تعداد بازدید: 5689

توصیه به دیگران 7

جمعه 6 دی 1392-11:5

آقای قزوه! اینجا تهران نیست

آقای قزوه! شنیده ام که زمان آدم ها را عوض می کند ولی نمی دانستم این توانایی را دارد که شماراهم که زیرپروبال قیصرو سیدحسن رشد کرده اید دیگرگون کند.


مازندنومه؛ مریم رزاقی، شاعر و نویسنده: پیکر پاک قیصر امین پور در خانه شاعران بود و هنوز به حیاط آورده نشده بود . بچه های شاعر قیصر، همگی برای خداحافظی به اتاقی رفتند که قیصر سالها در آن بحث و تدریس داشت و شاعران جوان بسیاری را پس از خود به یادگار گذاشت .


من در حیاط بودم که راضیه بهرامی خشنود و فاطمه سالاروند صدایم کردند تا بروم و برای آخرین بار با مردی خداحافظی کنم که برای من اسطوره شاعری مردمی و انقلابی بود؛ شاعری که ویژگی های انسانی او بر شاعری او برتری داشت .


هیچ گاه فراموش نمی کنم کنارم زنی نشسته بود که صورتش را تماما با چادرش پوشانده بود و های های می گریست. به من گفت حالا دیگر چه کسی به یاد ماست؟ سیدحسن حسینی که رفت، حالا هم قیصر،  ما بی قیصر چه کنیم ؟ و آن زن کسی نبود جز همسر سلمان هراتی . من برای خداحافظی با قیصر به اتاق نرفتم و همانجا کنار همسر سلمان ماندم .


قطعا همسر سلمان از بیان آن جملات منافع مادی را در نظر نداشت، قطعا به حرمتی اشاره داشت که قیصر و سید حسن حسینی برای سلمان قائل بودند.
 زنی که سالها فرزندان سلمان هراتی را زیر پروبال خود گرفته وبه احترام او از حقوق خود نزدیک به سی سال گذشته بود آن روز اندوهگین بود که مبادا نام همسرش وخانواده اش همچنان با عزت و با افتخار برسر زبانها نباشد.


 گویا همواره سیدحسن حسینی وقیصر امین پور مانعی جدی برهتک حرمت عده ای به ساحت این خانواده بوده اند. عده ای که یادشان می رود این دنیا محل گذرست و فردا باید در پیشگاه الهی پاسخگوی اعمال شان باشند . زیرا باری تعالی می فرمایند: ان الذین فتنواالمومنین والمومنات ثم لم یتوبوافلهم عذاب جهنم ولهم عذاب الحریق/کسانی که مردان و زنان مومن را آزار دادند و سپس توبه نکردند، برای آنان عذاب جهنم مهیاست و عذاب آتش در پیش دارند.(البروج-10)


 احترامی که شاعران انقلاب و نسل جدید برای سلمان قائلند متاسفانه این روزها دست خوش خدشه های جدی شده است .


اخلاق را نسبی تعریف کرده اند ولی از برخی، این انتظار کم رنگ می شود . شاعران جوان از برخی استادان انتظار اخلاق مداری دارند . کمااینکه بعداز قیصر، ما این اخلاق مداری و خویشتن داری را از شاعران شاخصی چون جناب آقای قزوه انتظار داریم

برادر شاعرم جناب آقای قزوه در جملاتی چند از فرزندان سلمان که تاکنون دم برنیاورده اند و هرگز نان سلمان بودن پدرشان را نخورده اند  به بهانه سخنان فرزندی که می داند به عنوان مخاطب ، خوانش خودرا از اندیشه های پدرش داشته باشد آبروی سلمان را نشانه رفت .


 آقای قزوه ، چگونه فرزند شاعر را مستحق تکفیر می دانید در حالی که کسی باید به خود بیاید و به رفتار خود بیندیشد شمایید؟ از خود سوال کرده اید چرا رسول هراتی در تجلیل پدرش شرکت نکرد؟ از خود سوال کرده اید چرا دخترش از انتهای سالن فریاد زد که پدرم شعر عاشقانه هم داشت ؟ چشم های تان را نبندید و به جستجوی پاسخ در خصوص پرسش های خانواده این شاعر ملی باشید.


رفتار فرزندان سلمان ، واکنش به بی مهری هایی است که سالها شما و مسئولان به این گنجینه شعر انقلاب داشته اید .چرا تاکنون کسی از آنان شکایتی نداشت؟  رفتار فرزندان سلمان حاصل خام اندیشی شما در خصوص شاعران شهرستانی است. نگاهی که شما از بالا به شاعران شهرستانی دارید اکنون به شاعری مانند سلمان نیز تسری یافت، چندان که خود را محق می دانید


به فرزندان ایشان  امرو نهی کرده، آنان را برای بزرگداشتی که خودتان انگیزه آن را بهترازمن می دانید  شماتت می کنید .  

جناب آقای قزوه اینجا تهران نیست. ما مردمان شمال بیش از برگزاری نکو داشت و تجلیل و ... به حرمت یکدیگر اهمیت می دهیم .


