تعداد بازدید: 4628

توصیه به دیگران 6

پنجشنبه 17 بهمن 1392-9:27

ده نکته از مدیریت برفی ما

برف، روی ما را سیاه کرد!

مدیریت بحران یعنی چه؟ هماهنگی ارگان ها و دستگاه های مرتبط با کمیته های بحران هر منطقه چقدر در عمل معنا دارد؟ اصلا آقایان چقدر بحران را می شناسند؟ با عرض پوزش، اصلاً چقدر در زمینه مدیریت شرایط بحرانی، توانایی و دانش دارند؟


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، سعید محمدپور، مدرس دانشگاه:1- برف می بارد. خوشحالیم. بازهم برف می بارد. نگران می شویم. بازهم برف...فاجعه رخ می دهد.

2- پیش تر از این هواشناسی را قبول نداشتیم. همیشه می گفتیم، هواشناسی یک هفته عقب تر است. یا آزمون و خطای زیادی دارد. اما سالهاست به کمک تجهیزات پیشرفته هواشناسی مان بسیار دقیق تر شده است. وقتی می گوید از عصر جمعه، یعنی عصر جمعه و نه مثلاً دوشنبه.
هواشناسی مان پیشرفت کرد اما گویا برخی از مسئولان مان مثل همان هواشناسی چندین سال پیش هستند. معمولاً وقتی کار از کار می گذرد تازه فیل شان یاد هندوستان می کند.

3- اجازه بدهید انصاف را رعایت کنم. از همه تشکر می کنم. همه کسانی که در این شرایط بحرانی برف غرب مازندران، با همه توان شان وارد عرصه خدمت رسانی به مردم برف زده شدند. اما در ادامه نوشتار نکاتی را خطاب به برخی از دوستان عرض خواهم کرد. پیشاپیش اعلام می کنم، لطفاً ظرفیت نقدپذیری خود را بالا ببرید.
شاید کسی هرگز به فکرش هم خطور نمی کرد که مازندران این چنین برفی را تجربه کند. بر اساس آمارهای موجود سال 42 بیشترین حجم برفی بود که در این استان باریده بود. چیزی نزدیک به 70 سانتی متر. اما این بار غرب مازندران برفی بیش از یک و نیم متر را تجربه کرد. سوال اساسی اینجاست، مدیریت بحران یعنی چه؟ هماهنگی ارگان ها و دستگاه های مرتبط با کمیته های بحران هر منطقه چقدر در عمل معنا دارد؟ اصلا آقایان چقدر بحران را می شناسند؟ با عرض پوزش، اصلاً چقدر در زمینه مدیریت شرایط بحرانی، توانایی و دانش دارند؟ چقدر توان برنامه ریزی عملیاتی دارند؟

4- معمولاً صبر می کنیم تا بحران به معنای واقعی کلمه اتفاق بیفتد و بعد تازه تصمیم می گیریم چه کنیم. مدیریت بحران سه بخش اساسی دارد: قبل از بحران- حین بحران- بعد از بحران. مهمترین عنصر مدیریت بحران توجه به اصل پیش بینی و اتخاذ تصمیمات پیشگیرانه و آمادگی برای وقوع بحران است. نقطه ضعف اصلی ما دقیقا همین جاست. ما توان پیش بینی و برنامه ریزی را نداریم. لطفاً از این سخن ناراحت نشوید. کافی است نگاهی به حوادث رخ داده در سال های اخیر در مازندران بیندازید. سیل نکا و بهشهر- سیل چالوس و نوشهر- سیل کلاردشت- برف شدید استان در شش سال پیش که حجمی به مراتب کمتر نسبت به امروز داشت و مواردی از این دست. بعد خودتان کلاه تان را قاضی کنید ببینید چه کردیم؟

پس از وقوع بحران همه وارد میدان می شوند. تلاش ها قابل تقدیر است. اما برخی هم این وسط فقط آمار می دهند. آمارهایی که البته با واقعیت همخوانی ندارد. حالا چرا این آمارها را می دهند بماند. بعضی ها هم که به قول دوستان عشق مصاحبه هستند.

