تعداد بازدید: 3833

توصیه به دیگران 2

سه شنبه 31 ارديبهشت 1392-11:3

نخبه گرایی یا مردم گرایی؛ذهنیت جمعی و شوراها

 در رسیدگی به امور شهر هم می توان نخبه گرا بود و هم مردم گرا و یا ترکیبی از هر دو/شهرداری که به مشارکت جمعی گرایش دارد نگران سهم خویش از قدرت تصمیم گیری نیست/تخصص گرایی در خطر انسداد افکار و استبداد رأی است.


مازندنومه؛مقاله مهمان،احسان شریعت،کارشناس ارشد جامعه شناسی:این روزها بحث داغ انتخابات ریاست جمهوری در میان هر کوی و بازاری اصلی ترین گفتگوی روزمره مردم را تشکیل می دهد.

 در این میان کمتر حرفی از انتخابات شوراهای شهر و روستا به میان می آید که این به دلیل بزرگی رخداد انتخابات ریاست جمهوری طبیعی می نماید؛ منتهی صبحت اصلی اینجاست که چه ذهنیتی از شوراهای شهر در فرهنگ عمومی در طی سالیان گذشته شکل گرفته و اکنون در چه فهمی از ضرورت شوراها به سر می بریم؟

 در نظریات علوم اجتماعی و سیاسی همواره دو جریان نظری کاملاَ متضاد وجود دارد که تقریباَ هیچ هنگام نمی شود شباهت هایی میان آنان یافت.

نحله فکری اول نظریات نخبه گرایانه است. نخبه در اینجا به معنی مصطلح نخبه در جامعه کنونی ما نیست که به فردی مخترع یا ... اطلاق می شود.

 نخبه در این معنا به الیت سیاسی گفته می شود که به نوعی در فرآیند قدرت شرکت دارد. یا در درون بدنه حاکم نظام سیاسی حضور دارد و یا در بیرون از دایره قدرت برای به دست آوردن سهمی از قدرت تلاش می کند.

 نظریات نخبه گرایانه تأکید می کنند که همیشه در جوامع گروهی مشخص از افراد قدرت را در دست دارند. این گروه بسیار سفت و سخت بوده و به روی مردمان عادی ناگشوده.

 برای مثال میلز -جامعه شناس امریکائی- در رویکردی انتقادی نخبگان قدرت در امریکا را در سه دسته نخبگان سیاسی، نظامی، و اقتصادی شناسایی کرده و معتقد است این سه گانه ی قدرت در بدنه حکومت ایالات متحده نهادینه گشته و برخلاف تصور ظاهری، نظام سیاسی این کشور یک نظام مردمسالار نبوده و کاملاَ نخبه گرا و به روی گروه های مردمی بسته است؛ چیزی که میشلز جامعه شناس آلمانی از آن به عنوان "قانون آهنین الیگارشی" یاد می کند.

در طرف دیگر نظریات مردم گرایانه قرار دارند که برای تمامی گروه ها و احزاب و تشکلات اجتماعی و سیاسی در قدرت سهمی قائل هستند.

به زعم این دسته از نظریه پردازان نظام های سیاسی مدرن نظام هایی هستند که فعالیت های اجتماعی و سیاسی در آنها در چارچوب قوانین و هنجارهای دموکراتیک انجام شده و مردم با هر رنگ و نژاد و طبقه ای می توانند وارد فعالیت های اجتماعی و سیاسی شوند.

با توجه به توضیحات فوق می توان به نهاد شورا که سال های زیادی از دوران آغاز به کار آن سپری نشده پرداخت.

معمولاَ نهادهای نوپا که به صورت دستوری از بالا به پائین ایجاد شده و در خدمت هدفی به کار گرفته می شوند، بسیار دیرتر از بخشنامه های اداری در فرهنگ عامه تعریف مناسب خود را می یابند.