 اینجا تهران نیست که حرفها در هیاهوی ماشین و آدم و آهن گم شود . حضرتعالی در نکو داشت سلمان  به دورو برتان نگاهی می انداختید تاببینید کدام شاعر را از سرزمین سلمان دعوت کرده اید ؟ واین خود پرسشی است که پاسخ خود را در دل خود دارد و به نگرش شما باز می گردد


شما گمان می کنید نکو داشتی که با حضور چند شاعر تهرانی بر گزار شده است این قابلیت را دارد که همه ما انگشت بردهان مانده و حیران ، سراز پا نشناخته ، به آنجا شتافته  مجیز شما را گفته و از شما متشکر باشیم که بعد از سالها لحظاتی را به سلمان اختصاص داده اید ؟


شمال زیباست برادر! دریا دارد، جنگل دارد مسیری مفرح برای فراغت دارد . خصوصا تنکابن که عروس شهرهای شمالی است .ومهمانان شاعری  که شما ازآنان یاد کردید مطمئنا اجابت دعوت می کنند؛ حالا برای هر شاعری که باشد فرقی نمی کند.


 هزینه دولتی ، جمع شاعرانه ، سفری خوش...همه اینها می تواند دلیل آمدن به تنکابن باشد . اما شما که داعیه تجلیل و نکوداشت برای سلمان را داشتید این استان خالی از شاعر که نبود، کدام یک به دعوت شما به این مراسم آمدند که منت شاعران میهمان را برسر خانواده سلمان می گذارید ؟


شاعران خوشحالی که از جشنواره شعر انقلاب و خوشحال از دواری و جایزه شعرفجر و .... به تنکابن سرازیرکرده اید .
این مطالب را خدمت شما عرض کردم تا بدانید مازندرانی جماعت به فکر سهم خواهی از اینجا و آنجا نیست اما  هستند افرادی که سلمان را از دل و جان دوست می دارند و از حریم خانواده او دفاع می کنند .


کاش خویشتن داری می کردید شما که می فرمایید خانه شاعران، فرزندان سلمان را طوری بار آورده که به پدرشان بی احترامی می کنند، یقینا می دانید که در این سالها خانواده سلمان با خانواده قیصر وسیدحسن حسینی مرتبط بوده اند یعنی شما می فرمایید این دو شاعر شاخص که مقتدرانه جریان شعر انقلاب را رهبری کرده اند به رسول و رابعه هراتی بی حرمتی و بی ادبی آموخته اند؟


آقای قزوه شما را چه شده است ؟ شنیده ام که زمان آدم ها را عوض می کند ولی نمی دانستم این توانایی را دارد که شماراهم که زیرپروبال قیصرو سیدحسن رشد کرده اید دیگرگون کند .


برادر من! شاعر متعهد به کسی می گویند که وقتی من گله مند و ناراحت از رفتار شما با او تماس گرفتم گفت : خداوند به حق شعرهای خوبی که قزوه برای اهل بیت گفته و دل مارا برای لحظاتی لرزاند اورا به راه راست هدایت کند .

* مطلب مرتبط:

پیشینه شعر مازندران بسیار خوب است

اگر بزرگی دارید، از شعر پدرتان است


  • شنبه 18 فروردين 1397-17:42

    بعد سال ها این متن را خواندم و خاطراتش زنده شد. خدا بیامرزد سلمان را و دکتر دهرمیندرنات شاعر بزرگ هند را که آن روز به شیوه و مرام خودشان با پای برهنه به مزار سلمان آمد و گل گذاشت و به من می گفت فرزندانش کجایند تا به آن ها ادای احترام کنند و آخر هم یک جوری پیچاندیم. بگذریم. خدا بچه های سلمان را نگه دارد. حق با آن ها بود و حق با کسی که فکر می کرد باید تا می تواند ساده باشد به سادگی مردم مازندران هر چند پشت سرش حرف ها بزنند و به او چیزهایی بچسبانند اما سفر تنکابن را فقط و فقط به احترام شخصیت سلمان برگزار کردم و چقدر سختی کشیدیم و چقدر بعضی آدم ها سنگ اندازی کردند و من چقدر عبرت گرفتم از آن سفر که هی آدم! زیادی که هم ساده باشی طرف فکرهای پیچیده می کند در باره ات.