5- اجازه می خواهم کمی بیشتر درباره غرب مازندران بگویم. با اتفاق اخیر مشخص شد که ما مردمان فقیری هستیم. فقیر از نظر میزان توجه به این خطه از استان. همه به عینه دیدند که هیچکدام از زیرساخت های عمرانی ما مناسب نیست. همه دیدند که ما مثل جزیره ای دور افتاده هستیم که از امکانات اولیه نیز بی بهره است. مسئولان محترم استان و شخص استاندار 4 روزی را در همین جا گذراندند. حالا بهتر متوجه می شوند دادی که ما می زنیم از روی غرض ورزی و سهم خواهی نیست.

6- برخی از مسئولان هم آمدند که فقط بگویند ما هستیم. بعضی ها هم می خواهند کار را به نام خودشان سند بزنند که گویی اگر نبودند اصلاحی در وضعیت ایجاد نمی شد. برخی هم این وسط از هم تعریف و تمجید می کنند و به یکدیگر نان قرض می دهند. مانده ام معنای مسئول و مسئولیت چیست؟ فکر می کنم در کلاس های درس باید الگوهای دیگری و تعاریف دیگری را بیان کنم!!

7- درد امروز ما متعلق به همین لحظه ها و روزها نیست. ما چوب بسیاری از رفتارهای غلط خودمان را خورده ایم. مثلا خواستیم عباس آباد شهرستان شود. حالا چهار سالی گذشته است که مثلا شهرستانیم اما هنوز خیلی از اداره ها را نداریم. بگذارید راحت تر بگویم. هنوز خیلی ها و خیلی از آدم ها اصلاً ما را به حساب نمی آورند. فقط زیبایی خدادادی داریم که آن هم عیش و کیفش برای دیگران است. شهر عباس آباد که داستانش جداست. همین چندی پیش بود که مقاله ای خطاب به استاندار محترم نگاشتم که ما را دریابید. حجم فاجعه با این وسعت و خدمت رسانی با دو لودر!! مسئول و غیرمسئول باید گردن کج کنند که به ما امکانات بدهید تا بتوانیم مردم را از محاصره برف خارج کنیم. کدام شهرستان!!؟؟ این عنوان را از دوش ما بردارید!!

8- انتظار از نمایندگان مجلس بیش از اینهاست. حتماً عزیزان تلاش های لازم را صورت داده اند. اما باور کنید با حرف زدن کاری از پیش نمی رود. صرف اینکه بگوییم ما این درد را داریم، آن درد را داریم که کار انجام نمی شود. مردم خودشان همه دردها را می دانند. شما را برای درمان دردها انتخاب کردند نه بیان چندباره آنها. دوران انتخابات تمام شده است. همیشه از استان های دیگر برای مردم منطقه های غرب مازندران مثال زده اید. سوال اینجاست که اگر این فاجعه در همان استان ها اتفاق می افتاد رئیس جمهوری پس از سه روز دستور رسیدگی می داد؟ و یا وزرای محترم تازه بعد از گذشت 5 روز تشریف فرما می شدند؟ آقایان نماینده انتظار بیشتری از شما می رفت. با عرض پوزش باید بگویم، شما وظیفه تان را به خوبی انجام نداده اید.

9- دولت تدبیر و امید، واقعاً دست مریزاد. اگر از خود شما هم بپرسند تعطیلات کجا سفر می روید بیش از 90 درصدتان مازندران و به ویژه غرب مازندران را به عنوان مقصد خود اعلام می کنید. حالا که این شهرها خودشان به تعطیلات رفته اند شما در خواب زمستانی تشریف داشتید؟ رئیس جمهور محترم. شما پیش خودتان و خدای تان کلاه تان را قاضی کنید، آیا باید بعد از سه روز دستور رسیدگی می دادید؟ یعنی شما نمی دانستید مردم منطقه در چه شرایط بحرانی و اسف باری به سر می برند؟ بعد از گذشت 5 روز تازه دو وزیرتان را به منطقه اعزام کرده اید؟ حتما می فرمایید که نمایندگان شما به عنوان استاندار و معاونان برخی از وزرا حضور داشته اند، اما خودتان هم نیک می دانید که متاسفانه در کشور ما مدیریت بر اساس برنامه پیش نمی رود. در چنین شرایطی قدرت اجرایی قوی تری می خواهد و البته از همه مهمتر مردم وقتی حمایت مسئولان شان را ببینند دلگرم می شوند و مقاوم تر. البته ما مردمان همیشه صبوری هستیم. هوا که مساعد شد تشریف بیاورید قدمتان روی چشم!!

