تعداد بازدید: 5061

توصیه به دیگران 26

سه شنبه 29 مرداد 1392-22:33

خداوند مازندران را از بد بپایاد

جدایی غیر کارشناسانه و تکه پاره کردن بخش های نیمروزی(جنوبی) و جنوب باختری سرزمین اصلی مازندران و واگذاری آن به دگر استان های همجوار به بهانه ی کوچک سازی و بهینه نمودن مدیریت های کلان و تقسیم عادلانه ثروت انجام شد،بخش هایی که همچنان با وجود گذشت چندین سال از جدایی جغرافیای سیاسی آنان از سرزمین مادری همچنان پیوندهای فرهنگی و تاریخی خود را وابسته و بسته به موطن اصلی خویش می دانند.


مازندنومه؛یادداشت مهمان،علیرضا صادقی امیری،دبیر انجمن جوانان سپید پارس:مازندران یا تبرستان سرزمین باستانی تپورها،آماردها و کاسی ها،منطقه ای بزرگ از گوناگونی های اقلیمی،فرهنگی،زبانی و جایگاه بزنگاه های بزرگ تاریخی این سرزمین کهن و شکوهمند است که گاهی سرنوشت ملت و فرهنگ ایرانی بدان وابسته و درگیر بوده است.

 مازندران روزی نقش مهم و تاثیرگذاری را در فرهنگ و جایگاه اجتماعی-سیاسی و فرمانروایی ایران بازی می کرده است.

 روزی تا آن اندازه ارزشمند و مهم بود که داشتن و یا تسخیر آن، واپسین خواسته و شاید آرزویی دست نیافتی برای فرمانروایان و جهانگشایان بود.

 حکومت در مازندران و آرامش آن به معنی آرامش نسبی در بخش بزرگی از فرمانروایی ایران بود؛ این مهم در استوره ها از زمان پیش از کیکاوس و در دوران تاریخی از زمان پادشاهی کوروش بزرگ آغاز و تا پایان دوره ی زندیه به گونه شاخص و تا به امروز نیز در لایه های زیرین فرهنگی،اقتصادی و سیاسی ایران ادامه دارد.

 گرچه در دوران افول صفویه و به خاطر نوع حکومت صوفیانه و در برخی موارد فقر و تنگدستی، آن روح پهلوانی،سلحشورانه و آزادی خواهی  مردمان این دیار رفته رفته رو به خاموشی نهاد،همچنان این روحیه های سرکش و آزادی خواه در لایه های زیرین اجتماعی-فرهنگی در چارچوب داستان ها و استوره ها مانا ماند و در بزنگاه های مهم هر بار همچون آتشی از زیر خاکستر سر بر آورد و گاهی نیز فروغ آزادی خواهی ملتی می شد، هرچند این آزادی خواهی و پهلوانی ها با خدعه،خیانت و خونریزی دیری نمی پایید و خاموش می شد.


تقریبا از میانه دوره قاجاری بود که مازندران دچار چندپارگی فرهنگی و رفته رفته سیاسی و جغرافیایی شد، مازندران از سرزمینی دست نیافتنی و فرا استراتژیک و بسیار مهم به حیاط خلوت و تفرجگاه و منبع کسب درآمد شاهان و شاهزادگان دگرگون شد.

 از فروش و اجاره سالیانه خطه مازندران به بهایی گزاف برای تامین مخارج عشرت پادشاهان و شاهزادگان قاجاری تا تبدیل آن به مکانی صرفا تفریحی در دوره پهلوی دوم همگی نشان از کاسته شدن جایگاه ویژه مازندران در صحنه های سیاسی و تصمیم گیری داشت.

 گرچه این روند آبادانی و پیشرفت های صنعتی و شهرنشینی بسیار و شتابزده ای را به همراه خود برای مازندران به ارمغان آورد، اما شـُوَند تخریب گسترده منابع طبیعی و از ارزش افتادن جایگاه سیاسی مازندران شد.

متاسفانه در دهه های گذشته تا به امروز این روند یعنی تخریب منابع ملی و افت جایگاه ویژه سیاسی مازندران به دلیل نبود مدیران کارآمد و مطالبه گر استانی و آسان انگاری و ناآگاهی توده مردم، بیش از پیش با آهنگی شتابزده در یک سیر افزایشی رو به بالا قرار گرفته است، تا بدانجا که منجر به جدایی بخش بزرگی از شرق مازندران با وجود پیوندهای ژرف تاریخی،فرهنگی،زبانی و اقتصادی از سرزمین اصلی شد.

 این جدایی غیر کارشناسانه و دگر جداسازی ها و تکه پاره کردن بخش های نیمروزی(جنوبی) و جنوب باختری سرزمین اصلی مازندران و واگذاری آن به دگر استان های همجوار به بهانه ی کوچک سازی و بهینه نمودن مدیریت های کلان و تقسیم عادلانه ثروت انجام  شد، بخش هایی که همچنان با وجود گذشت چندین سال از جدایی جغرافیای سیاسی آنان از سرزمین مادری همچنان پیوندهای فرهنگی و تاریخی خود را وابسته و بسته به موطن اصلی خویش می دانند.


سستی و نبود منافع خواهی مسئولان و مدیران و بعضا طیف وسیعی از توده مردم استان، زیان های جدی و جبران ناپذیری به این خطه خدا و خاک سبز ایران وارد نموده است.

 آلودگی رودخانه ها و دریای مازندران، ازمیان رفتن بخش بزرگی از جنگل های هیرکانی (که از سرمایه و میراث جهانی است)، برداشت بی رویه پوکه های معدنی از دل رشته کوه های البرز و دماوند،خشکیده شدن تالاب های جهانی،قهر و انقراض گونه های جانوری و پرندگان، از بین رفتن میراث چندهزار ساله تاریخی مازندران، از نمونه های این آشفتگی و زیان های غیر قابل جبران است.

 از خالی نمودن و دپوی زباله های شهری توسط شهرداری بهشهر در شهر ساسانی و تخریب حریم منظری و منظر فرهنگی رامسر گرفته تا دستور تخریب بخشی از باغ گیاه شناسی نوشهر که در خاورمیانه و جهان بی بدیل است(توسط مدیران ارشد استانی)، از میان رفتن هویت اصیل و فرهنگ غنی مازنی، در تهدید قرار گرفتن زبان و ادبیات مازنی و تاتی (که بازمانده ی زبان فارسی میانه و پهلوی ساسانی است) همه نشان از ضعف و سستی و بی حمیتی مسئولان و مدیران و بخش بزرگی از توده ی مردم مازندران دارد.