    • مسلم فداییپاسخ به این دیدگاه 0 7
      سه شنبه 17 دی 1392-18:22

      سلام سرکار خانم رزاقی، سالهاست که با اشعار و اثار شما آشناییم. یعنی از اوایل دهه هفتاد و دفتر شعر جوان. دفتری که خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود. واقعیت این است که همزمان بودن انتقاد شاعر ارجمند جناب آقای قزوه از دو موضوع مختلف یعنی خانه شاعران و فرزندان مرحوم سلمان هراتی باعث ایجاد این شبهه گردیده است که گویا شما از عمکرد خانه شاعران دفاع کرده اید. ولی با شناختی که از جنابعالی دارم مطمئنم که اینگونه نیست و شما اگر درد دلی داشته اید از باب حفظ حرمت و حریم سلمان و خانواده اش بوده است نه دفاع از خانه شاعران که در واقع هیچگاه خانه شاعران نبوده و نیست. من خود به شخصه از زمره افرادی هستم که هیچگاه خانه شاعران را نماینده شاعران ایران نمیدانم. آنها حتی نماینده شاعران تهران نیستند چه رسد به ایران. همانطور که آقای قزوه به خوبی اشاره کرده اند بهتر است آنجا تعیین تکلیف شود. متولیان آن خانه اگر خود را مسئول عملکرد خود میدانند بهتر است گزارشی از عملکرد خود و خدماتی که فقط برای جمع معدود و محدودی است ارایه دهند. من آرزو دارم روزی بشود که همه شاعران ما درآمدهای غیرشعری داشته باشند و دستشان توی جیب خودشان باشند. چه خوش گفت جلال آل احمد که اگر میفروشی همان به که بازویت را اما قلم را هرگز. امیدوارم اینگونه نقد و نظرها باعث شود که سره از ناسره تشخیص و تمییز داده شود. با آرزوی توفیق روز افزون و سلامت و سعادت.

      • حسین جنتیپاسخ به این دیدگاه 6 1
        سه شنبه 17 دی 1392-16:40

        آقای قزوه! برای بار چندم می گویم و تلفنی هم گفته بودم، اولا لفظ "بچه" را خیلی بچگانه به کار بردید، دوما شاعر را نه تربیت می کنند و نه پرورش می دهند، در ضمن شما جوش بهمنی عزیز را نزن برادر! بهمنی درست از بامی افتاده که شما در لبه ی مقابلش در حال سکندری خوردن هستید.
        ...

        • بنده خدا پاسخ به این دیدگاه 34 1
          جمعه 13 دی 1392-1:46

          بسم الله الرحمن الرحیم
          اتامرون الناس بالبروتنسون انفسکم وانتم تتلون الکتاب (سوره مبارکه بقره ، 44)
          آیا مردم را به نیکی می خوانید و خود را فراموش می کنید در حالی که شما کتاب را می خوانید ؟
          آقای قزوه !
          سالهاست شما را دورادور می شناسم و این روزها هم به مدد رسانه های مجازی و غیرمجازی در جریان جنجال تازه ای که به راه انداخته اید هستم . واضح است که این دعوا ریشه ای کهن دارد و صرفا یک دعوای ادبی - یا به قول خودتان اعتقادی - نیست، چرا که پیش از این هم از شما رفتارها و سخنانی مشابه دیده و شنیده ایم. علیرغم این حرفها ، از شما چند پرسش دارم :
          1- حدود دوسال پیش - سال 90- در نشریه پنجره مصاحبه ای مفصل داشتید که در بخشی از آن مصاحبه پس از کلی بدوبیراه گفتن به خانه شاعران ، اشاره کرده بودید که همه هدف این خانه ، بزرگ کردن یک نفر و فرستادن آن شخص به فستیوال شعر در فرانسه و... است . هم شما وهم من و هم خیلی های دیگر آن شخص را می شناسیم و میدانیم که او فرزند همان شاعری است که شما امروز از ایشان دفاع می کنید و می نویسید به دلیل بسته بودن دایره فعالیت خانه شاعران و عدم انتخابات آزاد مدتهاست که خود را کنار کشیده و به این خانه نمی رود . کیست که نداند ایشان از سالهای دور و در همان سال که شما این مصاحبه را کرده بودید مدیرعامل دفتر شعر جوان بودند و کدام عقل سلیم است که نفهمد اعتراض آن روز شما - درست یا غلط - پیش و بیش ازهمه به همین فرد بر می گردد. چگونه در این دوسال نظرشما از زمین تا آسمان فرق کرده است؟
