سه راه جدایی
آقای طاهایی،ما از معاونت محترم شما یعنی جناب آقای ابراهیمی توقع نداشتیم که با استان شدن غرب مازندران مخالفت نکند اما از شما به عنوان فردی که خود اهل غرب مازندران و یکی از مدیران شایسته و توانمند هستید به هیچ وجه توقع نداشتیم که اگر با استان شدن غرب مازندران موافقت نمی کنید به این صراحت با آن مخالفت کنید.
مازندنومه؛یادداشت مهمان،سجاد مقصودی،دانشجوی حقوق دانشگاه مازندران:چند دهه است که اهالی غرب مازندران خواهان استان شدن این منطقه هستند.
در این بین برخی افراد ، غرب استانی ها را « جدایی طلب » خوانده و طوری از الفاظ « جدایی طلب » و « تجزیه طلب » و « جدایی خواه » استفاده می کنند که انگار خدای نکرده غرب استانی ها می خواهند از خاک مقدس کشور عزیزمان جدا شوند!
در حالی که در سالهای پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی دوازده استان جديد در کشور تشکیل شده است و مردم غرب مازندران هم تنها مانند مردم این دوازده استان و به دلایل مختلفی که شاید از دلایل تشکیل آن استان ها بیشتر و قوی تر هم باشد خواهان استانی شدن هستند، حتی در سال 1362 استان شدن غرب مازندران در کمیسیون مربوطه مجلس به تصویب رسید اما در نهایت اجرا نشد.
ظاهرا دلیل این امر این بوده که نهایتا در قانون جدید تقسیمات کشوری مصوب سال 1362 و آیین نامه اجرایی آن مصوب سال 1363 این مورد به تصویب نهایی نرسید.
به هر حال با گذشت چندین سال ، محرومیت ها و تبعیض ها و به تبع آن دلایل غرب مازندرانی ها برای استان شدن روز به روز بیشتر می شود.
به همین دلیل است که در چند سال اخیر این خواسته شدت بیشتری گرفته و سرانجام منجر به تشکیل فرمانداری ویژه در غرب مازندران شده است.
ابتدا اعلام شد که « فرمانداری ویژه غرب مازندران » در تنکابن استقرار یافته و شهرستان های نوشهر و چالوس و عباس آباد و تنکابن و رامسر را در بر می گیرد و از این پس برخی امور مردم غرب استان به جای مراجعه به مرکز استان از این طریق قابل حل است، اما پس از مدتی مشخص شد که این موارد تنها شعار و حرف بوده است .
چندی بعد نیز « فرمانداری ویژه غرب مازندران » به « فرمانداری ویژه تنکابن » تنزل یافت و پس از آن هم روز به روز بی فایده بودن این فرمانداری ویژه برای حل مشکلات مردم بیش از پیش مشخص شد و همگان دریافتند که بود و نبود کلمه « ویژه » بین دو کلمه « فرمانداری » و « تنکابن » هیچ تفاوتی ندارد و فقط در حد یک اسم یا تابلو باقی مانده است.
البته باز هم هر موقع که صحبت هایی در خصوص استان شدن غرب مازندران مطرح می شود برخی می گویند : « شما غرب استانی ها که فرمانداری ویژه دارید، به جای این حرف ها به فرمانداری ویژه و تفویض اختیارات به آن برسید » .
اما چند روز بعد تمام این حرف ها و بحث تفویض اختیارات و ... فراموش می شود و دوباره روز از نو ، روزی از نو !
به هر حال امروز دیگر برای اکثر مردم غرب مازندران ثابت شده است که فرمانداری ویژه نمی تواند نقشی در حل مشکلات شان ایفا کند .
برخی هم می گویند که « اگر وضع تان این طور است به دلیل این است که مسئولان و نمایندگان خودتان ناکارآمد هستند و شما ناتوانی خود در آوردن بودجه و امکانات و پیشرفت نکردن و آبادی شهر و دیارتان را به گردن دیگران می اندازید » .
در پاسخ باید گفت که در غرب مازندران آن دسته از مدیران و مسئولان که انتصابی هستند و حتی کارمندان برخی ادارات و مسئولان رده پایین تر یا خود از شرق استان هستند ( گویی که در غرب استان هیچ فرد لایق و شایسته ای برای بر عهده گرفتن این مسئولیت ها وجود ندارد ! در صورتی که به هیچ وجه این طور نیست) و یا اگر هم بومی غرب مازندران هستند به دلیل سلسله مراتب استانی و از ترس برکنار شدن نمی توانند اقدامی در این باره انجام دهند .
بعد از مدت ها هم که برای اولین بار فردی از غرب مازندران استاندار مازندران شد برخی افراد از شرق استان به غرب استانی ها می گویند : « بفرمایید ! این هم استاندار از منطقه خودتان، دیگر چه می خواهید ؟ » در حالی که همین استاندار با وجود این که اعلام کرده که مخالف استان شدن غرب مازندران است ، اگر بخواهد قدم کوچکی برای حل مشکلات غرب استان بردارد فریاد « وا اسفا » و « وا تبعیضا » ی برخی بلند می شود که « استاندار می خواهد به منطقه خودش بیشتر برسد و تبعیض قائل شود ! »
در حالی که اگر هم چنین کاری برای غرب استانی ها انجام شود ( که البته اصلا این چنین نبوده است ) هیچ کار اضافه ای نیست بلکه تنها احقاق ذره ای از حقوق ضایع شده مردم غرب استان است .
ضمنا درمورد مسئولان و نمایندگان انتخابی هم که مستقیما توسط مردم انتخاب می شوند مانند اعضای شوراها و نمایندگان مجلس و ... وقتی که خواسته ها و مطالبات عمومی مردم غرب استان را بیان می کنند با هجمه و انتقادات برخی شرق استانی ها مواجه می شوند.
نمونه این امر آقای احمدی نماینده منتخب مردم نوشهر و چالوس در مجلس شورای اسلامی است. یکی از وعده های انتخاباتی آقای احمدی که در رأی آوردن شان هم نقش داشت تلاش برای پیگیری استان شدن غرب مازندران بود اما وقتی که پس از انتخاب شدن این خواسته عمومی مردم غرب استان را مطرح کرد و سعی کرد وعده اش را عملی کند با انتقادات برخی شرق استانی ها مواجه شد.
جالب اینجاست که هر وقت صحبت استان شدن غرب مازندران مطرح می شود برخی شرق استانی ها دم از اتحاد زده و می گویند : « این قدر شرق و غرب نکنید . ما همه مازندرانی هستیم . بیایید با هم متحد باشیم . » اما چند روز بعد تمام این حرف ها فراموش می شود و هیچ گام عملی در جهت حل مشکلات و خواسته های مردم غرب استان و تحقق همان اتحادی که دم از آن می زنند بر نمی دارند.
البته دلایل مردم غرب مازندران برای درخواست استانی شدن به مواردی که ذکر شد خلاصه نمی شود بلکه دلایل متعدد دیگری در این باره وجود دارد که یکی از موارد مهم آن ، تمسخر و بی توجهی به فرهنگ و گویش متفاوت مردم غرب استان است که صدا و سیمای مازندران تنها یکی از نمونه های بارز این امر است .
دلیل مهم دیگر برای طرح خواسته استان شدن غرب مازندران مسئله بعد مسافت تا مرکز استان است . در واقع ساری تا زمانی مرکز مناسبی برای مازندران بود که گلستان از آن جدا نشده بود و ساری مرکزیت جغرافیایی هم داشت ، اما بعد از جدایی گلستان دیگر مرکزیت جغرافیایی ساری در استان مازندران از دست رفته است؛ در حالی که در استان های دیگر ، مرکز استان که معمولا بزرگترین و پرجمعیت ترین شهر آن است تقریبا از نظر جغرافیایی هم مرکزیت دارد و یا حداقل مثل مازندران نیست که مرکز استان در منتها الیه شرقی آن است و شهرها و مناطق غربی استان تا این حد با آن فاصله دارند .
برخی که غرب استانی ها را به مظلوم نمایی متهم می کنند ، خودشان با عباراتی مثل « از مازندران چیزی باقی نمانده که می خواهید تقسیمش کنید ! » و با به کار بردن تعابیر عجیبی مانند « مازندران گوشت قربانی نیست ! » و یا « بر زخم مازندران نمک نپاشید ! » بر زخم غرب استانی ها نمک پاشیده و یا با این استدلال که « در استانهای دیگر هم شهرها و مناطقی هستند که فاصله زیادی با مرکز استان دارند » با استان شدن غرب مازندران مخالفت می کنند .
در پاسخ باید گفت که درست است که در استان های دیگر هم چنین شهرها و مناطقی وجود دارند اما شکل طولی استان مازندران و قرار گرفتن مرکز استان در منتها الیه شرقی آن چیزی است که فقط در مازندران وجود دارد و شما در کل استانهای کشور هیچ استانی را پیدا نمی کنید که « نسبت » تفاوت فاصله شمالی ترین و جنوبی ترین شهر آن تا مرکز استان یا فاصله شرقی ترین و غربی ترین شهر آن تا مرکز استان این قدر زیاد و به اندازه نسبت این فاصله در استان مازندران باشد.
اما در مازندران کافی است که فاصله شرقی ترین شهرهای آن یعنی گلوگاه و بهشهر تا ساری را با فاصله غربی ترین شهر آن یعنی رامسر تا ساری مقایسه کنید تا متوجه این تفاوت بسیار زیاد بشوید.
البته در مورد مسئله بعد مسافت عده ای بحث فرمانداری ویژه و تفویض اختیارات را مطرح می کنند ( که البته پیش از این به این مورد پرداخته و گفتیم که بی اثر بودن فرمانداری ویژه در حل این مشکل برای مردم غرب مازندران ثابت شده است و فقط برای جلوگیری از خواسته استان شدن غرب مازندران بحث فرمانداری ویژه و تفویض اختیارات مطرح می شود اما در عمل هیچ اقدام عملی در این باره صورت نمی گیرد ) و عده ای دیگر هم می گویند که در عصر ارتباطات و اتوماسیون اداری و دولت الکترونیک و ... بحث بعد مسافت بیهوده است !
البته اگر این افراد مدت کمی در غرب استان زندگی کرده و محرومیت ها و تبعیض ها و تفاوت ها را حس کنند و نیز برای کاری مجبور شوند که مسافت طولانی را تا مرکز استان در یک روز به صورت رفت و برگشت طی کرده و به نتیجه هم نرسیده و در این بین بعضا صدمات و آسیب های جبران ناپذیری را هم متحمل شوند ، دیگر هرگز از این نوع حرف ها نخواهند زد.
نکته جالب این که هر یک از اهالی غرب مازندران که سر و کارش به شرق استان می افتد علاوه بر بعد مسافت بسیار زیادی که او را شدیدا آزار می دهد ، تفاوت فرهنگی و گویشی بسیار زیاد و رفتارهای نامناسبی که با وی انجام می شود باعث می شود که خواسته استان شدن غرب مازندران در وجودش شدت بگیرد .
در این باره باید به این نکته هم اشاره کرد که منطقی که اجازه رفتارهای نامناسب و تفاوت ها و تبعیض ها در حق غرب مازندرانی ها را می دهد همان منطقی است که می گوید « آمل بزرگ » و « بابل کبیر » و « کلان شهر ساری » و ... به حق شان نرسیده اند و شما « شهرهای کوچک » و « کوتوله ها » و « رشتی ها » ی غرب استان که گویش و فرهنگ تان هم با ما فرق دارد بیشتر از حق تان هم گرفته اید !
همین تبعیض هاست که در کنار تمسخر و بی توجهی به فرهنگ و گویش متفاوت غرب استان و بعد مسافت بسیار زیاد تا مرکز استان و ... داد غرب استانی ها را درآورده است .
در واقع اگر امروز در کشور ما با مردم شهری مصاحبه کنید و بپرسید که « چه درخواستی از مسئولان دارید ؟ » بسیاری جواب خواهند داد « حل مشکل تورم و بیکاری و مسکن و ... » اما در غرب مازندران در کنار این موارد ، « استان شدن غرب مازندران » جزء اولین مواردی است که بسیاری از مردم در جواب چنین سؤالی خواهند گفت ؛ چون پس از گذشت سال ها اکثریت مردم غرب مازندران به این نتیجه رسیده اند که کلید حل بیشتر مشکلات شان استان شدن غرب مازندران است .
جالب این که با وجود همه این موارد اما بازهم برخی حرف از هویت و نام مازندران می زنند و افتخارات تاریخ تبرستان و مازندران را به رخ می کشند و عده ای هم مصرّانه بر حفظ یکپارچگی استان تأکید می کنند .
سؤال این است که غرب استانی ها چگونه باید به شما بگویند که افتخارات و تاریخ تان ارزانی خودتان ؛ ما را به حال خودمان بگذارید .
در مورد حفظ یکپارچگی هم باید گفت که چند تکه شدن استان ها و تشکیل استان های جدید در کشور طی روند قانونی انجام پذیر است و اصلا چیز عجیبی نیست ؛ ضمن این که ما غرب استانی ها هم تا به حال از یکپارچگی مازندران خیری ندیدیم.
در واقع مردم غرب مازندران اکثرشان پس از گذشت سال ها به این باور رسیده اند که استان شدن غرب مازندران کلید حل بیشتر مشکلات شان است و در مجموع کاملا به نفع این منطقه است ؛ اما سؤال اینجاست که استان شدن غرب مازندران چه زیانی به حال مردم عزیز شرق استان دارد که برخی افراد این چنین سرسختانه با آن مخالفت می کنند ؟
به عبارتی دیگر ، مردم غرب مازندران که موضوع اصلی این طرح هستند کاملا حق اظهار نظر درباره این طرح و جزئیات آن را دارند و مردم شهرستانهای نور و محمود آباد و رودسر و املش هم که احتمال الحاق آنها به استان جدید در غرب مازندران وجود دارد کاملا حق دارند که در مورد این طرح و جزئیات آن اظهار نظر کنند ؛ اما سؤال اینجاست که استان شدن غرب مازندران چه زیانی به حال برخی افراد در مثلا ساری یا بابل یا سایر شهرها و مناطق شرق مازندران دارد و به حال آنها چه تفاوتی می کند که این چنین سرسختانه با آن مخالفت می کنند ؟در حالی که استان شدن غرب مازندران کوچک ترین ضرری به مردم عزیز شرق استان وارد نمی کند .
در واقع مخالفت سرسختانه برخی افراد تنها این نظر را تقویت می کند که تاکنون بخش زیادی از بودجه و امکاناتی که حق غرب مازندران بوده به ناحق به شرق استان می رسیده و آنها نگرانند که این سهم از دست شان برود .
البته برخی هم با این استدلال که « تشکیل استان جدید در غرب مازندران هزینه هایی به همراه دارد » مردم غرب مازندران را از این خواسته بر حذر می دارند ؛ اما در پاسخ به این افراد باید گفت که تشکیل استان جدید در غرب مازندران ممکن است در ابتدا هزینه های مالی داشته باشد اما پس از گذشت مدت بسیار کوتاهی آثار مثبت خود را برای این منطقه نشان خواهد داد .
ضمنا بر خلاف نظر برخی افراد در شرق استان که ظاهرا خیلی دوست دارند که خودشان را به عنوان دایه دلسوزتر از مادر برای مردم غرب مازندران معرفی کنند ، تشکیل استان جدید در غرب مازندران حتی اگر استان جدید استانی کوچک و نه چندان قوی در سطح کشور باشد اما به هر حال وضعیت منطقه غرب مازندران را از وضعیت کنونی بسیار بهتر می کند .
ضمنا بر خلاف نظر همین افراد که می گویند « از کجا معلوم که بعد از تشکیل استان جدید هم شهرهای مختلف آن استان اعتراض نکنند » باید گفت که اگر « محدوده » و « مرکز » استان جدید به طور منطقی تعیین شده و در تعیین مرکز استان به مرکزیت جغرافیایی آن شهر در آن محدوده توجه شود ، دیگر اعتراضی وجود نخواهد داشت و مردم غرب مازندران استان جدیدشان را خودشان می سازند .
تا اینجا به بررسی برخی دلایل مهمی پرداختیم که با توجه به آنها استان شدن غرب مازندران امری ضروری جلوه می کند . ( البته اگر باز هم به دنبال دلایل دیگری در این باره هستید می توانید به مقاله چهارده دلیل برای استان شدن غرب مازندران نوشته آقای سید کریم بنی هاشمیان دبیر ستاد پیگیری تأسیس استان جدید در غرب مازندران و سایر مقالاتی که توسط برخی دلسوزان منطقه در این باره نوشته شده مراجعه کنید ) .
حال می خواهیم به بررسی برخی مواردی بپردازیم که برخی افراد با استناد به آنها می گویند که منطقه غرب مازندران توانایی تبدیل شدن به یک استان مستقل را ندارد.
*برای استان شدن غرب مازندران چند طرح وجود دارد
یکی از مواردی که شاید زیاد شنیده باشید این است که می گویند منطقه غرب مازندران جمعیت کافی برای استان شدن ندارد . با هم این موضوع را بررسی می کنیم . ( آمارهایی که در اینجا داده می شود برگرفته از نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 مرکز آمار ایران است . )
برای استان شدن غرب مازندران چند طرح وجود دارد و « محدوده ها » و « مراکز » مختلفی برای آن مطرح می شود . یکی از این طرح ها طرحی به مرکزیت شهرستان چالوس البته با تجمیع ادارات کل در منطقه نمک آبرود است و محدوده از نور تا رامسر را در بر می گیرد .جمعیت این محدوده 630518 نفر است .
البته در طرح دیگری که در این باره وجود دارد « نوشهر » مرکز استان احتمالی قرار گفته و محمود آباد به محدوده آن اضافه می شود که در این صورت جمعیت استان احتمالی به 726537 نفر می رسد .
طرح دیگر احیای منطقه تاریخی « محال ثلاث » به مرکزیت تنکابن و اضافه شدن بخش هایی از شرق گیلان به غرب مازندران است .
محدوده این طرح از نوشهر در غرب مازندران شروع شده و شهرستان رودسر در شرق گیلان را هم در بر می گیرد . جمعیت این محدوده 665603 نفر است .
البته احتمال اضافه شدن شهرستان املش به آن هم زیاد است که در این صورت جمعیت استان احتمالی به 709864 نفر می رسد.