متاسفانه این جگر هزارپاره و زخم خورده ی مازندران همچنان در روی دیدن زخم های بیشتر و پاره پاره گشتن است، همین چندی پیش امام جمعه محترم شهرستان تنکابن در پیش روی مقام های ارشد استانی و برخی مقامات کشوری در مراسمی خواستار جدایی غرب مازندران از بدنه اصلی شد و این خواسته را حق قانونی و بجای مردم می داند.

 اگر تجزیه طلبی و جدایی خواهی احقاق حق و خواسته قانونی باشد، دیری نمی پاید که هر شهرستان در مازندران یک استان و به طبع هر استانی در کشور تبدیل به یک کشور مستقل خواهد شد! آنگاه اتحاد و یکپارچگی ملی و ملت و ایران معنی نخواهد داشت.

 متاسفانه نیرنگ ها و بازی های استعمار غرب و شرق همچنان در ایران قربانی می گیرد و به سادگی و آسودگی پرچم و علم تجزیه طلبی و جدایی سری در کشور نمایان است.

 استان های همجوار مازندران به بخش های شاخص و مهم فرهنگی و اقتصادی آن دست اندازی کرده و حقوق باطلی را طلب می کنند و این در میان سکوت مدیران و مسئولان و توده مردم رخ می دهد.

 به فرنام نمونه استان سمنان که تا چندی پیش خود بخشی از مازندران محسوب می شد، در آگاهی ها و تبلیغات رسمی خود چشمه های درمانی و بی بدیل باداب سورت را( که ثبت ملی شده و دارای شاخصه های میراث جهانی است) از آن خود می داند و خواستار آن شده است و یا استان تازه متولد البرز کاروانسرای کندوان را بخشی از البرز می داند و تهران که از هر سو در حال رشد انفجاری است،پس از مصادره گدوک و بخش های نیمروزی مازندران،خواهان بخش هایی از آمل نیز هست و روشن نیست خموشی و سکوت مسئولان و مدیران و مردم به چه معنی است؟

 این رفتار یادآور کردار شاهان قاجاری نسبت به تکه پاره نمودن ایران بزرگ و عزیز است. سکوت به بهانه ی مصلحت و یا به عبارتی بر سر قدرت و تخت بودن؛اگر دست درازی و زیاده خواهی شیخک نشین های نوپایی همچون بحرین(جلفاوه) و امارات (که خود بخشی از خاک ایران بوده اند )، نسبت به آبخست های (جزایر) سه گانه خلیج همیشه فارس کاری زشت،غیرقانونی و قبیحانه است و سکوت و خموشی مسئولان و مردم ایران به این کار، خیانت و خباثت است؛ در اندازه و مقیاسی کوچکتر، خموشی و بی تفاوتی در برابر تحریکات داخلی استان و دست درازی استان های همجوار نسبت به مازندران عزیز نمی تواند جزء خیانت و آب به آسیاب دشمن ریختن باشد؟


تجزیه یک کشور آزاده و بزرگ به وسیله ی تحریکات دول استعمارگر غرب و شرق از درون کشور و در اندازه های کوچکتر و به بهانه های گوناگون مانند تقسیم عادلانه ثروت و یا فدرالیسم آغاز  و در پایان منجر به از هم گسیختگی یکپارچگی ملی و فروپاشی اتحاد آن کشور می شود.

 اینکه ما از تاریخ پند و عبرت نمی گیریم جایی بس شگفت و شگرف است، مازندران یعنی بخش جدایی ناپذیر از خاک و فرهنگ ایران زمین، مازندران یعنی پاسداشت و نگاهداشت فرهنگ،زبان،آداب،میراث و طبیعت جغرافیای فرهنگی گذشته و سیاسی حال، مازندران بدون شهرستان های خاوری،مرکزی و غربی اش بی معنی و این شهرها و مردمانش بدون مازندران بی پایه و بی هویتند.

 به جای آنکه در پی تربیت و گزینش مدیران لایق و آگاهی توده مردم برای پاسداشت فرهنگ و نگاهداشت منابع و منافع استانی و ملی باشیم، تا ثروت و پیشرفت عادلانه در سراسر استان و کشور بخش شود، در پی راهی خائنانه و آسوده ای بنام تجزیه خواهی هستیم، چراکه نمی خواهیم و نمی خواهند کوشش کنیم و بیندیشیم.

 مازندران و ایران آباد و آزاد زمانی جاودان خواهند ماند که همگی به زیر پرچم یکدلی و یکپارچگی ملی به دور از هرگونه فرقه گری،قوم گرایی و تجزیه خواهی گرد هم آییم.


  • یک طبری (قومیت شما)پاسخ به این دیدگاه 1 0
    يکشنبه 12 بهمن 1399-13:45

    مشکلاتی که دوستان غرب استانی عرض می‌کنند کاملا درست است. ولی راه‌حلش تشکیل یک استان جدید نیست بلکه راه‌حلش تغییر مرکز استان است. اگر آمل مرکز استان بشود خیلی بهتر است. ضمناً مناطقی که تهران و سمنان و گلستان غصب کرده‌اند باید به "مازندران بزرگ" بازگردند. موفق باشید. ~~~~

    • پیمان بیژنیپاسخ به این دیدگاه 2 1
      دوشنبه 9 آذر 1394-21:30

      من به عنوان یک نوشهری تمایل دارم غرب از شرق جدا بشه اما مازندران با استان های کم اب همسایست و تجزیه اون جز سودجویی بیشتر این استانها و تفرقه سود دیگری ندارد (فراموش نکنیم که جنگ اینده جنگ آبه )

      • وبلاگ استان شرق گیلان و غرب مازندراپاسخ به این دیدگاه 11 5
        دوشنبه 4 شهريور 1392-0:0

        شرق مازندرانی های عزیز سلام، اولویت اول ما مثل مردم شریف گلستان جدا شدن از مازندران و تشکیل استان جدید است ولی اگر به هر فرضی این اتفاق نیفتاد و تشکیل استان ساحلی منتفی شد آیا به نظر شما مساله الحاق دو شهر تنکابن و رامسر به گیلان عقلانی تر و به صرفه تر است یا برای انجام یک کار کوچک اداری 500 کیلومتر رفت و برگشت از ساری!!! تازه معلوم هم نباشه که جناب مدیر کل باشند یا خیر !!!! فاصله 100 کیلومتر رامسر به رشت کجا و 250 کیلومتر تا ساری کجا !!!!