10- از خودمان هم گله دارم. از برخی از ما بی انصاف ها. همان هایی که بازار سیاه راه انداختند. برای چه؟ برای خالی کردن جیب همسایه و همشهری و هموطن خود. همان ها که آب را گل آلود دیدند و نه خدا را شناختند و نه خلق خدا را. این رسمش نبود. غضب الهی و آه مظلوم را فراموش نکنید.

نگفته که بسیار است. اما فکر می کنم اگر بیش از این بنویسم تندی قلمم بیشتر خواهد شد. با مهربانی نوشته را تمام می کنم. با عشق به همه خوبی ها. با عشق به حس انسان دوستانه کسی که با وجود این همه برف، بی منت و بی چشمداشت انسان های بسیاری را نجات داد. با عشق به مسئول بی ادعایی که به قدر توان خودش زور زد و تلاش کرد اما صدایش به گوش خیلی ها نرسید. با عشق به پدران و مادرانی که در این فاجعه همچنان کانون خانواده هاشان را گرم نگاه داشتند. با عشق به خبرنگاران پایگاه های خبری، که صدای مردم بی صدای غرب مازندران شدند. نوشته را با عشق به آنهایی تمام می کنم که 35 سال پیش استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را فریاد زدند و تحق بخشیدند، اما ما نه قدردان خوبی بوده ایم و نه امانت دار مناسبی!

* مطالب مرتبط:

ما بی انصاف ها

در غرب مازندران چه خبر است؟

بحران ادامه دارد

 


  • مازندرانپاسخ به این دیدگاه 5 0
    جمعه 18 بهمن 1392-20:13

    دکتر نوبخت نوشدارو بعداز مرگ سهراب فایده ندارد
    یاد آوری جهت مسئولین عزیز
    زمانی بلایی طبیعی در استانی رخ می داد سریعا نماینده وزارت کشور-نظارت راهبردی-هلال احمر-مدیریت بحران کشور در منطقه حضور پیدا می کردند و مسائل را بررسی می کردو در مدت 48 ساعت معاون اول ردیس جمهور با اعضای کلیدی هیات دولت در استانداری مستقر و جلسه کمیته بحران با حضور هیات دولت تشکیل می شد و اعتبارات مورد نیاز استان و تنخواه ابلاغ می شد
    جناب اقای دکتر نوبخت جنابعالی بعداز یک هفته در منطقه حضور پیدا کرده اید تازه فرمایش می کنید تنخواه در اختیار استان قرار می دهیم
    دکتر عزیز مسئولین استانی با جیب خالی نمی توانند حوادث را جمع کنند
    بطور مثل فقط هزینه مواد غذایی و سوخت و استهلاک گروههای امداد در مازندران روزانه بیش از یک میلیارد تومان است و شما منتظر گزارش خسارات مالی به دولت هستید جهت برآورد خسارات جای تعجب دارد
    دکتر عزیر مسئولین جهت تامین مواد غذایی مردم از تنخواه اداره خودشان استفاده نمودند مانند این بود که فرزندی قلک خود را برای تامین مخارج خرج مخارج والادین خود چنین کاری انجام دهد
    دکتر عزیز اولین کار جنابعالی این بود با چنین اتفاقی حداقل به استانهای گیلان و مازندران مبلغ 20 میلیارد تومان تنخواه جهت تهیه مواد غذایی برای مردمی که در ایام سال میزبان 30 میلیون نفر در سال برای کشور ایران است
    در پایان ما مردم مازندران از مسئولین استانی خود که با دست خالی به جنگ بلایی طبیعی رفتند کمال تشکر و از نمایندگان گلایه داریم به این دلیل از اهرم خود جهت احضار مقامت ارشد کشوری به استان سکوت کردند
    آقای دکتر اگر ایت اتفاق باری تهران رخ می داد جوابتان چه بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • مشهد نشینپاسخ به این دیدگاه 3 12
      پنجشنبه 17 بهمن 1392-16:4

      تو رو بخدا دیگه به صداوسیما ایراد نگیرید...