این در حالی است که در کشور ما استان هایی نظیر ایلام با 557599 نفر و سمنان با 631218 نفر و خراسان جنوبی با 662534 نفر و کهگیلویه و بویر احمد با 658629 نفر جمعیت وجود دارند که جمعیت آنها با جمعیت استان احتمالی در غرب مازندران برابر یا حتی از آن کمتر است.
مورد دیگری که مطرح می شود این است که شهرستان های غرب مازندران جمعیت کافی برای مرکز استان شدن ندارند . با هم این مورد را بررسی می کنیم .
گفتیم که در طرح های مختلف برای استان احتمالی در غرب مازندران شهرستانهای چالوس ، نوشهر ، و تنکابن مرکز قرار می گیرند .
جمعیت شهرستان چالوس 122736 نفر و جمعیت شهرستان نوشهر 128647 نفر است . جمعیت شهرستان تنکابن هم بالای دویست هزار نفر بود که با جدا شدن عباس آباد از آن جمعیت شهرستان تنکابن به 153940 نفر رسید .
این در حالی است که شهرستان سمنان با جمعیتی معادل 182260 نفر یکی از مراکز استان هاست که جمعیت آن با جمعیت شهرستان های یاد شده مخصوصا با جمعیت شهرستان تنکابن تفاوت چندانی ندارد.
مورد دیگری که مطرح می شود کمبود جمعیت شهری شهر مرکز استان است و می گویند که هیچ یک از شهرهای غرب مازندران جمعیت شهری کافی برای مرکز استان شدن ندارد . با هم این موضوع را بررسی می کنیم .
جمعیت شهری نوشهر 46184 نفر و جمعیت شهری چالوس 62792 نفر و جمعیت شهری تنکابن 70523 نفر و جمعیت شهری رامسر 51256 نفر است ( البته جمعیت کل شهرستان رامسر 68323 نفر بوده و زیاد نیست ) .
این در حالی است که جمعیت شهری یاسوج که یکی از مراکز استان هاست تنها 122480 نفر است .
بنابراین از نظر جمعیت شهری شاید جمعیت شهرهای غرب مازندران برای مرکز استان شدن مقداری کم باشد اما حتی این کمبود هم زیاد نیست .
*وسعت کافی داریم
مورد دیگری که مطرح می شود مسئله وسعت استان احتمالی است . در مورد وسعت هم اگر وسعت محدوده طرح های استان احتمالی در غرب مازندران را با وسعت استان هایی نظیر بوشهر و ایلام و ... مقایسه کنید متوجه خواهید شد که وسعت این منطقه به هیچ وجه برای استان شدن کم نیست .
در مورد وسعت شهرستان مرکز استان هم با نگاه به نقشه به خوبی می توان دریافت که شهرستان های نوشهر و چالوس و تنکابن کاملا از وسعت کافی برای مرکز استان شدن برخوردار هستند ، اما در مورد وسعت منطقه شهری هریک از شهرهای غرب مازندران شاید تا حدودی این امر برای مرکز استان شدن کم باشد اما این کمبود هم زیاد نیست .
*پتانسیل خوبی داریم
مورد دیگری که مطرح می شود مسئله نبود زیرساخت های لازم برای استان شدن در غرب مازندران است . در پاسخ باید گفت که اولا منطقه غرب مازندران منطقه ای توریستی و بسیار گردشگر پذیر است و این مسئله پتانسیل خوبی را برای این منطقه به وجود آورده و می تواند نبود برخی موارد دیگر را پوشش دهد .
ثانیا استقرار فرمانداری ویژه در تنکابن و وجود برخی ادارات کل مانند شرکت پخش فرآورده های نفتی غرب مازندران در چالوس و شرکت توزیع نیروی برق غرب مازندران و اداره کل منابع طبیعی غرب مازندران و اداره کل بنادر و کشتیرانی استان مازندران در نوشهر و وجود راه ارتباطی به پایتخت در چالوس و فرودگاه رامسر و بندر و گمرک و فرودگاه نوشهر و سایر زیرساخت هایی که در غرب مازندران وجود دارد از جمله ظرفیت ها و زیرساخت های غرب مازندران برای استان شدن است .
ثالثا اگر از نظر کارخانجات و واحدهای صنعتی و تولیدی و مراکز آموزش عالی دولتی و سایر موارد هم کمبودی وجود دارد به دلیل همان تبعیض هایی است که تمام این امکانات را در شرق استان متمرکز ساخته و اتفاقا یکی از دلایل غرب استانی ها برای استان شدن است .
*استان شدن ضرورت است
مورد دیگری که برخی مطرح می کنند کم بودن تعداد شهرستان های غرب مازندران است . در پاسخ به این افراد باید گفت که در کشور ما استان های زیادی وجود دارند که دارای شش یا پنج شهرستان یا حتی کمتر هستند ، ضمن این که در غرب مازندران هم برخی مناطق وجود دارند که کاملا شایستگی تبدیل به شهرستان را دارند ؛ مثل کلاردشت که شهرستان شدن آن خواسته همگانی مردم آن است و کاملا هم استحقاق و شایستگی تبدیل به شهرستان را دارد .
بنابر این با جمع بندی موارد ذکر شده به این نتیجه می رسیم که از نظر وسعت و جمعیت کل استان احتمالی یا وسعت و جمعیت کل شهرستان مرکز استان یا تعداد شهرستان ها و وجود برخی زیرساخت ها و ... غرب مازندران هیچ مشکلی برای استان شدن ندارد و تنها کمبودی که تا حدودی وجود دارد کمبود وسعت و جمعیت شهری شهر مرکز استان است که این کمبود هم اصلا مقدارش زیاد نیست و کاملا قابل چشم پوشی است .
البته برخی با استناد به همین مورد می گویند که مناطق دیگری در کشور هستند که خواهان استان شدن هستند و این مشکل را هم ندارند و چنین نتیجه می گیرند که آن مناطق نسبت به غرب مازندران برای استان شدن در اولویت قرار دارند .
در پاسخ باید گفت که دلایلی که استان شدن منطقه غرب مازندران را به یک امر ضروری تبدیل کرده است از سایر مناطق بیشتر و شدیدتر و قوی تر است ( و به همین خاطر است که مردم غرب مازندران بیشتر از هر منطقه دیگری در کشور خواهان استان شدن هستند ) و بنابراین ، این دلایل غرب مازندران را برای استان شدن نسبت به سایر مناطق در اولویت قرار می دهد .
ضمنا در کشور ما شهرهایی مثل یاسوج با جمعیت شهری نه چندان زیاد به عنوان مرکز استان وجود دارند و وقتی این مورد را در کنار دلایلی که استان شدن غرب مازندران را ضروری می سازد ( که تعدادی از این دلایل در این مقاله ذکر شد ) قرار می دهیم به این نتیجه می رسیم که وسعت و جمعیت شهری نه چندان زیاد شهر مرکز استان در استان احتمالی در غرب مازندران کاملا قابل چشم پوشی است .
*چند نکته دیگر
در این باره چند نکته مهم را هم نباید فراموش کرد : 1 . منطقه غرب مازندران در نوار مرزی قرار دارد و در قوانین و مقررات ، تشکیل استان های جدید در مناطق مرزی از نظر وسعت و جمعیت و سایر موارد ، قواعدی آسان تر از مناطق دیگر دارد .
2 . منطقه غرب مازندران منطقه ای توریستی و بسیار گردشگر پذیر است . برای نمونه بیش از چهار میلیون نفر تنها در ایام تعطیلات نوروزی از منطقه نمک آبرود که تنها یکی از مناطق گردشگری غرب استان است بازدید می کنند که از این نظر در کل کشور رتبه اول را دارد .
تمام شهرهای غرب استان در روزهای زیادی از سال یعنی حداقل دو ماه یا سه ماه از سال پذیرای مسافران و میهمانان فراوانی هستند که باعث می شود جمعیت این شهرها چندین برابر شود . پس اگر بگوییم که حداقل دو یا سه ماه از سال جمعیت زیر یک میلیون نفری غرب مازندران چندین و چند برابر شده و به پنج یا شش میلیون نفر یا بیشتر می رسد سخن گزافی نگفته ایم .
بنابراین ، این « جمعیت شناور » بسیار زیاد را هم باید به جمعیت اصلی این شهرها اضافه کرده و در مورد مرکز استان شدن لحاظ کرد . ضمن این که اگر این منطقه تبدیل به یک استان مستقل نشود نمی تواند از پس نیازهای این جمعیت فراوان برآید .
3 . نکته دیگری که در این باره باید در نظر گرفته شود قابلیت های برخی شهرهای غرب مازندران برای مرکز استان شدن است که تا حدودی وسعت و جمعیت شهری نه چندان زیاد این شهرها را پوشش می دهد .
برای مثال در مورد چالوس راه ارتباطی آن به پایتخت یا در مورد تنکابن علاوه بر جایگاه تاریخی آن به عنوان مرکز محال ثلاث ( که از رویان تا رودسر را در بر می گرفته ) و نیز استقرار فرمانداری ویژه در آن می توان به وجود شهرهای کوچک متعدد در اطراف آن اشاره کرد که به نوعی به عنوان شهرهای اقماری آن هستند .
یا در مورد نوشهر این قابلیتها بسیار مشهودتر است که از آن جمله می توان به استقرار برخی ادارات کل غرب استان در آن و دارا بودن بندر و گمرک و فرودگاه و همچنین بافت شهری بسیار مناسب نوشهر اشاره کرد .
ضمنا به دلیل نزدیکی فوق العاده زیاد نوشهر و چالوس بسیاری از قابلیت های چالوس مثل راه ارتباطی زمینی به پایتخت و ... می تواند برای نوشهر هم قابل استفاده باشد و بالعکس یعنی بسیاری از قابلیت های نوشهر مثل بندر و گمرک و فرودگاه و ... می تواند برای چالوس هم قابل استفاده باشد .
البته بافت شهری نوشهر بسیار مناسب تر از بافت شهری چالوس و حتی مناسب تر از بافت شهری تنکابن است .
البته در مورد تعیین مرکز استان احتمالی آن چیزی که مسلم است و همه آن را قبول دارند این است که مرکز استان جدید باید با توجه به محدوده آن و با توجه به مرکزیت جغرافیایی آن شهر در آن محدوده تعیین شود .
مثلا در طرح از نور تا رامسر مرکزیت به شهرستان چالوس داده شد و یا در طرح از محمود آباد تا رامسر مرکزیت حتما باید به نوشهر داده شود.
البته در میان طرح های مختلفی که در این باره وجود دارد طرح از نوشهر تا رودسر ( و املش ) به مرکزیت تنکابن از سایر طرح ها بهتر و مناسب تر به نظر می رسد . به دلیل این که در این طرح نسبت به سایر طرح ها پیوستگی فرهنگی بیشتری بین مناطق مختلف استان احتمالی وجود دارد .
ضمنا به دلیل این که مردم مناطق شرقی گیلان هم به دلایلی مشابه همان تبعیض هایی که در مورد غرب مازندران وجود دارد از برخی محرومیت ها رنج برده و ناراضی هستند و به همین دلیل تعداد زیادی از آنها هم خواهان الحاق به استان جدید به مرکزیت تنکابن هستند ، استان شدن غرب مازندران و شرق گیلان به مرکزیت تنکابن می تواند مشکلات آنها را هم حل کند .
ضمنا این مورد هم که برخی می گویند تنکابن به دلیل نداشتن فرودگاه نمی تواند مرکز استان جدید باشد به هیچ وجه قابل پذیرش نیست چرا که مثلا در همین استان مازندران فعلی فاصله شهر ساری تا فرودگاه ( که البته بعد از جدایی میاندورود از ساری ، فرودگاه در محدود شهرستان میاندورود قرار گرفته ) حدود بیست کیلومتر است در حالی که فاصله تنکابن تا رامسر و فرودگاه آن تنها پنج کیلومتر بیشتر یعنی حدود 25 کیلومتر است .
در مورد نام استان جدید هم « بهارستان » بهترین و زیباترین و مناسبترین نامی است که می توان برای آن در نظر گرفت .
*نوشهر و چالوس ادغام شوند!
اگر با وجود این همه دلیل برای استان شدن غرب مازندران و قابل چشم پوشی بودن مقدار بسیار کم کمبود جمعیت و وسعت شهری شهر مرکز استان باز هم در این مورد قانع نشده اید ما راه حل دیگری برای آن سراغ داریم : این که نوشهر و چالوس با هم ادغام و ترکیب شده و با هم به عنوان مرکز استان جدید در نظر گرفته شوند .
دو شهر نوشهر و چالوس که هم اکنون نیز اکثر ادارات شان یکی است ، از نظر نزدیکی به هم در کل کشور تقريبا رکورد دار و بی نظیرند .
در کل کشور هیچ دو شهری را نمی توان یافت که هر دو مرکز شهرستان بوده و مثل نوشهر و چالوس تا این حد به هم نزدیک باشند .
فاصله زمانی ميادين مركزی این دو شهر حدودا ده دقيقه است كه اين هم به دلیل وجود ترافیک مخصوصا در حوزه شهر چالوس به دلیل بافت شهری نه چندان مناسب آن و نیز به این دلیل است که جاده اتصال دهنده این دو شهر هیچ شباهتی به جاده های بین شهری ندارد بلکه بیشتر شبیه جاده ها و خیابان های داخل شهری است و نمی توان با سرعتی بیش از سرعت معمول در خیابانهای داخل شهری آن را طی کرد ؛ در غیر این صورت فاصله حدودا پنج شش کیلومتری میادین مرکزی این دو شهر در کمتر از پنج دقیقه طی می شود .
البته این مسئله به هیچ وجه به دلیل کوچکی این شهرها نیست بلکه به دلیل نزدیکی فوق العاده زیاد این شهرها به هم است .
با توجه به دلایلی که ذکر شد می توان نوشهر و چالوس را با هم ادغام و ترکیب کرد و با هم به عنوان مرکز استان جدید در نظر گرفت .
برخی ادارات را هم می توان در حد فاصل نوشهر و چالوس مستقر کرد ، همچنان که در حال حاضر هم برخی ادارات مشترک نوشهر و چالوس در این حد فاصل قرار دارند .
ضمنا می توان نامی زیبا و مناسب را که حاصل کار کارشناسی دقیق باشد برای ادغام این دو شهر در نظر گرفت و یا این که اصلا برای ترکیب این دو شهر نامی در نظر گرفته نشود .
ضمنا مطابق قوانین و مقررات هم ادغام و ترکیب نقاطی مانند نوشهر و چالوس که تا این حد به هم نزدیک هستند و از این نظر در کل کشور تقريبا بی نظیرند اصلا چیز عجیبی نیست .
به هر حال آنچه مسلم است این است که با ادغام نوشهر و چالوس مشکل کمبود وسعت و جمعیت شهری شهر مرکز استان هم کاملا حل می شود و این امر علاوه بر دارا بودن زیرساخت هایی نظیر برخی ادارات کل غرب استان و دارا بودن بندر و گمرک و فرودگاه و راههای ارتباطی هوایی و زمینی به پایتخت و ... به ترکیب نوشهر و چالوس کاملا این قابلیت و شایستگی را می دهد که مرکز استان جدید از محمودآباد یا نور تا رامسر باشد.
*چند پیشنهاد
می بینید که هر موردی که به عنوان مانع تشکیل استان جدید در غرب مازندران ذکر شود برای آن راه حلی وجود دارد . اما اگر باز هم عده ای از شرق استانی ها با تأسیس استان جدید در غرب مازندران مخالفت می کنند ما این راه حلهای جایگزین را پیشنهاد می کنیم :
1 . اگر خیلی نگران به اصطلاح هویت و نام و تاریخ و فرهنگ و یکپارچگی مازندران هستید و می خواهید هیچ شهری از مازندران جدا نشود ، مرکز استان را از ساری به آمل تغییر دهید .
در این خصوص حتی مرکزیت بابل هم هیچ دردی را دوا نمی کند و تنها مرکزیت آمل می تواند از نظر بعد مسافت و سایر مسائل تا حدودی مفید واقع شود .
2 . راه حل دیگر این است که شهرستان های رامسر و تنکابن و عباس آباد به گیلان ملحق شوند . پیش از این هم این شهرستانها جزء گیلان بودند و جدا کردن این شهرستان ها از گیلان و الحاق آنها به مازندران اقدامی کاملا اشتباه بود ؛ چرا که هم از نظر فاصله به مرکز استان گیلان یعنی رشت نسبت به ساری بسیار نزدیک ترند و هم این که مخصوصا در مورد رامسر و تنکابن ، گویش و فرهنگ شان هم به گویش و فرهنگ گیلانی بسیار نزدیکتر است .
بنابراین باقی ماندن این شهرستان ها در مازندران با هیچ منطقی سازگار نیست . در این صورت حداقل مناطق نوشهر و چالوس و کجور و کلاردشت و حتی نور و چمستان و محمود آباد که احتمال الحاق آنها به استان جدید احتمالی وجود دارد در مازندران باقی می مانند .
ضمنا بعد از الحاق شهرستان های رامسر و تنکابن و عباس آباد به گیلان برای حل مشکل شهرستان های نوشهر و چالوس و سایر مناطقی که در مازندران باقی می مانند مرکزیت می تواند از ساری به بابل منتقل شود .
البته در مورد این راه حلها هم ذکر این نکات ضروری است : 1 . تغییر مرکز استان ( به آمل ) تنها مشکل بعد مسافت را تا حدودی حل می کند اما مشکلات دیگر مانند تبعیض ها در بودجه و امکانات و بی توجهی به تفاوت فرهنگی و گویشی و ... به قوت خود باقی می ماند . البته ما تغییر مرکز استان به آمل را نشانه عزم شرق نشینان برای تغییر رویه تلقی می کنیم .
2 . نکته دیگر این که الحاق رامسر و تنکابن و عباس آباد به گیلان ( که باعث باقی ماندن مناطق زیادی در مازندران می شود ) هزینه خاص و چندانی ندارد اما هزینه تغییر مرکز استان شاید کمتر از هزینه تشکیل استان جدید نباشد.
