تعداد بازدید: 20353

توصیه به دیگران 5

پنجشنبه 17 مرداد 1392-8:25

گالش مازندرانی و گالش روسی

 قطعاً این ترجمه خود دلیلی بر کهن بودن لغت « گالش » به معنی گاوبان در مازندران و گیلان و جدایی معنای‌اش از « گالش » روسی در معنای « پاپوش و کفش‌لاستیکی » است.


مازندنومه؛علی ذبیحی،پژوهشگر،آمل: ارتباط بین دو ملت همان‌گونه که باعث فهم متقابل مردمان آنها از یکدیگر می‌شود،عاملی بر وام‌گیری و وام‌دهی واژگانی در زبان مردمانش خواهد بود.

 حضور روس‌ها و رواج محصولات روسی در دو سدۀ اخیر در مازندران باعث رواج برخی نام‌های روسی در زبان مازندرانی شده است.

اما از آنجایی که این لغات و عامل رواج‌شان، از آغاز مکتوب نشدند و با تغییر واژه‌ها در گذر زمان و ایجاد فاصله از زبان مبدا، دست یافتن به اصل و اساس لغات دشوار می شود، ضرورت بررسی های زبانی از روی شواهد و قراین اهمیت می‌یابد.

 از جمله لغاتی که در سال‌های اخیر مورد مناقشۀ آگاهان به زبان روسی و مازتدرانی قرار گرفته است لغت « گالش » با دو معنی 1- « گاوبان » و 2- « پاپوش لاستیکی یا کفش لاستیکی » است.

مسئله مورد نظر در خرداد ماه سال 1390 در سایت مازندنومه طی مطالبی مفصل از سوی آقایان « رزاقی »(http://www.mazandnume.com/?PNID=V12255) و « بهمنانی »(http://www.mazandnume.com/?PNID=V12299) و نظرات درج شده در پای این مطالب مورد مناقشه قرار گرفته است.

با اینکه لغات بسیاری در دو متن مزبور از سوی نویسندگان مورد بررسی قرار گرفتند، لغت « گالش » بحث بیشتری را به خود اختصاص داده است.

جناب « رزاقی » لغت گالش به معنی گاوبان را روسی دانسته و جناب « بهمنانی » به احتمال آن را روسی دانستد.

 ایشان در این خصوص آورده‌اند: « گالُش، که در زبان روسی... Galosh تلفظ می‌شود، ریشه در زبان رومیان دارد ... این محصول [ پاپوش ] در سال‌های نخستین سدۀ 19 میلادی به روسیه رسید و پس از آنکه انسان استفاده از" کائوچو" را آموخت، روسیه به بزرگترین تولید کنندۀ "گالُش" در جهان تبدیل شد و سالانه، تا سال1932 میلادی میلیون‌ها جفت گالُش روسی به سرتاسر جهان از اروپا و آمریکا گرفته تا آسیای دور و میانه و جنوب غربی آن، صادر شد.

 بازرگانان روس و ایرانی، این محصول را به ایران نیز آوردند... مازندرانی‌ها نیز از "گالُش" در شکل‌های گوناگون آن استفاده کردند... شاید بدین خاطر است که به این دسته از مازندرانی‌ها [ منظور گالش‌ها = گاوبانان ] که اینگونه پوشش پا داشتند، "گالِش" می‌گفتند و محلی را که آنان در هنگامۀ ییلاق و قشلاق در آن زندگی می‌کردند،"گالِش مِنزل" نام نهادند ».

این نظر با اینکه واکنش‌هایی در رد آن در پی داشت ولی رد نظرها بدون هیچ سندی ابراز گردیدند. از آنجایی که وجود افرادی به نام « گالش » و شغل « گالشی » در استان‌های مازندران و بخش‌هایی از گیلان ریشه‌دار می‌باشد بنده در بررسی متون مکتوب و کهن مازندرانی (طبری) - که البته هنوز تاریخ مدونی از وجود این منابع نوشته نشده است- به لغتی دست یافتم که لازم دیدم آن در این مجال بازگو نمایم تا ره‌آوردی فرهنگی برای هم‌میهنان و هم‌زبانان گرامی‌ام باشد.