          2- شما که در نامه تان خطاب به خانه شاعران نوشته اید چرا به بهای دفاع از خودتان بیست و هشت شاعر جوان را قربانی کرده اید ، چطور در جای دیگر می گویید اگر حقی هم باشد حق امثال فرید طهماسبی است نه این افراد که اغلب با فتنه همراه بوده اند ؟ بالاخره قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را ؟راستی مگر شما در همان مصاحبه با مجله پنجره و بعد از آن هم بارها ادعا نکرده اید که مدام در فکر مشکلات معیشتی شاعران جوان بوده و هستید ، و به آنها در چاپ کتابهایشان کمک کرده اید؟ آیا این را لطفی می دانید که برای آن باید از شما تشکر کنند ؟ آیا شما هم با گفتن این حرفها به نوعی دیگر آدمها را قربانی نکرده اید ؟ آیا کسی هست که ازشما بپرسد در ازای پروژه ها و مسئولیت هایی که برای حل مشکلات معیشتی شاعران به شما واگذار شده چقدر دریافت کرده اید ؟ لطفا صادق باشید و بگویید برای پروژه های عریض وطویلی مثل کتابهای تکا - که معلوم نیست چه تاثیری بر ادبیات کشور گذاشته - چقدر دریافت کرده اید ؟
          3- شما که این همه به خصوصی یا عمومی بودن تشکلی مثل انجمن شاعران و مسئله بیت المال حساس هستید و به خود حق می دهید که بپرسید آیا آنها نماینده همه شاعران هستند یا نه ! به ما بگویید چه کسی شما را به ریاست مرکز تحقیقات زبان فارسی در دهلی نو و رایزنی فرهنگی کشورتاجیکستان انتخاب کرده بود ؟آیا در آن زمان هیچ فردی از شاعران نحله های دیگر شایسته تر از شما برای این مناصب پیدا نمی شد؟ و آیا خود را محق چنین پستهایی می دانستید؟ آیا جامعه ادبی کشور ازشما برای سالها حضورتان در این حوزه ها گزارش کاری طلب کرد؟ اصلا درهمان سالهایی که به قول خودتان مدتی مسئول کانونهای ادبی فرهنگسراهای تهران بودید به کسی یا جایی به شکل عمومی گزارش عملکرد و هزینه داده اید ؟ شما در یکی از همین نامه های خود به خانه شاعران نوشته اید کاش یکبار هم در این سالها تلفنی به من می زدید و دعوتی می کردید و می گفتیدبیاییم ساعتی کنارهم بنشینیم و برای مشکلات بی اندازه اینهمه شاعر جوان و پیر تهرانی و شهرستانی کاری کنیم . حق بدهید که مردم گمان کنند دلخوری شما ازاین است که خود را محق می دانید در گوشه و کنار همه انجمنها جایی داشته باشید وگرنه اگر قرار باشد خدمتی به کسی کنید راه بسته نیست وشرایط دست کم برای شما هموار است .
          آقای قزوه ! شما تاکید کرده اید که دعوایتان اعتقادیست چقدر روز داوری را باور دارید ؟ و تا چه میزان دعوی بی گناهی و پاکیزه بودن دارید که خود را شایسته سوال کردن از دیگران و قضاوت درباره آنها می دانید ؟ آیا می دانید فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید ، حساب همه ما با کرام الکاتبین است ؟ چه نیکو گفت خواجه شیراز که :
          خوش بود گر محک تجربه آید به میان
          تا سیه روی شود هرکه دراو غش باشد
          چقدر این روزها این چند آیه شریفه پایانی سوره شعرا را به خاطر می آورم که :
          والشعراء یتّبعهم الغاوون/ الم تر انهم فی کل واد یهیمون / وانهم یقولون ما لا یفعلون / الا الذین آمنو وعملوالصالحات و ذکروا الله کثیرا و انتصروا من بعد ما ظلموا وسیعلم الذّین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون.