اما به دلیل این که ثابت شود که برخلاف اتهام زنی برخی افراد ، غرب استانی ها به هیچ وجه عقده ای و فقط به دنبال مرکز استان شدن و تشکیل استان جدید یا فقط به دنبال الحاق به گیلان نیستند این راه حل یعنی تغییر مرکز استان به آمل هم مطرح شد . ( البته بنده اگر جای برخی دوستان ساروی بودم از استان شدن غرب مازندران حمایت می کردم چون تحقق این امر باعث می شود که ساری از نظر جغرافیایی هم مرکزیت پیدا کرده و دیگر دلیلی برای سلب مرکزیت از ساری وجود نداشته باشد و تمام بحثهایی که در مورد تغییر مرکز استان مازندران مطرح می شود از بین برود . )
*آخرت خود را خراب نکنید
در این مقاله تا حداکثر توان سعی شد كه برای تمام گفته ها دلیل ارائه شود . البته بنده معتقدم که استان شدن غرب مازندران باید توسط منتخبان مردم این منطقه در شوراها و مجلس و از طریق قانونی پیگیری شود .
اما وقتی که دوستانی مانند آقایان رنجبر و صادقی لاریمی و سایرین چندین مطلب ضد خواسته به حق مردم غرب مازندران مبنی بر استان شدن این منطقه در رسانه های مجازی استان نوشتند مجبور به پاسخ گویی و نوشتن این مقاله شدم .
ضمنا برخی افراد که به نحوی ناجوانمردانه و به دور از انصاف بر ضد این خواسته به حق مردم غرب مازندران قلم می زنند باید بدانند که خواسته یا ناخواسته آخرت خود را تباه می کنند و مردم غرب مازندران که بعضا حتی مجبورند که در یک روز مسافتی بالغ بر 550 کیلومتر را به طور رفت و برگشت تا مرکز استان طی کرده و بعضا حتی صدمات و لطمات جبران ناپذیری را هم در این بین متحمل شوند آنها را نخواهند بخشید .
*من از بیگانگان هرگز ننالم
در پایان برای تمام مردم عزیز غرب و مرکز و شرق مازندران آرزوی موفقیت می کنم و در انتها هم روی سخنم با جناب آقای مهندس طاهایی استاندار شایسته و متعهد و متخصص و محترم مازندران است که اخیرا با استان شدن غرب مازندران مخالفت کردند.
جناب آقایی مهندس طاهایی ! استاندار محترم ! شما از لزوم حفظ یکپارچگی مازندران سخن گفتید . سؤال این است : حفظ یکپارچگی مازندران به چه قیمتی ؟ به قیمت رنج و سختی مردم غرب استان ؟ وقتی که این « یکپارچگی » موجب آزار و اذیت مردم غرب استان می شود ، دیگر حفظ آن چه لزومی دارد ؟
اگر یکپارچه ماندن استانها امری مطلوب است پس چرا این همه استان های مختلف در کشور وجود دارد ؟ اگر تجزیه و تقسیم استان ها امری مذموم و ناپسند است پس چرا بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی استان های زیادی تجزیه و تقسیم شده و دوازده استان جدید در کشور تشکیل شده است ؟
اصولا آیا این یکپارچه ماندن مازندران جز رنج و سختی برای مردم غرب استان چیز دیگری به همراه دارد ؟ ما از معاونت محترم شما یعنی جناب آقای ابراهیمی توقع نداشتیم که با استان شدن غرب مازندران مخالفت نکند اما از شما به عنوان فردی که خود اهل غرب مازندران و یکی از مدیران شایسته و توانمند هستید به هیچ وجه توقع نداشتیم که اگر با استان شدن غرب مازندران موافقت نمی کنید به این صراحت با آن مخالفت کنید .
البته شاید حدود سه سال سکونت در ساری و شرق استان ، این خواسته عمومی و به حق مردم غرب مازندران و اهمیت تحقق آن را از یاد شما برده است .
به هر حال با خواندن سخنان شما در این رابطه ، اولین چیزی که به ذهنم رسید این شعر معروف بود :من از بیگانگان هرگز ننالم / که با ما هر چه کرد آن آشنا کرد.
جناب آقای طاهایی ! استان شدن غرب مازندران به هیچ وجه خیانت نیست بلکه بزرگترین خدمت به مردم منطقه است ، خدمتی که نماینده شایسته و منتخب مردم نوشهر و چالوس در مجلس شورای اسلامی یعنی جناب آقای احمدی با علم به این که تحقق آن خواست عمومی مردم منطقه و کلید حل اکثر مشکلات غرب مازندران است وعده تلاش برای پیگیری آن را به مردم این خطه داده و اکنون سعی در انجام آن دارد و حجت الاسلام راشدی و سایر ائمه محترم جمعه غرب مازندران و اعضای محترم شوراهای اسلامی مناطق مختلف غرب استان هم پیگیر آن هستند .
در غرب مازندران علاوه بر انتخابات شوراها حتی در انتخابات مجلس هم ثابت شده است که هم در حوزه انتخابیه نوشهر و چالوس و هم در حوزه انتخابیه عباس آباد و تنکابن و رامسر ، مردم به کسانی رأی می دهند که در زمینه پیگیری استان شدن غرب مازندران از بقیه فعال تر باشند.
البته دلایل بسیار زیادی باعث شده است که مردم غرب مازندران به این نتیجه برسند و این خواسته تا این حد بین مردم فراگیر شود .
تعدادی از این دلایل بارها توسط مردم و منتخبان و نمايندگان شان بيان شده است . البته من مطمئنم که شما هنگامی که در مخالفت با استان شدن غرب مازندران سخن گفتید برای همیشه با نمایندگی مجلس در غرب مازندران خداحافظی کردید.
ضمنا کافی است كه نخستین سفر استانی ریاست محترم جمهوری و شعارها و اقدامات یکپارچه مردم غرب مازندران در طرح این خواسته را به یاد آورید تا متوجه این خواسته همگانی بشوید .
در آن سفر پس از سالها بغض فروخورده مردم غرب مازندران ترکید و مردم این خواسته را با تمام وجود فریاد زدند .
جناب آقای طاهایی ! شما حتی فرمودید که باید جلوی این نوع تفکر و اقدامات گرفته شود ! سؤال این است که آیا این نوع تفکر و اقدامات بر خلاف قوانین نظام مقدس جمهوری اسلامی است که باید جلوی آن گرفته شود ؟
مگر خدای نکرده غرب استانی ها خواهان جدایی از خاک مقدس ایران اسلامی هستند و یا برای طرح خواسته منطقی و قانونی خود دست به اقدامی غیر قانونی زدند که می فرمایید باید جلوی آن گرفته شود ؟
آیا یک خواسته عمومی و قانونی مردم از مسئولان شان ، آن هم خواسته ای که فقط از طریق منتخبان مردم در شوراها و مجلس پیگیری و هیچ اقدام غیر قانونی در این باره انجام نمی شود ، باید جلوی آن گرفته شود ؟
آیا این سخنان شما موجب ناراحتی مردم منطقه و خانواده های شهدای سرافراز غرب مازندران نشده است ؟
شما را به فرمایش های رهبر معظم انقلاب مبنی بر توجه به خواست مردم در نظام جمهوری اسلامی ارجاع می دهم . اکثریت قاطع و قریب به اتفاق مردم غرب مازندران که خواهان استان شدن این منطقه هستند ، ائمه محترم جمعه غرب مازندران هم که از طرف مقام معظم رهبری منصوب می شوند با این خواسته عمومی مردم موافق بوده و آن را به طور جدی پیگیری می کنند ، منتخبان مردم غرب مازندران در شوراها و مجلس هم که این خواسته را به طور جدی پیگیری می کنند ، چرا که می دانند کلید حل اکثر مشکلات غرب مازندران استان شدن این منطقه بوده و درخواست مردم از آنها هم پیگیری همین خواسته است و اگر این خواسته را پیگیری نکنند اکثریت قاطع و قریب به اتفاق همین مردم از آنها روی بر می گردانند .
حال با این تفاسیر این سخن شما که فرمودید این کار خیانت بوده و باید جلوی آن گرفته شود چگونه توجیه پذیر است ؟
آیا تمام افرادی که ذکر شد یعنی اکثریت قریب به اتفاق مردم منطقه و همچنین ائمه جمعه و منتخبان مردم غرب مازندران در شوراها و مجلس از نظر شما به دلیل پیگیری این خواسته به حق و قانونی خیانت کارند؟ آن هم خواسته ای که به هیچ وجه غیر منطقی نیست و به دلایل بسیاری به ضرورتی انکارناپذیر برای منطقه غرب مازندران تبديل شده است .
آیا جدایی گلستان از همین استان مازندران موجب پیشرفت گلستان نشد ؟ آیا بعد از جدایی گلستان آسیبی به پیشرفت مازندران و ضرری به مردم آن وارد شد ؟ آیا استان های جدید دیگری هم که در کشور تشکیل شدند نسبت به قبل بسیار پیشرفت نکردند ؟
جناب آقای طاهایی ! برگزاری برخی جلسات و نشست ها و دیدارهای مدیران در غرب استان هیچ دردی را دوا نمی کند .
تمام راه حل های دیگری هم که در این باره مطرح می شود از فرمانداری ویژه و تفویض اختیارات گرفته تا دولت الکترونیک و اتوماسیون اداری و عصر ارتباطات و هر راه حل دیگری که فکرش را بکنید ناکارآمدی و بی فایده بودن آنها ثابت شده است .
چاره کار یکی از همان سه راهی است که پیش از این ذکر شد ؛ یعنی : 1 . این که استان جدیدی در غرب مازندران تشکیل شود . 2 . این که مرکز استان از ساری به آمل تغییر یابد . 3. الحاق شهرستانهای رامسر و تنکابن و عباس آباد به گیلان.
ایمیل نویسنده:(sajjadmaqsoudi@gmail.com)
- سه شنبه 30 دی 1393-14:20
هشدار به هم استانی های شرق گیلان ( پشت پرده را ببینید و بعد تصمیم بگیرید )
آقایان زرنگ و محترم غرب مازندرانی که به فکر استان ساحلی!!! هستید چرا شفاف به مردم نمی گویید که مسئولین غرب مازندران به دلایل کم بودن جمعیت و مساحت کم و تعداد کم شهرهایشان جهت تشکیل استان جدید سنگ شرق گیلانی ها را به سینه می زنند ؟
مشکلات غرب مازندران با ساری و ساروی ها چه ربطی به شرق گیلان دارد که با شما همراه شوند ؟ می خواهید گیلان را که جزء کوچکترین استانهای کشور است تجزیه کنید ؟ زهی خیال باطل ! زهی تصور محال !
شما راهتان تا ساری دور است و فرهنگ و زبانتان متفاوت با ساری و همچنین ظلمی که به گفته خودتان ساری در حق شما کرده و می کند
کدامیک از مشکلات شما را املش و رودسر دارند ؟ مشکلات غرب مازندران چه ربطی به گیلان و گیلانی دارد ؟ کدام رودسری می گوید راهم تا رشت دور است یا زبان و فرهنگمان با رشت تناسب ندارد ؟
راهشان که تا رشت یک ساعت است ، زبان و فرهنگشان هم که گیلکی است و اگر بحث ظلم به رودسر و املش باشد که بیشتر مسئولین رده های بالا از کارکنان استانداری و بقیه ادارات در رشت که همه شرق گیلانی هستند . کدام مسئول ارشد مازندرانی از غرب استان و محله های شماست ؟
جالب این است که در ساری به تنکابنی ها و رامسری ها لقب " رشتی " می دهند ! خدایی اینگونه نیست ؟
اگر هم ظلم در گیلان هست حداقل بالسویه است چون در گیلان همه شهرها اندکی بجز لاهیجان و انزلی ، بقیه همه مثل هم هستند ( وضعیت تالش و شفت و ماسال که در غرب گیلان هستند مگر بهتر از رودسر است ؟ وضعیت رودسر به مراتب از شفت و ماسال و رودبار بهتر است )
ولی شما ببینید وضع آمل و بابل و شرق مازندران به کل متفاوت از غرب مازندران است . تمام کارخانه ها و تشکیلات آنجاست همه مسئولین هم اهل آنجا هستند .
اگر بحث جمعیت و تعداد شهرها نبود هزار سال دیگر املش و رودسر را جزء آدمیزاد به حساب می آوردید؟ !! درست است یا نه ؟ حالا چون مشکل جمعیت دارید آن شهرها را که فقط یک ساعت تا رشت فاصله دارند و گیلک هستند ، می خواهید وارد مشکلات خودتان کنید و سرشان را کلاه بگذارید ؟ دست شما رو شده است ! من چندین سال است که نوع برخورد مردم چالوس و نوشهر را با گیلانی ها می دانم .
در ازای الحاق رودسر و املش به استان خیالی شما ، چه چیزی به این دو شهر می رسد ؟
1- راهشان و فاصله شان تا مرکز استان جدید ( نوشهر یا چالوس ) که یک ساعت بیشتر می شود !!!!!!! بجای 70 کیلومتر می شود 130 کیلومتر .
2- فرهنگ و زبانشان هم که هیچ ربطی به نور و نوشهر و چالوس ندارد !!!!!! حداقل الان گیلک هستند و نام استانشان گیلان است و مرکز استانشان هم گیلک زبان اصیل است . چقدر مسخره است که یک فرد گیلک باشد و در یک استان به نام " ساحلی " باشد و مرکز استانشان هم یک فرهنگ دیگر داشته باشد در حالی که استانی با همان فرهنگ و نام ( گیلان ) الان وجود دارد .
3- شما چه تضمینی دارید که مثلا یک شهر مثل چالوس و نوشهر که هیچ تجربه ای در استان داری ندارند ، بتوانند بهتر از کلانشهر رشت به مردم رودسر و املش خدمت کنند ؟ اگر بعد از تشکیل استان جدیدتان مردم رودسر و املش ببینند که از چاله به چاه افتاده اند ، آیا راه بازگشتی است ؟ چه تضمینی هست که امکانات را عادلانه به املش و رودسر بدهید ؟
کاملا مشخص است .. . بعد از اولین سفر استانی آقای احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری اش به غرب مازندران وقتی فرمودند جمعیت منطقه و تعداد شهرهای غرب مازندران برای استان جدید کم می باشد ، تازه به فکر افتادید که بهترین راه این است که مردم شرق گیلان را با خود همراه کنید که البته توانستید چند مسئول ناآگاه را ( که فردای خود را نمی بییند ) با خود همراه کنید .
ایهالناس !! غرب مازندران با ساری مشکل دارد ... تنکابن و رامسر تا ساری 250 کیلومتر راه دارند با کلی ترافیک و شهرهای بدون کمربندی و 5-4 ساعت راه .... این مشکلات آنها چه ربطی به شرق گیلان دارد که دورترین شهرش یعنی چابکسر 105 کیلومتر تا رشت فاصله دارد با جاده های اتوبان فاصله رودسر و املش هم که تا رشت فقط یک ساعت است .......... برای رهایی از مشکلات خود با ساری ، پای رودسر و املش را وسط می کشید ؟؟؟ چرا تا چندسال پیش از سفر آقای احمدی نژاد این گونه صحبتها در شرق گیلان نبود ؟ ولی از قدیم این بحثها و مشکلات راه و فاصله تا ساری و تصادفات و هزینه و فرهنگ و زبان و .... همیشه در غرب مازندران بود .. وقتی یک چابکسری و کلاچایی و رودسری دهان باز می کند لهجه گیلکی اش کاملا مشخص است آن وقت بیاید در استانی که لهجه مردم نور و نوشهر و چالوس دقیقا مثل ساروی هاست ؟؟ حتی لهجه رامسری ها و تنکابنی ها هم گیلکی است . خدایی نیست ؟ کجای لهجه تنکابنی ها و رامسری ها به ساری شبیه است ؟ ( چیتی بایه / نایه / بوردمه سره / ناهار نخردمه نقی )
آقایان زرنگ غرب مازندرانی! شما با ساری مشکل دارید الکی سنگ مردم شرق گیلان را به سینه نزنید
اگر جمعیت ندارید اگر تعداد شهرهایتان کم است به خودتان مربوط است . چرا الکی دروغ می گویید!! . من همین جا دوباره اعلام می کنم که در باطن غرب مازندرانی ها خودشان را یک سر و گردن بالاتر از شرق گیلان می دانند و اگر مجبور نبودند هزارسال دیگر حاضر نبودند با رودسر و املش در یک اقلیم بگنجند .دو فردای دیگر هم که استان خیالی شان تشکیل شد ، هیچ اعتنایی به رودسر و املش نخواهند کرد . فقط مرکز استان خودشان باشند و از منابع و امکانات خبری نیست ! منابع رودسر و املش را هم به اسم خودشان خواهند زد .
آنچه شرط بلاغت بود بنده گفتم خواه پند بگیرید خواه نگیرید و به این صحبتها اعتنایی نکنید
حالا مردم شرق گیلان ( که گیلک هستید و فاصله تان تا رشت حداکثر 105 کیلومتر ) !! دوباره فکر کنید تا از چاله به چاه نیفتید . با بصیرت تصمیم بگیرید . به مسئولین شرق گیلانی هم توصیه می کنم یک بار دیگر تاریخ و گذشته ها را بررسی کنند تا اشتباه تاریخی غیر قابل جبران مرتکب نشوند
البته دلایل دیگری هم وجود دارد که این احتمال انجام این قبیل اقدامات زیرپوستی به صفر می رسد که از جمله آنها این است که :
1- همین الان استان گیلان بعد از قم کوچکترین استان کشور است . با کدام منطق وزارت کشور می آید و یک استان نیم وجبی را دوباره کوچکتر و اندازه مورچه می کند ؟
2- الحاق رامسر و تنکابن به استان گیلان بدلیل نزدیکی تا رشت و تشابهات فرهنگی خیلی به صرفه تر و عاقلانه تر است تا تشکیل یک استان جدید
3- هزینه های میلیاردتومانی تشکیل یک استان کوچک و نیم وجبی جدید ( درحالی که اصلا توجیه فنی و اقتصادی ندارد )
4- فعلا دولت آنقدر مشکلات دیگر دارد که وقتی برای این قبیل کارهای بیهوده و بی صرفه ندارد ( به قولی آن قدر صنم دارد که یاسمن داخلش گم است )
5- مگر مسئولین استان مازندران ( با آن شناختی که ما از ساروی ها داریم ) اجازه می دهند که تعداد پنج شهر!!!!!!!!!!! نور و نوشهر و چالوس و تنکابن و رامسر از آنها جدا شود ؟ آنها یک بار تجربه تفکیک استان گلستان را دارند و به این راحتی ها از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شوند )
6- مسئولین گیلانی هم بعید است اجازه دهند که استان به این کوچکی ، باز هم کوچکتر شود .
