یه بار دُم من کنده شد!
کسی از او تشکر نمی کند/گفتگو با یک تن پوش عروسکی؛خانمم ناراضیه،میگه مردم تو را مسخره می کنن.فامیلای خانمم هم ناراضی هستن.وقتی برای خودم کارت ویزیت زدم اول از همه همسرم مخالفت کرد! گفت چرا این کارو کردی مردم مسخره ات می کنند، اما الان وقتی دید که تو کارم موفق شدم، نظرش تغییر کرد.
مازندنومه،فاطمه عربی: لباس عروسک و شخصیتهای کارتونی را بر تن میکند، بچهها از دیدن او شاد میشوند، گاهی هم میترسند، کودکان را جذب خود میکند، گاهی بچه ها و بزرگترها با او عکس یادگاری میگیرند، با او که این لباس را بر تن دارد اما چه کسی زیر این لباس است، نمیدانند؛ فقط لحظاتی شاد هستند و میخندند و بعد هم میروند، او میماند و لباسش...
حتما تا به حال در کارناوال های شادی و یا جشن هایی که برای کودکان تان در مهدکودک ها برگزار شده، افرادی را درلباس شخصیت های کارتونی دیده اید؛افرادی که با تن پوش های عروسکی، سعی می کنند بر شادی بیشتر مجلس بیفزایند.
افرادی که به این کاراشتغال دارند هنرمندانی هستند که در جامعه ما به این هنر و هنرمند چندان توجهی نمی شود. در واقع می توان گفت که ازجایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند.
هنوز مردم آگاهی کافی به این هنر ندارند و اصلا نمی دانند که افرادی که تن پوش های عروسکی را به تن می کنند، بازیگرند.
وقتی با این هنرمندان مواجه می شوید اولین چیزی که به ذهن انسان خطور می کند نفس کشیدن در این تن پوش هاست و گرمی فضای آن در فصل گرما.
با یکی از این هنرمندان گفت و گو کردیم که پارکبان هم هست.او خود را علی رعیت دوست لاکدشتی معرفی می کند.
می گوید:«زمان مناسبی اومدید،الان سرم خلوت شده،می تونم باهاتون صحبت کنم».
متولد 1363 است و دارای مدرک تحصیلی دیپلم.ساده و بی ریا حرف می زند.هفت سال است که ازدواج کرده وحاصل این ازدواج دخترشش ساله ای است به نام سارینا.
- چند ساله که تن پوش می پوشی و اصلا چطور شد این کار رو انتخاب کردی؟
-«شش سالی است که این کارو انجام میدم،همراه با گروه عمو نیما(نیما افضلی) کار خودمو شروع کردم. البته آقای کردان هم خیلی به من کمک کرد. همون موقع هم تصمیم گرفتیم در کنار اجرای کارکودک یه تن پوش عروسکی هم باشه».
رعیت دوست خوشحال است که مهدکودک های شهرهای استان از او در برنامه های شان دعوت می کنند.
می گوید:« به مهدکودک های ساری، بابل، قائم شهرهم دعوت شدم.از این که در کنار بچه ها هستم خیلی خوشحالم.اونا میخندن و از دیدن من شاد میشن،هر چند بچه های کوچیک شاید از من بترسند».
او در ادامه از نارضایتی همسرش می گوید. از این که همسرش دوست ندارد شوهرش مورد تمسخر مردم قرار گیرد. می گوید:«خانم بنده ناراضیه، میگه مردم تو را مسخره می کنن.فامیلای خانمم هم ناراضی هستن.وقتی برای خودم کارت ویزیت زدم اول از همه همسرم مخالفت کرد! گفت چرا این کارو کردی مردم مسخره ات می کنند، اما الان وقتی دید که تو کارم موفق شدم و همه من و برای برنامه هاشون دعوت می کنن نظرش تغییر کرد».
از دستمزدش می پرسم و در پاسخ می گوید:«از 5هزارتومان شروع کردم و الان برای هر برنامه ای 50هزارتومان می گیرم.البته مهدکودک ها کمتر میدن برنامه ای20تا 30هزارتومان،آخه مهد کودک ها پول ندارن برا همین ازشون کمتر می گیرم».
رعیت دوست ادامه می دهد:«اما وقتی من این تن پوش ها را می پوشم دخترم خیلی خوشحال میشه.هروقت که از مهد بر می گرده میگه بچه ها گفتن به بابات بگو بیاد مهد، آخه بچه های مهد دخترم،منو دوست دارن».
-خاطره ای هم از این تن پوش ها داری؟
می خندد و می گوید:«وقتی بچه ها دم منو می کشن خود به خود باعث خنده میشه،یه بار هم دم من کنده شد.بچه هااز بس تن پوش و می کشن این تن پوشا پاره شده».