        خود من روز اول ماه مبارک رمضان امسال برای انجام یک کار بسیار ساده و کوچک که مراحل اداری آن در تنکابن تکمیل و انجام شده بود و فقط بایستی دستی به مسئول مربوطه که مسئول یک واحد هم بود نه مدیرکل!!! در مرکز استان می رساندم؛ تا کار را پیگیری و انجام دهد، به ساری رفتم که مع الاسف مسئول مربوطه نبود، هر چه سعی و التماس کردم تا همکاران دیگر و هم اتاقی های آن فرد را راضی کنم که پرونده ام رو که در شهرستان تکمیل شده بود، رو فقط امانتی تحویل بگیرند که فردا به آن فرد بدهند تا من دوباره مراجعه ننمایم، قبول نمی کردند و می گفتند برو فردا بیا!!!



        گفتم من از تنکابن یعنی 250 کیلومتر آن طرفتر آمدم و شما طوری می گوئید برو فردا بیا انگار که از بابل یا آمل آمده باشم ولی در جوابم می گفتند می خواستی نیایی!!! به ما چه ربطی داره!!! کی گفت که بیائی!!! در نهایت یک انسان (تاکید می کنم که یک انسان) در همان مجموعه قبول کرد که پرونده تکمیل شده مرا بگیرد و به آن عالیجناب غائب برساند تا فردا دوباره 500 کیلومتر را در هوای داغ تابستان و آن هم در ماه مبارک رمضان رفت و برگشت نکنم!!!!



        حالا متوجه شدید که ما چه گرفتاری ای رو در غرب استان داریم تحمل می کنیم؟! این تازه یک نمونه بسیار بسیار کوچک بود که همین یک ماه پیش برای شخص بنده اتفاق افتاد و داستان نبود!!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !!!



        در ضمن مثال پایانی کامنت شما، جسارتاً قیاس مع الفارق و بی ربط بود!!! زیرا قرار نیست که از جمهوری اسلامی ایران جدا و ملحق به کشور خارجی شویم!!! پس این همه استان جدید در بعد از انقلاب اسلامی تشکیل شد، همه از تابعیت ایران خارج شدند!!!

        • سه شنبه 20 اسفند 1392-20:27

          من مازندراني نيستم ولي تعجب ميكنم چرا اين قدر شما غربي وشرقي مي كنيد وچه قدر اين دلايل دوري 500كيلومتر رو بزرگ مي كند بيچاره اصفهاني ها خوزستاني ها وياا كرماني ها نه بدبخت تهراني ها با اين استان ها گل و گشادشان به نظر شما مثلاسيستان ده تا تيكه بشه خيلي خوبه يا براي راحتي سر كار ايران به صد تيكه تقسيم كنيم تا همه داخل شهر شون يك پايتخت داشته باشند شما كه 75000سال مازنداراني بوديد حالا به بي حاليتون و يا حتي ظلم ساروي ها تمركز گرايي افراطي انها كه ظاهرا صداي همه استان را هم در اورده قصه جدايي رو به اين راحتي سر مي دهيد فكر كنم به زودي تصميم بگيريد از ايران هم جدا شويد كشور شرقي تشكيل دهيد اين بهتر است بهر حال تا تهران هم فاصله وجود دارد و ممكن است زحمتان زياد شود تازه تهران هوايش الوده است ترافيك هم دارد شايد شما توانتخاب خيلي از مسيولين تان اختيار نباشيد و ساري برايتان انتخاب ميكند ولي نمايندگانتان را كه خودتان انتخاب مي كنيد ايا واقعا نماينده قوي به مجلس فرستاديد كه توي استان حرف براي زدن داشته باشد و به تواند مديران قوي و كارامد براي ابادي شهر هايتان انتخاب كند ؟

        • همون خطاب به - ( خط تیره )پاسخ به این دیدگاه 10 4
          يکشنبه 3 شهريور 1392-0:0

          مازندنومه وقتی کامنتی مثل کامنت "شرقی" و ( - خط تیره ) رو منتشر میکنی پس چرا کامنت منو منتشر نکردی؟ دوستان! شرق مازندرانیها ! مگه شما نمیگید که ما داریم آب در هاون میکوبیم و غرب مازندران هیچ وقت استان نمیشه؟ خب پس این مقاله ها و یادداشتهاتون دیگه چیه؟ از یه طرف میگید هیچ وقت این اتفاق نمی افته و از طرف دیگه این کارها رو میکنید . خب اگه نمیشه پس این جوش زدنهای شما واسه چیه؟ بذارید ما به قول شما آب در هاون بکوبیم دیگه! اگه خیالتون راحته پس چی کار به کار ما دارید ؟ ! ما 40 ساله دنبال این موضوعیم و 40 سال دیگه هم طول بکشه بازم دنبالشیم و صرف این که در دولت قبل انجام نشده به هیچ وجه دلیل نمیشه که ناامید بشیم . اگه اینطور بود که باید در همون سالهای اولیه ناامید میشدیم.

          • يکشنبه 3 شهريور 1392-0:0

            دلم واسه غربی ها می سوزه!آب در هاون می کوبند و عرض خود می برند و زحمت ما می دارند! آقایان بجای کامنت نویس های بی ارزش در اینجا اگر الان دو سیر جو کاشته بودید،سر سالیه کیسه جو داشتید تا بفروشید.شما اگر می توانستید جدا بشید که با طرح نماینده تان اینکار شدنی بود،ان هم در دولت مشایی ها!الان که قرار است عقل و تدبیر راس کار باشد.فعلا بروید 4 سال دیگر بیاید تا اگر دولت عوض شد شاید فرجی بشود.وقت تلف نکنید بروید دنبال یک کار شرافتمندانه بجای کامنت نویسی!خسته نباشید.همیشه زیر نظر ساری باقی خواهید ماند.

            • يکشنبه 3 شهريور 1392-0:0

              استاندار اینا رو گفت ، خوش باشید !!!! وای دستت درد نکنه ! ممنون که صحبتهای استاندارو کامنت کردی ! ما همه منتظر بودیم ببینیم طاهایی چی میگه تا هرچی گفت بگیم چشم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

              خب بنده خدا اگه قرار بود با صحبتهایی طاهایی این بحث تموم بشه که همون پارسال که طاهایی تو جلسه شورای اداری اون بمب خبری رو ترکوند تموم میشد ! کجای کاری ؟ امروز 3 شهریور 92 این حرف منو به یا داشته باشید : قصه جدایی غرب مازندران هیچ وقت حل نخواهد شد مگر این که بالاخره به تشکیل استان جدید بینجامد و اللا این کشمکشها سالیان سال ادامه خواهد داشت !