7- مگر برای تفکیک یک یا چند شهر فقط نظر مردم همان شهر یا مسئولین همان شهر مطرح است ؟ بقیه نمایندگان آن استان برگ چغندر هستند ؟
8- و دهها دلیل دیگر
پس نتیجه می گیریم تشکیل استان جدید و خیالی در شمال ایران ریشه در مشکلات مردم غرب مازندران دارد و هیچ ربطی به شرق گیلان که بغل گوش رشت هستند ندارد . لطفا پشت پرده ها را خوب ببینید ای مردم شرق گیلان !!!!!!!!!
واقعا جای تاسف دارد که برخی افراد نادان ( از هر شهری و استانی ) در بیانات خود در اینترنت به مسئولین گیلانی انگ ضعیف بودن و بی تعهدی می زنند . اصلا بنا را می گذاریم بر اینکه مسئولین گیلانی ضعیف هستند !!! این موضوع چه ربطی به غرب مازندرانی ها دارد ؟ مگر گیلان و مسئولینش دنبال تصاحب شهرهای شما هستند ؟ همین تعداد شهر گیلان برای ما کافی است . همان را اداره کنیم برای ما بس است . اصلا مسئولین گیلانی چه کار به غرب مازندران دارند ؟ آقایان محترم ! بروید مشکلتان را با مرکز استان خودتات حل کنید ما هیچ وقت دنبال رامسر و تنکابن نخواهیم بود .
مسئولین گیلانی برخلاف مسئولین اردبیلی و قزوینی که سالهاست چشم طمع به آستارا و تالش و منجیل و لوشان دارند و باعث ایجاد دعوا بین اقوام مختلف شده اند ، به دنبال خدمت هستند .
ضمن احترام به مردم شریف رامسر و تنکابن خواهش می کنیم اگر می توانند استان جدید خود را تا مرز گیلان ( پلیس راه چابکسر ) تشکیل دهند ما هیچ وقت خدای نکرده چشم طمع به رامسر و تنکابن نخواهیم داشت . مگر مسئولین گیلان و گیلانی ها بخیلند ؟ به فرض یک استان جدید کنار گیلان باشد .به ما چه ؟ فقط لطفا به شهرهای فعلی گیلان از جمله رودسر و املش کسی کاری نداشته باشد . ما هیچ وقت شروع کننده دعوا نبوده و نیستیم و کاری به مسائل و مشکلات داخلی شهرهای یک استان با مرکز استانشان نداریم و به قول سیاسیون این کار دخالت در امور داخلی یک استان دیگر تلقی می کنیم .
قبول دارم که در بین مسئولین گیلان افراد ضعیف هم هستند ولی مثل استانهای اردبیل و قزوین که دنبال تصاحب شهرهای گیلان هستند دنبال تصاحب رامسر و تنکابن نیستند . کدام مسئول گیلانی روز و شب پیگیر الحاق تنکابن و رامسر به گیلانه ؟ اگر چند نفر هم مثل آقای لاهوتی ( نماینده لنگرود ) این حرفها رو میزنند به گفته خودشون پاسخ به تهاجماتی است که به گیلان میشه و همه می دونیم فعلا و با توجه به وضع فعلی مملکت الحاق فلان شهر به فلان استان غیرممکنه و هر مسئولی هر حرفی می زنه فعلا باد هواست . . درصورتیکه از هر نظر رامسر و تنکابن به رشت شبیه تر و نزدیکترند ولی درست یا غلط فعلا این دو تا شهر مال مازندرانه . درست نیست که مسئولین گیلانی هم مثل اردبیلی ها و قزوینی ها همش بیانیه بدهند که فلان شهر مال ماست و پسش می گیریم و فلان و بهمان .
مهم اینه که هر مسئولی در هر استانی فقط به خدمت به مردم فکر کنه اصلا الان که گیلان از مازندران کوچکتره به نظر من از یک منظر که نگاه کنیم یک فرصته چون هر چه تعداد شهرها کمتر و وسعت استان کوچکتر باشه ، اداره اون هم راحت تره و رضایتمندی بالاتر .
به نظر من استانی مثل قم که فقط یک شهرستان داره از همه استانها کارش درست تره که این همه بدبختی و نارضایتی هم نداره ...
نکته مهم اینه که تمام این آشوبها و دعواها و بیانیه ها ، ریشه اش در مشکلات غرب مازندران با ساری است ( دوری راه 0- فرهنگ و ... ) اصلا" گیلانی ها و مسئولینشان چه کار دارند که رامسر و تنکابن مال کجاست ؟ این شهرها مشکلاتشان به گیلان ربطی نداره ولی متاسفانه بدلیل اینکه گیلان همجوار با مازندرانه مشکلات غرب مازندران داره دامن گیلان و بخصوص شرق گیلان رو هم می گیره و برخی صحبتها رو به گیلانی ها و مسئولینش یک جوری ربط میدن . گیلان و مسئولینش هیچ وقت دنبال تصاحب هیچ شهری مثل رامسر و تنکابن نیستند از اون طرف هم اجازه نمیدن یک وجب از خاکشون مورد تعرض قرار بگیره . مثل قضیه جنگ دوم صدام با آمریکا شده که صدام می گفت اگه آمریکا به عراق حمله کنه من جنگ رو به کشورهای دیگه می کشونم !! مشکل غرب مازندران با ساری دامن گیلان رو هم گرفته ... ایهاالناس ! غرب مازندران هیچ ربطی به گیلان نداره و مسئولین گیلانی هم بهشون ربطی نداره .
آقایان و مسئولین غرب مازندرانی ! تشریف ببرید مشکلتان را با ساری حل کنید و الکی گیلان و گیلانی را قاطی مشکلات خودتان نکنید . مشکل شما با ساری هیچ ربطی به ماها ندارد و ما دنبال کار خودمان هستیم و با شما و شهرهای شما هم هیچ کاری نداریم و اگر هم استان جدید شما تشکیل شد از الان تبیکات ویژه ما را بپذیرید نوش جانتان به ما چه ربطی داره ؟
هزار سال دیگر هم اجازه نمی دهیم املش و رودسر کاملا" گیلک زبان از استان گیلان جدا شود
یا علی مدد !!!!!!!!!! – سرباز کوچک سردار بزرگ جنگل- پنجشنبه 28 مرداد 1395-4:26
بسیار عالی و حرف دل تمام مردم گیلان زمین.
متاسفانه برخی نجیب زاده بودن و صداقت و درستی گیلانی ها را ب حساب بی عرضه گی میگذارند گویی در این مملکت هرکه دورو تر و چاپلوی تر و حیله باز تر باشد باعرضه است من یگ گیلکم و به افتخارات مردم گیل میبالم و وقتی در منابع مختلف از افتخاراتی که مردم گیل برای این مملکت بدست آورده اند میخانم خدارا بسیار شکر میکنم که در این مرزو بوم ب دنیا امده و ادامه حیات میدهم
گیلان همیشه سرزنده و پایدار باقی خواهد ماند وحتی یک سانت از خاک این سرزمین کم نخاهد شد مگراینکه از روی جسد منه گیلانی رد شوند.......
- پنجشنبه 12 ارديبهشت 1392-0:0
اون ... که این شهرها را از گیلان جدا کرد باید فکر این روزها را هم میکرد
- دوشنبه 15 آبان 1391-0:0
وقتی نظر دوستان تنکابنی رامسری را شنیدم احساس می کنم که جدایی غرب مازندران به صلاح نیست، ظاهرا دوستان مرکزیت استان، نام استاندار، نام استان، شهر زادگاه معاونان استان، زادگاه مدیران کل برایشان از اصل قضیه مهمتر است!!!! چه فکر می کردیم چه شد؟خدا پدر ساروی ها را بیامرزد!!!!!
- چهارشنبه 3 آبان 1391-0:0
هنوز کامنت چندروز پیش مارا از سانسور خارج نکردی.چرا؟ نمیدانم .
- شنبه 29 مهر 1391-0:0
استان شدن فقط به نفع تنکابنی هاست برای نوشهر و چالوسی های ساده دل مازنی متاسفم
- جمعه 28 مهر 1391-0:0
مازند نومه محترم .کامنتی چندروزپیش برای تنویر افکار عمومی گذاشته شد ولی متاسفانه شما کامنت مذکوررا سانسور کردیداصلا ازاین سایت وزین چنین انتظاری نداشتیم .لطفا مجددا کامنت مذکوررا مطالعه کرده وبخشی ازان که به طبع شما سازگار نیست راسانسور کنید ومابقی انرا منتشر کنید اگر منصف هستید حداقل برای جواب به برخی دوستان که جلوتر نوک دماغشان را نمیبینند
- جمعه 28 مهر 1391-0:0
نماینده شهرستانهای رودسر و املش :
طرح استان شدن شرق گیلان
و غرب مازندران به نفع مردم است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در وبلاگ استان جدید شرق گیلان و غرب مازندران
http://ostane-tonekabon.blogfa.com - شنبه 22 مهر 1391-0:0
اگر حرفهای شهروند تنکابنی درست باشد و تشکیل استان جدید در غرب مازندران نزدیک باشد ، آن وقت آقایان طاهایی و ابراهیمی باید پاسخگو باشند که چرا با الحاق تنکابن و رامسر به گیلان موافقت نکردند و کار را به جایی رساندند که ممکن است حتی نور را هم از دست بدهیم
- شنبه 22 مهر 1391-0:0
آقای رضاپور معلم عزیز، از شما هم به خاطر رد و بدل سوال و جواب هایی که این چند روز داشتیم و به خاطر وقتی که گذاشتید تشکر ویژه دارم. به فرموده امام عزیز: معلمی شغل انبیاست. خدا یار و نگهدار شما و همه معلمان عزیز این کشور عزیز و اسلامی مان باشد.
- جمعه 21 مهر 1391-0:0
سلام مجدد
از صمیم قلب برای همه ی شماعزیزان،آرزوی سعادت می کنم.خداحافظی غم انگیزی داشتی عزیز! البته غم انگیز برای ما. خواهش این جانب از همه ی اهالی غرب مازندران پرافتخار و ازجمله :همدیاران تنکابنی و رامسری مان وفاداری به نام و هویت "مازندران" است.من شخصی سیاسی نیستم.معلمی هستم عاشق ایران و به طبع ، عاشق مازندران و خواهان بهروزی آن.شماهم که به گفته ی خودتان به استانی شدن،
نزدیک شده اید.پیشاپیش مبارک باشد! چه از رامسر تا نور و چه تا قائمشهر ،اما حالا که احتمالا دارید به خواسته تان
می رسید،لطفایکپارچگی مازندران عزیزمان را باحفظ نامش پاسداری کنید و استان جدیدرا"مازندران غربی" نامگذاری نمایید.شاید اضافه شدن شرق گیلان وتغییرهویت این استان،خیانتی تاریخی درحق همه ی مازندرانیان باشد و شاید درصورت جدی بودن الحاق شرق گیلان به آن،برای جلوگیری از این مصیبت ،لازم باشد از اهالی محترم نور خواهش کنیم که برای پیوستن به این استان و مانع شدن از الحاق شرق گیلان به استان مذکوروبرای حفظ مازندرانی ماندن غرب مازندران تلاش بیش تری کنندواز همه ی عزیزان این قلمرو و ازجمله :تنکابنی ها و رامسری ها خواهان پاسداشت نیکی های مازندرانی مان هستم ودرپایان،گلایه مندی شدیدم را از تمرکزگرایی ظالمانه ی چند قرنی ساری -که عامل مهمی یا مهم ترین عامل این تجزیه طلبی هاست-اعلام نموده،از مردم شریف مازندران مرکزی یعنی مناطق آمل،بابل و قائمشهر می خواهم که به این تمرکزگرایی افراطی پایان داده،راه خلاصی منطقی را درپیش گیرند.تجربه ی چندسده ای مناطق ما نشان می دهد که بودن درکنارساری تقریبا همواره سودی یک طرفه برای طرف مقابل داشته است.به امید تشکیل استان "مازندران مرکزی " - جمعه 21 مهر 1391-0:0
دوست عزیزی که با نام دوست شرق و غرب استان کامنت گذاشتید . من پاسخ سؤال شما در جمله آخرتان را در کامنت قبلم دادم . به نظر شما عبارت « اهل چالوس » در جمله « من اهل چالوس و ساکن این شهر هستم » چه معنایی دارد ؟ اما حالا که آن سؤال را مجددا در جمله آخرتان مطرح نمودید و من مجددا مجبور به کامنت گذاشتن شدم لازم است که خطاب به دوست عزیز از دودانگه ساری هم مطلبی عرض کنم . دوست عزیزی که از دودانگه ساری کامنت گذاشتید . تعداد استانهایی که فرمودید این طور نیست ضمن این که اکثر مطالبی هم که در کامنت شما بیان شده همانند اکثر مطالب عزیزی که با نام دوست شرق و غرب استان کامنت گذاشته متأسفانه یا خوشبختانه تنها تکرار مکرراتی است که پاسخ آن تقریبا تا حدود زیادی در متن یادداشت پاسخ داده شده . ضمنا دوست عزیز من یادم نمی آید که در یادداشت یا کامنتم به کسی توهین کرده باشم اما ای کاش شما هم از آقای شمس ناتری همشهری عزیز ما که خوشبختانه برایشان احترام قائل هستید این جمله را بپذیرید که مخالفت با خواسته عمومی و به حق اکثریت قاطع و قریب به اتفاق مردم غرب استان و تحمیل نظر شما عزیزان در شرق استان به مردم عزیز غرب استان کار درستی نیست .
- جمعه 21 مهر 1391-0:0
ما اهالی شهرستانهای تنکابن و رامسر حمایت قاطع مان را از این یادداشت شیوا و همچنین از نویسنده محترم این یادداشت جناب آقای سجاد مقصودی اعلام میداریم.
- جمعه 21 مهر 1391-0:0
خود گویی وخود خندی عجب مرد هنرمندی اقای مقصودی شیربچه بیشه پاک مازندران.مثال معروفی است که ادم سگ گیر شود ولی جوگیر نشود. حداقل ازاقای شمس ناتری (که جز ء افتخارات مازندران است ومورد احترام بنده) یادبگیر که توهین با انتقاد فرق میکندوضمنا نسخه هایی که نوشتی کور میکند وشفانمیدهد قصد جواب به اقای مقصودی راندارم ولی نکاتی جهت اطلاع وتنویر افکار اعلام میدارم .----- درایران عزیزما ودر21 استان شهرهایی وجوددارند که حداقل 450 کیلومتر با مرکز استانشان فاصله دارند وبه لحاظ جمعیتی ووسعت وموقعیت سیاسی اجتماعی ومحرومیت حائز استان شدن هستند ایا انها تمایل به جدایی از استانشان رادارند؟ قبلا هم گفتم باید ریشه یابی کرد که چه کسانی اتش جدایی را به راه انداختند(گیلانی هایی رانده شده ازگیلان و خریدکلان زمینهای مردم مازندران را انجام داده وبعد دنبال جدایی برای کسب منافع رویایی به راه انداختند که نمونه این افراد در شهرک نمک ابرود شهراسر رامسر و..عمران مسکن بنیاد..از سال1379 هنوز مشغول ؟؟؟ میباشندکه البته اقای مقصودی در ان سال درچه سن ومشغول بازیهای کودکانه بودند) -----اما درمورد جدایی و الحاق بخشهایی ازگیلان باید بگویم که قبلا امام جمعه یکی ازشهرهای شرق گیلان خواستار جدایی شهرش ازگیلان وتشکیل استان جدید بود حالا خودش نماینده مقام معظم رهبری درگیلان شده که ان طرح جدایی را هم منتفی میداند------- درمورد الحاق به گیلان نیز نگاهی منصفانه به شهرهای غرب مازندران وشهرهای شرق گیلان بکنید ایا مازندران به شهرهای غربی استانش بیشتر رسیدگی کرده یا گیلان به شهرهای شرقیش که همسایگان مازندران هستند با نگاهی به وضعیت شهرها تعداد مراکز اموزشی دولتی وغیردولتی و بزرگترین پایانه صادراتی گل خاورمیانه در عباس اباد ودانشکده پرستاری رامسرعلوم پزشکی مازندران ودانشگاه علوم پزشکی مازندران واحد بین الملل دررامسر ومرکز اموزشی جهاد دانشگاهی در سلمانشهر ودانشگاه دولتی علوم دریایی نوشهرودانشگاه بین اللمل دانشگاه تربیت مدرس نورو مراکز اموزشی علمی وکاربردی ودانشگاه ازاد و....که در مناطق غربی مازندران به فاصله 90 کیلو متری از مرز گیلان به سمت ساری مستقر شده را باتعدادهمین مراکز ازمرز گیلان با مازندران به سمت رشت به فاصله 90 کیلومتری مقایسه کنید اگر منصف باشید که حتما اقرا ر خواهیدکرد که به غرب مازندران حداقل 20 برابر شرق گیلان رسیدگی شده است------اقای مقصودی ایا میدانید چه کسانی در زمانی که شمادوران کودکی خودراسپری میکردید سر پدران شمارا کلاه گذاشته وزمینهایشان رابه راحتی ازچنگشان در اوردند حالاتوطئه جدایی برای منافعشان میکنند وشما اب در اسیاب انها میریزید------اقای مقصودی به شما توصیه میکنم سری به نمک ابرود شرکت عمران مسکن شمال زده وتحقیق کنید که چه؟؟؟صورت میگیرد ومدیرانشان چه کسانی هستند؟
- جمعه 21 مهر 1391-0:0
سلام، آقای رضاپور اگر فقط مساله جمعیت بابل معیار مرکز استان شدن باشد نه مرکز جغرافیایی بودن، پس به پیشنهاد اولتان که استان شدن غرب مازندران به مرکزیت نوشهر و چالوس هم خدشه وارد است! زیرا تنکابن پرجمعیت ترین شهرستان غرب مازندران از محمودآباد تا نور است! گرچه بنده از اساس با پیشنهاد شما مخالفم و چنین چیزی تحقق پیدا نخواهد کرد! زیرا مازندران با 3 استان شدن تبدیل به یک شهرستان یا بهتر بگویم که در واقع به 1 حوزه انتخابیه از گلوگاه تا ساری می شود! و هر انسان عاقلی هم متوجه می شود که دولت هرگز با این پیشنهاد موافقت نخواهد نمود. اما در مورد مرکزیت تنکابن هم یک نکته را گوشزد می کنم: تنها شهرستانی که در 3 استان شمالی ایران یعنی گیلان، مازندران و گلستان سطح و درجه آن شهرستان و فرمانداری اش ویژه است، فقط تنکابن است. یعنی هم معاونت استانداری است و هم فرمانداری ویژه! و این یک امتیاز سیاسی برای تنکابن محسوب و تلقی می شود. طرح تفویض اختیار و اضافه شدن معاونت مالی و برنامه ریزی به فرمانداری های 20 گانه کشور هم از سوی وزارت کشور جهت تصویب به هیات محترم دولت فرستاده شد! حتی بابل شما هم که هر چه جمعیت هم داشته باشد یک فرمانداری معمولی است و از نظر سیاسی هیچ فرقی با شهرهای دیگر همچون فریدونکنار و نور و... ندارد! و گذاشتن اسامی من درآوردی همچون بابل کبیر، کلانشهر بابل و ... هیچ تاثیری بر ارتقاء سطح سیاسی بابل ندارد. این را قانون می گوید نه بنده! تازه در 3 استان شمالی ایران فقط یک کلانشهر داریم که به تصویب دولت و وزارت مسکن و شهرسازی هم رسیده است و آن هم کلانشهر رشت است. پس با نامگذاری، شهر بابل، کبیر و کلان نمی شود! در ضمن در منطقه ای هم که فرمانداری کل یا همان عنوان امروزی آن ویژه باشد، شهر دیگری که دارای فرمانداری معمولی باشد را به عنوان مرکز استان شدن انتخاب نخواهند نمود! شاهد مثالش هم سمنان، گرگان، قم و...است! اما در پایان جهت اطلاع همه کاربران محترم عرض می کنم که مساله استانی شدن غرب مازندران از نور تا رامسر به مراحل پایانی اش رسیده است. و پنجشنبه آخرین جلسه بررسی آن با حضور شوراهای اسلامی نور تا رامسر به میزبانی شورای اسلامی کلاردشت برگزار شد. در آن جلسه طرح توجیهی استان جدید برای آخرین بار و بدون تعیین مرکز استان و واگذاری تعیین مرکز آن به کارشناسان وزارت کشور! بررسی شد. و احتمالاً در هفته آتی هم جهت تصویب به هیأت محترم دولت ارسال خواهد شد. البته از ناحیه شرق گیلان هم تلاشهایی جهت الحاق به این استان می شود که باز کردن آن به صلاح نمی باشد. و احتمال حذف نور هم از سوی دولت در استان جدید بسیار محتمل است! در کشور هم مسولین کشوری از جمله آقای رحیم مشایی و دکتر حسینی وزیر تنکابنی اقتصاد و دارایی به این ندای به حقّ مردم محروم و مظلوم غرب مازندران لبیک گفتند. از تمامی مردم عزیز مازندران هم به خاطر میزبانی ای که از ما در این سالها داشته اند، تشکر و قدردانی و همچنین خداحافظی می نماییم. موفق و موید باشید.