          • یک نفر نه بیشترپاسخ به این دیدگاه 10 1
            دوشنبه 9 دی 1392-17:13

            جناب آقای قزئه اشتباه دیگری مرتکب شدند ربطی به سلمان نداشت ... در اسم شاعران مازندران نام دارد؟!!! په آثاری از او به جز همان بخش رانت وجود دارد ؟ شما جواب بدهید آیا نباید اسم مریم رزاقی هم وجود داشت اسامی شاعران بزرگ دیگر مازندران را هم نگفتی!! خیلی تعهد و معلومات آنها بیشتر و جنس آزاد اندیشی آنان حسینی تر از کسانی بود که نام بردید و در این 8 سال بر کورس فتنه کوبیدند شما از مازندران خبر ندارد . لطفا استعلام بگیرید و دم نیاورید

            • حسین جوادی آملیپاسخ به این دیدگاه 1 19
              دوشنبه 9 دی 1392-1:0

              (مدیر مسئول محترم مازندنومه
              به جهت اهمیت موضوع این مطلب را در صفحه اول کار کنید البته کهمعتقدیم شما از آزادی بیان دفاع می کنید .
              باتشکر حوادی آملی)
              عجولانه همدیگر را می کوبیم ! مگرنه ؟
              سرکار خانم مریم رزاقی، شاعر و نویسنده گرامی ، اعتراضیه جنابعالی به حضور و اندیشه آقای علیرضا قزوه در مازندران مهربانمان ، مبهماتی را در ذهن من و شاید خیلی ها ایجاد کرد که جهت روشن شدن آن شما را به خواندن این سطور شکسته و قاصر و احیانا تنویر ذهن ناقص بنده دعوت می کنم .
              ما در این کشور عادت داریم اگر قرار است به کسی بتازیم تاختنمان بدون ملاحظه و بی تدبر و تمایز خوبیها از بدیهاست فقط می تازیم . شاید بخاطر همین نوع قضاوت نامناسب است که خیلی از بایسته ها و شایسته ها در کراهت خودخواهی های اجتماعی و سیاسی و علمی و ادبی زنجیر شده اند .
              سلمان از این جهت ماندگار شد که دغدغه جمعی داشت و شاعر باید ها و شایستگی ها بود فهم و درک بلندش در انتقاد از نباید ها و ناشایستگی ها در هر برهه و هر زمان متجلی می شد .
              سرکار خانم مریم رزاقی، حقیر از آنجا که شما را به جهت تدین و اعتقادات ارزشمندی که در خود مقدس می شمارید ، فردی متمایز از شاعران به ظاهر بزرگ اما احساسی میدانم که با هر جزر و مد منبعث از بازیچه های سیاسی ، تراز و ترازو یشان به بازی گرفته می شود، احترامتان را نیز برخود واجب دانسته و ادب را در محضرتان فراموش نخواهم کرد .
              پس از خواندن سه باره مطلب شما خیلی جویای ماوقع شدم و به لحاظ سبقه ای که در مدیریت ارشاد در خطه مازندران داشتم زوایای امر را کنکاش کردم .از نحوه دعوت و اصرار به دعوت از خانواده سلمان عزیز از حضور همسر گرانسنگ و دخترو پسر سلمان و اینکه چه شد تا با یک ناهماهنگی و شاید بی برنامگی ، شان مراسم سلمان ریخت و پسرش را دلزده کرد و... شاید یک نگاه عادلانه این امر را آنطور که شما به راحتی به بی مهری و نامهربانی 30 ساله نسبت می دهید و فریاد را
              در کام دخترش خوش می دانید قضاوت نکند .
              رسول نازنین سلمان گفت که از قدیس سازی بدم می آید گرجه در مورد پدرش که او هراسان از این امر بود هرگز تقدیسی شایسته هم صورت نپذیرفت مسلما قدیس سازی از فرزند سلمان هم درست نیست از طرف رسول نسبتی شاید نچسب به پدرش که خلاقیت شعری در وجودش موج می زد و این امر هم موجب خلق اثر متعدد و ارزشمند شد داده شد و نقد شد جای سوال از خانم شاعره این است که استناد به سخن شاعری که متعهد خواندش و ندانیم که کیست به انحراف در قزوه از چه روست ؟ و چرا رواست ؟ راستی می شود بفرمایید راه درست و صراط مستقیم را که قرار است شما و شاعر متعهدتان قزوه را به آن هدایت کنید کدام است ؟ کدام راه ، صراط مستقیم است ؟ که قزوه از آن بی خبر است ؟ می شود جرم قزوه را شرح دهید تا بدانیم شاعر همراه انقلاب ، چطور چند روزه اینقدر عوض شده که مستحق دعای خیر برای عاقبت به خیری است ؟
              میهمان متعهد که به سرای سلمان آمد با چه سوء سابقه ای تحت تعقیب الفاظ گلایه آمیز قرار گفت ؟
              چرا اینقدر زود فکر می کنیم برای مقابله با افراد دیر می شود ؟
              اعتقاد داریم و شاید هم قطعا اینطور است که شاعر کسی است که رد پایش در همه حماسه های ملی ارزشمند وجود داشته باشد . امروز که قزوه به جرم سرودن شعر برای غزه و نهم دی و مقابله با فتنه 88 از سوی شاعر مسلکان مصادره کنندگان خانه ای به نام شاعران مورد تهاجم و لعن و نفرین قرار گرفته است شاید عدم توجه مکفی این عزیز به موضوعی که احتمالا سهوا بوده است را بشود خواهرانه تر حل کرد راستی کدام یک از شاعرانی که خود را علت تامه شاعری می دانند در برهه های حساس با سلاح شعر آوای حاکمیت نظام را پرصلابت تر تقویت کردند ؟ آنهایی که تا نظام دچار چالشی شد دست از پا نشناخته سروده های آنچنانی را به وفور ساختند و خیال واهی در ذهن بافتند امروز تازیانه خفقان به بیان و اندیشه قزوه می زنند همان هایی که فریادشان آزادی بیان و اندیشه بود !!! مسلما جنس شعر و اندیشه شما با آنها خیلی فرق دارد و معتقدم می شود مسائل را در چارچوب عقیده و آرمان مشترک هضم و حل کرد .
              سپیده سر زد و ما از شب قفس رفتیم
              چنان پرنده شدیم وز دسترس رفتیم
              ز دور آبی دریای عشق پیدا شد
              چو رود زمزمه کردیم و یکنفس رفتیم
              بهار آمد و تشکیل یک گلستان داد
              در این میانه نماندیم و خار و خس رفتیم
              نیاز محو شدن بود در تن خاکی
              که با شنیدن یک بانگ از جرس رفتیم
              در این بهار بمانید شرمتان بادا
              خطاست اینکه بگوییدمان عبث رفتیم ( خود سلمان)

              • مازندنومهپاسخ به این دیدگاه 6 1
                دوشنبه 9 دی 1392-1:9

                آقای جوادی؛ از آن جایی که اصرار داریم موضوع را خاتمه یافته تلقی کنیم و حتی توضیح دو طرف دعوی - آقای قزوه و خانم رزاقی-نیز در همین جا -کامنت ها- آمده، متن شما را نیز همین جا پخش کردیم.