              • محمد مهدیپاسخ به این دیدگاه 5 9
                يکشنبه 3 شهريور 1392-0:0

                من یک مشهدی ام، یادم میاد بچه که بودم، وقتی بهمراه خانواده جهت مسافرت بطرف شمال می اومدیم، به جنگلهای زیبای گلستان که می رسیدیم، بابام می گفت، بچه ها به بهشت مازندران وارد می شویم. بعدها که بزرگتر شدم و از خبرها شنیدم، مازندران به دو استان مجزا تقسیم شده، خیلی دلم سوخت. آخه تو ذهنم مازندران رو نماد سبزی و زیبایی، و نگین درخشان کشور عزیزم ترسیم کرده بودم.از اینکه تقسیم ثروت و قدرت در این استان بخوبی صورت نگرفته، امر عجیبی نیست، چونکه این مسئله در اکثر استانهای کشورمان کمابیش به چشم می خورد، و این امر هم تقصیر شهروندان آن منطقه نمی باشد، بلکه به عوامل طبیعی و جغرافیایی و بافت مسکونی و بسیاری از عوامل دیگر بستگی دارد که توضیح آن از حوصله این نوشته خارج است. شاید مهمترین دلیل توسعه نیافتگی غرب مازندران(البته بزعم کامنتهای دوستان) مدیریت کلان و مسئولین بالادست باشند که بخوبی نتوانسته اند مدیریت کنند. البته این سهم خواهی بحق مردم غرب استان قابل پیگیریست، و با تلاش نمایندگان مجلس و فرمانداران و مدیران اجرایی آن منطقه میتوانند به خواسته شان برسند. اما برای برطرف کردن و حل کردن یک مسئله، صورت مسئله را پاک کردن راه حل نمی باشد. گیریم، همین فردا غرب مازندران به مرکزیت یکی از شهرهای آن منطقه اعلام وجود کند،چه اتفاقی می افتد؟ آیا مشکلات آنجا فوری حل می شود؟ برطرف نمودن کاستی های آن منطقه نیاز به برنامه ریزی و زمان دارد که به تقسیم بندی های جغرافیایی و سیاسی ربطی ندارد. بنظرم منتقدین ایده تجزیه مازندران، نگاه دلسوزانه به این نگین زیبای کشورمان دارند و موافقین این طرح نیز از کاستی ها وتوزیع نامناسب امکانات و زیرساخت ها گلایه دارند. بیاییم در فضایی بدور از توهین و افترا به حل مسئله کمک کنیم .همه جای مازندران بهشت است، از ارتفاعات کتالم و ساحل زیبای رامسر گرفته، تا ارتفاعات گلوگاه و ساحل زیبای آن. برقرار باشید.

                • استانداار اینا رو گفت،خوش باشید!!!پاسخ به این دیدگاه 4 8
                  يکشنبه 3 شهريور 1392-0:0

                  استاندار مازندران درباره مخالفش با استان شدن غرب مازندران گفت: درباره استان شدن غرب مازندران نظر شخصی داشتم و گفتم الان باید به مازندران یکپارچه فکر کنیم.



                  سیدعلی اکبر طاهایی در گفتگو با خبرنگاران با بیان اینکه مجلس باید تصویب کند تا استان ایجاد شود، گفت: استان شدن به دولت ارتباط پیدا نمی کند بلکه استان شدن نیاز به مصوبه مجلس دارد و نمایندگان مجلس نیز نمی توانند طرحی را ارائه کنند که بار مالی داشته باشد.



                  وی بیان کرد: نظر من این بود که غرب استان مازندران به آزاد راه نیاز دارد و اگر دولت پول دارد برای تکمیل آزاد راه صرف کند.







                  وی اظهار داشت: در طول هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد و با وجود افرادی همچون مشایی، شیخ الاسلامی و حسینی از غرب مازندران در بدنه دولت استان جدید ایجاد نشد.







                  استاندار مازندران با بیان اینکه کشور ما با محدودیت منابع مواجه است عنوان کرد: برای ایجاد استان جدید نیاز به 500 میلیارد تومان بودجه است.





                  وی خاطرنشان کرد: برای غرب استان تکمیل کمربندی رویان و نور و محمودآباد نیاز منطقه است و این در حالی است که عباس آباد، کلارآباد، سلمانشهر و نشتارود اصلا کمربندی ندارد.

                  • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 8 9
                    يکشنبه 3 شهريور 1392-0:0

                    "مازندران "فقط ادارات استانی وشهرستانی نیست که غرب استانی بگوید: چون درچالوس ونوشهروتنکابن،مثلاساروی ها و...درراس امورند،پس من مازندران رادوست ندارم."مازندران"فقط ادارات استانی وشهرستانی نیست .درغیراین صورت،مسوولان غیربومی استان،ازمن مازندرانی ترند."مازندران"فقط ادارات استانی وشهرستانی نیست بلکه "عشق"است.مگر"عشق" بدمی شودو قابل بیزاری جستن؟!احتی اگربه امورهویتی،نگاهی صرفا اداری دارید،غرب مازندران وشرق گیلان راباهم مقایسه کنید.آیاشرق گیلان درگرفتن امکانات ازرشت نزدیک ،به بهشتی تبدیل شدکه غرب مازندران ازآن بی بهره ماند؟مگرطبیعت رامسرمازندران وچابکسرگیلان چقدرباهم متفاوت است؟کدامشان قطب گردشگری ست؟چنددرصدازمردم کشورمان رامسررانمی شناسندوچنددرصدشان چابکسررا می شناسند؟نمی گویم تمرکزگرایی افراطی نبوده است بلکه حتی آمل وبابل وقائمشهرهم ازتمرکزگرایی افراطی ساری گلایه مندند(البته درعین علاقه به ساری ومردمش.) اهالی مازندران غربی خواهان استان جدید!اگرپیشنهادتاسیس استان جدیدی دارید و آن رالازم وقابل اجراومنطقی ترین گزینه می دانید،پیشنهادبدهید.کسی هم نبایدشماراخیانتکاروگناهکاربداندولی بگوییدکه:فاصله ی ماازساری زیاداست و....به مازندرانی که زادگاهتان بوده است و موجب افتخارپدران شما،به سرزمین مهرخاندان پیامبر،به مهدقهرمانی ایران وجهان ،به سرزمین تاریخ پیش از آریا،به سرزمین عشق کم لطفی نکنید."مازندران"فقط ادارات استانی وشهرستانی نیست بلکه بوی شالیزار،صفای دریا،طراوت خاطرات کودکی ،ذخیره ی زنده ی باستان درگویش مازندری ،بلندای قله ی دماوندومجموعه ای ازهمه ی زیبایی هایی ست که می دانیم یا نسبت به آنهاغفلت می کنیم.اگردرتنکابن و رامسر،مثلابابلی ها و...راس کارباشند،برای من بابلی چه خوشایندی ای دارد!جزاین است که شهرخودم از داشتن ایشان محروم می شودوشماهم این ناراحتی را ازجانب شهرمن می پنداریدوبه اوبی مهری می ورزید؟به مازندرانی که زادگاهتان و موجب افتخارپدران شمابوده است،به سرزمین مهرخاندان پیامبر،به مهدقهرمانی ایران وجهان ،به سرزمین تاریخ پیش از آریا،به سرزمین عشق کم لطفی نکنید."مازندران"فقط ادارات استانی وشهرستانی نیست.جناب تنکابن ورامسری!من هم مثل شماگیلان را دوست دارم اماگیلان که مازندران نمی شود.این را فقط من نمی گویم بلکه تاریخ می گوید.مهرخاندان پیامبرومذهب تشیع،ازتبرستان به شرق گیلان رفت و منتشرشددرحالی که غرب گیلانی ها سنی مذهب بودندو براثرانتشارتشیع ازجانب شرقی،بعدهاشیعه شدند.وقتی درقرون نخست اسلامی،گیلان حتی یک شهرمطرح نداشت(شهرونه روستا و بلوک)،تبرستان قطب تمدنی بزرگ درشمال ایران بودو آمل وساری و مامطیر(که سپس بارفروش وسپس بابل نامیده شد)و چالوس وکلارو...داشت.امروزهم مازندران بزرگ دردانش وفن درصدراست ودرورزش،کشتی جهان باایران معناپیدامی کندوایران با مازندران.گیلان چه داردکه مازندران مشابه یابهترش رانداشته باشد؟!تنکابن ورامسر بامااحساس غریبگی نکنندچون اشتراکاتشان بامافراوان است وحتی رودسرهم حقی ازمازندرانی بودن برگردن دیارمادارد.شماحق داریداستان جدیدی بخواهید اما بدانیدوغافل نباشیدکه مازندران،عشق مشترک همه ی ماست حتی اگرجگرپاره ای ازآن،استان مازندران غربی به مرکزیت تنکابن یاچالوس یانوشهریاشهرمتحدنوشهروچالوس باشد.