- جمعه 21 مهر 1391-0:0
هدف چیزی بود که مدیر محترم مازندنومه آن را خذف و با سه نقطه نشان داده است. این دانشجوی محترم حقوق در جایی آن را گفته و خیلی خوب است که کامنت گذاران حدس بزنند و مازندنومه هم سانسور نکند. چیز بدی نیست که شایسته سانسور کردن باشد. آقای سجاد مقصودی بداند حتی غلط بودن یکی دو اطلاع از مشخصات فردی موجب غلط شدن تحلیل نمی شود. اصلاً تحلیل ربطی به اطلاعات فردی ندارد. این اطلاعات توسط دوستان آقای مقصودی به من رسید و من هم محض اطلاع خوانندگان آن را زدم توی کامنت. از بابت روشنگری آقای مقصودی متشکرم. با این وجود هنوز نمی دانیم ایشان اصالت مازندرانی دارند یا مهاجر هستند؟
- پنجشنبه 17 بهمن 1398-22:16
والاه
- پنجشنبه 20 مهر 1391-0:0
هه هه آملی ریکا خیلی زرنگی آفرین به هوشت. توی این وسط از آب گل آلود ماهی می گیری ها. به این می گن وسط دعوا نرخ تعیین کردن و همانند دعوای دو دزد بر سر تقسیم غنائم که دزد سومی می آید و همه غنایم را می برد. سجاد خان هم خوب حال اون دوست شرق و غرب رو گرفته ولی حالا خودمونیم همه حرفاش هم خیلی بی ربط نبوده و راه همانی است که اون گفته هر چند اطلاعاتش راجع به سجادخان غلط بوده. حالا بنشینید با خودتون حال بکنید و مرکز استان تعیین بکنید و اصلاً استاندار هم معین بکنید.
- پنجشنبه 20 مهر 1391-0:0
آقاى دوست شرق و غرب مازندران . اگر من کورکورانه از شهرم دفاع ميکردم اون وقت حق با تو بود . اى کاش مازندنومه آى پى من رو نشون بده تا به تو ثابت بشه که من آملى هستم . من مخلص تمام محمودآباديها و نوريها هستم اما اين يه واقعيتيه که با وجود اين که آمل و نور و محمودآباد در وسط استان هستند اما شهرهاى کوچيکى مثل محمود آباد و نور نميتونن مرکز استان بشن ولى آمل شهر بزرگيه و قدمت تاريخى هم داره و به تهران هم مرتبطه و همه جوره قابليت مرکز استان شدن داره و هم اين که تقريبا در وسط استانه و مرکز شدنش به اين بحثها خاتمه ميده .
- پنجشنبه 20 مهر 1391-0:0
دوست عزيزى که با نام دوست شرق و غرب استان مازندران كامنت گذاشتيد . ادبيات کامنت دوم شما کاملا احساسى است و مطالبى هم كه در كامنت اولتان بيان نموديد تقريبا تا حدود زيادى در متن يادداشت پاسخ داده شد و شما تنها تکرار مکررات نموديد و من نيازى به تکرار نمى بينم . اما لازم است بدانيد که بنده نه ترک هستم و نه ساکن رامسر . من اهل چالوس و ساکن اين شهر هستم . نميدانم که منبع اطلاعات شما کجاست اما همين که اطلاعاتى تا اين حد نادرست را به همين راحتى در مورد افراد مى نويسيد خود به خود منبع و صحت ساير حرفهايى هم که ميزنيد مورد ترديد قرار ميگيرد . هر نوع اطلاعات ديگرى که در مورد من خواستيد بگوييد خودم در اختيارتان قرار ميدهم ! من بنا به توصيه آقاى بهرامى که در چند کامنت قبل نوشتند قصد نداشتم که به کامنتها پاسخ دهم اما چون در مورد من اطلاعات غلط نوشته شد مجبور به نوشتن اين کامنت شدم .
- پنجشنبه 20 مهر 1391-0:0
با اطلاعاتی که از دانشجوی محترم حقوق به دستم رسید ایشان خوشبختانه دانشجوی نسبتاً قوی است و ترک زیان می باشد و در رامسر یا اطراف آن سکنی دارد... این دیدگاه نفرت آلود قطعاً آثارش را بر روی تحلیل ها تعصب آلود و از منطق دور شده اثرگذار است. نوری ها هم خودشان حق دارند به کامنت گذار بابلی الاصلی که خود را آملی جا زده جواب بدهند که نسبت به آنها تحقیر روا داشته است. اصلاً چرا باید از اهرم توهین و تحقیر استفاده کنیم. حرف منطقی را باید با منطق جواب بدهیم. مثلاً با امضاء آملی بنویسند که برای دوست دروغین شرق و غرب مازندران؟ چه کسی می تواند ثابت کند که این دوست واقعاًو حقیقتاً دروغین است؟ حتی یک کسی اگر به مطلب بنده نقد داشته باشد معلوم نیست دوست دروغین من باشد و این ادعا ریش در دیدگاه تحقیر کننده شخصیت افراد دارد که چندان مطلوب و انسانی نیست. نه تنها چالوس برادر تنکابن است و رامسر برادر تنکابن است بلکه با همه تنش هایی که بین برخی از بابلی ها و ساروی ها و برخی آلی ها با بابلی ها و برخی قائمشهری ها با ساروی ها و بایلی ها و برخی نوشهری ها با چالوسی ها و برخی اقراد این دو شهر با تنکابنی ها وجود دارد که چندان اختلاف مهمی نیستند، همه آنها واقعاً برادرند و باید در کمال صلح و صفا در کنار هم باشند. با طرح قضایای استقلال هم خودمان را فریب ندهیم و فقط دق دل خودمان را خالی نکنیم و مردم را گمراه نکنیم که این حرکات نتیجه ای ندارد. باید به فکر پیشرفت استان باشیم و به همه مسئولان فشار بیاوریم تا کار بیشتری برای استان بکنند و با قدرت از منافع استان دفاع بکنیم و برای حفظ ارزش های مادی و معنوی استان همانند انگشتان یک دست باشیم و درد استان را درمان کنیم. انشاءالله افراد با عرضه و توانمند از هر شهری بتوانند مصادر استان و کشور را در اختیار بگیرند و ما در آینده سهم بیشتری در هیات دولت و بزنگاههای مدیریتی در کشور داشته باشیم تا خدمات مازندرانی در کشور تابناک و جلوه گر شود.
- چهارشنبه 19 مهر 1391-0:0
در جواب تنکابنی:
مقدمه:
اولویت در پیشنهاد این جانب،تشکیل همزمان دو استان مازندرانی به نام های
"مازندران غربی" و "مازندران مرکزی" است.در غیر این صورت،استانی از رامسر تا قائمشهر به مرکزیت بابل و البته تقسیم درصدبالایی از
ادارات کل و مراکز مهم در غرب استان و آمل و باقی ماندن مرکز تامین اجتماعی و نمایشگاه بین المللی در قائمشهر اما قرارداشتن استانداری و بعضی از مرکزیت ها دربابل.
بعضی ازدلایل شایستگی بابل برای مرکزیت چنین استانی:
1-منطقه ی بابل(بابل،بابلسر و فریدونکنار) بیش از کل غرب استان جمعیت دارد.
2-بابل در وسط مازندران مرکز ی - که بیش ترین تراکم جمعیت استان را داراست-قرار دارد یعنی درشرق بابل ،منطقه ی پرجمعیت قائمشهر(و جویبار و سوادکوه) و درغرب بابل،منطقه ی پرجمعیت آمل(آمل و محمودآباد) قرار دارند و جمعیت مازندران مرکزی،نزدیک به 3 برابرجمعیت غرب استان است.
3-بابل،بزرگ ترین و پرجمعیت ترین شهر وپرجمعیت ترین و مهم ترین شهرستان این مناطق و حتی دوبرابر مجموعه ی نوشهروچالوس و تقریبا 3یا 4برابرتنکابن است.
4-بیش ترین تعدادشهرستان های
این محدوده ،در مازندران مرکزی قراردارند که
بابل ،حلقه ی اتصال این شهرستان هاست: بابل ،حلقه ی اتصال مناطق آمل وقائمشهر است که با منطقه ی بابل،مجموعا 8 شهرستان را در بر می گیرد درحالی که کل غرب استان از رامسر تا نور،6 شهرستان بیش تر ندارد(ضمنا جدا کردن محمودآباد از آمل و واگذاری آن به غرب استان، تقلبی برای بزرگ تر نشان دادن غرب مازندران است ولی محمودآباد بلکه حتی نور
با آمل
پیوندبیش تری دارد تا با غرب استان.)
در جواب چالوسی:
شما حق دارید از تمرکزگرایی ظالمانه ی ساری دلخور باشید.ما هم دلخوریم و استان
جداگانه ای می خواهیم اما این چه ربطی به مازندرانی بودنمان دارد؟چالوسی جان!
مازندران مادر ماست.فرزند،مستقل
می شود و تشکیل خانواده می دهد ولی به مادرش هم وفاد ار می ماند.به خواست خدا،
مازندران جدیدی می سازیم یا دو مازندران جدید:
مازندران غربی و مازندران مرکزی.
تنکابن و رامسر عزیزان ماهستند و درگذشته به درخواست خودشان به مازندران ملحق شدند وبه این ترتیب ،از ستم حاکمان ظالم گیلانی خلاص شدند ولی اگر دیگر خودشان را مازندرانی نمی دانند،حق تجزیه ی هویتی مازندران را
هم ندارند.استان جدید ی می خواهند؟
چه اشکالی دارد ؟ ما هم می خواهیم ولی یادمان نمی رودکه مازندرانی هستیم یعنی اهل سرزمین افتخارات. - چهارشنبه 19 مهر 1391-0:0
برای دوست دروغین شرق و غرب مازندران که کامنت گذاشته و شهر کوچیکی مثل نور رو رقیب آمل برای مرکز استان شدن دونسته متأسفم . همین یک جمله اش نشون میده که بویی از منطق نبرده . اگه مرحوم آیت الله روحانی نتونستند بابل رو مرکز کنند به خاطر این بود که اون موقع گلستان هم جزء مازندران بود و اگه مرکز استان از ساری به شهری غربی تر منتقل میشد گلستانی ها اعتراض میکردند . اما الآن درسته که آمل و نور و محمود آباد در وسط استان قرار دارند اما شهرهای کوچیکی مثل محمود آباد و نور که نمیتونند مرکز استان مازندران بشند . اما آمل هم تقریبا در وسط استانه و هم این که شهر بزرگیه و همه جوره قابلیت مرکز استان شدنو داره . اگه آمل مرکز استان بشه تمام این سرو صداها تموم میشه . باور کنید که من از شهرم کورکورانه دفاع نمیکنم ولی این حرفش بهم برخورد .
- چهارشنبه 19 مهر 1391-0:0
جناب مازنی و رضاپور و... کی گفته که کسی حق ندارد نوشهر و چالوس مازنى را از مازندران جدا کند؟! ما خودمان اراده کردیم از شما و مازندران شما، جدا شویم. مازندران شما چه خیری برای نوشهر و چالوس با ماندن مان در مازندران داره؟ شما هم هی مساله را گیلک و مازنی نکنید. چالوس و تنکابن در یک منطقه زندگی می کنند و مشکلات و فرهنگ شان هم مشترک است. شما چی متوجه می شوید که ما از دست مازندران چه می کشیم! این همه تبعیض؛ عدم رسیدگی به منطقه غرب؛ بعد مسافت، بدبختی؛ بیچارگی و ...! خواهشا هی نگید چالوس مازنی است و باید در مازندران بماند و تنکابن گیلک است و باید به گیلان بپیوندد! ما مردمان غرب مازندران مجموعا؛ چه تنکابن و رامسر و چه نوشهر و چالوس با هم برادر و متحد و یکدل هستیم و ان شاء الله با همدلی و این اتحاد یکپارچه, غرب استان را استان جدید خواهیم نمود و برای همیشه از دست مازندران نیز نجات پیدا خواهیم نمود. ما تصمیم خود را برای همیشه گرفته ایم. ما غرب استانی ها بهتر می دانیم که چه کار کنیم و شما نیز بهتر است برای ما برنامه نریزید. صلاح خویش خسروان دانند! از آقا سجاد عزیز این همشهری چالوسی ام هم به جهت این مقاله زیبا که درد دل همه چالوسی ها و غرب استانی ها بود تشکر میکنم
- چهارشنبه 19 مهر 1391-0:0
جناب مازني يا جناب بابلي همه اسامي كه نام برديد مستقلا بخش هاي شهرستان ساري بودند.يعني بابل شما هم زماني جزو ساري بود.به اين بحث ها اعتقادي ندارم بخاطر اينكه سارويم ولي جهت اطلاع شما عنوان كردم.
- چهارشنبه 19 مهر 1391-0:0
برادر رضاپور همچنان منتظر پاسخ به سوال اولم هستم! دلیل مرکز استان شدن بابل با وجود شهر مرکز جغرافیایی آمل و نور، در استان جدید پیشنهادی شما از رامسر تا قائمشهر! نمی دانم که چرا از جواب سوالم طفره می روید؟! نکنه .....!
- چهارشنبه 19 مهر 1391-0:0
حرف آقاى رضا پور رو در مورد اين که منطقه بابل شامل بابل و بابلسر و فريدونکناره قبول دارم . اگه مناطق مازندران رو تقسيم بندى کنيم به ترتيب از شرق به غرب ميشه : 1 . مطقه بهشهر شامل شهرستانهاى بهشهر و نکا و گلوگاه 2 . منطقه سارى شامل شهرستانهاى سارى و مياندورود 3 . منطقه قائمشهر شامل شهرستانهاى قائمشهر و سوادکوه و جويبار 4 . منطقه بابل شامل شهرستانهاى بابل و بابلسر و فريدونکنار 5 . منطقه آمل شامل شهرستانهاى آمل و نور محمود آباد 6 . منطقه شهرستانهاى نوشهر و چالوس 7 . منطقه شهرستان عباس آباد که يه حالت بينابين مازندرانى گيلانى داره 8 . منطقه تنکابن و رامسر که گيلانى زبانند و فاصله شان هم به رشت نزديکتر است و خودشان هم اصرار بر الحاق به گيلان دارند و به نظر من هم بهتر است که به گيلان ملحق شوند چون مازنى نيستند و اصرارى هم نيست مازنى باشند . البته در مورد الحاق يا عدم الحاق شهرستان عباس آباد به گيلان بايد کار کارشناسى صورت بگيرد . اما شکى نيست که کسى حق ندارد نوشهر و چالوس مازنى را از مازندران جدا کند .
- سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
احسنت به كامنت دوست شرق و غرب مازندران.
- سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
سلام و عرض ادب به همه ی شما و بویژه به شهروند عزیز تنکابنی.
به نظرم سخنانم واضح بود وچندان نیازی به توضیح نیست.ضمنا قلمرو تقسیمات سیاسی در تاریخ بارها تغییرکرده است.این که زمانی مثلا نوشهر و چالوس فعلی جزء تنکابن بودند،دلیل جامعی برای بحث ما نیست تقریبا مانند این که کاشان زمانی جزء مازندران بود ویا تقریبا مانند این که مثلا دربعضی موارد مثل منطقه ی نفتی،تنکابن جزء چالوس است و منابع طبیعی نوشهر،تنکابن را زیر نظر دارد.مهم این است که نوشهر و چالوس بلکه حتی
عباس آباد،دارای فرهنگ مازندرانی اند و اگر قرار است استانی جدید تشکیل شود،اولویت دادن به هویت و نام "مازندران" برای آن ، حق طبیعی آن مردم شریف است و این جانب هم به عنوان فردی مازندرانی حق دارم از نام و هویت مازندران عزیز م دفاع کنم.
