شهروند خوب،شهر خوب میخواهد
شهرهای ما را میتوان نه شهری زشت نه شهری زیبا،بلکه به عنوان شهری بلاتکلیف نامید/امروزه در شهر چالوس این انگاره را میتوان به وضوح مشاهده نمود که حکمروایی خوب شهری و داستان شهر زیبا به افول گراییده/ضعف نیروهای متخصص و به کار نگرفتن کارشناسان در زمینه مسایل شهری این دهن کجی را القا ميكند که ماحصل این جستار را میتوان در به کارگیری نیروی سلیقهای در شهرداری چالوس دانست.
مازندنومه؛کاوه زال نژاد،پژوهشگر و کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری:«وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلَّا قَرْيَةَ كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأتِيهَا رَغَدًا مِّن كلُ مَكاَنٍ فَكَفَرَتْ بِأنْعُمِ اللهِ فَأذَاَقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمِا كَانُواْ يَصْنَعُون؛ خداوند، داستاني را نقل ميكند كه شهري امن و آرام بود و روزي و نعمتها از اطراف براي مردم آن شهر ميرسيد، آنگاه كفران نعمتهاي الهي را نمودند، در نتيجه خداوند به خاطر كارهايي كه انجام دادند،آنان را به گرسنگي و وحشت و ترس مبتلا ساخت(نحل، 112).
*درآمد
در بحث نخست برخود فرض میدانم به عنوان شهروند نه به عنوان يك شهرساز، ذكر چند نكته را اين گونه روا دارم؛ شهر یک اثر هنری بزرگ است، اما سالهاست که از این شعار میگذرد و گام مطلوب در جهت نیل به این مهم برداشته نشده است.
شهر زیبا به روایت تکنوکرات ها، پدیدهای که بیش از یک سده از عمر آن میگذرد. این مفهوم مولود پلشتی شهرهای دوران اروپایی بوده است، اما زیبایی محمل خود را در هنر مدرن یافت.
با همه این بحثها صرف نظر از آنچه که گفته شد در شهرها، کیفیت در فضای شهری معنای وجودی نداشته و همواره عامل کمیت پیش قراول این بحث بوده است.
سایه بدقوارگی و آشفتگی چنان بر شهر چالوس سایه افکنده که رها شدن از آن یک بینش علمی حساب شده و نیروی انسانی به واقع شهرساز را طلب مینماید.
بهرهمندی از دستاوردهای علمی در یک شهر در گروی ناظرین و تصمیم گیرندههای آن شهر است.
در دهههای اخیر انتقادات زیادی از سوی اندیشه گرایان شهری درباره کیفیت سیما و منظر شهری چالوس در فصلنامهها و مجلات معتبر ارايه شده است، از جمله خود بنده در مقاله اي تحت عنوان «چالوس شهري است كه مبلمان ندارد» ارایه شده است، که شاید بتوان گفت همگی آنها به نوعی انگاره خوبي را در بر نداشته است.
در واقع شهر چالوس که ما امروزه شاهد آن هستیم لبه تیز انتقادات آن را میتوان به سوی متولیان این شهر نشانه گرفت.
* داستان شهر زیبا به افول گراییده
امروزه داشتن شهر زیبا، شهر شادی و شهر پر تحرک این امید و این آموزش را به شهروندان ميدهد که در حفظ محیط شهری کوشا باشند.
ارزشها و شاخصهاي زيبا يك شهر، بهواسطهي کاراکتر مبلمان شهري شناخته ميشوند. ظهور پديدهاي به نام مبلمان شهری، به نوعي آرامش را به شهر را ارزاني داد.
بی شک هنر مبلمان شهری، هنر شکل دادن به شهرهاست، هنری پویا و آرمان گرا اما نامفهوم و بی اساس.
رهیافتی که مبلمان شهری در شهرها ایفا ميكند، یک رهیافت زیباشناختی است. به طور کلی در یک دیدگاه کلان ما همه روزه شاهد شهرهای عینیتی هستیم تا ذهنیتی، شهرهای با سیمای زشت و ناهنجار که آشفتگی های بصری را به ارمغان میآورند.
اما تحلیلی که نگارنده از شهر، به عنوان یک شهرساز، نه به عنوان یک روان شناس شهری دارند این است که شهرهای ما را میتوان نه شهری زشت نه شهری زیبا، بلکه به عنوان شهری بلاتکلیف نامید.
بی شک یکی از دلایل فراهم آوردن این اثر، ساماندهی مبلمان شهری از منظر شهر شهروند گراست.
امروزه در شهر چالوس این انگاره را میتوان به وضوح مشاهده نمود که حکمروایی خوب شهری و داستان شهر زیبا و زیباشناسی شهری، به افول گراییده.
زیبایی، آراستگی، هویت بخشی، چهره آرایی، و انسجام بخشی عملاً در شهر چالوس مشاهده نمی شود.
هویت، شیفتگی یک انسان، و قلب تپنده شهرهاست، این که چرا بعضی از شهرها هویت ندارند، و بحث هویت بخشی در شهرها فراموش شده، باید در انگاره متولیان شهرها جستجو کرد، علی الخصوص کارشناسان زیباسازی.
