آثار فرهنگي به دست آمده از محوطههاي تاريخي عصر آهن در استانهاي مازندران و گيلان نشان ميدهد كه مردمان حوزه جنوبي درياي خزر به واسطه ازدواجهاي فاميلي و قومي و كوچ عشايري ارتباط فرهنگي پيوستهاي با يكديگر داشته و اين پيوندها تا درياچه اروميه نيز امتداد داشته است.
عصرآهن كه همزمان با ورود آرياييهاي مناطق سيبري به ايران آغاز ميشود يكي از مهمترين دورههاي تاريخي ايران است. در اين دوره ميتوان شيوههاي مختلف تبادلات فرهنگي را مورد بررسي قرار داد.حوزه جنوبي درياي خزر از جمله مناطقي است كه آرياييها براي سكونت انتخاب كردند و شواهد تاريخي امروز نشان از فرهنگ گسترده اين اقوام دارد.
علي ماهفروزي، باستان شناس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان مازندران در اين باره گفت: «تبادل فرهنگي در اين حوزه حتي به هزاره پنجم پيش از ميلاد هم ميرسد اما اين تبادلات در عصر آهن چشمگيرتر ميشود.» به گفته وي در هزاره پنجم پيش از ميلاد فيروزه لاجوردي كه از طريق افغانستان وارد ايران ميشود از طريق نواحي مازندران و گيلان به آذربايجان شرقي و مناطق غربيتر ايران برده مي شود و اين موضوع نشان ميدهد كه اين تبادلات ريشه در زندگي اقوام پيش از عصرآهن دارد.
ماهفروزي در خصوص شواهد باستانشناسي مبني بر تبادلات گروهي مردمان حوزه جنوبي درياي خزر در دوره عصرآهن گفت: «آثار فرهنگي به دست آمده از محوطههاي تاريخي استانهاي گيلان و مازندران شامل سفال، مهر استوانهاي و دستبندهاي سنتي و... نشان ميدهد كه هر چند سنتهاي محلي تاثير بسياري روي اين آثار فرهنگي گذاشته است؛ شباهت بسيار زيادي نيز ميان آنها وجود دارد. اين شباهتها هم در پيكركهاي مجسمههاي يافت شده هم در شيوههاي تدفين و در مكانهاي بدست آمده از قبور نيز قابل مشاهده است. به تاييد تبادل فرهنگي مردمان حوزه جنوبي درياي خزر افزوده است.»
وي در خصوص معماري مردمان اين عصر استانهاي مازندران و گيلان گفت: «در دوره عصرآهن شيوههاي معماري خاصي وجود ندارد و از سوي ديگر هنوز در اين باره يافتههاي ارزشمندي بدست نيامده است تا ويژگيهاي معماري مردمان عصرآهن را بتوان براساس آن بررسي كرد. اما شواهد نشان ميدهد كه به خصوص در اين دو حوزه الگوهاي معماري بسيار شبيه هم هستند.
هزاره دوم پيش از ميلاد آغاز كوچهاي متعدد آرياييها در مناطق مختلف ايران بوده است. باستانشناسان بر اين باورند كه تبادلات فرهنگي ميان اقوام نيز از طريق همين كوچها اتفاق افتاده است. از طريق اين كوچها حتي ميتوان تالش گيلان را به تالش آذربايجان شوروي نيز متصل كرد و بين مواد فرهنگي استان مازندران و اقوام حاشيه درياچه اروميه نيز روابط فرهنگي قايل بود.
ماهفروزي در مورد پيامدهاي اين ارتباط فرهنگي گفت: «اين ارتباطات فرهنگي با خود هم پيامد هاي مثبت و هم پيامد هاي منفي به دنبال داشته است كه مي توان از آن تحت عنوان تجارت ودر سياق دوم با عنوان جنگ ياد كرد كه در بعضي موارد احتمالي وجود سلطه نيز بوده است. اما از آنجايي كه اطلاعات بدست آمده در ايران از اين مردمان بسيار كم است نميتوان در خصوص پيامدهاي فرهنگي به نتايج خاصي دست پيدا كرد.»
وي با منتفي دانستن شواهد بدست آمده در خصوص تجارت دريايي ميان اين مردمان گفت: «هنوز يافتههايي مبني بر وجود تجارت بدست نيامده است اما احتمال کشف اين شواهد ميرود. زيرا در دوره هخامنشي تجارت دريايي به شكل كاملا عالي انجام مي شده است .»
ماهفروزي در پايان يادآور شد: «يك فرهنگ وقتي به وجود ميآيد به اشكال خاصي گسترش مييابد در دوره عصرآهن نيز شواهد حاکي از آن است كه ازدواج فاميلي، ازدواج قومي و كوچ عشايري از جمله عللهاي گسترش فرهنگي بوده است.
عصر آهن از هزاره دوم پيش از ميلاد آغاز ميشود و پس از سپري كردن 1500 سال در 500 پيش از ميلاد پايان مييابد. اين دوره با علامت سفال خاكستري و كورههاي ذوب فلز شناخته شده است و از اهميت زيادي در تاريخ فرهنگ ايران برخوردار است.