سانسور بیهوده است/همه حق دارند بنویسند
در کشورهایی مانند فرانسه و آمریکا سایت های زیادی در مخالفت با دولت فعالیت می کنند و در لیست سیاه دولت قرار دارند، اما به دلیل آزادی بیان دولت اجازه بستن این سایت ها یا برخورد مستقیم با آن ها را ندارد/در دوره ای که بسیاری از استان ها در حال سیر مسیر رشد هستند و مجمع نمایندگان آن ها همراه با مدیران مسئولان استانی تمام توان شان را صرف جذب و تخصیص و تامین اعتبارات می کنند، مازندران هنوز به دلیل نگاه های منطقه ای مشغول دیوار کشی و مرزبندی است.
مازندنومه؛یادداشت مهمان،اشکان جهان آرای:یادداشت مازندنومه با عنوان دنیای کامنت ها...(http://www.mazandnume.com/?PNID=V14143) با ارایه نظرات خوانندگان محترم،به محل بحث و تضارب آرای مخاطبان،تبدیل شد.در همین راستا با خواندن متن اصلی و دیدگاه ها به دو موضوع متفاوت برخورد کردم.
در واقع جایگاه بحث در بیان دیدگاه ها تا حدودی از مدار اصلی خارج شد که شاید یکی از دلایل مستقیم یا غیر مستقیم انتقاد به انتشار دیدگاه ها باشد. بر این اساس دیدگاه شخصی ام را به دو بخش تقسیم می کنم:
1- ضرورت انتشار دیدگاه ها: وقتی صحبت از آزادی بیان می شود نخستین چیزی که به ذهن می آید آزادی فضای رسانه و بیان اهل قلم است، زیرا تا پیش از بروز پدیده ای به نام اینترنت و دنیای مجازی نوشتن و انتشار نوشته ها، به افراد خاصی که بنا شغل یا موقعیت امکان نوشتن را داشتن محدود می شد. اما با ورود اینترنت به زندگی بشر و گره خوردن آن با ثانیه های زندگی شرایط تغییر کرد.
دنیای مجازی به هر کسی که به این فضا دسترسی دارد این امکان را داد تا بنویسد و نوشته هایش را به اشتراک بگذارد یا در وبلاگ های شخصی و غیر شخصی به بیان دیدگاه های شخصی اش بپردازد.
در حقیقت این امکانی برای گسترش اندیشه ها و بازتاب کنش ها و واکنش ها نسبت به یک نوشته، نگاره یا رویداد است.
حال این که در چنین فضایی گاهی افرادی به شکلی در دیدگاه های شان و یا در نوشته های شان تند و بی ربط وارد شوند نشانگر اندیشه خودشان است، اما هیچ قانونی نگفت که کسانی که نوشتن را خوب می شناسند و یا خواندن را خوب بلدند یا در چارچوب تعیین شده ای می نویسند حق نوشتن در این فضا را دارند. این گونه سایت ها به تعبیر سردبیر مازندنومه، اتاقی شیشه ای ست که همه به آن اشراف دارند.
می توان این گونه نگریست که حتی افرادی که این نوع دیدگاه های غیرمتعارف را بیان می کنند هم متن اصلی را خوانده اند و طبیعی است که هر نوشته ای می تواند مخالف داشته باشد.
این که کسی بدون نام دیدگاهش را بیان کند هم حقی است که نمی توان از کسی سلب کرد. چه بسا در گزارش های رسانه ای اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری نیز این حق به شهروندان داده می شود و با بیان نکردن نام در یک گزارش نوشتاری یا تار کردن چهره و تغییر صدا در رسانه های دیداری و شنیداری این حق گاه رعایت می شود.
آزادی بیان در فضای مجازی آن قدر در دنیا مهم است که در اعتراض به وضع قانون های SOPA و PIPAدانشنامه آزاد ویکی پدیا-که بزرگترین دانشنامه آزاد دنیاست- یک روز توسط مسئولان این سایت بسته شد.
