سخنان رهبری فصل الخطاب مسولین باشد

در پاسخ به عزيزي كه اعلام كردند سه تا از برادران بنده ( شعبان وفايي نژاد ) در شهرداري ساري مشغول به كار هستند لطفاً اساسمي اين سه برادر مرا اعلام كنند تا من حداقل با نام سه برادري كه در شهرداري ساري مشغول به كار مي باشند آشنا شوم . جهت اطلاع تنها يك برادر من آنهم آقاي ناصر وفايي نژاد تنها به خاطر فوتبال از اداره نكا چوب بنابر تصميم و تشخيص شخص مهندس يوسف نژاد شهردار وقت به شهرداري انتقال پيدا كرده است . ضمناً من با توجه به سوألي كه مطرح شده كه طرفدار كدام ليست هستند اعلام مي كنم نه شورا محور هستم نه شهردار محور هستم بلكه تنها قانون محور مي خواهم باشم . از همه عزيزاني كه مرا در اين مقاله نقد نمودند بينهايت سپاسگزارم .

شهردار دسته ها دست بردارید، این روزها پایدار نیست

فقط عبوری.تو کل مازندران شخصی عملگراتر از عبوری ندیدیم.

خود آقای وفایی نژاد نگفتن مال کدوم دسته هستند؟!

به نظرمن عبوري نيازي نداره واردزدبند سياسي بشه الان داره عالي كار ميكنه ايشان به طايفه قبيله باند جناح متصل نيست در دل مردم ساري است ايشان آنقدرحساب شده كارميكنه عليرغم اينكه ميراث خرابكاري آقايان هست با بدهي هاي ميلياردي اما عبوري دراين چند ماه كارهايي كرد كه ساروي ها قضاوت كردندبه آقايان پنج سال فرصت داده شده به عبوري يكي دو سال فرصت داده شه چه ميشه

متاسفانه شهردار که وام دار اعضای فعلی شورای شهر ساری است طبق شنیده های موثق... میباشد که ازمحل ...... پول تبلیغات شورای فعلی برای انتخابات دور بعدی تامین میشود

جایی که نصب یک بنر برای کسب وکار بابرخورد وجمع اوری ازسوی شهرداری حتی برای یک روز میشود تصویر اقای ... برروی داربست در پیاده رو جلوی تربیت بدنی ورودی سید رسول دوهفته است که سد معبر پیاده رو است.حالابفرماییدشنیده هاپس درست است که شهردار از برخی افراد وشورای شهر فعلی حمایت جانانه ای میکند

مطلب جالبی بود واقعا اینها دیگر شورای شهرداری هم نیستن بلکه شورای خود وفک وفامیل ها شون هستن مردم نباید گول تبلیغات شان را بخورند این تعریف وتمجید ها پشتش چیز هایی نهفته است واقعا شما نگاه کنین این همه داد وفریاد سر دادن ای بگیرین ای نیروی مازاد همنکه فک وفامیلهای خودشان راقالب کردن از نظارت وحرف زدن خبری نیست اقای وفایی نژاد من الان چندمین مقاله ای است که ازشما می خوانم وبا اینکه کارمند شهرداری هستی راحت از شهرداری وشورا انتقاد می کنی اقایون انقدر ضعف دارند که حتی به شما پاسخ هم نمی توانن بدن شما هرچه بیشتر افشاگری کنی ما بیشتر ذهن مان روشن می شود راستی کمی هم از تبلیغاتی ک تحت عنوان تمشک جلوی شهرداری زد ن بنویس ما که سر در نیاوردیم فقط شنیدیم شعار تبلیغاتی یکی از کاندیداهای شورای شهر هست که تو لیست حجازی نیست راستی اسامی طرف داران عبوری وحجازی را بنویسید برای ما کمی سرمان گرم بشه

متاسفانه شهردار که وام دار اعضای فعلی شورای شهر ساری است طبق شنیده های موثق ... حال حاضر شورا میباشد که ازمحل ......