در سالیان گذشته که نهاد شورا به عنوان یکی از مردمی ترین نهادهای نظام جمهوری اسلامی پای به عرصه فعالیت گذارد، معضلات و مشکلاتی همواره از گوشه و کنار احساس شده است.

یکی از این معضلات تداخل کارکردها یا محدوده ی قدرت تصمیم گیری های کلان (علی رغم مشخص بودن حوزه فعالیت شوراها و شهرداری) است.

 کم نیستند شمار شهرداران و کارکنان شهرداری و همچنین اعضای شورای شهر که بر سر مسائل شهری با یکدیگر دچار تعارض می شوند.

 این در حالی است که محدوده اختیارات و وظایف در قانون مشخص بوده و منطقاَ نمی باید تعارضی در میان باشد.

 با این تفاسیر ریشه مشکل از کجاست ؟ به طور کلی دو نگاه نخبه گرایانه و مردم گرایانه در میان ذهنیت جمعی جوامع وجود دارد. در هر جامعه ای مردم به یکی از این دو دیدگاه یا ترکیبی از آن ها گرایش فکری دارند.

 در جامعه حال حاضر ایران نیز ذهنیت جمعی و فرهنگی عمومی به این دو دیدگاه گرایش دارد. وقتی از برخی از افراد در مورد مسائل شهر می پرسید،می گویند «شهردار یک فرد کاربلد است که در کارش تخصص دارد و با علم و تجربه به امور شهری رسیدگی می کند. اما اعضای شورای شهر گاه و بیگاه در کار شهردار سنگ اندازی کرده و مانع فعالیت های سازنده وی می شوند».

 از طرف دیگر از برخی از افراد می شنوید «امور شهری یک کار گروهی است که می بایست با مشارکت نمایندگان مردم در شورای شهر رسیدگی شود. تخصص و خبرگی شهردار سر جایش، اما می بایست تحت نظارت عمومی و با مشارکت فکری اعضای شورا باشد».

عملکرد شهرداران و اعضای شورای شهر (که انسان هایی از همین خاک و دیار هستند و دارای عقاید اجتماعی) بازتابی است از ذهنیت جمعی، منتهی این ذهنیت تحت تأثیر جایگاه و منصبی که فرد اشغال می کند جهت خاصی می یابد.

 رویکرد نخبه گرایانه و رویکرد مردم گرایانه در تمامی امور جامعه به صورتی ظاهر می شود،لیکن این نوع نگرش افراد جامعه است که حدی از هر یک را برای رسیدن به اهداف بر می گزیند.

 امر خطیر شهرداری نیز از این قاعده مستثنی نیست. در رسیدگی به امور شهر هم می توان نخبه گرا بود و هم مردم گرا و یا ترکیبی از هر دو.

فردی که به سمت شهردار معرفی می گردد اگر دارای افکار نخبه گرایانه افراطی بوده و برای مشارکت جمعی اهمیتی قائل نباشد با گرفتن پست شهردار افکارش دوصد چندان تقویت شده و به مشارکت و همدلی و مشورت در رسیدگی به امور اهمیتی نمی دهد و صرفاَ به تخصص و کارایی خود اعتماد می کند.

 از آن سو افرادی که افکار مردم گرایانه داشته و به مشارکت جمعی اعتقاد دارند با انتخاب شدن از سوی مردم به عنوان اعضای شورای شهر شدیداَ خواستار آنند که در تصمیمات کلان شهری مداخله داشته و قدرت شهردار را در چنته ی نظارت خود مهار کنند. اینجاست که تعارض ها و تضادها سر برآورده و دود این تضادها به چشم همگان می رود. شهردار تکروی کرده و سهمی از قدرت برای اعضای شورا قائل نیست.

 شورا که احساس "نخبگان خارج از دایره قدرت" می کند دائماَ به این در و آن در می زند تا سهمی از قدرت بیابد.