بسیاری از سایت های معتبر دنیا هم مانند گوگل، یاهو، توییتر، فیس بوک، ایبِی و حتی سازمان دیده بان حقوق بشر به این قانون اعتراض کردند، این در حالی بود که این قوانین به دنبال ایجاد محدودیت هایی برای جلوگیری از دزدی های اینترنتی و برخورد با سایت هایی که قانون کپی رایت را رعایت نمی کنند بود، اما تبعات منفی این قوانین بیشتر از نکات مثبت آن دیده می شد. چرا که اجازه می داد تا با سایت هایی که تخلفی در این حوزه ها صورت داده اند برخورد شود و به کل از گستره اینترنت حذف شوند.
در کشورهایی مانند فرانسه و آمریکا سایت های زیادی در مخالفت با دولت فعالیت می کنند و در لیست سیاه دولت قرار دارند، اما به دلیل آزادی بیان دولت اجازه بستن این سایت ها یا برخورد مستقیم با آن ها را ندارد.
تصویب این قانون و مجاز شدن بستن یک سایت این اجازه را به دولت ها می داد که بتوانند در اقدامی قانونی با سایت های مخالف برخورد کنند و به بهانه تخلف آزادی بیان را از رسانه ها بگیرند.
اهمیت آزادی بیان در رسانه ها و کشورهایی که نگاهی بزرگ و فرامنطقه ای و فرامتنی به فعالیت رسانه ها دارند موجب شد که جنبه های به اصطلاح امنیتی این قانون را نادیده بگیرند و به آینده نگاه دقیق تری داشته باشند.
مثالی که گفته شد مقیاس بسیار بزرگتری از نمونه موجود در رسانه های استان، به خصوص مازندنومه است که جناب نیازآذری آن را مورد انتقاد قرار داده اند.
همانطور که برخی از دوستان اشاره کردند و در بندهایی از متن ایرج نیازآذری هم خوانده شد «اصل» خود متن و مفهومی است که از آن بر می آید.
بر همین متنی که در حال خواندن هستید هم هر دیدگاهی می تواند وجود داشته باشد. مفهومی که از یک دیدگاه برمی خیزد بیانگر نوع نگرش و نگارش مخاطب است.
هر مخاطبی اعم از خاص و عام، حقیقی و حقوقی، شرقی و غربی و از هر طیف و قشری تا زمانی که به گروه یا فردی توهین نکند می تواند در بیان دیدگاه آزاد باشد.
حال باید اندیشید که چگونه وجود یک دیدگاه غیر متعارف در زیر یک متن می تواند موجب پایین آوردن شان نویسنده متن اصلی شود؟
برداشت مخاطب از یک متن از خوانش خود متن حاصل می شود . دیدگاه ها اگرچه در تفهیم، تکمیل، جذب دیدگاه های گوناگون و بسیاری از موارد دیگر موثر هستند، اما آنچه مهم است خود متن است.
گاهی هم مجموعه دیدگاه ها به حدی پر محتوا می شوند که نه تنها بر ارزش متن می افزایند،بلکه به عنوان مجموعه ای از ایده ها و اندیشه در قالب یک مناظره می توانند قابلیت انتشار داشته باشند.
به هر حال یک متن خوب قابلیت این را دارد که دیدگاه های خوب مخالف و موافق را نیز به وجود بیاورد که این امر نیز به در نظر گرفتن بسیاری از موارد مانند موقعیت جامعه، انتخاب سوژه، نگارش، زمان انتشار و بسیاری از مشخصه های دیگر بستگی دارد.