 همان‌گونه که می‌دانیم متون مکتوب متعددی از گذشتۀ زبان مازندرانی برجا مانده است که از جملۀ آنها متن‌های قرآنی قرن نهم و دهم هجری قمری با ترجمه به زبان مازندرانی قدیم (طبری) است.

 خوشبختانه این اثر در سال 1388شمسی در دو مجلد و به صورت کامل و نسخه برگردان از سوی انتشارات مجلس شورای اسلامی به زیور طبع آراسته و به بازار نشر در شمارگانی محدود روانه شد.

بررسی این نسخه‌برگردان و نگاهی به دیگر نسخ مشابه آن که در کتابخانه‌های دیگر ایران به صورت نسخۀ‌خطی و میکروفیلم محفوظ می‌باشند بنده را به لغت « گالش » رهنمون شدند؛ لغتی که در هنگام دست‌یافتن به آن موجب شور و شعف درونی‌ام شد.

 در جلد دوم نسخه برگردان، ( برگ130 پشت ) ؛ سورۀ « قصص » آیۀ « 23 » آمده است: « ... قالتا لا نَسقی حتّی یصدِرَ الرِّعاءُ و أَبُونا شَیخ کَبیر » ؛ ترجمۀ فارسی: « ... گفتند: ما آب نمی دهیم تا چوپانان ( چارپایانِ خودرا از آبشخور ) باز گردانند و پدر ما پیری فرتوت است »( نسخۀ خطی ترجمه فارسی ندارد و ما آن را از ترجمه‌های امروزی نقل کردیم).

کلمۀ « الرِّعاءُ » که در زبان فارسی به « چوپانان » ترجمه شده است در این نسخه و نسخه‌های همترازش که اثری از ترجمۀ فارسی در آنها هم نیست به « این کالشان KALŠAN » ترجمه شده است.

گالش gâleš امروزه در شمال به معنی فردی است که از رمة گاوان نگهداری می‌کند و با نگهبان گوسفندان که « کرد » یا « چوپان » نامیده می‌شود فرق دارد.

 گالش از جمله لغات خاص رایج در منطقه است که مترجم به خاطر زیستن در این محیط و آشنایی با این لغت از آن به زیبایی استفاده کرده است.

این ترجمه ضمن نشان دادن کهنگی لغت « گالش » پیوستگی زمانی این لغت را حداقل در پانصد سال اخیر نشان می‌دهد.

 قطعاً این ترجمه و وجود این لغت خود دلیلی بر کهن بودن لغت « گالش » به معنی گاوبان در مازندران و گیلان و جدایی معنای‌اش از « گالش » روسی در معنای « پاپوش و کفش‌لاستیکی » است. پاپوشی که گروهی وسیع در گستره شمال ایران را منسوب به خود گرداند. 

ایمیل نویسنده: (azabihin@yahoo.com)


  • گالش سوادکوهپاسخ به این دیدگاه 8 1
    دوشنبه 20 تير 1401-4:37

    من گالش سوادکوه هستم و اجدادم دامدار بودند و به خودشون گالش و به زبانشون گالشی میگفتند البته گالش ها از قوم تبری هستند و زبان گالشی ما گویشی از زبان تبری هست.