بهنظر ميرسد امروزه فضاهاي شهري چالوس، رويكردي كاملاً تعريف نشده داشته است. وجود فضاهايي مغشوش روح زيبايي را در شهر از بين برده و عملاً جايگاه شهر را به حقارت كشانده و تبلور زيبايي به انگاره فراموشي سپرده شده است.
پر واضح است كه امروزه سهلانگاري و بيميلي به بازپيرايي شهر كمكم به عادت تبديل شده و باور به داشتن شهر زيبا نيز بهكاري دستنيافتني.
با وجود اين نقدها، صرفنظر از آنچه که اين عادت نازيبايي، منجر به بيميلي شهروندان شده، بلکه باعث آسیب پذیری روحیه شهروندان نیز میشود.
*رابطه تنگاتنگ شهر و هنر
آنچه که از برآیند تفکر یک شهروند خوب، انتظار می رود این است شهروند خوب، شهر خوب میخواهد. در بحث پيرامون مفهوم مبلمان شهري، خاطرهانگيزي و تعلق خاطر همواره عامل اساسي بهشمار ميرود.
معروفترين و پسامدترين مؤلفهاي را كه بتوان براي زيبايي شهرها بهكار برد، واژه مبلمان شهری است. امروزه جايگاه مبلمان شهري، جايگاهي كاملاً فراموش شده است در شهرها.
از سوی دیگر ضعف نیروهای متخصص و به کار نگرفتن کارشناسان در زمینه مسایل شهری این دهن کجی و این زشتی را بیننده القا ميكند که ماحصل این جستار را میتوان در به کارگیری نیروی سلیقهای در شهرداری چالوس دانست.
نیروهایی با کارکرد منفی و رشته های غیرمرتبط، مشغول فعالیت اند، که عمدتاً از طریق متولیان این شهر ساپورت ميشوند.
رهیافتی که این اثر به دنبال دارد و دغدغه اصلی این كنكاش ساماندهی منظر ، مبلمان، سيما و برندينگ شهر چالوس، در راستای توسعه پایدار است.
نگارنده بر اين باور است، فرآيندهايي كه همواره به وجود آورنده طراحي منظر مناسب بوده، نيروي كار ارزشي است كه برخوردار از رشتههاي تحصيلي «شهرسازي، جغرافيا و برنامهريزي شهري، طراحي شهري، مديريت شهري- نه رشته هاي چون عمران، نقشه برداري و كشاورزي و غيره» است.
مسلماً وجود اين نيروها جوابگوي نيازهاي يك شهر از بعد نوشهرگرايي نميباشد. آشنايي با طراحي محيط و منظر، درآمدي است بر شهرسازي مسلط، كه همواره چشماندازهاي شهري را به خاطر آورده و فرامنظرها را به وجود ميآورند.
امروزه مفهوم مبلمان شهری در دوران معاصر از رشد فزآينده اي برخوردار بوده است، اما ارتقای كيفي آن همواره با فراز و نشيبهايي همراه بوده است.
مبلمان شهري لزوماً همان چيزي است كه منزلت اجتماعي و روابط مشخص در چارچوب مدني براي شهروندان به ارمغان ميآورد.
در واقع، رهاورد مفهوم مبلمان شهري نمايانگر تبيين و تحكيم زيبايي براي شهرهاست. مع هذا، شايد بتوان به نوعي زشتي شهر چالوس را در خود بزرگبيني متوليان اين شهر، قلمداد نمود؛خودبزرگبيني كه منجر به شكستن غرور شهر شده و روز بهروز بر نابساماني اين شهر می افزاید.
اصولاً اين هنرمند شهرساز است كه به شهر زينت ميبخشد. رابطه تنگاتنگ شهر و هنر، رابطه ديرينهاي است كه به شهر تجلي و روح خاطر ميبخشد. لذا وجود مبلمان شهري مناسب جزء نیاز لاينفك بسياري از شهرها است.
*چه كساني شهر چالوس را ميسازند؟
امروزه مبلمان شهري رابطه تنگاتنگ با شهروندان برقرار ميسازد و عادت به داشتن شهر زيبا، نیز صرفاً به يك مكانيزم كالبدي در شهرها تبدیل شده است.
شرح و تفسير مؤلفههايي چون انسان، فضا، ماشين، همواره نظم ذهني و آشفتگي بصري شهرها را به دنبال داشته است.
انتظام بخشي به اين مؤلفهها در قالب شهر نيكو و پايدار ميتواند به تعاملات اجتماعي و حيات مدني شهرها معنا بخشد.
گستره و شتاب بيرويه كلانشهرها، باعث ضعيف شدن فرم شهرها شده است. فهم اين مهم كه مأهيت يك شهر به فيزيك آن وابسته است، دركي است در چارچوب شهرسازي انسانمدار.
امروزه ادراك مبلمان شهري تجربهاي خوشايند و بارزترين نمود عيني زيباييهاست. به طور كلي نگرشهايي كه پيرامون مبلمان شهری حكمفرماست، شايد شاخصترين مؤلفه براي ظهور و افول شهرسازي شهروندگرا باشد.