تاکید می شود با پاک کردن یا به نمایش گذاشتن دیدگاه هایی که توهین محسوب می شوند مخالفتی نیست،زیرا هر رسانه ای به خط قرمز هایی در حوزه های اجتماعی و سیاسی پایبند است، اما به نمایش نگذاشتن دیدگاه هایی که در مخالفت گاهی تند می روند یا احساسی برخورد می کنند نشان دادن تصویری غیرواقعی از پشت صحنه و بازتاب یک متن است و با معیارهای یک رسانه آزاد فاصله دارد و به نوعی ترویج سانسور است.
در واقع اجازه دادن به اقشار مختلف برای بیان دیدگاه به شکلی ترویج فرهنگ خواندن و نوشتن و احترام به ایده ها و اندیشه هاست.
از طرفی سانسور این دیدگاه ها در دنیایی که انتهایی ندارد کاری بیهوده است، چرا که این واکنش اگر در این رسانه بازتابش دیده نشود بی تردید در رسانه ای دیگر سبز خواهد شد.
نکته دیگر این که نگارنده یک متن باید آن قدر شکیبا باشد که هرگونه دیدگاهی را پای نوشته اش تاب بیاورد (منظور نقدهای کارشناسانه یا غیرکارشناسانه است و با توهین مخالفم).
انگیزه ای که با خواندن چند دیدگاه مخالف یا غیر کارشناسانه از بین برود برای نوشتن یک متن یا بیان یک راهکار برانگیخته نشده است، چرا که اگر این گونه باشد مخالفت و حتی بی توجهی را تاب می آورد. می نویسیم که خوانده شویم، نقد شویم و در صورت امکان سازنده باشیم یا ساخته شویم.
2- تعصبات قومی و شهری: نکته ای که به اعتقاد شخصی حاصل خروج از جایگاه بحث است و معمولاً در سایت های مازندران به وفور دیده می شود اختلافات منطقه ای و بین شهری برخی از شهروندان شهرهای استان است که البته از حس وطن دوستی آنان سرچشمه می گیرد و هدفی برای تخریب شخصیت قومیت های دیگر را دنبال نمی کند.
به عنوان کسی که هم در غرب استان سال ها زندگی کرده ام و هم زندگی در شرق استان را مدت ها تجربه کردم و ریشه ای کاملاً مازندرانی دارم می توانم کمی مدعی باشم شناختی نسبی نسبت به بسیاری از شهرهای استان دارم و تا حدود زیادی (شاید کمی بیشتر از برخی مسئولان استانی) در جریان فرهنگ، عقاید، مشکلات، مناسبات و مطالبات مناطق شرقی و غربی مازندران هستم.
حقیقت این است که گاهی برای بیان احساسات خود نسبت به زادگاه مان تا حدی پیش می رویم که به رقابت می پردازیم و آن گاه مجبور می شویم برای این که خودمان را بالاتر ببینیم و نشان بدهیم مشغول درگیری های بین شهری شویم و هم استانی ها را تخریب کنیم.
در پیشینه همه اقوام رخدادهایی وجود داشت که موجب درگیری هایی با اقوام همسایه شده باشد و زمینه یا چاشنی برای تشدید این درگیری ها در آینده بیشتر کند، اما این امر با نگرش و دیدگاه امروزین نمی تواند دلیلی بر ادامه چالش ها باشد تا جایی که به یک آیین تبدیل شود.
یکی از معضلاتی که در مازندران امروزی وجود دارد و گاه گریبانگیر مدیران سطح بالای استان نیز می شود، معضل بخشی نگری و نبود نگاه فرامنطقه ای است.
این نگاه در یک دور گردشی از مدیران به شهروندان و از شهروندان به مدیران این مشکل در شهروندان منتقل می شود و پس از مدتی یک باور را به وجود می آورد و از آن جا که مدیران هم افرادی برآمده از دل مردم هستند و مانند همه احساسی به منطقه شان دارند، شاید در مدیریت استان نیز تاثیر گذار شود.
شاید کمبودها در برخی بخش ها بیشتر از مناطق دیگر باشد. اما این به آن معنا نیست که باید به مقابله با مناطق دیگر پرداخت و راه را برای بروز چالش ها باز کرد و فرصت را با درگیری های اداری و احساسی سوزاند.