    • ادریس مازنیپاسخ به این دیدگاه 9 1
      سه شنبه 7 اسفند 1397-17:58

      مازنیمه از مامطیر (بابلی) .خامبه باوم مه که چنه مازرونی شی ور گج بهینه به ین شی زوون گپبزنین بی فارسی ها خادا دونده کا الا نموعه اتنه المانی دوندهمه شی زوون دم ندایمه بیم اتزره شی تبار رزم واری بداریم /ماززون درف جور دره .پرچم مازندران بالاست .جور بانه.بالا .جر بونه .پایین یا بنه. درف .یا درفش بانه .پرچم

      • عارف از ساریپاسخ به این دیدگاه 8 1
        دوشنبه 7 خرداد 1397-14:46

        در زمان کودکی ما در روستاهای ساری نوعی پاپوش تمام پلاستیکی ارزانقیمت بود که " کلوش " kaloosh نام داشت و همان موقع به گاوداران مقیم در جنگل " گالش " galesh میگفتند.
        به نظرم موضوع خیلی هم پیچیده نیست مجققان ارجمند!!

        • مهدی نوشهر جالوسپاسخ به این دیدگاه 7 2
          شنبه 21 بهمن 1396-1:32

          سلام بنده بجه چالوس ساکن نوشهر اصالتا کجوری هستم با افتخار
          اولا گالش نمیگنو میگن کلوش دوما خیلیا هم بهش میگن ملا دِوَنّی
          معنیشم مشخصه فک کنم ملاها میپوشیدن

          • چهارشنبه 26 آبان 1395-12:7

            دروود...
            من بختیاری هستم و در مورد پاپوشی که قدیما مردم بختیاری استفاده میکردن (گالِش و رِبِن) جستجو میکردم که به این مطلب برخوردم.. هرچند این مطالب برای 3 سال پیشه ولی مینوسم چون دونستنش خالی از لطف نیست..
            اینکه بختیاری ها از یک نوع پاپوش پلاستیکی استفاده میکردن که مردونش "ربن" نام داشت و زنونه.ش "گالش" و الانه دیگه اثری ازشون نیس.. و بیشتر چوپان و گاوبان میپوشیدن..
            در ضمن من یه دوست مازنی داشتم "که سرش سلامت باد" و متوجه شباهت گویش بختیاری و مازنی شدم که خیلی هم زیاده و بسیار جالب بود.
            مثل واژه انگِشت

            • مازنی ریکاپاسخ به این دیدگاه 6 2
              جمعه 28 شهريور 1399-17:50

              جناب بختیاری!

              باید به عرض برسانم که در زبان مازندرانی چیزی به نام انگِشت نداریم(دسته‌کم در لهجه ساروی) بلکه از واژه angous استفاده می‌کنیم در ضمن خدمت هم‌نژادی های عزیز سلام عرض می‌کنم و میگم که به نظر من زبان مازندرانی رو باید با خط لاتین نوشت چون الفبای فارسی به هیچ وجه نمی‌توانند واژه ها را به خواننده برسانند برای مثال من خودم یک متن مازندرانی با الفبای فارسی در همین صفحه خواندم و هیچی نفهمیدم چون این الفبا اصلاً مناسب زبان زیبای ما نیست.

              • حسین جلالیپاسخ به این دیدگاه 7 4
                يکشنبه 31 فروردين 1399-16:53

                با سلام و احترام
                گیلک ها (کشاورزان گیلان) و دیلمیان (گالش ها - دامداران شرق گیلان و غرب مازندران) از نظر ژنتیکی از پدر با لر ها و بختیاری ها یکی هستند!
                جد بزرگ ایل بختیاری اسمش بختیار دیلمی هست که یک پادشاه آل بویه متولد اهواز با اصالت و تبار دیلمی (گیلانی) هست.
                با جستجوی کلمه (مردم لر) توی ویکیپدیا و رفتن به قسمت ژنتیک متوجه میشید اینو در پاراگراف آخر.

