تعداد بازدید: 2011

توصیه به دیگران 4

سه شنبه 11 تير 1392-16:9

مشق اندیشه یا گل خوشبو؟

تحلیلی بر رویکردهای سیاسی در رفتار مدیران/ دیدگاه های شخصی و منافع مادی دو عامل اساسی در موضع گیری و فعالیت های سیاسی افرادی اند که طالب حضور در عرصه سیاست اند/کاردانی و لیاقت فرد برای احراز پست سیاسی و اجرایی در هیچ کجای جهان به طور صد در صد تنها عامل گزینش پست ها و مقامات اجرایی و سیاسی نیست.


مازندنومه؛احسان شریعت،مدرس دانشگاه و پژوهشگر جامعه شناسی سیاسی:در تمامی نقاط جهان و در تمامی نظام های سیاسی، مدیران اجرایی تقریباً به طور گریزناپذیری مجبورند تا حدی به موضع گیری سیاسی دست زده،خود را منتسب به جریان یا جریاناتی بدانند.

جدا از نحوه عملکرد مدیران که در چارچوب شایستگی یا لیاقت ایشان جای می گیرد، مدیران همواره به دو دلیل در جریانات سیاسی قرار می گیرند: دلیل نخست، اندیشه ها و دیدگاه های شان است که آنها را به هواداری از جریانی سیاسی می کشاند.

 در تمامی نظام های سیاسی دموکراتیک، افراد مستعد فعالیت های سیاسی و اجرایی، بر اساس علائق و دیدگاه شان به یکی از احزاب و جریانات سیاسی می پیوندند تا نردبان ترقی را بپیمایند که این خود به عوامل بسیاری بستگی دارد.( برای مثال در انگلستان افراد طبقه کارگر بیشتر به حزب کارگر می پیوندند.)

 دلیل دوم، منافع مادی اعم از منافع اقتصادی، کسب منزلت، کسب پست های سیاسی و ... است. وقتی از این نظر به موضوع نگریسته شود مشاهده می شود که فرد چه اندیشه داشته باشد و چه نداشته باشد، طوری با اندیشه ها و دیدگاه های سیاسی خویش رفتار می کند تا بتواند در احزاب قدرتمندتری که قدرت سیاسی و اجرایی را در دست دارند، فعالیت کند و سهمی از قدرت بستاند.

برای مثال،وی می تواند دیدگاه هایی را داشته باشد که بیشتر به حزب سیاسی (الف) نزدیک است، اما برای فعالیت در حزب سیاسی (ب) نیز بی میل نیست؛ زیرا نتیجه ی برآوردهایش نشان می دهد که اگر به حزب سیاسی (ب) نیز گرایش داشته باشد برایش بی منفعت نخواهد بود.

پس در مجموع این دو عامل یعنی دیدگاه های شخصی و منافع مادی دو عامل اساسی در موضع گیری و فعالیت های سیاسی افرادی اند که طالب حضور در عرصه سیاست اند.

این دو عامل در کنار شایستگی و لیاقت و کاردانی افراد قرار دارد و عامل سوم گزینش های سیاسی است.

 کاردانی و لیاقت فرد برای احراز پست سیاسی و اجرایی در هیچ کجای جهان به طور صد در صد تنها عامل گزینش پست ها و مقامات اجرایی و سیاسی نیست.

کاردانی و شایستگی افراد می تواند یکی از مهم ترین عوامل انتخاب و انتصاب افراد برای احراز پست ها و مقامات سیاسی و اجرایی باشد، اما هیچ هنگام تنها عامل انتخاب و انتصاب نیست.

 همیشه مجموعه ای سیاسی برای انتصاب و جانمایی مدیران سیاسی و اجرایی به این سه عامل در کنار یکدیگر می نگرد.

 دیدگاه های سیاسی فرد محرز کسب مقام،منافع مادی ای که برای مجموعه و خود فرد دارد و کاردانی و شایستگی فرد برای احراز پست، سه عاملی اند که بسته به شرایط و موقعیت ها و رویکردهای احزاب سیاسی می توانند هر کدام سهمی از عوامل را داشته باشند.