در دوره ای که بسیاری از استان ها در حال سیر مسیر رشد هستند و مجمع نمایندگان آن ها همراه با مدیران مسئولان استانی تمام توان شان را صرف جذب و تخصیص و تامین اعتبارات می کنند، مازندران هنوز به دلیل نگاه های منطقه ای مشغول دیوار کشی و مرزبندی است.
بخشی نگری و نگاه منطقه ای چیزی جدا از تفرقه نیست. اگر همگان به این باور برسند که نگاه فرامنطقه ای موجب رشد تمام استان و در نهایت کشور خواهد شد و بین شرق و غرب استان دیوار کشی نکنند بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
عده ای بر این باورند که مشکلات شرق بیشتر از غرب است و برخی هم می گویند غرب بیشتر از شرق با ضعف روبرو است؛ این گونه برمی آید که در هر دو بخش مشکلاتی وجود دارد.
اهمیت به یک مسئله حاشیه ای متن را ناپدید می کند و نه تنها مشکلی حل نمی شود، بلکه روز به روز بر آن افزوده می شود.
توهین به یک نویسنده، خبرنگار و شهروند به دلیل بیان برخی وقایع یا دفاع از برخی احساسات طبیعتاً ناپسند است.
در نظر داشته باشیم که برای پیشرفت باید از پیله خارج شد و این امر امکان پذیر نیست مگر این که نگاهی فرامنطقه ای بر جامعه حاکم شود.
پیشرفت شهری که در آن زندگی می کنیم اگرچه لذت بخش است، اما همه ما به پیشرفت کشور و دنیا نیازمندیم.
هیچ کس حاضر نیست خانه ای زیبا و مجللش در دل شهری داشته باشد که امکانات زندگی و رفاهی در آن کامل نیست.
اگر شهر را خانه، استان را شهر و کشور را استان در نظر بگیریم شاید بهتر بتوان به نتیجه رسید.
- يکشنبه 19 شهريور 1391-0:0
اولین کامنت از کلانشهر بابل که ربط به موضوع مورد بحث داره!!! چند ساله داره تو همه سایتها کامنت میده اما بی ربط به موضوع، حالا چی شده نمیدونم. راجع به مرغ صحبت میکردی ایشون راجع به ویژگیهای منحصر به فرد شهرستانش توضیح میداد و راجع به ابر بارون یزد کیش رئال مادرید و ...
- شنبه 18 شهريور 1391-0:0
منم باهات موافقم . یعنی با کلانشهر بابل موافقم . خیلی هم مطلب و تذکرش بجا و در عین حال جالب بود . امیدورام عمل کنند
- شنبه 18 شهريور 1391-0:0
درود به دوست گرامی با نام «کلانشهر بابل». سپاس از خواندن و بیان دیدگاه شما. اما مفهوم و دلیل مخالفت شما را با توجه به این که بنده هم با نقد و به چالش کشیدن موافق هستم، دریافت نکردم.