                لر ها بر طبق نظریه ای مون دیلمیان (آل زیار و آل بویه) هستن که اعراب رو از ایران بیرون کردند و خلیج پارس رو زنده نگه داشتند.
                این دو قومیت (لر و شمالی) کلا کپی هم هستن مخصوصا گالش ها که بسیار مردم ساده دل و خیلی قوی ای هستن و بیشتر کارشون دامداری و چای کاری هست و اعراب و مغول ها رو شکست دادن در تاریخ
                و میرزا کوچک جنگلی 100 سال پیش با مردمش دوباره ایران رو نجات داد
                و انگلیس براشون جوک ساخت تا از چشم مردم ایران بندازه تشون

                با سپاس

                • دوشنبه 1 آذر 1395-9:25

                  در پاسخ به آقا سجاد
                  سلام و احترام
                  بنده يك مازندراني(سوادكوهي)هستم.حرف آقا سجاد كاملاً صحيح مي باشد بنده هم در مورد عشاير و زندگي هاي گالشي تحقيق كردم و خودم هم علاقه فراوان به اين موضوعات دارم و كاملا اخلاق و رفتار و منش بختياري ها با مازندراني ها يكي هست كه باعت افتخار مي باشد مثل خونگرم بودن ، مهمانواز بودن ، زود جوش آوردن(از كوره در رفتن) و دوباره در عرض چند ثانيه آروم شدن ، دوستن داشتن خانواده بيشتر در عمل و قلب و كمتر در زبان(كه البته بهتره در زبان هم بيشتر شود) ، نان حلال درآوردن، اعتقادات قوي داشتن ، اهل جنگل و كوه و ... بودن ، عاشق دام و دامداري بودن و خيلي از موضوعات ديگر .
                  اگر آقا سجاد كامنت بنده را ديدن اگر مورد تاييد مي باشد ، لطفا بگويند.باتشكر

                • ماکان قلیزاده پیرسراییپاسخ به این دیدگاه 4 7
                  دوشنبه 22 تير 1394-12:42

                  سلام .من به زبان گیلکی مثل مادربزرگ وپدربزرگ و همه پیران شهرم گلیکی میگم .کلمات مشترک در زبان گلیکی و انگلیسی به قدری زیاد است که اطمینان دارم روزی زبان گلیکی در زمره زبانهای باستانی انگلستان جای خواهد گرفت.اما در موردواژه ی گالش باتوجه به اینکه در قدیم کالش گفته میشده میتوان دریافت که در اصل مرکب از caoبه معنیcowیا گاو وlsh به معنی چشم دوختن یا نظاره کردن است.

                  • پنجشنبه 2 بهمن 1393-4:35

                    بعد حمله کورش به کادوسیان که شکیت خورد ؛اردشیر دوم خواست کار نیمه تمام کورش رو تموم کنه که با ۳۰۰ هزار قشون سواره و پیاده به کادوس (گیلان امروز)حمله کرد ؛جزییات جنگ بماند / ‌ولی در ان زمان کادوسیان دو پادشاه داشتن که یکی جبال و کوهستان به نام لعل یعنی گالش و دیگری سهیل یعنی تالش در پشتها و سواحل کاسپین بود...........

                    • سه شنبه 25 شهريور 1393-17:44

                      با سلام ، در اکثرنقاط گیلان ، پاپوش لاستیکی مورد نظر "گالوش" تلفظ می شود و ازاین نظر تفاوت گویش آن با "گالش" که ساكنان کوهستانهای گيلان و مازندران هستند، کاملا مشهود است.

                      • میثم . باستان شناسپاسخ به این دیدگاه 1 0
                        چهارشنبه 25 تير 1393-20:13

                        آقای ذبیحی سلام
                        دربین نقوش باقیمانده از اشیائ باستانی نقش فردی با گلویش ( همان گالش شما که ما در غرب مازندران به آن گلویش می گوییم )دیده می شود . (مارلیک )این کفش احتمالا بعد از جریان صنعتی شدن و تولید انبوه و ارزانی و دوام از طرف گالش ها مورد استقبال قرار گرفت و بین مردم به نام گالش ها معروفیت یافت
                        ارادتمند

                        • بابک - شهربارانپاسخ به این دیدگاه 5 1
                          دوشنبه 16 دی 1392-16:15

                          تشکر از شما. در گیلان و رشت، تا اونجا که من مطلعم به پاپوشها گالوش گفته میشه، اما اون تیره دلیر از قبایل انسانی در در گیلان و مازندران زندگی میکنند، گالش GALESH هستند.