به قول رفقای شما:واگذاری تنکابن به مازندران از اول اشتباه بود واین در حالی ست که الحاق تنکابن به مازندران با خواست مردم آن سامان انجام شد و باعث راحتی ایشان از شر حاکمان ستمگر گیلانی گردید اما حالا چرا باید این اشتباه را دوباره تکرار کنیم و شرق گیلان را باغرب مازندران مخلوط کنیم تا استانی بسازیم که نه مازندرانی باشد ونه گیلانی؟!!!
از شما انتظارزیادی ندارم- جزاین که امیدوار باشم حق چندین دهه همدیاربودن را به جا آوریدولی از مردم عباس آباد تا سمت شرق تقاضامند اولویت دادن به نام وهویت
"مازندران عزیزمان" در استان احتمالی آینده هستم.
با تشکر از لطف شما و همه عزیزان به ویژه همولایتی های تنکابنی که بعضی هایشان این روزها به دلیل تب و تاب درخواست استان جدید
و یادآوری تمرکزگرایی ظالمانه ی ساری،یادشان رفته است که مازندرانی اند.ماکه دوستتان داریم. - سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
آقایی که به دروغ میگی دوست شرق و غرب مازندرانی .. ما مردم رامسر و تنکابن میخوایم به گیلان ملحق بشیم . اگه باور ندارین میتونین از مردم نظر سنجی کنین . ما میخوایم به گیلان ملحق بشیم نه فقط به خاطر این که زبونمون گیلانیه بلکه هم به خاطر همین و هم به خاطر این که فاصله ما تا رشت کجا و تا ساری کجا . شما هم لطفا تو کار ما دخالت نکن و برای ما تعیین تکلیف نکن . ما خودمون صلاح خودمون رو میدونیم .
- سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
از تلاش شما برای مدلل کردن درخواست جدایی از استان باید تقدیر کرد ولی این مقدار استدلال و مقایسه برای جدایی شدن کافی نیست و شبیه زور زدن و سر و صدا کردن برای گرفتن امتیاز است. من همین هفته گذشته به رشت رفتم و میزان رونق و آبادانی و امکاناتی که در شهرهای غرب استان دیدم در شرق باید حسرت آنها را بخوریم. ظاهراً در مورد راه حل های اولیه که مبتنی بر مرکزیت استان در تنکابن، چالوس یا نوشهر بود خود شما هم به نتیجه بخش بودن آن نا امید هستید و با ارائه راه حل های دیگر دور آن را خط کشیدید و با استاندار همراه شدید که تشکیل استان جدید در غرب استان غیر ممکن است و اگر قابل پذیرش باشد، در این صورت شاید اولویت با گنبد در استان گلستان باشد که هم شهر بزرگتر و پر جمعیت تری است و هم شهرهای اطراف آن قابلیت بالایی برای طرح مسئله استان جدید را دارند. یا مثلاً قابلیت کاشان (در استان اصفهان) و سبزوار (در استان خراسان رضوی) و بهبهان (در استان خوزستان) و دزفول (ذر استان خوزستان) و زابل (در استان سیستان و بلوچستان) و کازرون (در استان فارس) و ... در گرفتن امتیاز استقلال و تبدیل شدن به مرکز استان جدید به مراتب بیشتر و ارجح تر از غرب استان ما هستند. به هر حال شما و کل دوستان پیگیر در این امر نیک می دانید به غیر از فشارهای سیاسی راهی منطقی و قاونی برای رسیدن به مقصود وجود ندارد و خود شما هم احتمالاً به این نتیجه رسیده اید ولی مستقیماً به صلاح شما نبود که به روی خود بیاورید و آن را شجاعانه بیان کنید. در مورد پیشنهادات جدید یک دور باطلی را دارید مطرح می کنید. انتقال مرکز استان از شهر مستقر (ساری) به شهر جدید تالی فاسد بسیار زیادی دارد که علیرغم وجود ساری در شرایط و موضع ضعف (از نظر نیرو و توان دفاع از خود) در زمانی نه چندان دور با وجود و حضور قدرت بلامنازعی همانند مرحوم آیت الله روحانی (به عنوان معتمد حضرت امام (ره) و نماینده قدرتمند ایشان در استان) و اصرار و تعصب ایشان روی این مسئله، پیگیری های متعصبانه ایشان هم هرگز قابلیت طرح پیدا نکرد. آمل هم خصلت قبیله ای دارد و بافت و فضای فکری حاکم بر آن این اجازه کار را برای پیگیری این موضوع نمی دهد و با رقبای بسیار قوی و قدری همانند بابل در شرق و نور در غرب خود رو به رو است که خود به خود فقط انرژی های استان را به سمت تفرقه و تشتت هدایت خواهد کرد و نتیجه ای جز هدر دادن و تلف کردن وقت در بر نخواهد داشت. الحاق شهرستان های تنکابن و رامسر به گیلان هم به همین سادگی ها نیست. حتی الحاق بخش های کوچکی از یک شهرستان به استان های دیگر آنقدر با مقاومت های بالایی همراه است که این پیشنهاد سوم شما شبیه قهر کردن بچه ها می باشد و فکر اساسی و عقلایی در پشت آن نهفته نیست. کلی گویی در مورد اینکه باقی ماندن رامسر و تنکابن در مازندران با هیچ منطقی سازگار نیست از یک نویسنده مدعی علم نظیر جنابعالی با امضاء دانشجوی حقوق جالب نیست و باید عرض شود که در بسیاری از استان های ما گویش های متنوعی وجود دارد که اگر قرار باشد به خاطر گویش به استان همسایه بپیوندند باید جغرافیای سیاسی ایران را بالکل تغییر داد و نقشه استان بندی را از نو مطالعه کرد. کاش بحث جدیدی را مطرح می کردید که مثلاً بر روی تشکیل ایالت های چهار یا پنج گانه در کشور کار شود و با حفظ مراکز فعلی استان ها امورات کلی کشوری به صورت ایالتی اداره شود و هر ایالتی توان مدیریتی مستقل را برای خود از نظر اقتصادی و فرهنگی در ذیل کشور واحد تجربه کند تا قطب های فرهنگی در داخل ایالت ها انسجام بیشتری پیدا کنند. به هر حال موضوع تقسیمات کشوری از پیچیدگی های خاصی برخوردار است که مسئولان به هیچ وجه نباید با آن به صورت احساسی و تحت تاثیر پیگیری این و آن و تمایلات و تفکرات احساساتی این گروه و آن گروه برخورد نمایند.
- سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
جناب آقای رضاپور سلام و عرض ادب، حل مشکلات مردمان جای جای و نقطه نطقه مازندران بلکه دورافتاده ترین نقطه ایران اسلامی برای اهالی فهیم و زحمتکش تنکابن مهم می باشد. بلکه بحث بر سر این مسئله استکه ما غرب استانی ها نمی توانیم و چنین حقی را نیز نداریم که برای شرق مازندران نسخه بپیچیم! خود شرق مازندران دارای آنقدر نخبه و کارشناس است که بی نیاز از غرب استان باشد، همچنین همین مساله درباره غرب استان صادق است! اما شما به سوال حقیر پاسخی ندادید و من دوباره سوالم را تکرار می کنم:
بر فرض محال که پیشنهاد شما « استان شدن رامسر تا قائمشهر » تصویب شود، به چه دلیل باید بابل که در منتهی الیه شرقی استان توهمی شما قرار داره مرکز شود؟! چرا نباید یک شهر بینابین که دسترسی همه شهرها به آن یکسان و آسان است، مرکز استان شود؟! به عنوان مثال چرا نباید آمل و یا نور مرکز استان پیشنهادی شما شود؟ چرا فقط بابل ؟!!!
سوال دوم بنده از شما این است : شما می فرمائید که هرگز نیازی به این نیست که مناطقی از شرق گیلان به آن « غرب استان » اضافه شود تا دو دستگی قومی و گویشی وفرهنگی ،جزء مشکلات استان جدید گردد. سوال در این استکه چطور به زعم و گمان جنابعالی، در صورت الحاق بخشهایی از شرق گیلان به بخشهایی از غرب مازندران و تشکیل استان جدید، دو دستگی و مشکلاتی برای استان جدید پیش خواهد آمد! ولی مدتهاست که 2 شهرستان گیلک زبان تنکابن و رامسر در همسایگی 2 شهرستان مازنی زبان چالوس و نوشهر با همدلی و صمیمیت زندگی می کنند ولی هرگز دچار اندک مشکلی نیز نشدند؟! نه تنها دچار مشکل نشدند بلکه با اتحاد و همدلی این دو قوم گیلک و مازنی، خواهان جدایی از مازندران و تشکیل استان جدید هستند! به عنوان مثال عرض می کنم که نویسنده همین یادداشت یعنی آقای آقا سجاد مقصودی نیز چالوسی می باشند. منتظر پاسخ شما هستم.
اما شما فرمودید که دلیل اینکه ما تنکابنی ها خواهان الحاق شرق گیلان « شهرستانهای رودسر و املش » به غرب مازندران « نوشهر تا رامسر » هستیم این استکه تنکابن مرکز استان جدید شود! بنده در پاسخ شما عرض می کنم که 3 دلیل دارد:
1- ما به دنبال احیای محال ثلاث شمالی هستیم. منطقه ای که در سالیان نه چندان دور ، از رودسر تا نوشهر را در بر می گرفت و تحت عنوان یک شهرستان واحد یعنی تنکابن و جدای از مازندران و گیلان و به مرکزیت تنکابن اداره می گشتند! که تاریخ آن موجود است. و بعدها رودسر و املش از تنکابن جدا و خود تبدیل به شهرستان شدند. به تدریج نوشهر و چالوس هم جدا شدند. همچنین رامسر و عباس آباد هم تبدیل به شهرستان مستقل شدند.
2- منطقه شرق گیلان هم به تصریح خودشان همچون غرب مازندران مورد بی مهری و تبعیض مرکز نشینان واقع شدند. لذا در این استان جدید آنها هم از محرومیت و تبعیض نجات پیدا خواهند نمود.
3- سومین دلیل درخواست خود اهالی و مسولان شرق گیلان است. بطوری که شورای اسلامی برخی از شهرهای شرق گیلان جهت الحاق به استان جدید در غرب مازندران اقدام به نوشتن نامه و درخواست کتبی نمودند. حتی جناب آقای رهبری املشی نماینده محترم شهرستانهای رودسر و املش و همچنین رئیس مجمع نمایندگان استان گیلان، شخصاً از این موضوع حمایت جدی و قاطع نمودند و پیگیر این موضوع شدند!
حالا به نظر شما هدف ما فقط مرکزیت تنکابن بوده است؟! برادر عزیز ، برای ما استان شدن در اولویت است. اگر دولت محترم نظرش بر مرکزیت رامسر یا چالوس و...باشد ما تابع قانون و تقسیمات کشوری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوده، هستیم و به فضل الهی خواهیم بود.
دوست عزیز ، همه ما ایرانی هستیم و اینگونه سخنان که فلان شهر در فلان منطقه ذوب می شود حرفی غیر منطقی و دغدغه ای بی مورد می باشد. زیرا نمونه اش خود تنکابن و رامسر استکه با آنکه سالیان زیادی از گیلان جدا و ملحق به مازندران شدند، ولی هرگز اصالت خود را فراموش ننموده و مازنی نشدند! و یا همچون بندرگز ، دماوند و فیروزکوه که جزو استان گلستان و تهران شدند ولی همچنان مازنی زبانند! در پایان باز هم از سعه صدر و وسعت نظر مدیریت محترم سایت مازندنومه در انتشار تمامی کامنتها بدون در نظر گرفتن هرگونه اختلاف سلیقه ای کمال تقدیر و تشکر را دارم. موفق و موید باشید. / یاعلی - سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
سؤال این است که غرب استانی ها چگونه باید به شما بگویند که افتخارات و تاریخ تان ارزانی خودتان ؛ ما را به حال خودمان بگذارید .
جناب آقای مقصودی، مگر چالوسی ها ، تنکابنی ها و ... تاریخ و افتخارات ندارند؟ تاریخ یک کشور را همه مردمان آن کشور می سازند و تاریخ یک استان را نیز همچنین.
خوب شد در یادداشت خود ذکر کردید که ایرانی هستید.... - سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
تاریخ تنکابن (غرب مازندران)
تنکابن امروز شاید به یک شهرستان اطلاق میشود که بیش از چند شهر کوچک در اطراف خود ندارد اما تاریخ روشن آن میتواند رهآوردی را همراه داشته باشد که تاکنون کسی به آن فکر نکرده است. لذا نگاهی کوتاه به شکلگیری تنکابن میتواند بسیاری از ابهامات را برطرف کند. تنکا از هزار سال پیش در قلهای از کوههای منطقه بهصورت قلعهای اظهار وجود میکرد که به نوشته اولیاء الله آملی در سال ۷۸۹ ه.ق در اثر جنگ به آتش کشیده شد و بعد از آن در پایین همان قلعه شهری از نو بنا گردید که آنرا تنکابن خواندند این شهر بعدها بلده و اندکی بعد در کنار آن شهری پا گرفت که خرمآباد نام گرفت، سالها این مناطق مقر فرمانروائی علویان بوده و هر بار که مردم ساری و گرگان علویان را از حکومت خلع میکردند به روایت تاریخ گیلان و دیلمستان مرعشی که از جنگجویان و مورخین علویان محسوب میشود، با دلاوریها و پایمردیهای مردم تنکابن و دیلمیان بازپس گرفته و مجدداً علویان را حاکمیت بخشیدهاند. و باز هم به روایت بسیاری از تواریخ همان دوره تنکابن خاک گیلان بوده و حدود حاکمیت آن از شرق به رودخانه علمده (رویان) که مرز مشترک نور و کجور، از غرب به هوسم (رودسر فعلی) از جنوب به رودبار محمدزمانی، الموت، طالقان در قزوین و از شمال به دریای خزر محدود بود و این وضعیت تا دوره آغا محمدخان قاجار به نحوی که خواهد آمد، ادامه داشت و تنکابن به مرکزیت خرمآباد حاکمنشین و از دوران قاجار بهصورت فرمانداری اظهار وجود کرده است. حدود سالهای ۱۱۷۶ تا ۱۱۸۸ ه. ق. شخصی بهنام مهدی بیک خلعتبری از اهالی همین منطقه توسط کریمخان زند به حکومت تنکابن منصوب گردید. با مرگ کریمخان و یورش آغا محمدخان و برقراری حکومت قاجار، آغا محمدخان به سمت گیلان تاخت تا هدایت خان حاکم گیلان را که از پرداخت مالیات به حکومت مرکزی خودداری میکرد گوشمالی دهد. مهدی بیک با سیاست و کیاستی که داشت و میدانست آب رفته به جوی باز نمیگردد به استقبال شاه قاجار رفت و در رکاب او جهت سرکوبی هدایت خان به گیلان لشگر کشید و هدایت خان از حکومت خلع و کشته شد و چون مردم گیلان کینه مهدی بیک را به دل گرفته بودند به خواست مهدی بیک و حکم شاه قاجار بخش رودسر تا رویان از گیلان منتزع و بنام محال ثلاث زیر نظر حاکم تنکابن به امورات رسیدگی میشد که شرح تفصیلی ان در نوشتاری به قلم نویسنده این سطور تحت عنوان «آبادگران تاریخ معاصر» به رشته تحریر درآمده که انشااله به زودی به زیور چاپ آراسته خواهد شد.
بایددانست که در سال ۱۳۲۶ ه. ق برابر با ۱۲۸۷ خورشیدی به خاطر ظلم و ستم و حکومت استبدادی محمدعلی شاه قاجار سپهدار تنکابنی (نتیجه مهدیبیک) که میدید مردم در اثر جنگهای مدام و حضور نیروهای بیگانه و قحطسالی در تنگدستی و درماندگی از گرسنگی در کوچهها و خیابانها میمیرند و محمدعلی شاه حاضر به پذیرش مشروطه نیست و قدرت بیرون کردن قوای بیگانه را از ایران ندارد تبریز محل ماموریتش را ترک و به زادگاه خود تنکابن میآید و مشروطهخواهان و دلاوران تنکابنی دورش را میگیرند و مردم گیلان او را فرامیخوانند تا رهبریت مشروطه را بهعهده بگیرد و دلاوران آذربایجان و بختیاری به او میپیوندند و به تهران حمله میکند و با وجودی که روس و انگلیس متفقاً از حکومت قاجار پشتیبانی میکردند محمدعلی شاه را خلع و حکومت مشروطه برقرار میشود و تنکابن بهعنوان مرکز جنبش مشروطیت در تاریخ بیادگار میماند.
سخن کوتاه که تنکابن فعلی در دوره قاجار شهسوارک خوانده میشد و بخاطر کینهای که رضاخان از روی حسادت به خاندان خلعتبری بهخصوص سپهسالار تنکابنی (محمدولیخان خلعتبری) داشت و خرمآباد یا تنکابن سالیان دراز مقر حکومت این خاندان بود، در سال ۱۳۰۹ شهسوارک را آباد نام شهسوار بر آن نشست و مرکزیت تنکابن به شهسوار منتقل گردید و این تنها یک موضوع سیاسی بود که توسط رضاخان اعمال شد و بعد از انقلاب نیز به قصد بازیابی عظمت تاریخی تنکابن و یا هر مسئله دیگر که قصد ورود به آنرا نداریم، نام تنکابن روی شهسوار سایه افکند!
گرچه در سال ۱۳۲۰ رودسر از مازندران جدا و به گیلان ملحق گردید اما تا سال ۱۳۳۸ که به شهرستان ارتقاء یافت همچنان به تنکابن تعلق داشت و امورات آن در این شهرستان انجام میگرفت. در سال ۱۳۲۵ نوشهر با ارتقای به شهرستان از تنکابن منتزع شد. و چالوس و کلاردشت در محدوده آن قرار گرفت و رامسر نیز در سال ۱۳۸۵ و عباسآباد در سال ۱۳۸۸ که بخش کوچکی از تنکابن بود جدائی خود را اعلام کرد.
چرا ساری مرکز استان شد؟!