در جایی از نوشته گفته نشد که با انتقاد مخالفتی وجود دارد و بر این موضوع تاکید شد که حتی بر همین متن در حال خواندن هم می تواند نقد و مخالفت وجود داشته باشد. بلکه این گونه ذکر شد که هر گونه توهین و حرمت شکنی ناپسند است. وگرنه معتقدم نقد ارزش یک متن را بیشتر می کند. در ابتدای متن هم عنوان شد که با ظهور اینترنت دسترسی به متون و نوشته ها برای بسیاری از مردم ممکن شد. سپاس از حضورتان... - شنبه 18 شهريور 1391-0:0
بنده با جناب آقای جهان آرای مخالفم . اگر خواننده و صاحب نظران نتوانند از مطلب یک نویسنده انتقاد کنند ، چرا سایت ها و خبرگزاری ها مطلب آن نویسنده را بازتاب میدهند . به نظر بنده آقای صادقی لاریمی انتظار دارند هر مطلبی که از ایشان به چاپ رسیده مورد به به و چه چه قرار گیرد و هیچ احدی حق انتقاد و اعتراضی نداشته باشد . آقای نویسنده ، الآن دوران اینترنت و تکنولوژی و پیشرفت بوده و با گذشته که کسی نمیتوانست به سایت ها و خبرگزاری ها دسترسی داشته باشد و نظراتش را بازگو نماید ، فرق کرده . . به امید موفقیت تمامی نویسندگان و خبرنگاران محترم ، بویژه شخص آقای صادقی لاریمی و جناب آقای نیاز آذری و تمامی مسئولین سایت وزین مازند نومه
- جمعه 17 شهريور 1391-0:0
حق مطلب ادا شد.تشکر از نویسنده محترم
- جمعه 17 شهريور 1391-0:0
خبرنگار عزيز
لطفا موضوع بحث را بگذار به حساب يك بحث و مناظره در كامنت ها اينگونه رفتارها يك روز به سراغ شما هم مي آيد كه با شلوغ كاري اجازه ندهند حرف شما بصورت مطلوب به مخاطب برسد بايد فرهنگ سخن گفتن و سخن در كجا گفتن را فرا بگيريم - جمعه 17 شهريور 1391-0:0
نویسنده اگه ظرفیت 4تا کامنت رو نداره خوب مطلب ننویسه، انقد سر و صدا نداره که هی این یادداشت بده و اون یادداشت بده. اون آقای معترض به کامنت لطف کنه دیگه ننویسه
- جمعه 17 شهريور 1391-0:0
مازندران حياط خلوت تهرونياست و قصه از ورود تهروني ها شروع شد و اينكه هر شهر يا منطقه اي سعي بر اين داره كه خودشو به تهروني ها نزديكتر كنه و خودشو برتر از سايرين جلوه بده.موقعيت تهران در دنيا در حد كابل و دوشنبه است و حتي نامش در كنار دهلي نو هم اورده نميشه و حال اينجا در مازندران تموم افتخار بعضي ها كه با عدم اعتمادبنفس مواجهند نشست و برخواست با تهروني هاست.تمام سعي خود را ميكنند كه هست را هه،نيست را ني و هنوز را هنو بيان كنند تا تصور هر فرد و عابري اين باشد كه اين شهر كلي باكلاس و در حد تهران.باوركنيد با اعتماد بنفس و افتخار به تاريخ و اجداد واقعي خود نتنها با تهران و دوشنبه بلكه با رم و ميلان هم ميتونيم نشست و برخواست داشته باشيم.
- جمعه 17 شهريور 1391-0:0
متن با ارزشی درج شد . نام نویسنده در خاطرمن باقی خواهد ماند .
- جمعه 17 شهريور 1391-0:0
بد نبید خوب بید.
- پنجشنبه 16 شهريور 1391-0:0
سلام اشكان عزيز
مدتي است كه در جريان قرار داريد عده اي بي نام و نشان با ايراد و اشكالاتي كه مربوط به حريم شخصي افراد است بحث اصلي را تحت الشعاع قرار مي دهند احتالا بخش هايي را آقاي صادقي خود ويرايش مي كنند مورد نظر ما اين است كه بحث از مسير اصلي منحرف نشود به افراد توهين نشده و هتك حيثيت نشود .
بنده شخصا جزو اولين كساني هستم كه در سطح كشور مناظره ادبي راه انداختم و نخستين بخش اين مناظره ها ماه گذشته در ماهنامه انشا و نويسندگي همراه با تعدادي از شاعران و نويسندگان كشور درج شد و استقبال خوبي هم داشت به هيچ وجه ممانعت از حضور انديشمندان را هم نمي پذيرم اما شخصي كه نام و نشان درستي نداد دائما از افرادي مجهول الهويه حرف مي زد كه ( اشاره كردم ) از سعدي و حافظ مولانا تر هست گويا خانم مهندس مشفق به سراغش نمي رود تا به جامعه معرفي شود . چندين كامنت رد و بدل شد و نشاني ايميل داده شد و .... تا معرفي كند ولي متاسفانه فقط براي انحراف بحث آمده بود و خلاص .خبري نشد !!