-تا حالا چه تن پوش هایی رو به تن کردی؟
-کلاه قرمزی،میکی موس و گارفیل،البته قراره باب اسفنجی هم بخرم.
رعیت دوست از گرانی تن پوش ها می گوید و این که در توانش نیست که بتواند به تنهایی آن را بخرد. وی گفت:«به شورای شهر نامه دادم که برای خرید تن پوش،کمک مالی به من کنند. اون ها هم به شهردار نامه زدن».
وی ادامه می دهد:«الان قیمت یک تن پوش عروسکی حدود یک و نیم میلون تومانه،قبلا با 500تومان می تونستیم تن پوش بخریم اما الان دیگه با این وضعیت گرونی نمیشه این قیمت پیدا کرد».
می پرسم:با کار هنری می تونی مخارج زندگی رو تامین کنی؟
نه، اگر پارکبان نبودم که تن پوش عروسکی کفاف زندگی مان را نمی داد،هر روز هم که برنامه اجرا نمی شود.
او قبل از این که پارکبان شود، شش سالی به عنوان رفتگر مشغول کار بود و همزمان کار عروسکی انجام می داد اما چون اجرای برنامه عروسکی با کارش تداخل داشت از کار اخراج و بعد از آن پارک بان شد.
می گوید:«حقوق پارکبان ساعتی 300تومان است و 14ساعت در طول روز کار می کنم.ساعت هایی که غیبت دارم و یا برای اجرای برنامه میرم باید مبلغی به عنوان خسارت به شرکت بدهم».
با خودم فکر می کنم 14 ساعت سرپا ایستادن خیلی سخت است، حالا تحمل دود و سرو صدا به کنار.
-کارت سخت نیست؟
-«خیلی خسته میشم البته خونه ی ما نزدیکه و میرم پاهامو تو وان آب گرم ماساژ میدم».
انگاری چیزی به ذهنش می رسد و بالافاصله می گوید:«من ماساژور هم هستم. خوب چیکار کنم زندگی خرج داره، اما خدارو شکر می کنم که تونستم برای خودم خونه بخرم».
و ادامه می دهد:« به غیر از من فقط سه، چهارنفر تو ساری هستند که تن پوش عروسکی می پوشند.حتی تو زمستونام وقتی این لباس و می پوشی خیلی گرمت میشه،تعریق زیاد هم موجب بوی ناخوشایند میشه اما به خاطر شادی بچه ها حاضرم این لباس هارو بپوشم.الان دیگه علاوه بر مهدکوک ها،مردم تو عروسی هاشونم از من دعوت می کنن حتی بعضی از رستوران ها هم از من درخواست کردند».
علی رعیت دوست لاکدشتی خوشحال است که توانسته با این کار برای خود شغلی ایجاد کند.با لبخند می گوید:«فکر نمی کردم کارم بگیره الان خیلی خوشحالم».
می پرسم برخورد مردم با شما چگونه است:«مردم همیشه به من احترام می ذارن، اما بعضی وقت ها توی بعضی مراسم برخی از این عوامل اجرای برنامه رفتار مناسبی ندارند.
او یک بار هم با گروه موسیقی به فرانسه رفت. می گوید:«با آقای اولادی که کار موسیقی می کنه همکاری می کردم، یک بار گروه برای اجرای برنامه ویژه کودکان به فرانسه رفتن و من هم با تن پوش عروسکی همراه گروه رفتم».
رعیت دوست کمی دلخور است:«هیچ وقت نشده که تو این مراسم از تن پوش عروسکی تشکر کنن.همیشه از فلان هنرمند و فلان خواننده و یا بازیگر تشکر می کنن اما هیچ وقت پیش خودشون نگفتن که از این شخصی که دو، سه ساعت است که این لباس را پوشیده تشکر کنیم!!کسی که این تن پوش های عروسکی را می پوشد هم هنرمند است».
این هنرمند در پایان می گوید:«تا حالا کسی برای مصاحبه به سراغ من نیومد و شما اولین نفر هستید، حالا واقعا اینایی که گفتم منتشر می کنید؟»
- پنجشنبه 18 خرداد 1396-19:8
سلام دوست عزیز خسته نباشی امیدوارم برای شاد کردن دل مردم مخصوصا بچه ها خدا اجرت بده و شادی سر لوحه زندگیت کنه
toyir.ir سایت تخصصی عروسکهای تن پوش - دوشنبه 6 خرداد 1392-0:0
همیشه این شغل را دوست داشتم و دارم...
- يکشنبه 5 خرداد 1392-0:0
ازين به بعد سعي ميكنم ازين هنرمندا هم تشكر كنم راس ميگه ما بهشون بي توجيم
- يکشنبه 5 خرداد 1392-0:0
خسته نباشید . گزارش خوبی بود . شاید اولین گزارشی است که دراین زمینه خواندم .