از طرف دیگر این فکر همواره می تواند در ذهن شهردار و مجموعه اش وجود داشته باشد که اعضای شورا مسائل را از دید تخصصی و فنی مشاهده نکرده و ملاحظات اجتماعی را بسیار بیش از آنچه که باید باشد لحاظ می کنند.

آنان بر این باورند که اعتقادات مردم گرایانه و مشارکت محورانه ای دارند اما این امر موجب آن نمی شود که اعضای شورا وارد مباحثی شوند که از لحاظ تخصصی سر رشته ای در آن ندارند.

در این میان بی نظمی ها هنگامی بیشتر می شود که میان خود اعضای شورا نیز تضاد و اختلاف یافت می شود.

شرایط مذکور شرایط تحلیلی هر نظم و سامانی می تواند باشد که بر اساس الگوی مشارکت مردمی اداره می شود.

 در همه جوامع و بخش های اجتماعی که سامان یک مجموعه به صورت شورایی و با ریاست یک مدیر اداره می شود، ممکن است چنین حالتی روی دهد. منتهی همان گونه که پیش تر بیان شد مهم ذهنیت جمعی است.

افکار و اندیشه ها تعیین کننده هر امری در زندگی اجتماعی اند. اگر شهردار دارای افکار مردم گرایانه باشد و خرد جمعی را ارج نهد به تعامل با نهاد شورا پرداخته و سعی می کند میان تخصص و تفاهم ارتباطی منطقی برقرار کند.

شهرداری که به مشارکت جمعی گرایش دارد نگران سهم خویش از قدرت تصمیم گیری نیست. اعضای شورایی که درک صحیحی از موقعیت شهردار و شورا دارند هم خواستار نظارت قانونی و مشارکت منطقی در تصمیمات شهری اند و هم به تخصص و کارایی شهردار اعتماد می کنند.

 این داستان همیشگی "تخصص یا تفاهم" است. تخصص گرایی میل به نخبه گرایی داشته و کارها را به یک فرد یا یک گروه مشخص و ممتاز سپرده و اطمینان دارد که امور بدین وسیله به بهترین شکل و با کمترین هزینه و بیشترین موفقیت انجام می شود.

 از طرف دیگر تخصص گرایی در خطر انسداد افکار و استبداد رأی است. تحلیل مخالف یعنی منطق مردم گرایانه می تواند مدعی باشد که همواره مشورت و خرد جمعی بهترین نتیجه را داده و مناسب ترین راه برای رسیدن به اهداف می باشد.

ایمیل نویسنده: (abie_malakouti_2008@yahoo.com)


  • دوشنبه 6 خرداد 1392-0:0

    اعضای شورا آنقدر مغرور می شوند که نیازی به ارتباط با مردم و انتشار مصوبه ها و ایجاد نظرسنجی نمی دانند!

    • سوادكوهي كيجاپاسخ به این دیدگاه 0 1
      چهارشنبه 1 خرداد 1392-0:0

      اقاي شريعت سپاس از مقالتون به نظر من تفاوت ديدگاه ميان يك شهردار با اعضاي شوراي شهر و روستا در ديدگاه نخبه گرايي و جمع گرايي نيست در اين است كه يكي مو ميبيند و ان يكي پيچش مو. مثلا اگر شهرداري در جهت جذب توريست اقدام به زيبا سازي ظاهر شهر كند شايد از ديد شوراي شهر بي معني باشد كه چرا بايد اينقدر هزينه بيخود كرد اين يه مثال ساده و خرد بود چند درصد از شهرداران ما ديدگاه كلان ومديريت شهري بروز دارن چه رسد به اعضاي شوراي شهر و روستا تازه اگر نيم علمي هم داشته باشن با ديدگاه اعضاي شوراي شهر و روستاي ما چه قدر هماهنگ و در يك راستاس، حالا واقعا چه طور بايد كار كرد وقتي اين حالت باشد يعني هميشه جنگ و سنگ اندازي در نتيجه هميشه عقب ماندگي


      ©2013 APG.ir