يا اينكه موضوع غرب استان و مطلبي كه ولي الله پاشا منتشر نمود بدون اينكه دغدغه هاي اجتماعي آن توجه شود مسائل انحرافي كه او شاعر خوبي نيست يا آنها فقط با هم هستند و ... ما بيشترين زمان را براي اين اختصاص داديم كه دوستان را متوجه كنيم ولله موضوع بحث را بايد از اختلاف سليقه هاي شخصي مان جدا كنيم آخرالامر نشد كه نشد حتي يكي از اشخاص مدعي شده بود كه چرا اين مطلب در سايت ديگري بود اينجا هم هست دلم ميخواست بپرسم آقا مگر شما مدعي دريافت حق القلم هستيد ؟!!
بالاخره اين مسائل در جامعه اي كه روند مباحث نظري بنا به دلايلي دچار اختلال مي شود بايد نظارت كرد و آموخت كه از كانال اصلي خارج نشوند و به مرور ما به روش هاي بحث آزاد آشنا خواهيم شد واقعا كدام بحث آزاد در باره مهم ترين چالش هاي شهري يا علمي و اجتماعي با ايراد گرفتن از عينك و كراوات و پيراهن و نوع آرايش به مقصد مي رسد كه در اينجا بخواهد مثمر ثمر گردد و اين مسئله به هيچ وجه بدين معنا نيست كه نظر اشخاص را در باره موضوع بحث به دلخواه سانسور كنيم كه به شكل بسيار جدي مخالفم ولي علاقه اي ندارم وقتي موضوع بحث كنكور سال 91 است يكي بيايد بگويد زباله ها را از جلو منزل ما جمع نكردند !!! حتي ممكن است حق به جانب باشد ولي محل بحث اينجا و در اين مقال نيست بالاخره اين موضوعات حساسيت زا هستند و مسير بحث را به ناكجا مي برد و يا بيايد بگويد اشكان جهان آرا اين آقا است ؟ من عكس را ديدم او را شناختم هفته گذشته سلام كردم به من جواب نداد !! واقعا مي توان ارتباطي بين اين دوموضوع پيدا كرد ؟
دو بار طنز به مازند نومه دادم منتشر نشد عقيده آقاي صادقي هم بر كلي بودن و منطقه اي نبودن بود اصولا سازوكارهاي طنز را براي در مازند نومه خود دارد من بايد اين مسئله را درك كنم يا بايد الان كه بحث به اينجا رسيد گرو كشي كنم ؟
به عنوان نتيجه گيري بايد ضمن ارج نهادن به قلم نويسنده جوان شهرمان مسئله اي را متذكر شوم كه دنبال كردن استراتژي كنشگران در مواقعي باعث مي شود هرگز قانون شكل اجرايي نگيرد آزادي قرار است آسايش و آرامش به دنبال داشته باشد آنارشيسم - ولنگواري بحث ديگريست و شايد به همين خاطراست كه آمده است كه وقتي قران خوانده مي شود خاموش باشيد و بشنويد يعني هرج و مرج و آنارشي گري اجازه شكل گيري گفتمان را نمي دهد قدرت فهم آيات الهي را از انسان سلب مي كند لذا بايد بحث نظم پيدا كند در غير اينصورت بايد به بعضي از اين كامنت ها شك كرد كه اصولا عمدا براي اينكه موضوع گفتمان همگاني نشود قصد تخريب دارند .
گوش اگر گوش بعضي ها و ناله اگر ناله ي ما آنچه البته به جايي نرسد فرياد است !