                          • سه شنبه 10 دی 1392-17:23

                            نظر شما مي تواند درست باشد، در مكان زندگي ما فريدونشهر گالش را پاپوش مي دانند، لازم است بدانيد كه مردم فريدونشهر گرجياني هستند و سالها پيش توسط شاه عباس از گرجستان به مازندران و از آنجا به ايران آورده شده اند.

                            • شنبه 18 آبان 1392-0:0

                              خوب بود

                              • چهارشنبه 10 مهر 1392-0:0

                                با سلام و با تشكر. با خوندن متن شما اين نكته به ذهنم رسيد، شايد براتون جالب باشه.در مورد كفش گالش. تو شهر ما بابل كه قبلا با روسيه مراودات تجاري زيادي داشته به اين نوع كفش به مازندراني كلوش مي گفتند نه گالش. قديمي ها هم هنوز اين كلمه رو به ياد دارند. و درمورد چوپان همون گالش رو بكار مي بردند.پس تفاوت دو كلمه لااقل تو لهجه ي ما واضح بوده و مي تونه صحت تفاوت دو ريشه ي كلمه رو تاييد كنه.

                                • جمعه 22 شهريور 1392-0:0

                                  درود بر آقای ذبیحی و دقت نظر این پژوهشگر فعال در زمینه زبان و فرهنگ مازندرانی هر چند مقالات قبلی را نخواندم. نمی دانم چرا باید هر چه داریم به خارجی ها نسبت دهیم. اما می دانم آقای ذبیحی در واژه شناسی دقت و وسواس بی اندازه دارد. با سپاس موفق باشید

                                  • كيجا سوادكوهيپاسخ به این دیدگاه 3 6
                                    دوشنبه 4 شهريور 1392-0:0

                                    كامنت ان يكي شير است اندر باديه حتما كامنت منو خوب نخونده اند!!! بهتره كلمه قفقاز رو در ويكي پديا سرچ كنيد اطلاعات خوبي ميده تا بدونيم ربط قفقاز با روسيه و شمال ايران چيه. حتي اينكه روسها و شمال ايران در كشتي دنيا حرف اول رو ميزنن رو با اين مسئله بي ربط نميدونن!!! نظرم اين بود شايد يه سري مشتركات زباني هم داشته باشيم كه دور از ذهن نخواهد بود.من وقتي مطلبو خوندم تعجب كردم چون در منطقه ما مثل كامنت مهدي، شنيده بودم كلوش نه گالش ولي چون متاسفانه به زبان محليمون زياد وارد نيستم اظهار نظر نكردم ، از طرفي چون نزديكي ژنتيكي با روسها رو مي دونستم گفتم بعيد نيست مشتركاتي باشد ، اين نظر شخصي منه نه يه نظر كارشناسي بنابراين افراد مي تونن با دلايلي نقض يا قبول كنن چه ربطي داره به خوب خوندنو نخوندنو فهميدن يا نفهميدن!!! بهتره شيوه هاي درست برخورد با يه نظر رو تمرين كنيم .بهتره يه بار ديگه كامنت من و خودتون رو خوب بخونيد.