اقای وفایی نژاد شما که دوسه برادری در شهرداری کار میکنید کی شما را اورد نکنه شما ازمون داده اید راستی اما در مورد عبوری خوب گفته ای سیاسیون دور برش را گرفتن دارند ایشان را وارد مسایل سیاسی میکنند تو که اینقدر شهامت داری چرا نمی گی اون عضو شورا کی بود ما هم میدانیم اما اقای صادقی حیف نشد این شعر عرفانی مولوی را برای این مطلب انتخاب کردی یکی از کاندیدا های شورا با رانت اخیرا بن هایی را در شهر بنام تمشک میزند که ادم دلش اب میشود از این همه توجه اقایان بروید ببینیند از کجا حمایت می شود ودر لیست کیه انوقت می بینی ان خطاط چند گونه خط نوشته ودر کدوم خط بوده بیچاره مردم که پولشان صرف چه چیزهایی که نمی شود

همه دعواها بر سر دنیا است. هیچکس بر سر آخرت با هم دعوا ندارد. این دنیا خواهی و زیاده خواهی و همه چیز را برای خود خواستن است که بر سرش دعوا می شود. پس ای خواهشمندان پست شورای شهر به خاطر دنیاخواهی خود مردم شهر را له نکنید و نگوئید همه اینها برای خدمت رسانی به مردم شهر می باشد. لطف فرمائید بر سر مردم شهر منت نگذارید و با خود و خدای خود و مردم خود اندکی صادق باشید. دنیاخواهی چشم صاحبش را کور و گوشش را کر و زبان حقیقت گویش را لال و زبان دروغ پردازش را بلند می کند. پس از فرو رفتگان در لجنزار دنیاطلبی کمی تامل کنید و به خاطر خدا و مردم منیت ها و خودخواهی ها و خودپرستی ها را کنار بگذارید. ما که مردیم از این همه احساس تکلیف و احساس مسئولیتی که نمیدانیم از سوی چه کسانی بر روی دوش شما قرار داده می شود. آخر افرادی که نه تخصص برای انجام کاری دارند و نه تجربه مثبتی برای انحام مسئولیتی دارند و نه تجربه نشان داده که موفقیتی داشتند و نه اصلاً به درد کاری می خورند با صرف پول و به زور شانتاژ و تبلیغات مدعی خدمت می شوند و در عمل مشکوک به انواع تخلف و زد و بند و بده و بستان هستند. خدیا ما را از شر این نوع خدمتگذاران رها بفرما. می گویند روزی ملانصرالدین به خانه اش وارد شد جمعیتی بدید به غایت فراوان که کمش از صد فزون بودی و خبر این بود که اینها مهمانان عادی نیستند که ملا به خاطر پذیرایی از آنها راه غش کردن پیشه کند بلکه خواستگاران دخترش هستند که همه به یکباره سر رسیدند و هر کدام پیشنهادات گرانقیمتی برای موفقیت در جلب نظر ملا ارائه می دادند. ملا هم برای دامادهای آینده خود شرطی بگذاشت به غایت سنگین که با پول آن زمان که همه اش از طلا بود و سکه های امروزین پیش انها پشیز بودندی فرمودند آنکه تواند مهری به دخترم دهد 5000 کرور که برابر بالاتر از 10000 سکه بهار آزادی مان بود او شاید مورد پسند آید، در دم عاشق واله ای پذیرفت و نقداً آن را در دامان ملا بریخت ولی ملا بفرمود این یکی از چند شرطم باشد و شرط دیگر اینکه به تمام حالات و سکنات دخترم و زیبایی یا زشتی اش و سلامت یا بیماریش نادیده تعهد پسندیدن داده باشد و با دیدن خصوصیاتش فردا روزی رم نکند و دختر به خانه پدر بر نگرداند. همان که واله تر بود در دم گفت قبلت یا ملا و کتباً در حضور شهاد عادل و عادله امضاء وثیق مهر می کنم که چنین باشم. ملا بفرمود این شرط بنویسید و مهر و امضا بر