم خورده است " نون و القلم ومایسطرون" باردیگر به مظهر درخششی تبدیل شده که حکایتگر زندگی تابناک رهپویانی می شود که همواره با قلم پیوندی جاودانه بسته اند. روزخبرنگار، سرود ماندن در ورطه نوشتن، حکایت پابرجایی در دنیای کلمات و واژه ها و عامل تابندگی دگرباره اندیشه های انسانی است.
در روزگاری که همگان از آن به عصر اطلاعات و فن آوری نام می برند، قطعا نقش خبرنگار به عنوان ابزار اطلاع رسانی، نقشی حیاتی و انکار نشدنی است در دنیای کنونی با وجود فن آوری های ارتباطی پیشرفته و متعدد در امر دست یابی سریع به اطلاعات ، منابع مختلف با وجود درگیری هایی که به طور آشکار در بیشتر نقاط این کره خاکی فراگیر شده کسب اطلاعات صحیح و قابل اطمینان تنها از راه خبرنگارانی آگاه کار شدنی است، خبرنگاران که از مهره های اساسی این مهم به شمار می آیند، باید با قبول خطرهای فراوان، به واقعیت مسأله پی ببرند و آن را به مردمان برسانند
در جهان امروز که همگان سرگرم کار خویش اند و چندان به عملکرد حاکمان و نقد و بررسی آن ها توجه ندارند، این خبرنگاران رسانه ها هستند که با تیزهوشی ودقت، نقش واسطه بین مردم و مسوولان را ایفا می کنند. آن ها، از یک طرف درد دل مردم را می شنوند و به مقامات بالا انتقال می دهند، و از سوی دیگر، پاسخ های مسئولان را به آگاهی مردم می رسانند نقد عملکرد خوب یا بد مسوولان در رسانه ها، از دیگر وظایف خبرنگاران است که به بالندگی نظام و نیز پاسخگو بودن مسئولان یاری می رساند.
خبرنگار در محل وقوع رویدادها، چشم و گوش رسانه و چشم و گوش مردم هستند که با استفاده از ویژگی های خود به کشف حقیقت ها می بپردازند و آن را در کمترین زمان به مخاطبان خود می رساند، گاه خبرنگاران تیزهوشی پیدا می شوند که با توجه به حوادث پیش آمده و نیز تجربه های گذشته به پیش بینی حوادث آینده می پردازند و به مردم در مورد منافع ملی، اعتقادات و نیز فرهنگ حاکم هشدارهایی می دهند.
خبرنگاری در جهان امروز جزو مشاغل سخت و مخاطرهانگیز است خبرنگار و روزنامهنگار باید دیدهبانی پرسشگر باشد و باید همواره در پی چرایی کمبودها و نقصها در جامعهاش به دنبال آگاهی بخشی و تحریک مسولین به سوی کار درست و آگاهانه باشد. رسالت خبرنگار، تولید به موقع خبر همراه کشف چرایی مشکلات موجود می باشد
خبرنگاری شغلی است به ظاهر لذت بخش و شیرین. اما در باطن انبوهی از رنج ها و مشکلات طاقت فرسا را به همراه دارد که سختی کار خبرنگاری را دو چندان می کند.خبرنگار حتی خانواده اش را هم فراموش می کند همچنان که می گویند: شغل خبرنگاری از برون دل می برد و از درون دل می ترکاند.بسیار اتفاق افتاده است که خبرنگاران انجام وظیفه خویش که همانا خبررسانی فوری و به موقع است را بر اعضای خانواده و حتی کسب منفعت های اقتصادی ترجیح داده اند.
پژوهش های علمی نشان می دهد که خبرنگاران در طول دوران خدمت به انواع بیماری ها از جمله افسردگی، کسالت و خواب آلودگی، مشکلات گوارشی، عصبی و روانی، اختلالات شدید جسمی، قلبی و تنفسی، ضعف بینایی، گردن درد و دست درد، بی حسی انگشتان و فراموشی دچار می شوند. بسیاری از پزشکان معتقدند روزنامه نگاری یکی از 10 شغل پرخطر دنیا به شمار می آید که به دلیل شمار فراوان استرس ها و به خاطر دنبال کردن اخبار روزانه، افراد را در معرض سکته های قلبی، مغزی و زخم معده قرار می دهد.
افکار عمومی در جامعه تحت تاثیر کار خبرنگاران است و پیامبر خدا (ص) در حدیثی فرموده است: «حق را بگو و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت گری نهراس»
همکار عزیز روزت مبارک
الیاس خلیلی-خبرنگار - يکشنبه 15 مرداد 1391-0:0
درود بر تو که در کمال شجاعت حق را گفتی..و افسوس و ااسف به خبرنگار مآب های که این شغل را فقط برای کسب و کار اکتساب کردند...
- يکشنبه 15 مرداد 1391-0:0
روز خبرنگار را به بروبچه های سایت وزین مازندنومه تبریک می گویم.
- يکشنبه 15 مرداد 1391-0:0
مرحبا به این قلم.ای کاش نویسنده با اسم مستعار نمی نوشتند و ما می فهمیدیم صاحب این قلم کدام روزنامه نگار مازندرانیست.اام حتما نخوستند با اسم باشد و با چراغ خاموش نوشتند.
- يکشنبه 15 مرداد 1391-0:0
با سلام و خسته نباشید و آرزوی قبولی عبادات همه همکاران رسانه ای و عرض تبریک فرارسیدن روز خبرنگار . مقاله فوق بسیار بسیار عالی ، پر مفهوم و پر محتوی بود.گرچه نام نویسنده آن برایم ناشناس می باشد در جامعه مطبوعاتی و رسانه ای مازندران به گوش و چشمم نخورده است ولی مهم محتوی مقاله است که درد دل همه همکاران است.
- شنبه 14 مرداد 1391-0:0
سلام. روز خبرنگار را به شما و جامعه خبرنگاران تبريك مي گويم. با خواندن خبر سانحه تصادف براي وزيرمحترم راه و شهرسازي به ياد مرحوم مهندس موسي رحيمي مديركل فقيد راه و ترابري استان مازندران افتادم. اي كاش يكي از شما خبرنگاران عزيز مقاله اي در اين ارتباط مي نوشتيد. مرحوم رحيمي هم در صورت استفاده از لنكروز در ماموريت ها الآن در جمع ما بودند. با كمي تحقيق مي توان پي برد كه چرا مهندس رحيمي خودروي زانتيا را به تويوتا لنكروز ترجيح مي دادند. "روحشان شاد"
(يكي از بچه محل هاي شادروان مهندس رحيمي) - شنبه 14 مرداد 1391-0:0
جانا سخن از زبان ما گفتی
- شنبه 14 مرداد 1391-0:0
با احترام به قلم خبرنگاران و نويسندگان متعهد كشورم
17 مرداد را پيشاپيش تبريك عرض مي كنم