              • يکشنبه 8 دی 1392-21:51

                قزوه مانند همشهری خود احمدی نژاد سخن گفته است اما خوشبختانه آن هشت سال نکبت بار پایان یافته است و او هنوز این را نمی فهمد.

                • يکشنبه 8 دی 1392-11:10

                  سرکار خانم رزاقی حقیقت های تلخی به زودی بر همه شما روشن می شود. از این هم تندتر حرف می زنید بنده بر شما خرده نمی گرفتم. من توهینی به بچه های سلمان نکردم فقط از شاعر انقلاب بودن سلمان دفاع کردم. واقعیت با آن چیزی که به شما گفته اند بسیار تا بسیار متفاوت است. رانت خواران فرهنگی کسانی هستند که در همان دوره احمدی نزاد یک قلم دریافتی ان از شورای شهر 700 میلیون تومان در این هفت سال بوده. جز بودجه های کلانی که از جاهای دیگر گرفته اند بیایند پاسخ بدهند چرا صورت مسئله را عوض می کنند و بچه های سلمان را مثل گوشت قربانی جلو می اندازند. بحث سر بچه های سلمان نیست. یکی از همین مدعیان که خود را جای قیصر می داند خودش در تلفن به من گفت 5 سال است خبری از بچه های سلمان ندارم. بچه های سلمان بهانه اند خانم. همه شاعرانی که برای سلمان آمدند به تنکابن دیناری حق ماموریت نگرفتند نداشتیم که بدهیم. با اتوبوس آمدند و چهار پنج نفری در دو اتاق جمع و جور یک شب را صبح کردند و برگشتند چرا تهمت می زنید. قیامتی هم هست. اگر یکی دارد جلوی زیاده خواهی های عده ای که با نام شاعران ایران جمع شده اند و مشتی بچه را تربیت کرده اند که بهمنی را به خاطر احترامش به شاعران انقلاب دلقک می خواند و مدام به شاعران انقلاب لیچار بار می کنند اعتراض می کنیم شده ایم رانت خوار؟ اگر 28 سهمیه آپارتمان هم هست نه سهم شاعران اصیل انقلاب و بزرگانی مثل فرید طهماسبی و ... است بلکه سهم بچه هایی است که در کارنامه شان فحاشی به شاعران انقلاب را دارند . به حرمت نام تان و شاعری تان و سلام و علیک تان این یادداشت را نوشتم.

                  • مریم رزاقیپاسخ به این دیدگاه 25 2
                    يکشنبه 8 دی 1392-22:9

                    بسم الله الرحمن الرحیم
                    جناب آقای قزوه!
                    کاش یکبار دیگر یادداشت را بخوانید تا حرف مرا ودرد مرا بهتر بشناسید . به سوال بنده پاسخ ندادید اما درمقام پاسخ برآمدید برای پرسشهایی که هیچ اشاره ای به آن نداشته ام . وبه خاطر ترس از قیامت در این فضای غبار آلود ادبی درخصوص مواردی که مطرح کردید اجازه قضاوت نیزبه خود نمی دهم وسکوت می کنم .
                    حرف من درباره بچه های سلمان است . با خود گفته اید این بچه ها در آن شهر کوچک حق زندگی دارند؟ با خود گفته اید فرزند 28 ساله سلمان در این دیار، با اظهار نظر شخصی شما که از شاعران شاخص انقلابید چه بر سرش می آید ؟ طرد می شود آقای قزوه ! هردورا طرد می کنند .
                    سلمان نیست تا مانند فلان شاعر از فرزند شاعرش دربرابرشما دفاع کند، پشت سرش بایستد وآب هم از آب تکان نخورد
                    ما حق نداریم با حرفهایمان و جایگاهی که داریم یادگاران این شاعر را بیازاریم و حق زندگی و اظهار نظر را از یتیمان سلمان بگیریم وآرامششان را به هم بزنیم . به همین دلیل به بزرگان ، بزرگی آموخته اند
                    هیچ کس به من هیچ حرفی نرساند . درهمین سایت مصاحبه شما را درباره فرزندان سلمان خواندم وعلیرغم درخواست سایتهای دیگر ترجیح دادم در همین فضای مجازی منتشر شود.
                    کس نمی گویدکه یاری داشت حق دوستی / حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

                  • ابوالحسن سلیمانی تپه سریپاسخ به این دیدگاه 10 7
                    شنبه 7 دی 1392-20:41

                    رانت خواران فرهنگی و ادبی به جان هم افتاده اند.دریغا قیصر و سلمان و دیگران باشرف و با وجدان.گمانم وقتش رسیده باشد که نقدی جدی از شعر بعد از انقلاب بشود تا جایگاه ها مشخص شود.دریغا گوهر گرانبهای شعر.در این دعواها به شاعران بزرگ مستقل خسته نباشید می گویم. آقایان و خانمها نرنجند . گمان دارم یک معلم شعر و ادب حق دارد این چند کلمه را بنویسد. باقی بقایتان.