ستانید و در آنی چنین کردند. عاقد فراهم آمد و بقیه برفتند و داماد معین برای امضاء 56 گانه سند ازدواج زانو بزد. پیش از امضاء ملا گفت اما مشکلات دخترم را باز بگویم و حال که شرط را پذیرا شدید قید آن را نتوانی زد پس باید بدانی او چگونه باشد. همه سر تا پا گوش بودند که ملا را همانند این ناقلا سخنرانی بگرفت و رجز خوانی همی نمود که از دختر من بهتر در جهان موجود نیست و در زیبایی نظیر ندارد و در ادب و رعایت آداب کم نظیر و در اخلاق از همه انس و جن اگر برتر نباشد با بهترین هایش برابر باشد و الی آخر. این سخن ها قند در دل نوداماد داغ کرد که عجب انتخاب درستی انجام داد و در قمار زندگی بازی برد-برد را انتخاب کرد که ناگاه لحن ملا به گونه ای دیگر شد. بفرمود اما در سلامت همه چهار نسخه اش سالم است الا اینکه پایش می شلد و کمرش به دلیل جابجایی و لغزش مهره هایش مشکل اندکی دارد که توان ایستادن بر سر پا را ندارد و لذا داماد باید همه کار خانه اش را حتی تمام مراحل بچه داری را وارد باشد. نکته بعدی اینکه دخترم مثل ماه شب جهاردهم باشد ولی چندتا لکه بیجا و چندتا زگیل بیجا توام با ناصافی ناشی از آبله در صورتش باشد و دماغی به غایت بزرگ و شبیه منقار عقاب دارد که بر عهده نوداماد است او را به جراجی پلاستیک در نزد پزشکی حاذق ببرد تا دیدن رویش برایش قابل تحمل باشد. نکته سوم اینکه موقع سرماخوردگی دماغش به زشتی آویزان می شود که داماد عزیز باید دستمال به دست در خدمتشان باشد تا عطسه هایش بخش وسیعی از فرش و لباس را خیس نکند. نکته چهارم اینکه سرمبارک دخترم اصلاً مادرزاد بی مو بود و بنا به دلایلی که بیشتر به عدم رعایت بهداشت بر می گردد و حرصی که در اجرای منویات و توصیه های پزشکی همسایگان و اقوام دور و نزدیک داشت سر کچل دخترم ناصور شده و حالت لهیدگی یافته و داماد باید این سر را تحمل فرموده و خود راه چاره ای بهر آن بیابد. نکته پنجم اینکه ... داماد بخت برگشته که اینهمه هزینه و شروط را قبول کرده بود رفته رفته ته دلش خالی بشد و به غایت پشیمان گشت و صورتش مثل لبو به سرخی گرائید که نگو. به هر حال چون نیک نظر کرد بدید خود کرده را تدبیر چیست. حال ما هم از این کاندیداهای شورای شهر چنین تصویری را داریم که در عالم تبلیغات فضائل آنان همی بگویند و ما خجالت زده می شویم که در مقابل سجایای آنان چقدر ناچیزیم. اما خدا روزی را نیارد که اشک از چشمانمان چون باران تند بهاری ببارد که ای وای چرا چنین انتخابی انجام دادیم و بعد بگوئیم خودکرده را تدبیر چیست؟ همانان که همانند حقیر الآن هم منتظر پایان دوره ای هستند که رئیس بعدی بیاید و از این بغرنج و خطر و لجاجت و قلدری و قانون گریزی راحت روان شویم و غصه های انتخاب غلط ما گزند زمانه را به رهبری معظم نرساند و غصه داری ایشان قلب مبارک را آزار ندهد و آفتاب عمر رهبری انشاء الله تا قیامت بر سرمان تابنده باشد شاید ما هم خدا را بنده باشیم و قدر دان این نظام. انشاء الله

زنده باد پاییز

این حرف درستی است که بعضی از عنوان قبیله ای و مشابهت های اسمی سو ء استفاده می کنند . با اعمال مقررات جلو این سو ء استفاده ها باید گرفته شود .