      • يکشنبه 20 بهمن 1392-0:37

        چرا از ده خط متن همین یک سطر راانتخاب کرده اید احتمالا شما هم از ان جماعتید وسلام

      • پنجشنبه 17 بهمن 1392-15:17

        غضب الهی و آه مظلوم؟تو این سال های عمرم فهمیدم چنین چیزی صحت نداره.هرچی بدجنس تر و بد ذات تر باشی واست بهتره.تاوان و غضبی هم در کار نیست...بی ربط بود ولی خیلی وقته روی دلم سنگینی کرده بود.متشکرم مازندنومه

        • جمعه 18 بهمن 1392-0:46

          دوست عزیز. شاید خیلی چیزا تو جامعه ما کمرنگ شده باشه اما دلیلی بر نبودنش نیست. یه روزی یه جایی همچین می خوریم که ....

        • پنجشنبه 17 بهمن 1392-14:43

          با درود به سعید محمدپور، مدرس دانشگاه و دست مریزاد با چنین مقاله زیبایتان ! کوشش کردید که درد و فریاد مردم مظلوم استان همیشه زیبای مازندران را با زیبایی و متانت هر چه تماتر به گو ش مسئولین و مدیران محترم استان برسانید! دریغا! دریغا! آیا گوش شنوایی وجود دارد در این استان و کشور که به فکر مردم باشند در وضعیت بحرانی؟!!! یا فقط به فکر منافع شخصی و پر کردن جیب خود و فک و فامیل ها یشان! برف و باران این نعمت خدادادی، به جای اینکه موجب شادی و خوشحالی و برکت شهرنشینان و روستائیان عزیز مان شود و جشن و پایکوبی راه بیاندازند! بر عکس موجب درد و رنج و گریه و اشگ و گرفتاری مردم مظلومان می شود که با همه چیز ساختند و می سازند! من همیشه از خود سئوال می کنم که اگر این مدیران و مسئولین در کشورهای قطبی اسکاندیناوی که بیش از 8 ماه، باد و باران وبرف و طوفان و هوای صفر درجه و زیر صفر درجه است می بودند؟! چه خاکی بر سر آن مردم و ملت می ریختند!!! ما باید پروردگار را هزارها بار شکر کنیم که استانی و کشوری زیبا با منابع طبیعی و خورشید و آفتاب و ثروت عظیم و بیکران تحویل این مردم داده است! شاید و شاید، فقط یکبار در سال به چنین بحرانی بسی اندک بر می خوریم، ولی از عهده همین بحران بسیار کوچک بر نمی آییم!!! باور نکردنی است اما حقیقت دارد! همه هم به نیکی می دانیم چرا ما به این روز و حال افتاده ایم!!! باور کنید که این آرزوی قلبی بنده است، که ای کاش اگر می توانستیم همچو مربیان میلیاردی که از کشورهای خارج وارد می کنیم تا به فوتبال ما سرو سامان بدهد! یک قرارداد میلیونی نه میلیاردی! با مدیران کشورهای پیشرفته جهان می بستیم تا ما را در چنین بحرانهای بسیار کوچک و اندک، یاری و نجاتمان دهند! پیروز باشید.