                    • جواب آقای رضاپورپاسخ به این دیدگاه 9 8
                      شنبه 2 شهريور 1392-0:0

                      مرز مازندران و گیلان در تاریخ تغییرات زیادی داشته و به جز یک دوره کوتاه که مرز مازندران تا رودسر بوده، در بیشتر تاریخ، تنکابن و رامسر جزء گیلان بوده پس لطفا آن دوره کوتاه را به کل تاریخ تعمیم ندهید .

                      • دوشنبه 22 مرداد 1397-2:58

                        مازندران گیلان و شمال سمنان و غرب استان گلستان و قسمتی از استان تهران همه گیلک هستیم مرزی وجود نداره

                      • شنبه 2 شهريور 1392-0:0

                        درود به چالوسی دور از وطن ، جواب جالبی به آقای رضاپور دادی. آفرین

                        • M.SK22@YAOO.COMپاسخ به این دیدگاه 3 12
                          شنبه 2 شهريور 1392-0:0

                          زمازندران شهر ما یاد باد

                          بر و بومش اکنون سیه خاک باد

                          • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 6 7
                            شنبه 2 شهريور 1392-0:0

                            ضمن تشکر از همه ی عزیزان بویژه غرب استانی های گلایه مند،لازم به عرض است:

                            1-پیشنهادشمامبنی بر تشکیل استان جدید،پیشنهادی قابل رسیدگی ست ونه خیانت است و نه گناه بلکه پیشنهادی قابل رسیدگی ست مثل پیشنهادهای بسیاری که درسایرمناطق کشوربرای تشکیل استان های جدیدوجودداشته است .

                            2-برای دست یافتن شمابه هدفتان،متاسفانه برخی باادبیاتی سخن می گویندکه ایجاداختلاف بلکه کینه می کند و حتمابیش تر غرب استانی هاباچنین ادبیاتی مخالف اند.برخی از شرق استانی هاهم چشم بسته وشعاری صحبت می کنندکه منصفانه نیست.من هم که ازتمرکزگرایی افراطی ساروی بیزارم،تاکیدمی کنم که ساری ومردمش رادوست دارم.

                            3-متاسفانه برخی ازغرب استانی ها برای این که نیازمنطقه به استانی جدیدرا تاکیدکنند،طوری سخن می گویندکه گویا هیچ اشتراک قوی استانی با بقیه ی مازندران ندارند.شمااستان می خواهید،پیشنهادبدهیدمثل بقیه ی استانخواهان درجای جای کشور،ولی انکارنکنیم که"مازندران" عشق مشترک همه ی ماست حالاچه ازنظرسیاسی به دویا سه استان مثل مازندران غربی و مرکزی وشرقی تقسیم شودیانه."مازندران" عشق مشترک همه ی ماست چه درتنکابن،مسوولی تنکابنی درراس امورباشدچه شخصی اهل بابل و ای کاش!بابلی های همه جای استان را (به جزدرتمرکزگرایی ساری وبرای حفظ نسبی کفه ی تعادل )به بابل برگردانندتادرخدمت شهرستان خودشان باشند.مازندران،عشق مشترک همه ی ماست و ازچالوس تا شرق،همیشه یاتقریباهمیشه جزء مازندران وتبرستان بوده است وشهرستان عباس آبادبه گویش مازندرانی سخن می گویدوتنکابن ورامسرهم -اگرچه گویشی نزدیک تربه گیلکی دارد-دارای اشتراکات غیرقابل انکاری بامازندران است وفقط یکی از آنهاهمین است که به خواست نیاکان خودشان در دویست ساله ی اخیر،به مازندران ملحق شدندو بااین الحاق بود وتاکیدمی کنم: بااین الحاق بود که مرکزیت غرب استان بطورموقت به آنها(وگویانه به شهرتنکابن بلکه به خرم آباد)داده شد وپیش تر "کجور(نوشهر)"مرکزیت غرب رابرعهده داشت

                            وسپس چالوس ونوشهر،مرکزیت غرب استان را عهده دارشدند(مرکزیت منابع طبیعی،توزیع نفت ،کشتیرانی استان و....)اگردرتاریخ بنگریم،مازندران وتبرستان نام هایی پرافتخارندکه بامهرخاندان پیامبر،عجین بوده اندو دیانت و تمدن اسلامی ازآن جابه شرق گیلان رفت ودرآن زمان،غرب گیلان که ازمازندران،دورتربودو سفیدرودهم آن راازشرق جداکرده بود،ازنظرتمدنی خیلی عقب ترازشرق همسایه بامازندران بودوالته هم شرق وهم غرب گیلان حتی یک شهرقابل ذکردرتاریخ قرون نخست اسلامی مثل آمل وساری وبارفروش وکجوروچالوس نداشتند. این رامن نمی گویم بلکه آشنایان به تاریخ گیلان می گویند.غرب گیلان،سنی مذهب بودندودرشرقش که همسایه بامازندران بود،تشیع رواج یافت و درکنارآن،بسیاری ازپیشرفت های دیگر.گویا نه تنهاتنکابن ورامسربلکه تا "هوسم"(رودسرفعلی)زمانی جزءتبرستان بودندوپیونددونام مازندران وتبرستان باهرتفسیری،غیرقابل انکاراست پس تنکابن ورامسرکه هیچ،رودسرهم حق داردخودش را مازندرانی بداندحالابگو:مازندران غربی به مرکزیت تنکابن یاچالوس یانوشهریابهترازهمه به مرکزیت شهرمتحدنوشهروچالوس.البته اگرتمرکزگرایی افراطی اجازه دهد،می توان بدون تجزیه ی سیاسی هم تاحدی حل مشکل کرد.