تنکابن همپا و همزمان با رشت، ساری و گرگان در تاریخ ۱۹/۱۰/۱۳۱۶ حائز ترفیع شهرستان گردیده است.
بی شک از بسیاری جهات چه از نظر جمعیتی و چه از نظر آبادی ساری یا رشت ارجعیتی نسبت به تنکابن آن روز نداشتند و آنچه باعث انتخاب ساری به مرکزیت استان دوم گردید فاصله شهرهای استان نسبت به ساری بود، آنروزها سمنان، گرگان، ترکمنصحرا، گنبد، مراوهتپه و... از این سو رودسر، اشکورات، چالوس، کلاردشت و ... همه خاک استان دوم محسوب میشدند، لذا حد میانه این فواصل باعث انتخاب ساری بهعنوان مرکز استان مازندران یا استان دوم کشور شد و همانطور که دیدیم سمنان پس از چندی فرمانداری کل و بعد به استان تبدیل شد و پس از آن هم گرگان با نام استان جدیدی بنام گلستان اظهار وجود کرد و خط مرزی چندانی با ساری ندارد. اگر نگاهی گذرا به طبقهبندی شهرستانها نسبت به تنکابن بیندازیم خواهیم دید که بندرانزلی بهعنوان یک بندرگاه مهم که مرکز تجارت آسیایمیانه و اروپا بود و روسها برای تسلط به گیلان تمام تشکیلات و تأسیسات خود را در آنجا بنا نهاد بودند اما هفت سال بعد از تنکابن در سال ۱۳۲۳ عنوان شهرستان را گرفته است و در همان سال هشتپر (طوالش) و فومن نیز همزمان این امتیاز را کسب نمودهاند و شهرهای بزرگی چون لاهیجان در سال ۱۳۲۴ حائز اهمیت دیده شده است و از شهرهای مازندران بابل قدیمیترین شهر (بارفروش) در سال ۱۳۲۲ یعنی ۶ سال بعد از تنکابن ارتقای شهرستان یافته است و آمل در ۱۳۲۵ قائمشهر ۱۳۲۴ بهشهر ۱۳۳۳ این عناوین را کسب کردهاند و امروز تنکابن (غرب مازندران) و شهرستانهای قدیمی مثل نوشهر را در خود جای داده که در سال ۱۳۲۵ عنوان شهرستان را دارا است و نور در سال ۱۳۳۹ این افتخار را دارد. تمامی غرب مازندران از پتانسیل و استعدادهای طبیعی و خدادادی و مردمی با تفکر و فرهنگ بالا برخوردار است و این سوال پیش میآید که چرا غرب استان با داشتن ۲ فرودگاه با کشش بالای پروازی، دارا بودن معاونت جنگلداری و سر جنگلداری کل، معاونت کل امور مالیاتی، معاونت دفتر فنی استانداری، داشتن دانشگاههای متعدد در رشتههای مختلف، قهرمانان متعدد در رشتههای مختلف ورزشی مهمتر از همه حدود ۲۶۲۰ شهید بزرگوار از یادگاران گرامی دوران دفاع مقدس که شهیدان بزرگواری چون شهید شیرودی و خلعتبری، شریفدینی و ابراهیمیها و... را در کارنامه افتخارات خود دارد، ۶۹۸۰ جانباز که اکثر آنها بالای پنجاه درصد جانبازی را دارند و ۵۴۸ آزاده سرافراز این خطه از شمال کشور، از افتخارات غرب مازندران (تنکابن) است. از گذشته تاکنون بهطور سرانگشتی و به تحقیق بیش از ۳۸۰ نفر فقیه و عالم و روحانی، تاریخ نگار فرهیخته و اهل قلم و روزنامهنگار از بعد از انقلاب مشروطیت در تنکابن (غرب مازندران) حضور داشته و در سیاست کلان کشوری حضور و حدود سیصد و چهل نفر از آنان دارای تألیفات و رسالات دینی و فقه و اصول و شاعران بنام و عالمان دین بودهاند مثل علامه محمدبنسلیمان تنکابنی با بیش از ۲۴۰ جلد کتاب با عناوین مختلف * محمدتقی فلسفی تنکابنی سخنور نامی ایران با ۲۸ جلد و ۱۵ عنوان کتاب * محمدسراب تنکابنی با ۲۸ عنوان رساله و کتاب در امور دینی و نجوم و فلسفه و آداب * محمدکاظم تنکابنی با ۱۱ عنوان کتاب و رساله*محمدمهدی موسوی تنکابنی با ۵۵ عنوان کتاب و رساله و مسائل دینی و بسیاری دیگر از سلحشوران کشوری و لشگری و فرهیختگان کنونی که در رأس امور هستند و مشخصاً با پسوند تنکابنی، کجوری، نوری، کلاردشتی شناخته میشوند. - سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
یه سوال
تا حالا فکر کردین!
مازندران چقدر پهناور است که شما اون رو غربی و شرقی میدونید؟ - سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
جناب آقای رضاپور سلام و عرض ادب، حل مشکلات مردمان جای جای و نقطه نطقه مازندران بلکه دورافتاده ترین نقطه ایران اسلامی برای اهالی فهیم و زحمتکش تنکابن مهم می باشد. بلکه بحث بر سر این مسئله استکه ما غرب استانی ها نمی توانیم و چنین حقی را نیز نداریم که برای شرق مازندران نسخه بپیچیم! خود شرق مازندران دارای آنقدر نخبه و کارشناس است که بی نیاز از غرب استان باشد، همچنین همین مساله درباره غرب استان صادق است! اما شما به سوال حقیر پاسخی ندادید و من دوباره سوالم را تکرار می کنم:
بر فرض محال که پیشنهاد شما « استان شدن رامسر تا قائمشهر » تصویب شود، به چه دلیل باید بابل که در منتهی الیه شرقی استان توهمی شما قرار داره مرکز شود؟! چرا نباید یک شهر بینابین که دسترسی همه شهرها به آن یکسان و آسان است، مرکز استان شود؟! به عنوان مثال چرا نباید آمل و یا نور مرکز استان پیشنهادی شما شود؟ چرا فقط بابل ؟!!!
سوال دوم بنده از شما این است : شما می فرمائید که هرگز نیازی به این نیست که مناطقی از شرق گیلان به آن « غرب استان » اضافه شود تا دو دستگی قومی و گویشی وفرهنگی ،جزء مشکلات استان جدید گردد. سوال در این استکه چطور به زعم و گمان جنابعالی، در صورت الحاق بخشهایی از شرق گیلان به بخشهایی از غرب مازندران و تشکیل استان جدید، دو دستگی و مشکلاتی برای استان جدید پیش خواهد آمد! ولی مدتهاست که 2 شهرستان گیلک زبان تنکابن و رامسر در همسایگی 2 شهرستان مازنی زبان چالوس و نوشهر با همدلی و صمیمیت زندگی می کنند ولی هرگز دچار اندک مشکلی نیز نشدند؟! نه تنها دچار مشکل نشدند بلکه با اتحاد و همدلی این دو قوم گیلک و مازنی، خواهان جدایی از مازندران و تشکیل استان جدید هستند! به عنوان مثال عرض می کنم که نویسنده همین یادداشت یعنی آقای آقا سجاد مقصودی نیز چالوسی می باشند. منتظر پاسخ شما هستم.
اما شما فرمودید که دلیل اینکه ما تنکابنی ها خواهان الحاق شرق گیلان « شهرستانهای رودسر و املش » به غرب مازندران « نوشهر تا رامسر » هستیم این استکه تنکابن مرکز استان جدید شود! بنده در پاسخ شما عرض می کنم که 3 دلیل دارد:
1- ما به دنبال احیای محال ثلاث شمالی هستیم. منطقه ای که در سالیان نه چندان دور ، از رودسر تا نوشهر را در بر می گرفت و تحت عنوان یک شهرستان واحد یعنی تنکابن و جدای از مازندران و گیلان و به مرکزیت تنکابن اداره می گشتند! که تاریخ آن موجود است. و بعدها رودسر و املش از تنکابن جدا و خود تبدیل به شهرستان شدند. به تدریج نوشهر و چالوس هم جدا شدند. همچنین رامسر و عباس آباد هم تبدیل به شهرستان مستقل شدند.
2- منطقه شرق گیلان هم به تصریح خودشان همچون غرب مازندران مورد بی مهری و تبعیض مرکز نشینان واقع شدند. لذا در این استان جدید آنها هم از محرومیت و تبعیض نجات پیدا خواهند نمود.
3- سومین دلیل درخواست خود اهالی و مسولان شرق گیلان است. بطوری که شورای اسلامی برخی از شهرهای شرق گیلان جهت الحاق به استان جدید در غرب مازندران اقدام به نوشتن نامه و درخواست کتبی نمودند. حتی جناب آقای رهبری املشی نماینده محترم شهرستانهای رودسر و املش و همچنین رئیس مجمع نمایندگان استان گیلان، شخصاً از این موضوع حمایت جدی و قاطع نمودند و پیگیر این موضوع شدند!
حالا به نظر شما هدف ما فقط مرکزیت تنکابن بوده است؟! برادر عزیز ، برای ما استان شدن در اولویت است. اگر دولت محترم نظرش بر مرکزیت رامسر یا چالوس و...باشد ما تابع قانون و تقسیمات کشوری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بوده، هستیم و به فضل الهی خواهیم بود.
دوست عزیز ، همه ما ایرانی هستیم و اینگونه سخنان که فلان شهر در فلان منطقه ذوب می شود حرفی غیر منطقی و دغدغه ای بی مورد می باشد. زیرا نمونه اش خود تنکابن و رامسر استکه با آنکه سالیان زیادی از گیلان جدا و ملحق به مازندران شدند، ولی هرگز اصالت خود را فراموش ننموده و مازنی نشدند! در پایان باز هم از سعه صدر و وسعت نظر مدیریت محترم سایت مازندنومه در انتشار تمامی کامنتها بدون در نظر گرفتن هرگونه اختلاف سلیقه ای کمال تقدیر و تشکر را دارم. موفق و موید باشید. / یاعلی - سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
اقای رضاپور ذوب نوشهر وچالوس مازندرانی در استانی غیر مازندرانی دیگه چیه ...!!! مگه قراره که غرب مازندران و شرق گیلان از ایران اسلامی و سرافراز مان جدا شوند!
- سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
با وضعیتی که نوشته های آقایان پیدا کرده به این نتیجه می رسیم که ظاهراً مظلوم ترین شهر استان همان ساری مرکز استان است که اینجوری بی دفاع تحت حمله همه شهرها قرار گرفته است. اینهمه تضعیف مرکز سیاسی استان در تاریخ و در هیچ جای کشور سابقه ندارد. ما کلاً خیلی بی کلاس برخورد می کنیم و برای رسیدن به مقصود به هیچ اصولی پایبند نیستیم. مظلوم نمایی و خلاف حق گفتن هم شده کار هر روز مان تا شاید مطلبی را با اصرار جا بیاندازیم. هدف شلوغ کردن صحنه است و ما هم سیاهی لشکر این صحنه و نمی دانیم بر سر شاخ نشسته بن می بریم
- سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
آقاى رضاپور با کامنت آخرت موافقم . ولى تا جايى که يه يادمه از يه مدت پيش ميگفتن که نوشهر و چالوس ميخوان با هم مرکز بشن .
- سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
منطقه بابل شامل بابلسر و فريدونكنار؟؟؟در اينصورت بابل آمل نوشهر بهشهر و نور و بابلسر و نكاو تنكابن و قائمشهر هم جزو مناطق ساري هستند زيرا همه جزو بخش هاي ساري بودند!!عقل يار خوش كه متاسفانه ....
- سه شنبه 18 مهر 1391-0:0
آقاى رضاپور جهت اطلاع شما از يکى دو سال قبل پيشنهاد ادغام نوشهر و چالوس مطرح شده بود
- دوشنبه 17 مهر 1391-0:0
واقعاً این دانشجوی حقوق هست که اینجوری می نویسه؟ تعصب حتی بدیهیات را هم از چشم این دانشجوی حقوق دور کرده و اصلاً نمی داند قانون یعنی چه؟ به دنبال جوسازی و غوغاسالاری و ایجاد فضای بی قانونی برای قانون گریزی هست. اگر دانشجوی حقوق نبودی خیلی از این چیزهایی که گفتید برایتان عیب نبود ولی شما باید حقوق و معیارهای حقوقی را نصب العین خود قرار بدهید تا مردم فکر کنند انسانی که درس حقوق خوانده معیارش فراگیری دوز و کلک برای جا انداختن مطلب ناحق و به کرسی نشاندن آن به جای حق نیست. برادر خوب این روش سوفسطائیان زمان ارسطو بود و خیلی دمده شده و رنگ و رویش از بین رفته و دیگر ارزشی ندارد که شما به عنوان دانشجوی حقوق خوانده آن را دوباره زنده کنید. حرمت رشته تحصیلی خودت را به خاطر تعصب هایی که معلوم نیست عملی بشود یا نه از بین نبر.
- دوشنبه 17 مهر 1391-0:0
برای این جانب، حل مشکلات غرب وشرق استان تواما مهم است .چه خوب است که برای این عزیزان تنکابنی هم حل مشکل منطقه ی بابل(بابل،بابلسر و فریدونکنار)-که بیش از کل غرب استان جمعیت دارد-وهمچنین منطقه ی پرجمعیت آمل و محمودآباد اهمیتی داشته باشد
و حق اظهار نظر درباره ی سرنوشت استانمان را برای امثال این جانب هم محفوظ بدانند.
ضمنا من چه اختلافی انداختم؟شاید اولین کسی که در این سایت،پیشنهاد اتحاد نوشهرو چالوس وتشکیل شهرمتحد"مازند"
را بیان نمود،این جانب بودم.شما که خودتان را مازندرانی نمی دانید،
با اصرار بر الحاق قسمتی ازشرق گیلان به این استان ،می خواهید هویت قسمتی ازمازندران
عزیزما را خدشه دار کنید ومن با این خواسته مخالف ام.
چرا استانی از شرق گیلان تا نوشهر؟
فقط به این دلیل که تنکابن مرکزش باشد؟
برای شما که ذوب نوشهر وچالوس مازندرانی
در استانی غیر مازندرانی اهمیتی ندارد.
چالوس ونوشهر،مازندرانی اند و
عباس آبادی ها هم به گویش مازندرانی
سخن می گویند. - دوشنبه 17 مهر 1391-0:0
آقا چالوس و نوشهر مازنی هستند . و از تپورستان قدیم . رامسر همون بره استان بشه خوبه .نخواستیم . بیخود چالـــــوس رو به رامسر وصل نکنید
- دوشنبه 17 مهر 1391-0:0
پیشنهادهای آقای رضاپور خیلی بامزه! است. آقای رضاپور ما داریم استان میشیم که از مازندران و ساری و بابل نجات پیدا کنیم، اونوقت شما پیشنهاد تشکیل استان جدید از رامسر تا قائمشهر اون هم به مرکزیت بابل رو میدهی!!!! برای ما غرب استانیها فرقی بین بابل و ساری نیست! در ضمن جسارتا در این پیشنهاد شما روح انحصار طلبی و تمامیت خواهی، بارز و آشکار است! بر فرض محال که پیشنهاد شما تصویب شود، به چه دلیل باید بابل که در منتهی الیه شرقی استان توهمی شما قرار داره مرکز شود؟! چرا نباید یک شهر بینابین که دسترسی همه شهرها به آن یکسان و آسان است، مرکز استان شود؟! در صورت تصویب پیشنهاد شما که دوباره بحث بُعد مسافت و منتهی الیه قرار گرفتن مرکز استان مطرح خواهد شد همچون ساری!
عزیزمن برای ما غرب استانی ها هیچ فرقی بین ساری و بابل نیست! و این استان توهمی شما نه مطرح است و نه تصویب خواهد شد! ما خواستار استان شدن غرب مازندران و یا حداقل الحاق تنکابن و رامسر به استان گیلان هستیم. زیرا ما شهروندان این دو شهر گیلک هستیم نه مازنی و همچنین فاصله مان به مرکز گیلان یعنی کلانشهر رشت به مراتب نزدیکتر از فاصله مان به مرکز مازندران یعنی ساری و حتی بابل است! فاصله 95 کیلومتری رامسر و 120 کیلومتری تنکابن به کلانشهر رشت کجا و فاصله 250 کیلومتری رامسر و 225 کیلومتری تنکابن به ساری کجا؟!!!!!
همانطور که آقا سجاد مقصودی نیز نوشتند، تنکابن و رامسر در اصل متعلق به گیلان بودند و جدا نمودن آن دو شهر و الحاق آن به مازندران اشتباه فاحش بود! از برادر عزیزم جناب آقا سجاد مقصودی به خاطر نوشتن این مطالب مستند و زیبا و همچنین از مدیریت محترم سایت مازندنومه به خاطر انتشار کامنتهای کاربران مختلف و بدون در نظر گرفتن اختلاف سلیقه ها و شرقی غربی بودن، برخلاف رویه برخی سایتهای دیگر! کمال تشکر و امتنان را دارم. - دوشنبه 17 مهر 1391-0:0
این رضا پور اصلا چیزی به نام منطق داره؟!!! واقعا خودت پیشنهادتو بررسی کن ببین چه حسی راجع به خودت پیدا میکنی. جالبه با این تقسیمی که کردی ساری خودش میشه یه استان. بخدا تهرانیها حق دارن مازنی ها رو تحقیر کنن ... - دوشنبه 17 مهر 1391-0:0
آقای رضاپور سلام، استان شدن غرب مازندران مساله ای مربوط و منحصر به اهالی محترم غرب مازندران بوده و فقط اهالی این سامان حق اظهار نظر و ارائه طرح در مورد آن را دارند! لطفا جنابعالی که از شهرستان بابل هستید در این مورد اظهار نظر چه سلبی یا ایجابی نفرمائید.
زیرا اصلا ربطی به شما و دیگر شرق مازندرانی ها ندارد که بخواهید در این مورد نظر دهید که گستره استان جدید تا کجا باشد! آیا از شرق گیلان هم به استان جدید غرب مازندران ملحق شود یا خیر! ما خودمان مردمان غرب استان صلاح خویش را بهتر از شما می دانیم و با اتحاد و همدلی این مساله را به سرانجام نیک آن خواهیم رساند!