 برای مثال در دولت های فراجناحیِ واقعی،بیشتر به شایستگی افراد توجه می شود تا دو عامل دیگر. البته این گونه نیست که به دو عامل دیگر هیچ توجهی نشود، بلکه در این گونه از دولت ها سهم دو عامل دیگر کمتر از عامل شایستگی فردی است و برای انتخاب و انتصاب مدیران بیشتر به شایستگی فردی و لیاقت شخص توجه می شود.

 عکس این قضیه نیز صادق است. یعنی در دولت هایی که به صورت فراجناحی عمل نمی کنند، بیشتر ارادت به ایدئولوژی حزبی مورد نظر است تا عوامل دیگر.

 هنگاهی که به رویه ی فعالیت ها، رویکردها، موضع گیری ها، و شرکت مدیران و سیاستمداران در امور مدیریتی و سیاسی نگاه شود،می توان دو رویکرد کاملاً متفاوت را مشاهده کرد: رویکرد نخست رویکردی است که در آن فرد سیاسی (که یا به دنبال کسب پست است یا به دنبال حفظ پست) اندیشه ها و ایدئولوژی های سیاسی را مد نظر قرار می دهد.

این فرد در ابتدا با موضع گیری موافق با اندیشه های حزب (الف) و فعالیت در چارچوب آن وارد عرصه شده و می تواند نردبان ترقی سازمانی بپیماید.

 در این شرایط او منطقاً با اندیشه ها و مرام حزب (ب) و (ج) و .. مخالف بوده و تنها به باورهای حزب (الف) وفادار مانده و جامعه را از این چارچوب می نگرد.

در این حالت فرد مشق اندیشه می کند؛یعنی همه چیز را از دیدگاه اندیشه های سیاسی ای که بدان وفادار است،نگریسته و درمان دردهای جامعه را در اندیشه های حزب مربوط می بیند.

اما در رویکرد دوم فرد در کنار باورهایش بیشتر به موقعیت مادی عرصه های سیاسی نگریسته و اندیشه ها آن چنان برایش فرقی نمی کند.

 در این حالت مقام سیاسی و پست اجرایی برای فرد در حکم گل خوش عطر و بویی است که باید برای به چنگ آوردن آن به هر اندیشه و مرامی تن داد؛ زیرا فرد احساس می کند تنها اوست که لیاقت و شایستگی احراز چنین پستی را دارد و برای آنکه دیگرانی نالایق و ناکارآمد بر مسند ننشینند وی خود را فدای اندیشه ها کرده و در هر صورت به کسب و حفظ می اندیشد نه به اندیشه ها.

 در مجموع در هر دو رویکرد ، افراد احساس خدمتگزاری داشته و خود را شایسته ی آن جایگاه سیاسی و اجرایی می دانند، اما وقتی از بیرون نگریسته شود مشاهد می شود که افراد با دو رویکرد فوق رفتار می کنند.

حال کدام یک درست است مشخص نیست. شاید تنها راه آن است که معیارهای فعالیت سیاسی را در چهار عامل خلاصه کرد:

 1)فعالیت سیاسی بر اساس اندیشه ها و باورهای سیاسی یک حزب یا جریان سیاسی، 2)فعالیت سیاسی بر اساس منافع مادی و کسب قدرت (در کنار هر اندیشه و مرامی)، 3)شایستگی و لیاقت و کاردانی، 4)میل به خدمتگزاری و فداکاری در راه مردم و جامعه.

 موضوع حائز اهمیت فراوان آن است که مدیران به کدام یک از عوامل چهارگانه ی فوق بیشتر اهمیت داده و بر اساس آن دست به کنش می زنند.

 مسلماً سهمی که هر یک از عوامل فوق در ذهنیت و کنش مدیران ایفا می کند، می تواند نتایج و پیامدهای بسیار متفاوتی داشته باشد.

ایمیل نویسنده: (abie_malakouti_2008@yahoo.com)


  • چهارشنبه 12 تير 1392-0:0

    بسيار علمي و تحليلگرانه، كاش از اين دست مقالات بيشتر نوشته شود.


    ©2013 APG.ir