                            • جمعه 1 شهريور 1392-0:0

                              اخه گلستان که از مازندران جداشد تغییر نکرد!

                              چرا میخواید حق مردم غرب مازندران خورده بشه!

                              همه امکانات از امل به اون طرف!

                              غرب چی داره؟

                              چرا بی انصافی میکنید

                              • جمعه 1 شهريور 1392-0:0

                                اقا بذاريد اينا جداشن ببينيم چي ميشن.اصالت که نباشه ابدالدهر درجهل مرکب ميمانند،غربيها اب درهاون ميکوبيد،30 ساله داريد جداميشيد،نميشه ديگه،جوش نزنيد وگرنه ...

                                • خطاب به - ( خط تیره )پاسخ به این دیدگاه 8 5
                                  جمعه 1 شهريور 1392-0:0

                                  آقا اگه نمیشه چرا شما شرقیها چرا اینقدر گلو پاره میکنید که وای مازندران تقسیم نشه! خب مگه نمگید نمیشه ؟ پس این مقاله ها و یادداشتها چیه؟ ضمنا ما چهل ساله که دنبال این موضوعیم و چهل سال دیگه هم طول بکشه بازم دنبالشیم. اگه قرار بود به همین راحتی ناامید بشیم که باید تو همون سالهای اولیه ناامید میشدیم. نکته دیگه این که شما واقعا نمیدونین 95 درصد مردم غرب استان ( اگر نگیم صد درصدشون ) طرفدار استان شدن هستند یا این که خودتونو به ندونستن میزنید چون به نفعتون نیست. واقعا در مورد این موضوع شک دارین؟ واقعا شک دارین؟ خب پس چرا نمیاین از مردم بپرسین تا مطمئن شین وهی ( یه عده یه عده ) نکنین. ضمنا الآن دیگه فهمیدن این که کامنتها از کجاست و مال چند نفره به راحتی آب خوردنه و هر سایتی اگه بخواد میتونه به راحتی اونو منتشر کنه. اما مثل اینکه خودتون اونقدر تو سایتهای مختلف با چند تا اسم کامنت گذاشتین ما غربیها رو هم مثل خودتون میدونین! حکایت همون ضرب المثل معروفه که میگه کافر همه را به کیش خود پندارد! و نکته آخر این که خودتم که با اسم خط تیره کامنت گذاشتی پس حق ایراد گرفتن از غربیها رو نداری!

                                  • جمعه 1 شهريور 1392-0:0

                                    ما ادعای پیشرفته بودن می کنیم ،ادعای دولت الکترونیک می کنیم .کو؟.ادعای مسلمانی ما هم گوش فلک را پرکرده است(مسئولین) آیا تقسم بودجه ناعادلانه است /آیا بودجه ناکافی است و یا برگشت می دهیم ؟ استاندار که از غرب مازندران است و مازندرانیهای دولت قبلی هم از غرب مازندران بودند ؟چرا شفاف سازی نکردند براین سوال شما؟مشکل چرا حل نمی شود ؟ در تجربه فرمانداری ویژه تنکابن مسئولین توضیح ندادند که چه کردند؟ نباید بین مردم کینه و نفرت بوجود بیاید در گلستان وگیلان هم خیلی از مردم مازندرانی صحبت می کنند و هم به آن علاقه دارند ما هم به آنها علاقه داریم . مسئولین ادرات شهرهای غربی چه می کنند که اینگونه مردم آنجا نگرانند؟آیا نظارت مرکزی ضعیف است؟.آیا...بعنوان یک ساروی با دوستان غرب مازندران همدردی میکنم و آرزوی حل مشکلات آنها را دارم

                                    • جمعه 1 شهريور 1392-0:0

                                      اين غرب استانيها اگه ميتونستن در دولت مشايي جون جدا ميشدن.بيشترشون وبلاگ نويسي هستند که بلدن باکامنت هوچي گري کنن،نويسنده مطلب درباره يکپارچگي استان نوشته کامنت نويسها شروع به اتهام زني کردن،يک پاراگراف اين مطلب درباره غربه،اما همين عده شلوغ کردن،استاندار هم که ديروز گفت استان زي بودجه ميخواد و اگه ميشد مشايي ميکرد،غربيها تا هميشه جدا شدن را فراموش کنند.خودرا خسته نکنيد.نميشه برادر،نميشه،احمدي هم کتابچه برد اما نشد،بفهميد و با اسم مستعار کامنت عليه مردم اينور و سايت نگذاريد.عقل هم چيز خوبيست

                                      • جمعه 1 شهريور 1392-0:0

                                        من روی سخنم با مدیریت محترم سایته و ایشون احتمالا بعد از خوندن کامنتم میفهمه که من کیم ؛ بقیه بفهمن یا نفهمن مهم نیست ؛ ضمنا درج یا عدم درج کامنتم هم مهم نیست : وقتی که فهمیدم مازندنومه دوباره در مورد این مسئله مطلب گذاشته خیلی تعجب کردم . آخه یادمه که چند ماه پیش مدیریت محترم سایت به من گفتند که درج مطالب شرقی غربی فعلا در دستور کارشون قرار نداره ! اما ظاهرا انگار دوباره در دستور کارشون قرار گرفته ! البته اصلا مشکلی نیست و اصلا هزار تا مطلب این طوری بذارید . فقط خواهشا دیگه ژست بی طرفی نگیرید چون اوایل بهتون میومد ولی خیلی وقته که اصلا بهتون نمیاد ! از همون وقتی که به شهادت برخی دوستانم در در درج کامنتهای برخی مطالب کاملا یک جانبه و بر ضد جدایی غرب مازندران عمل کردید . از همون وقتی که تا قبل از اون بعد از اتمام هر نظرسنجی نتایج اون رو در قالب یه مطلب جداگانه گزارش میکردید اما به نظرسنجی غرب مازندران که رسید بی سر و صدا رفتید سراغ نظرسنجی بعدی ! از همون وقتی که پشت سر هم درباره استان شدن غرب مازندران مطلب گذاشتید اما فقط مطالب شرقیها و بر ضد این موضوع رو و نه مطالب غربیها و در دفاع از این موضوع رو . از همون وقتی که ... . به نظر من شما هم مثل همون سایت ...نیوز که همه میدونیم ، شمشیر رو برای غرب استانیها از رو ببندید تا ما حداقل تکلیفمون با شما مشخص باشه ! البته ظاهرا دارید همین کار رو میکنید یا بهتر بگم همین کار رو کردید !