          • پنجشنبه 17 بهمن 1392-13:3

            معلوم وقتي ٨سال انجنهاي غير دولتي را ادم حساب نكردند و انها را. رقيب دولت فرض كردند نيروهاي مردمي انگيزهاي براي فعالييت ندارند البته منظور از انگيزه عدم اعتماد دولتيان به اين حوزه است بخدا اگر از ngoهابراي كمك امكانات تعريف ميشد انها با كمك مردم بحران را به نصف تقليل ميدادند من نميخراهم گلايه كنم ولي مسولين ما هنوز پي به پتانسيل اين گروهها نبردهاند پيشنهاد ميدهم استانداري ستادي شكل دهد بنام ستاد سممن هاي بحران كه در اين مواقع با يك فراخوان به كمك دولت بيايند

            • درد آشنا پاسخ به این دیدگاه 23 1
              پنجشنبه 17 بهمن 1392-10:12

              درود بر شما با دغدغه تان ای کاش همه دغدغه شما را به نحوی در مورد مسائل استان مکتوب کنند تا سطح مطالبات بالا برود و آنگاه مسئولین علمی تر و نمایندگان بدون رویکرد سیاسی و نگاه منفعت طلبانه به جابجایی عناصر خود به فکر مردم و اطلاح ساختار بیفتند .فرمودید ادارات در عباس آباد احیا نیستند حال فکر کنیم ادارات در سایر شهرستان ها دایرند چه گلی بر سر مردم زدند غیر اینکه در فکر صندلی و منافع خود هستند و اصلا مناسبتی با جایگاه خود ندارند گواه من وضع استان و.....

              • پنجشنبه 17 بهمن 1392-9:54

                مردم غرب استان 2 متر زیر برف بودن شبکه مازندران داشت نوروز پخش میکرد. این یعنی شرق استان مارو ادم حساب نمیکنن. بی خیال تلف شدن ما هستند. نماینده های غرب استان معلوم نیست کجا هستن. خدایا .........

                • جمعه 18 بهمن 1392-11:54

                  دوست هم استانی عزیزم ، سالار جان ، ما شرایط شما رو درک می کنیم ، شاید فکر کنی که ما نمیتونیم بفهمیم شما در چه شرایطی هستین ولی مطمئن باش ما بهتر از شما می تونیم درک کنیم.سال قبل که زلزله اومد و بسیاری از هموطنانمون از دست رفتن شبکه 3 داشت خنده بازار پخش میکرد...اما این طور نیست که مردم مازندران از مشکلات شما ناراحت نباشن..باور کنین ما هم از ناراحتی شما ناراحت شدیم ، خودمان از شهرستان بابل هستیم ولی دوستان زیادی غرب مازندران داریم که به این دوستی هم افتخار میکنیم...اگه شما اسم بخش بندپی شهرستان بابل رو نشنیدی مطمئنا مدیر مازندنومه و بقیه کاربران می دونن کجاست.منطقه ای که بیش از 60 درصد وسعت شهرستان بابل رو تشکیل میده،بیشتر دکتر مهندسای شهر بابل واسه این منطقه است..مرکز بخش با مرکز شهر بابل حدود 30 کیلومتر فاصله داره ، شاید شما بخاطر برف چند روزی گاز و آب نداشتین ، اما ما تابحال رنگ گاز رو ندیدم در بندپی ، اصلا به گاز متصل نیستیم ، نفت هم که کمه و برای زنده موندن تو این سرما به بخاری هیزمی پناه آوردیم..ما هم از جمعه هفته قبل تا جمعه همین هفته به آب دسترسی نداریم ، نه تنها همین یک هفته بلکه در هفته فقط چند روز آب واسه خوردن داریم با توجه به اینکه کار بیشتر مردم بندپی دامپروری هست... شاید شما چند روزی راهتون بسته بوده ، ولی ما راهمون از قدیم مشکل داشته و میانگین بگیریم جاده های ما هر روز به بابل کشته میده...در بخش حتی یک بیمارستان یا کلینیک درمانی نداریم و وقتی کسی از فیروزجاه یا روستاهای بالاتر و ییلاق ها بیمار بشه باید حدود 150 کیلومتر طاقت بیاره تا به بیمارستان های شهر بابل برسه یا... دوست هم استانی من ، با کمی پرس و جو میتونی بفهمی معنای واقعی محرومیت در بندپی رو ... به امید موفقیت و پیروزی همه هم استانی های عزیزم در هر کجای این کره خاکی


                ©2013 APG.ir