در ضمن در صورت الحاق شهرستانهای رودسر و املش از استان گیلان به استان جدید در غرب مازندران، هیچ دو دستگی قومی و غیره پیش نخواهد آمد. زیرا شاهد مثال و دلیل و بیّنه بر این مدعا، حُسن همجواری و زندگی برادرانه نمودن 2 شهرستان گیلک نشین تنکابن و رامسر در کنار 2 شهرستان مازنی تبار چالوس و نوشهر در یک منطقه غرب استان است! جمله « اگر تنکابن و چالوس و نوشهر بتوانند با هم متحدشوند، چرا بابل و آمل نتوانند؟» دارای بار معنایی منفی و ایجاد اختلاف می باشد! لطف نموده و از اختلاف اندازی بین غرب استانی ها دوری فرمائید!!! با تشکر - دوشنبه 17 مهر 1391-0:0
ضمن تشکر ویژه از جناب آقای سجاد مقصودی، بنده با نظر آقای بابک شمس دوست صاحب اندیشه و فرهیخته ام کاملا موافق هستم.
در پاسخ به دوست عزیز مون " تعبير خواب " باید بگم از اینکه شما متوجه نشدی که دوست بزرگوارمون جناب آقای مقصودی چی فرمودند دلیل نمیشه که این تفکر خودتون رو به ایشون نسبت بدین و بگین ایشون خودش هم نفهمید چی گفت.ایشون خوب فهمید و می فهمه که چی گفت.شما هم اگر قدری تفکر منطقی کنی متوجه خواهی شد.
- دوشنبه 17 مهر 1391-0:0
سلام و سپاس،لازم به ذکر است که: استان جدید باید نام و هویت مازندرانی داشته باشد و هرگز نیازی به این نیست که مناطقی از شرق گیلان به آن اضافه شود تا دو دستگی قومی و گویشی وفرهنگی ،جزء مشکلات استان جدید گردد.همچنین توجه داشته باشید که از شرق تا چالوس ،مازندرانی اصیل(ازلحاظ تاریخ و گویش) هستند و عباس آبادی ها هم به مازندرانی سخن می گویند.هیچ لزومی ندارد که از شرق گیلان چیزی اضافه کنیم و هویت مازندرانی استان جدید را خراب کنیم.علاوه بر این،استان شدن غرب مازندران شاید مشکلات غرب را حل کند ولی بابل و آمل و... چرا نباید از تمرکزگرایی تقریبا مطلق ساری خلاص شوند؟! پیشنهاد های من:1-تاسیس همزمان دو استان، یکی به نام مازندران غربی به مرکزیت شهر متحد "مازند"(مجموع دو شهر نوشهر و چالوس) از رامسر تا نور و دیگری به نام مازندران مرکزی یا طبرستان به مر کزیت بابل ،شامل محمودآباد،آمل،بابل،فریدونکنار،بابلسر،جویبار، قائمشهر،سوادکوه(و احتمالا فیروزکوه باالحاق دوباره اش به مازندران) 2- امتداد استان مازندران غربی از رامسر تا قائمشهر به مرکزیت بابل که با توابع قدیمش(بابلسر و فریدونکنار) جمعیتی بیش تر از کل غرب مازندران دارد و البته تقسیم یک سوم یا کسر دیگری از ادارات کل در آمل و یک سوم دیگر یا کسر دیگری در غرب مازندران برای برقراری عدالت بیش تر و جلوگیری از تکرار تجربه ی تلخ تمرکزگرایی از نوع ساروی اش. لطفا اهالی غرب مازندران به بابل و آمل هم حق بدهند که از تمرکزگرایی ساری خلاص شده،به جایگاه شایسته ی خود دست یابند. اگر تنکابن و چالوس و نوشهر بتوانند با هم متحدشوند،چرا بابل و آمل نتوانند؟لطفا برای اختلاف اندازی بین بابلی و آملی کسی تلاش بی فایده نکند! مشکل مشترک ما تمرکزگرایی ظالمانه ی ساری ست
- دوشنبه 17 مهر 1391-0:0
محمد رضا بهرامی عزیز
اگر دقت کرده باشید نوشتم "برایم همیشه قابل احترامند چون از جنس فرهنگ و رسانه هستند..." من با دکتر رنجبر نزدیک به 1 ساعت تلفنی حرف زدم،ایشان انسانی وزین و فرهیخته هستند و در خصوص یادداشت هم توضیحاتی دادند که حتی من هم که مثل شما در ابتدا برایم ذهنیتی ساخته شده بود کمی با اصل بحث منطقی برخورد کردم...هنوز هم معتقدم که عرصه رسانه نباید محل یادداشتهای سلیقه ای برای تحمیل نظر به یک میلیون نفر باشد...یک سایت خبری در چند ماه اخیر تمام تلاشش را کرده تا به غرب استانیها توهین کند...شما ببینید که چقدر از فضای تولیدی دور شدند!!بیش از 10 نویسنده بخاطر همین کار احساساتی از مدیر این سایت بخاطر ثبت یادداشتی موهن دلگیرند... - يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
دبیر پیگیری استان شدن غرب مازندران:
تشکیل استان جدید در غرب مازندران نزدیک است.
http://daryadim.com/
http://ostane-tonekabon.blogfa.com - يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
چقدر طولانی نوشتی؟اصل مطلب کم شد.در ضمن بعضی جاها احساسی نوشتی.مثلا به طاهایی گفتی:آیا این سخنان شما موجب ناراحتی مردم منطقه و خانواده های شهدای سرافراز غرب مازندران نشده است ؟ چه ربطی به خانواده های شهدا دارد که هر چیز را به انها ربط می دهید؟حرف خودت را بزن
- يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
دوست عزیز جناب مقصودی
پیشنهادم به شما/ لطفا به کامنتها واکنش نشان ندهید بذار مخاطبان اظهار نظر کنند
در ثانی جناب اقای بابک شمس استاد عزیز
جانبداری شما از رنجبر که خود را دکتر می نامد ولی با ادبیات توهین آمیز کامنت گذاران غرب استان را هتاک و در برابر شان با منطق مقابله و تهدیدبه برخورد را پیشنهاد می کند(امری که در گفتمان آزاد مترود است) پسندیده نیست
شما نباید نگاه رفاقتی را با نگاه کاری در هم بیامیزید.هر چند ایشان بهترین دوست شما باشد ولی ادبیاتش در مقاله اخیرش بسیار توهین آمیز بود
در پایان به همه مخاطبان احترام میذارم و از همه تقاضا دارم به گوینده نگاه نکنید و به گفتار نگاه کنند و از تحقیر دوست دانشجو امتناع ورزند - يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
با اينكه شايد متن مطابق ميلم نباشه ولي از اينكه جوانان مازني سالم و فعال هستند خيلي خوشحالم.
- يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
استدلال های ایشان تا حد زیادی منطقی و بدون جانبداری تعصب آمیز بود ولی حیف که ذره ای عرق مازندرانی نداشت.ضمنااستان جدید باید نام و هویت مازندرانی داشته باشد و هرگز نباید مناطقی از شرق گیلان به آن اضافه شود تا دو دستگی قومی و گویشی وفرهنگی ،جزء مشکلات استان جدید شود.همچنین توجه داشته باشید که از شرق تا چالوس ،مازندرانی اصیل(ازلحاظ تاریخ و گویش) هستند و
عباس آبادی ها هم به مازندرانی سخن
می گویند.هیچ لزومی ندارد که از شرق گیلان چیزی اضافه کنیم و هویت مازندرانی استان جدید را خراب کنیم.علاوه بر این،استان شدن غرب مازندران شاید مشکلات غرب را حل کند ولی بابل و آمل و... چرا نباید از تمرکزگرایی تقریبا مطلق ساری خلاص شوند؟!
پیشنهاد های من:1-تاسیس همزمان
دو استان، یکی به نام مازندران غربی به مرکزیت شهر متحد "مازند"(مجموع دو شهر نوشهر و چالوس) از رامسر تا نور
و دیگری به نام مازندران مرکزی یا طبرستان
به مر کزیت بابل ،شامل محمودآباد،آمل،بابل،فریدونکنار،بابلسر،جویبار،
قائمشهر،سوادکوه(و احتمالا فیروزکوه باالحاق دوباره اش به مازندران)
2- امتداد استان مازندران غربی از رامسر تا قائمشهر به مرکزیت بابل که با توابع قدیمش(بابلسر و فریدونکنار) جمعیتی بیش تر از کل غرب مازندران دارد و البته تقسیم یک سوم یا کسر دیگری از ادارات کل در آمل و یک سوم دیگر یا کسر دیگری در غرب مازندران برای برقراری عدالت بیش تر و جلوگیری از تکرار
تجربه ی تلخ تمرکزگرایی از نوع ساروی اش.
لطفا اهالی غرب مازندران به بابل و آمل هم حق بدهند که از تمرکزگرایی ساری خلاص شده،به جایگاه شایسته ی خود دست یابند.
اگر تنکابن و چالوس و نوشهر بتوانند با هم متحدشوند،چرا بابل و آمل نتوانند؟لطفا برای اختلاف اندازی بین بابلی و آملی کسی تلاش بی فایده نکند! مشکل مشترک ما تمرکزگرایی ظالمانه ی ساری ست. - يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
متن خنده داری بود
- يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
فقط تو مازندران از این بحثها هست ها! آقایون اگه مرکز استان از ساری به آمل منتقل شه ، رامسر و تنکابن ، پاریس می شن؟!! بهتر که نمیشن بدتر هم می شن!
به جان خودم اونایی که جنوب سیستان و بلوچستانی هم زندگی می کنند تو این فکر نیستند که به مرکز استان عوض بشه یا جنوب استان یه استان جدیدی بشه!
خواهشن از تمامی صاحبنظران مازندرانی خواهش می کنم بحث های بیهوده و بحث های بیهوده تری ( مثل ساری بزرگ و بابل بزرگ!) و کنار بذارین! - يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
سلام دوست خوب جناب مقصودی، علیرغم اینکه سابق بر این از شما یادداشتی نخوانده بودم ولی این یادداشتتان خوب، منطقی، منصفانه و با رعایت ادب و احترام و دلایلی خوب بود...دکتر رنجبر از پیشکسوتان عرصه رسانه هستند و مطمئنا ایشان هم به مشکلات غرب استان واقفند و برایم همیشه قابل احترامند چون از جنس فرهنگ و رسانه هستند...البته جناب لاریمی را مثال زدید که با کمال احترامی که برایشان قایل هستم از شما میخواهم از وی دلخور نشوید،ایشان چون سالهاست ترک مازندران کردند هیچ آشنایی به مشکلات استان ندارند و به دلیل عدم آشنایی با حرفه رسانه ای مختارند که در قالب نوشته و کامنت غیر رسانه ای قلمی کنند،دیگر اهالی رسانه هم اگر شرایط کاری ایشان را داشتند حتما در مقامی مشابه سخنگوی دولت حاضر می شدند...
در پایان باید عنوان کنم بحث غرب و شرق نکنید...همه مازندرانی هستیم و اگر استانی جدید می خواهیم با نام مازندران غربی می خواهیم و این هیچ چیزی از ارادت ما به هم استانیها چه عزیزان شرق استان و چه مرکز نشینان کم نخواهد کرد و دلیلی ندارد که به خواسته یک میلیون نفر احترام نگذاریم...اگر این خواسته غیر منطقی است پاسخگو باید واحد تقسیمات وزارت کشور باشد نه کارمند استانداری فلان استان!! - يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
متاسفم واسه بعضی ها که اصلا ادب یاد نگرفتن و به شخصیت دیگران بی احترامی می کنند
واقعا متنفرم از شما - يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
تا این لحظه که من این کامنت را می نویسم سه کامنت درباره این یادداشت به نمایش در آمده است : 1 ( عمو شما چند سالته ؟ ) 2 ( ... واسه شهرم نسخه ننويس.مثل كودك 5 ساله مطلبتو نوشتي.جوجه كبابي ،بختياري،سلطاني ميل نداري؟برو خدا روزيتو حواله كنه.ما خودمون ذغال فروشيم!.منتظر دستور جناب شما هم نبوديم. ) . چیزی که در این دو کامنت توسط این عزیران نوشته شده فقط نقد نویسنده است نه نقد یادداشت . بله ، من یک دانشجو هستم . البته دانشجوی سال آخر . رشته تحصیلی و دانشگاه من هم در یادداشت نوشته شده . من در بابلسر تحصیل می کنم . یکی از شهرهای شرق استان . 22 سالمه . این در جواب سؤال شما عزیزان . ای کاش می فرمودید که کجای این مطلب مثل کودک پنج ساله نوشته شده . ضمنا من نسخه نمی پیچم و شما اگر یادداشت را می خواندید در آن ذکر کردم که چرا این پیشنهادها را مطرح کردم . اما کامنت سوم از عزیزی با نام میهن دوست : ( این جوتان دانشجو استدلال را لای زر ورق فحش واتهام و دروغ پنهان کرده.چند بار پاراگرافهای تکرای داره.واقعا هم هیچ کدام ازادعاهاش قابل اثبات نیست.برای خودش می دوزه و می بره.استدلال اگه منطقی نباشه جواب عکس میده برادر.بیشتر مطالعه کن ) . چشم دوست عزیز ، حتما بیشتر مطالعه میکنم . اما شما هم ای کاش ذکر میکردید که کجای این یادداشت (استدلال را لای زر ورق فحش واتهام و دروغ پنهان کرده ) ؟ در کجای این یادداشت ( استدلالی غیر منطقی ) یا ( ادعایی غیر قابل اثبات ) آورده شده و به قول شما برای خودم بریدم و دوختم ؟ البته خوشحالم که در این سه کامنت یک نقد درست وجود داشت و آن هم این بود که فرمودید جملات تکراری در آن آورده شده . بله ، من هم این مورد را قبول دارم . البته به این دلیل است که من نویسنده نیستم و ادعایی هم در این مورد ندارم و دیگر هم نمی نویسم و اگر یادداشت را خوانده باشید در آن ذکر کردم که نتوانستم هجمه های ناحوانمردانه روزهای اخیر را تحمل کنم و مجبور به نوشتن این یادداشت شدم . طبیعتا کسی که اولین بار چنین یادداشتی مینویسد چنین ایراداتی هم در کارش وجود دارد . من حرف دلم و دردهایمان را نوشتم . من برای این کار مطالبی را که از چند سال قبل در رسانه های مجازی استان در این باره آمده بود و حتی تمام کامنتهای آنها را خواندم تا بفهمم که واقعا چه مانعی برای استان شدن غرب مازندران ذکر میشود . اما یک نکته را هم در مورد این یادداشت متذکر شوم : عنوانی که برای این یادداشت در نظر گفته شده بود ( بررسی دلایل و موانع استان شدن غرب مازندران ) بود . ویرایش و تغییر مطالب کاملا و کاملا حق مدیریت محترم سایت است ؛ اما ای کاش عنوان آن را تغییر نمی دادند ، چون به نظر من این تغییر عنوان لطمه بزرگی به پیام آن زد . هدف من در این یادداشت ( بررسی دلایل و موانع استان شدن غرب مازندران ) بود و به آن پرداختم . دو راه حل دیگری هم که به جز استان شدن غرب مازندران نوشتم حقیقتا حرف دل من نبود و قلبا با هیچ کدام از آنها موافق نیستم اما اگر یادداشت را خوانده باشید در آن ذکر کردم که چرا این دو راه حل دیگر را هم نوشتم . اما یک نکته دیگر : مطرح کردن این موضوع در رسانه های مجازی استان به نظر من هیچ نتیجه ای جز افزایش اختلافات ندارد . ما که توسط منتخبانمان و به طور قانونی این موضوع را پیگیری میکنیم . دو حالت دارد : یا موفق میشویم و یا موفق نمیشویم . اما وقتی که برخیها در رسانه های مجازی استان چنین میکنند ، توقع نداشته باشید که ما ساکت بنشینیم . از من و امثال من که یک دانشجوی ساده هستیم و شاید هم از نظر شماها ( جوان و خام و نپخته بوده و قادر به رویت مصالح عالیه نباشیم ) گرفته تا بزرگان و فرهیختگان غرب استان که مطمئنا هم قادر به رویت مصالح عالیه هستند و هم پختگی لازم را دارند .
- يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
سجاد عزيز بهتر نبود ملايم تر و منطقي تر مينوشتي.
- يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
مازند نومه ،جان هر كي دوست داري هر بچه اي كه تو دفتر خاطراتش ١ چي مي نويسه كه جاش نيست اينجا براي مردم درجش كنى!!!! بنده خدا خودش نفهميد چي گفت... بچه جان تو فكرت چي مي گذره ميخوايي استاندار بشي؟؟ دوست داري؟
- يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
این عده ی محدود جدایی طلب غرب استان اساسا کارشان مغلطه است. یکبار از ایلام میگن و کهکلویه یکبار از سمنان. هر کدام دارای یک ویژگی که استان بودن آن قابل نقد است. و در آخر منطقه ی مازندران که نه شبیه سمنان است نه ایلام را با نسخه ی این استان ها در ذهن تجزیه می کنند و وقتی حتی فرمول ذهنی آنها جواب نمیدهد با گستاخی تمام پا را فراتر گذاشته و رایی به جداییه نور و محمود آباد حتی بابلسر میدهند تا یک جواب برای ذهن محدود خود درست کنند بلکه بتوانند یک ایلام درست کنند ولی غافل از اینکه برادر ایلام و کهکلویه کجای قطار توسعه یافتگیند؟
- يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
متن بسیار عالی و منطقی بود . این یادداشت در حقیقت یه تو دهنی برای اونایی است که مخالف استان شدن غرب مازندران هستند.مرسی دوست عزیز
- يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
این جوتان دانشجو استدلال را لای زر ورق فحش واتهام و دروغ پنهان کرده.چند بار پاراگرافهای تکرای داره.واقعا هم هیچ کدام ازادعاهاش قابل اثبات نیست.برای خودش می دوزه و می بره.استدلال اگه منطقی نباشه جواب عکس میده برادر.بیشتر مطالعه کن
- يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
... واسه شهرم نسخه ننويس.مثل كودك 5 ساله مطلبتو نوشتي.جوجه كبابي ،بختياري،سلطاني ميل نداري؟برو خدا روزيتو حواله كنه.ما خودمون ذغال فروشيم!.منتظر دستور جناب شما هم نبوديم.
- يکشنبه 16 مهر 1391-0:0
عمو شما چند سالته؟