                                        • چالوسی دور از وطنپاسخ به این دیدگاه 15 7
                                          پنجشنبه 31 مرداد 1392-0:0

                                          جناب آقای صادقی امیری با عرض معذرت باید عرض کنم که مقاله منتسب به شما فاقد دلایل منطقی در رد ضرورت تشکیل استان جدید در غرب مازندران است شما نیز همچون دیگر همشهریانتان با قیاس مع الفارق نمودن خواسته اهالی غرب استان با اقدامات عده ای جدایی طلب و پیش کشیدن بحث بی ربط جدایی بحرین و آذربایجان و ادعاهای واهی امارات در خصوص جزایر ایرانی سعی نموده اید بحث را احساسی نموده و مطالبه مردم غرب استان را با عرق میهنی و حس وطن دوستی مخاطبان در تعارض قرار دهید. از سویی از نوشتارتان پیداست که هیچ گونه شناختی از فرهنگ و گویش مردم غرب استان ندارید که این خود جای سوال و تاسف دارد که چگونه است که شما به عنوان یک فعال فرهنگی اجتماعی با فرهنگ بخش مهمی از استانتان که چنین از ترس فراقش گریبان چاک می کنید و مرده باد و زنده باد سرمی دهید بیگانه اید!

                                          اما سخنی با جناب رضاپور هم استانی اهل بابل:

                                          دوست عزیز مقاله آقای امیری در مذمت و رد مطالبه اهالی غرب استان است و کامنتهای دیگر نیز عموماً نظرات شهروندن نور تا رامسر در دفاع از تشکیل استان جدید است در این میانه سخنان جنابعالی در مطرح ساختن نام شهرتان به عنوان آلترناتیو جدایی و چاره دردهای غرب استان خود طنز عجیبیست.کیست که نداند تمرکز گرایی و انحصار طلبی شرق استان به ساری خلاصه نمی شود و شما بابلیهای عزیز نیز ماشاا... ید طولایی در تمامیت خواهی دارید به گونه ای که گاهی حتی سارویها را نیز به فغان می آورید . ما غرب استانی ها از بیعدالتی و تمرکز تمامی امکانات در محدوده ساری تا آمل و تفاوتهای فرهنگی می گوییم آنگاه شما نگران نام نبردن از شهرتان در تابلوهای جاده ی هرازید؟! ما از فاصله 270 کیلومتری رامسر تا ساری می گوییم و شما بابل را پیشنهاد می کنید که 30 کیلومتر به ما نزدیکتر است؟ ما از تصدی تمامی پستهای مدیریتی در شهرو دیارمان توسط شما بابلیها و سارویها و آملیها گله می کنیم و شما از رنجی که به هنگام خواندن عنوان «منطقه ساری » بر روی تابلوهای ادارات محیط زیست و پخش شرکت نفت می برید می گویید؟ خدا خیرتان دهد مثل اینکه خیلی حالتان خوش است.

                                          • پنجشنبه 31 مرداد 1392-0:0

                                            باسلام

                                            کمی انصاف داشته باشیم!

                                            از این مازندران چه عاید غرب مازندران شده؟

                                            از نظر صنعت و کارخانه!جاده!دانشگاه های دولتی!بیمارستان ها!

                                            یک نفر فقط جواب بده!

                                            تنها راه چاره تشکیل استان جدید است!

                                            • پنجشنبه 31 مرداد 1392-0:0

                                              من این موضوع رو خیلی وقته دنبال میکنم، من خودم مرکز استانی هستم(فریدونکنار) و اینکه به غرب استانی ها اجحاف شده و میشه شکی نیست!

                                              ولی گره ای رو که میشه با دست باز کرد چرا با دندون بازش کنیم؟!

                                              میشه خیلی راحت دفتر نمایندگی استانداری تو غرب افتتاح بشه تا مشکلی نداشته باشن، این یه راه حل بود، خیلی راهِ دیگه هم هست که میشه انجام داد که در توان من نیست تا توضیح بدم!

                                              حیفه واقعاً مازندران با این قدمت به این حال و روز بیفته!

                                              • غرب استانیپاسخ به این دیدگاه 13 12
                                                پنجشنبه 31 مرداد 1392-0:0

                                                چرا مغلطه می کنید دوست عزیز!!!!!خواسته ی جدایی از مازندران چه ربطی به استعمار شرق و غرب دارد.مرد حسابی تمام مناصب در غرب استان چه مهم و چه پست های معمولی به دست ساروی ها و بابلی هاست.کی گفته غرب و شرق استان باهم یک فرهنگ دارند؟غرب مازندران حتی از نظر زبانی هم تفاوت بسیاری با شرق دارد چه برسد به فرهنگ و طرز فکر مردم.

                                                • خطاب به دو دانگه ساریپاسخ به این دیدگاه 14 14
                                                  چهارشنبه 30 مرداد 1392-0:0

                                                  اتحاد مردم غرب استان هم قطعا شما یاوه گویان شرقی را سر جای خود می نشاند. حق گرفتنی است. حقمان را از شما می گیریم.

                                                  • چهارشنبه 30 مرداد 1392-0:0

                                                    این حرفهایی که میزنین شما شرق مازندرانیها، بخاطر ترس شما از غرب مازندرانیهاست. میترسین که اگه غرب استان، استان بشه،شما شرقیها کلاٌ از صفحه روزگار محو میشین،تعطیل،تعطیل میشین...متاسفم براتون....