                                    • يکشنبه 3 شهريور 1392-0:0

                                      با سلام: تلفظ کفش لاستیکی که از زبان روسی به زبان مازندرانی وارد شده است، (کلوش) kaloosh است، نه (گالش) همین الان در مناطق روستایی بین بابل و آمل به کفش لاستیکی کلوش می گویند

                                      • آن یکی شیر است اندر بادیه ..پاسخ به این دیدگاه 6 0
                                        شنبه 2 شهريور 1392-0:0

                                        ژنوم مشترک لزوماً سبب زبان مشترک و یا کلمات مشترک نیست .کیجا خانم سوادکوهی حتماً مطالب را خوب نخوانده اند . بحث قفقازی و مازندری هم نیست . بحث بر سر روسی و مازندرانی است و روسی هم همان قفقازی نیست . بحث استعمار هم نیست فقط ریشه یابی است . ایشان اشتباه کوچک تری نسبت به اولین نفر (رزاقی ) مرتکب شد که شباهت تام و تمام لفظی بین دو چیز بی ریط گالش و گالش(مثل شیر و شیر )را دلیل انطباق آن دو چیز دانست .

                                        • كيجا سوادكوهيپاسخ به این دیدگاه 4 10
                                          شنبه 2 شهريور 1392-0:0

                                          طبق ازمايش ژنتيكي كه دانشگاه تهران با يكي از دانشگاههاي المان انجام داده كه اگر سرچ كنيد حتما پيدا مي كنيد نتيجه ژنوم مردم گيلان و مازندران را سواي از ديگر مردم ايران دانسته كه بسيار به مردم قفقاز نزديك و نتيجه گيري شده كه مردم گيلان و مازندران اخرين دسته مهاجرين به ايران هستند كه از قفقاز اومدند بنابراين به نظرم نبايد وجود كلمات مشترك رو حاصل استعمار يا در پي اثبات فارسي يا عربي يا هرزبان ديگري باشيم بي شك مشتركاتي وجود دارد. با سپاس

                                          • يکشنبه 20 مرداد 1392-0:0

                                            بادرود در گیلان ومازندران همه به گالش(گاوبان) با لهجه های متفاوت گالش میگویند واگر سندی قبل از روس ها میخواهیدبه کنز الاسرار امیر پازواری مراجعه کنید که در چندبیت از اشعارش این وازه را به کار برد این وازه گالش(کلوش)فارسی است نه مازندرانی که ازروسهااقتباس شده است

                                            • رد نظر بدون هیچ سندی....پاسخ به این دیدگاه 12 0
                                              يکشنبه 20 مرداد 1392-0:0

                                              در همان آدرس اینترنتی که آقای ذبیحی آورده اند رد نظر که ایشان بی سند می دانند این بود : ( آقای ک.ر.بهمناني فرق واژه مازندرانی گالِش به معنای دامدار سنتی را با گالش ( گَلُش یا کَلُش و یا کلوش ) به معنای نوعی پوتین نمی دانند . اصطلاح مازندرانی گالِش متعلق به یکی دو قرن اخیر نیست که ایشان مدعی آن شده اند . گالِش ها همان کابوی های وطنی و مازندرانی اند ! این دسته مهم از مردم مازندران هرگز مسمی به پای پوش خود نبوده اند . پای پوش این مردم با شکل و با همان توصیفی که آقای ک.ر.بهمنانی کرده اند " چرم پاتو " است . این نوع پایپوش که با پوست گاو فراهم می شود ، سابقه ای بیش از هزار سال دارد . ) آقای ذبیحی! بیشی سابقه استفاده از یک کار دستی وسنتی آن هم تقریباً بدون جایگزین برای پوشاندن پا که قطعه ای از چرم گاو است با یک محصول صنعتی با نام رایج (کلوش) نیاز به ارائه سند نداشته است . سابقه گاو و گاو داری هم در این منطقه از چهار صدسال هم که شما آورده اید لابد بیشتر است و نیاز به ارائه سندی برای این ادعا نیست به خصوص آن که پای گاو درمیان است و برای گالش هم واژه جایگزین یا مترادف که ساده باشد و مرکب نباشد در زبان مازندرانی پیدا نمی کنید پس این واژه شاید قدمتی برابر با زبان مازندرانی دارد .


                                              ©2013 APG.ir