                    • یک شاعرمازندرانیپاسخ به این دیدگاه 4 24
                      شنبه 7 دی 1392-19:5

                      سلام خانم رزاقی!
                      1-شما با غزل های درجازده ی خودتان که 10سال پیش مرده است برای ما شاعران مازندرانی تعیین تکلیف نفرمائید.
                      2-اصلا ازماجرای آن روز شما که خبرندارید و نظر می دهید آن هم زنانه و احساسی واقعا جای تاسف است.
                      3-خوب است همین قزوه باشعرهای فرسوده ای که داریدیه جورایی بالاخره در دیدار شاعران با رهبرانقلاب شما را جای می دهد.شما دیگه چرا؟
                      4-شما مشکلت جای دیگری است. در مراسم سلمان از شما دعوت نشده یا نرفتید و منتظر دعوتنامه بودید،حالا که خبری نشد مدعی شدید و جای دیگری را فوت می کنید!متاسفم!خوب است در جامعه بزرگ شعر مازندران جایگاهی ندارید و گرنه معلوم نبود چه چیزهای دیگری می گفتید.درضمن با کتاب (حق باتوبود)حال شعر مازندران را گرفتید!والسلام!
                      (ما کفر علیرضاقزوه را به عبادت فتنه گرانی که لباس شاعری پوشیدند و در خانه شاعران لانه کرده اند،نمی فروشیم!

                      • شنبه 7 دی 1392-23:59

                        جناب يك شاعر مازندراني محترم!!!
                        لطفا قبل از هرگونه اظهار نظر درباره خانم مريم رزاقي كه صادقانه و شجاعانه نظر خود را بيان كرده اند نام و نام خانوادگي !خود را ذكر كرده و خود را پشت عنوان يك "شاعر مازندراني "پنهان نكنيد!

                        • فرزانه فتحی پاسخ به این دیدگاه 12 0
                          شنبه 7 دی 1392-23:24

                          کتاب حق با تو بود که در کامنت یک شاعر مازندرانی به آن اشاره شد نامزد دریافت کتاب شعر سال شد . جهت اطلاع عرض کردم .

                        • شنبه 7 دی 1392-18:56

                          دست مریزاد خانم رزاقی، البته از علیرضاقزوه که درزمره شاعران حکومتی واز صله بگیران ، بشمار می آیند،بیش از ای انتظار نمیرود.

                          • علی رضا حکمتیپاسخ به این دیدگاه 11 0
                            شنبه 7 دی 1392-13:23

                            سلام علیکم
                            ای کاش مسئولانی که دراستان دارای مناصب مهم فرهنگی هستند،پس ازاین سالهای دور،وزودترازاینها،فکری برای بزرگداشت"سلمان هراتی"می کردند.بایدقبول کنیم که بعضی وقت ها"ازماست که برماست".امادوستان شاعرمازندرانی رابه این مهم دعوت می کنم که بارایزنی بیشترباافرادمتخصص وآگاه،وهمراهی پررنگ مسئولان فرهنگی استان،درفکربرگزاری کنگره شعری دایمی با عنوان"سلمان هراتی"درشهرتنکابن باشند.شاعران متعهدمازندرانی همچون سرکارخانم رزاقی،بهترمی دانندکه شکسته نفسی مامازندرانی هادربسیاری ازمواقع،باعث شده تادیگران برای ماتصمیم بگیرند.نمونه اش رابایدازهمشهری خودم"نیمایوشیج"مثال بزنم.چه حرکت خیلی مهمی برای نیما،درزادگاهش-شهرستان نور-می شود؟آیابرنامه ای توسط متخصصین واهل ادبیات تابه حال باتوجه به شان او،چه درنوروچه حتی دراستان به اندازه ای که نیمادرحوزه ادبیات تلاش داشته،صورت گرفته؟
                            ای کاش مسئولان ومتولیان فرهنگ وادب استان،آستین های همت راهرچه زودتربالابزنند.می ترسم بااین رسم بدی که دارداتفاق می افتد،تاسالهایی نه چندان دور،بزرگداشت"نیما"و"سلمان"وطالب آملی"و"امیرپازواری"و..درکشوری همسایه برگزارشود.

                            • عبدارضا عباسپور تنکابن پاسخ به این دیدگاه 22 0
                              شنبه 7 دی 1392-12:19

                              ممنونم خانم رزاقی خواهر خوبم
                              اولین روزهای آبان 92 باخبر شدیم قرار است همایشی کشوری با نام سلمان در تنکابن اتفاق بیفتد. شکه شدیم که چرا انقدر بی خبر، که بلافاصله خبر آمد نگران نباشید شما فقط سالن را آماده کنید و محل اسکان وپذیرایی ..بقیه کارها انجام شد به نظر مِیآمد مسافری از هند قصد پذیرایی از مهمانانش را در ایران داشت چه فرصتی بهتر از سلمان آنهم در عروس شهر های ایران تنکابن سرسبز ...اتوبوسها آمدند با آدمهایی عجیب وغریب حتی مجری وخواننده راهم باخود آورده بودند .آخر این روزها خوانندگان افغان توی بورسند .ما مانده بودیم ما ما میزبانیم یا...مهمان هم نبودیم چون اصلا نقشی نداشتیم .به هر حال گفتند وخوردند وبردندو متاسفانه نمکدان را هم شکستند .ما که ندیده گرفته بودیم مومن شما چرا گندش را درآوردید .به هر حال خانم رزاقی دست مریزاد حرف شما حرف ما هم هست .ولی آقای قزوه هم خلاصه باید بعد از سالها دوری از وطن خودی نشان میداد .آخر یکی نیست به ایشان بگویید آدم به هر قیمت که خودش را مطرح نمیکند .حرمت شاعر انقلاب را حفظ نکردی حریم شعر انقلاب رانشکن ...