                                                    • چهارشنبه 30 مرداد 1392-0:0

                                                      من یک غرب مازندرانی هستم و کوتاهی مسئولین استان را هر روز شاهدم این مقاله کاملا بی اساس و از ذهنی بی سواد است ما فرهنگ متفاوتی داریم و هیچ تناسبی با شرق مازندران نداریم و خواهان پیشرفتیم، چیزی ک زیر سایه ی غرب مازندران از ما دریغ شده.لطفا از جانب ما حرف نزنید

                                                      • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 17 8
                                                        چهارشنبه 30 مرداد 1392-0:0

                                                        درجواب عزیزمعترض:

                                                        اول عرض کنم که بنده ،ساری را به عنوان یکی ازشهرهای مازندران عزیز(ونه به عنوان مرکزتمرکزگرایی استان)دوست دارم و مردمش را بیش تر،بعدهم بگویم که:بهتراست ازشنیدن حرف حق ،حالت بدنشود ولی اگرقراراست بدشود،منصفانه تر است که از دست ظالم ،حالت آن طوری شودنه ازشنیدن اعتراض مظلوم مثلا ازدیدن ادارات کل پشت سرهم درشهرشماساری (بااین که مازندران،استانشهری مثل قم و قزوین نیست وشهرهای بزرگی شایان ادارات کل هم دارد)،ازتابلوی بهارنارنج ساری،از تابلوی حوزه ی منابع طبیعی ساری و حوزه ی توزیع نفت مرکزساری (به نام ساری ونه مازندران)دربابل وتمام میانه وشرق استان،از وجوب رسیدگی به اموراداری بیمارستان های غرب استان درساری ونه در دانشگاه پزشکی نزدیک تر،از حذف یا حداقل رسانی نام بابل در تابلوهای شهرساری درعین ثبات نام ساری در تابلوهای بابل ،از نمادهمیشگی میدان ساعت ساری دربرخی برنامه های استانی ونبودنمادهایی از شهرهای دیگرو از این که گرگانی های چشیده طعم تمرکزگریی ساری را،نام بی پشتوانه ی "گلستان" رابرنام پرافتخار"تبرستان" ترجیح می دهند وغرب استانی ها می خواهندهرچه زودترازتمرکزگرایی ساروی خلاص شوند واز این همه بی عدالتی و ماننداینهابایدحالت بد شود.بااین حال،امیدوارم حال خوبی داشته باشی عزیز!

                                                        مازندرانی ها با معرفت اند.

                                                        • غرب استانی 2پاسخ به این دیدگاه 13 9
                                                          چهارشنبه 30 مرداد 1392-0:0

                                                          استدلال بسیار قوی بود ، البته برای یک شرق استانی که البته به درد دوستان در شرق میخورد . شما به جای این حس میهن پرستی یه نگاه عادلانه به توزیع امکانات بکن

                                                          • غرب استانیپاسخ به این دیدگاه 17 13
                                                            چهارشنبه 30 مرداد 1392-0:0

                                                            تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد! آقای علیرضا صادقی امیری! مشکل اساسی شما جماعت هوچیگر و بی منطق شرق نشین این است که به عمد جدایی از مازندران را با جدایی از ایران عزیز یکی میکنید. ما فقط میخواهیم یک استان جدید در ایران عزیز باشیم. و شما و امثال شما و تمام یاران و همفکرانتان هم بدانید که با این طور سخن گفتن و طرح این گونه مطالب خشم مردم غرب مازندران را از خود بیشتر و عزم آنها را برای جدایی و راحت شدن از دستتان و تشکیل استان جدید جزم تر و مصمم تر می کنید.

                                                            • چهارشنبه 30 مرداد 1392-0:0

                                                              این آقای رضاپور یه چیزیش می شه ها؟ اصلا این حرفا چه ربطی داشت؟ یه چند تا جمله رو کپی کرده زیر هر مطلبی میذاره، بابا جون مادرت بی خیال شو حال مارو به هم زدی با این بابل پابل کردنت ...

                                                              • محمدعلی رضاپورپاسخ به این دیدگاه 16 12
                                                                چهارشنبه 30 مرداد 1392-0:0

                                                                با تشکر ازفرهیخته ی ارجمند، جناب صادقی امیری-که مفاهیم گرانقدری را در قالب متنی فخیم،عرضه کردند-این جانب هم با کلیت گفته های ایشان موافق ام ولی مشکل در این جاست که ما نمی توانیم با کم ترین توجه به مناطق دیگر استان وبا تسلیم دربرابرتمرکزگرایی افراطی ساری به بهانه ی این که چون مرکز استان است،بایدهرنوعی ازتمرکزگرایی را داشته باشد،همدلی سرزمینی را تقویت ویا حتی حفظ کنیم.من دروبلاگ پروازعشق(baboleshgh.blogfa.com) و سایت های استان گلستان،پیشنهاد تغییر نام جعلی "گلستان "به " تبرستان" را -که قبلا هم مطرح بود-بازپردازی کردم ولی گرگانی ها ی ناراضی از تمرکزگرایی ساروی،به یاد سال های پیشین،موضع مخالف گرفتند.اول باید مشکلات داخلی مان را با تفاهم و منطق حل کنیم و از پنداره ی خطرناک تمرکزگرایی افراطی فاصله بگیریم تا وسوسه ی استانخواهی ،خودبه خود خنثی شود.من قبلا پرسیده بودم:چرادرجاده ی هراز،نام بابل نیست ولی نام ساری بارهاتکرارمی شود؟درجوابم گفتند:چون ساری،مرکزاستان است.نتیجه این می شودکه اگربابل بخواهدبه جایگاه واقعی اش برسد بایددرفکرمرکزیت استان فعلی یا استانی جدیدباشد واین یعنی جدایی بلکه تضادمنافع و ادامه وتشدید معضلات داخل استانی به جای تفاهم وحل آنها.وامادربعدفرهنگی هم باید ابتدا،خودمان گویش مازندرانی را زنده نگه داریم وبا نسل جدید هم به این گویش ارزنده ی باستانی سخن بگوییم تا آنهاهم گویشورانش باشند،سپس باخیالی آسوده تر،از گستره ی فرااستانی فرهنگ مازندرانی سخن بگوییم.

                                                                • مصطفی طبرستانیپاسخ به این دیدگاه 1 0
                                                                  يکشنبه 10 ارديبهشت 1396-19:4

                                                                  همین شما هستید که این حرفها رو سر زبون میندازیدوباعث اختلاف در استان عزیزمان میشوید ودوس دارید که به هر قیمتی که شده برا خودتون مرکز استان درست کنید ودر واقع عقده داریدوخودبینی در افکار شما پررنگ هست ،بابل دهی بود که شهر شد وحالا خودشو با ساری مقایسه میکنه و همه چیزو برا خودش میخواد، جالبه همین جدا شدن گلستانم نقشه شوم شما بابلیا بودکل مازندران شهر بهارنارنج میباشد و ساری پایتخت بهار نارنج هست ومیباشدو...

                                                                • دودانگه ساریپاسخ به این دیدگاه 24 16
                                                                  سه شنبه 29 مرداد 1392-0:0

                                                                  باید بزرگ بود تا بزرگی کرد . ازکوچک کردن مازندران سودی حاصل نمیشودمگرسودایی برای سودجویان .غرش ببرهای مازندران قطعا متعرضین را سرجای خودشان می نشاند.که مازندران شهر ما یادباد.


                                                                  ©2013 APG.ir