شدم من خبرباز اینترنتی!
شعر تلفیقی و چند ساختی نه چندان جدی،به مناسبت روزخبرنگار-از احسان مهديان
*خبرنگار و مقدمه:
سرتان را چرا من به درد آورم
که درد خودمان برای خودمان کافیست
چرا خبر بدهم
یاد چیزهایی بدی افتاده باشی؟
مگر درد خودتان کمتر است؟
*خبرنگار در خواستگاری:
خبرنگاری مگر شغل است؟
چند ساعت کار روزانه؟
چقدر درآمد دارید؟
چه باید بگویی در این خواستگاری، " کار ما عشق است حاج آقا!
پسرجان! برو دنبال عشقت چرا دنبال دخترم آمدی؟
*خبرنگار و شکایت ها :
مرا می رساند به یک پاسگاه کسی که در سرِ دکه روزنامه را دیده است!
24 ساعت در بازداشتگاه
چاق می شوم نه در خانه
این فرصت خواب و این پروتئین ها ست
نه شاکی نه این اولیای دم ،که جرمم نوشتن کلمات متقاطع بود!
*خبرنگار در جلسه تقدیر:
اینجا هم بزرگ تراز دهان من است
اینجا هم آقای معاون باید سخن ها بگوید
به احترام او اذان هم عقب افتاده
تا افطارما هم به نسبت ...
و کلا می نویسیم هرآنچه که ایشان بگویند
و کلا نگوییم جز سخن از زبان وی ، این مدیر - این معاون ، این مسئول
*خبرنگار و بالاخره مدیر مسئول :
به جای خبر هم برو آگهی را بگیر
- که 40 تا به 60 از شما می خرم
خبر را از این سایت همسایه بردار
- که درآن منم ساعتی دست می برم
*خبرنگار در همایش:
در این چندمین ماه مردادی ام
دوباره نشست هم اندیشی ام
دوباره سخنها بگویند ایشان
و وی ز تهران و شمران و هم شهر رِی
ولیکن کسی آن وسط بنده نیست
به لبهای من هم به جز خنده نیست!
*خبرنگار دست آخر:
در خانه اما خدایا به دادم برس
چقدر باید از شب بگذرد
تا صاحب خانه ام را خواب کند؟
و صبح زود باید از در به بیرون روم؟
ومادرم را خدایا نگهدار،
به جوب باریکی از شوهرش مانده را
ايميل شاعر: (mahdian1390@gmail.com)
- يکشنبه 20 مرداد 1392-0:0
مرسی عمو .کارت درسته .راستی جیگرتو خام خام بخورم یا بپزمش اول؟
- يکشنبه 20 مرداد 1392-0:0
واقعا که سرنوشت همه ما خبرنگاران عاقبت بسته به حقوق باریکه بازنشتگی پدرومادراست
- شنبه 19 مرداد 1392-0:0
به جای خبر هم برو آگهی را بگیر
- که 40 تا به 60 از شما می خرم
خبر را از این سایت همسایه بردار
- که درآن منم ساعتی دست می برم