به هرحال بهرغم تأكيدات مكرر در حيطه مبلمان شهري، همواره اين سخن قابل بازگو ميباشد که: چه كساني شهر چالوس را ميسازند؟ و آيا تناسب فكري بين سازنده شهر و سيماي ظاهري آن رابطه سيستماتيك وجود دارد يا نه؟ بهراستي چه كساني در دخل و تصرف در شهر و تخريب كاربري ها و اجزاي مبلمان شهري ايفاي نقش ميكنند؟ آيا شالوده بنا شده در شهر چالوس در راستاي نيازهاي عاطفي و بصري شهروندان ميباشد؟ بنيانهاي فكري بهظاهر شهرساز برخي از پرسنل شهرداري چالوس تا چه حد فضاي نامملوس شهر را به سوي كيفيت محيط هدايت ميكند؟
* چالوس حالت ايدهآل و بساماني ندارد
در واقع مبلمان شهري پاسخ به سؤالي است كه در ذيل اين گونه بدان اشاره شده است: 1- مبلمان شهری در شهر چالوس در چه وضعيتي قرار دارد؟
2- تحققيابي مبلمان در زون مركزي شهر چگونه است؟
3- تئوري فضاي شهری شهر چالوس، چگونه و به دست چه كساني طراحي، اجرا و مديريت ميشود؟
حال اين نوشتار ميكوشد، تا تحولات شهري سرسامآور كه از برآيند افكار برخي از مسئولان شهري به بار نشسته سامان دهد.
بيش از يك دهه است كه منظر شهر چالوس حالت ايدهآل و بساماني نداشته است. بدون ترديد فضاي شهري كه امروزه متوليان آن را ساخت و بنا نمودهاند، اغلب گيجكننده و نامهربان هستند و همواره افسردگي و نااميدي را بهبار ميآورد.
امروزه افقهاي جديدي كه در عرصه هنرهاي شهري بهوقوع پيوست، پررنگترين سنجش را براي ارزيابي شهرها رقم زده است، بنابراين هرگونه اظهارنظر در مسايل شهري بدون هيچگونه پيشنه و مقدمهاي ممكن است، ميل شهروندان را به محيط پيرامون با چالش روبرو سازد.
با اين پيشزمينه پس ميتوان اين گونه بيان نمود كه ابهامزدايي از واژه منظر و مبلمان شهري و خاطره از شهر، به سابقه سكونت شهروند بستگي دارد.
هر چقدر شهروند در شهر خاطرات زيبا را در ذهن تداعي كند، يقيناً به پايداري بيشتر مبلمان شهري ميانجامد و بحران در مبلمان شهري نهايت ناكارآمدي عملكرد متوليان همان شهر است.
با توجه به آنچه در شهر چالوس پیرامون آن به کنکاش در آمده است، میتوان این گونه بیان نمود که جایگاه طراحي شهري متأسفانه در شهر چالوس چندان در خور توجه نبوده است. یکی از عمده دلایل آن را میتوان ضعف متولیان شهرها دانست.
ناتوانی در پاسخگویی به این مهم روح خاطره انگیزی را برای شهروندان به عنوان ابتدایی ترین سوال به وجود آورده که «چرا شهر چالوس زيبا و از طراحي خوبي برخوردار نیست؟»
وجود و قوت بخشیدن به فضای سواره در قرن 21 و کم رنگ شدن فضای پیاده به نوعی زشتی و کج دهنی را برای شهروندان چالوسي به ارمغان آورده است.
فارغ از این بحث که کدام یک از مباحث یادشده منطقی تر است، دیالکتیکی است نامفهوم. به نظر می رسد امروزه، شیرازه فضای شهری در شهر چالوس به هم ریخته است و عنصر زیبایی و بازپیرایی شهر، به انگاره فراموشی و دست نیافتنی تبدیل شده است،مع الوصف آشفتگی بصری، زشتی و نازیبایی در زون مركزي شهر نمايانگر شده است.
این شهر به عنوان یک شهر گردشگری و توریستی، با پیشینه تاریخی سراسر بالندگی، نه تنها تعلق خاطر برای گردشگر به وجود نمی آورد،باعث شده است تمام مسافران به شهرهای اطراف سفر کنند.
معضل ترافیک، معضل مبلمان شهری، بافت فرسوده، ساختار شكني و وندالسيم، عدم ساماندهی در بهترین نقطه گردشگری شهر چالوس یعنی محور «رادیو دریا» و سایر مراکز تفریحی، ضعف پیشینه مدیریتی در جذب و به كارگيري شهردار و شوراي شهر و پرسنل شهرداری، به هر حال همه و همه دست به دست هم داده تا شهروندان و مسافران احساس رضایت نکنند.
علي ايحال اميدواريم با تغیيرات مديريت شهري گام مطلوب در جهت استغنای بی عدالتی این شهر برداشته شود، تا همواره شهری زنده، شاداب، پویا و آرمانگرا، در راستای توسعه پایدار داشته باشیم.