                              • شنبه 7 دی 1392-10:46

                                امید که پروردگار نون والقلم جوهر انصاف را از قلم هایمان نزداید و بر منصب قضاوتمان ننشاند.

                                • عباس مهدویپاسخ به این دیدگاه 18 0
                                  شنبه 7 دی 1392-8:28

                                  درود بر بانوی شاعروهنرمند مازندرانی -سرکارخانم رزاقی.خانواده سلمان خسته اند از همایش ها ونشست های دولتی.تحلیل قزوه پایتخت نشین هم از همین همایش ها نشلت می گیرد.کی پای حرف های خانواده سلمان نشسته اند.گویا دلسوزی قزوه برای سلمان از خانواده سلمان بیشتر است.

                                  • مه داغ دلپاسخ به این دیدگاه 3 14
                                    شنبه 7 دی 1392-4:51

                                    مره آخرش هالی نئیه ته کین طرفی هستی؟ ...
                                    اساسا چه چی کنی ته ؟
                                    خواه قزه راسه گانه
                                    شهیدان وچونه اینقده تحویل نهیتنه که سلمان وچون عزیز بینه
                                    وشون تقضا بالا بورده الان روشنفکر بهینه شه وستی!!

                                    • اعتدال گراپاسخ به این دیدگاه 31 1
                                      جمعه 6 دی 1392-23:54

                                      کاش از انجمن شعر ساری که هر هفته در دفتر پژوهشهای ایرانی تشکیل می شود هم صدای اعتراضی به سخنان آقای قزوه برمی خاست ولی افسوس که...

                                      • اعتدال گراپاسخ به این دیدگاه 23 1
                                        جمعه 6 دی 1392-23:46

                                        آفرین بر بانو رزاقی!آقای قزوه باید بداند که مازندران سرایندگان بلندآوازه و آزاده ای همچون امیر پازواری، طالب آملی، نیما یوشیج و... را در دامان خود پرورانده است. پس خوب است در این دیار با اندیشه و احتیاط از شعر و شاعری سخن بگوید.
                                        جایی که عقاب پر بریزد
                                        ..........................

                                        • جمعه 6 دی 1392-22:44

                                          حیف شاعر مولا ویلا نداشت حتی به خود وفادار نیست ، خوب تهران نشینان و هند گشته با پول باد آورده را نمی شود به راه راست هدایت کرد ، من بعنوان یک معلم مازندرانی از ساحت با صفا و بی ریای خانواده هراتی یه حرمت شعر های ناب سلمان عزیز عذر خواهی می کنم آقای (قزوه) خدای مولا به تو و امثال تو رحم کند

                                          • فریده یوسفیپاسخ به این دیدگاه 19 1
                                            جمعه 6 دی 1392-20:17

                                            درود بر غزل بانو!
                                            جامعه ادبی ما نیازمند چنین نقدهای سارنده است.

                                            • رضا اقاجانپورپاسخ به این دیدگاه 17 1
                                              جمعه 6 دی 1392-13:33

                                              خواهر خوبم شاعرکوه و جنگل و دریا ... بی شک یقین دارم سلمان به مازندرانی بودنش افتخار میکند از اینکه بانوی شعر و غزل مازندران از هویت شعری و خانوادگیش در قبال بعضی تفکرات غیر شاعرانه دفاع کرده است . سپاسگزارم بانو

                                              • فرزانه فتحیپاسخ به این دیدگاه 23 0
                                                جمعه 6 دی 1392-13:24

                                                بسیار ممنونم از دوست شاعرم خانم رزاقی که حرفهایی را گفته اند که از یک شاعرانهم شاعری مازنرانی انتظار می رفت . دست مریزاد

                                                • جمعه 6 دی 1392-12:12

                                                  شاعران مازندرانی آنقدر محافظه کارو ...هستند که کسی صدایش در نمی آید . از قزوه می ترسند...

                                                  • همولایتیپاسخ به این دیدگاه 45 1
                                                    جمعه 6 دی 1392-11:33

                                                    متاستفانه شاعران مجیزگو...برای کسی ... حقی قایل نیستند.
                                                    بروید از سهیل محمودی ، ساعد باقری و فاطمه راکعی شاعران مردمی مصاحبه بگیرید.


                                                    ©2013 APG.ir