بس عجایب چشم ما بیند!
فقط میانکاله نه، وضع از این هم بدتر شده است. نه تنها همسایگان، برخی بومی ها نیز قصد جدایی و رفتن به استان همسایه را دارند.
مازندنومه، سردبیر: 1- در سال های آخر سلطنت کریم خان زند یک هیئت روسی از راه دریا وارد رشت شد.آن ها در آن جا از سواحل گیلان بازدید و به ساخت بناهایی اقدام کردند. سپس راهی مازندران شدند و از شهرهای آمل، بارفروش، ساری،فرح آباد و اشرف دیدن و نقشه برداری کردند.
در سال 1195 هجری قمری در زمان کاترین دوم یک دسته از ناوگان روسی در نزدیکی های اشرف پهلو گرفت. فرمانده کشتی مامور بود که در آن نواحی، مرکزی نظامی برای روس ها دایر کند. او اشرف را برای این منظور انتخاب کرده بود و به قدری از کارش اطمینان داشت که نام شهر را به «ملی سوپل» تغییر داد؛ یعنی شهر زنبوران! و از اداره نظارت نشان های رسمی پترزبورگ برای شهر جدید نشانی گرفت.
آقامحمدخان قاجار که در آن سال ها در مازندران تسلط داشت، از تصرف اشرف توسط روس ها جلوگیری کرد و آن ها مجبور شدند نزدیک گلوگاه برجی برای خود بسازند. با این کار، روس ها قصد تسلط بر خلیج استرآباد را داشتند و نام آن سه جزیره را نیز تغییر دادند. این بار نیز تلاش های آنان بی ثمر ماند و آقامحمدخان آن ها را اخراج کرد و این مشت نمونه خروار بود از بیگانه ستیزی و حفظ تمامیت ارضی مازندران در تاریخ.
2- تاریخ گواهی می دهد که مازندرانی ها نسبت به خود و فرهنگ و زمین خود تعصب و عِرق خاصی دارند. در کتاب ارزشمند تاریخ طبرستان نوشته ابن اسفندیار واقعه ای نقل شده که مربوط به حدود1200 سال پیش و در زمان خلافت هارون است.
بعد از برامکه، خلیفه بن سعید به حکومت مازندران رسید و او مهرویه رازی را به نیابت خود برگزید. مهرویه در ملا عام گفت: «مردم آمل در همه جهان کیستند؟ سیرخواران را چه زهره حرکت باشد؟»
او بی احتیاطی کرده بود و به مردم آمل(مازندران) گفته بود:سیرخوار و شل! سپاهیان آملی خشمگین شدند و و چون شب رسید به سرای مهرویه رفتند و سرش را جدا کرده، یک دسته سیر در(...) او گذاشتند و میان بازار دورش دادند تا عبرتی باشد برای آنانی که طعنه بر مازندران و مازندرانی می زنند.
3- ژان شاردن – جهانگرد معروف فرانسوی- که در دوران صفویه دو بار به ایران سفر کرد، در فصلی از سیاحت نامه خود نوشت: «از خصال پسندیده ایرانیان این است که هرگز با هم جنگ نمی کنند،ولی به جای جنگ به یکدیگر فحش و ناسزا می دهند.»
اکنون و پس از سال ها هم چنان ایرانی ها به ظاهر با یکدیگر ستیز نمی کنند، لیکن بدشان نمی آید به هم فحش و ناسزا بدهند و با حرکت هایی از جمله دست درازی به بخش هایی از سرزمین همسایگان، خود را بزرگ تر و قدرتمندتر و همسایه را کوچک تر و ذلیل تر نشان دهند –هر چند این حرکت ها و ترکتازی ها محمل قانونی هم داشته باشد-
اتفاق تازه از دست درازی های همسایگان مازندران، میانکاله است؛ جدالی قدیمی بین دو استان شمالی و در واقع کشمکش «زمین» بین مادر-مازندران- و فرزند-گلستان- و از قرار برنده ماجرا فرزند ناخلف مازندران است.
در ماجرای میانکاله غیر از استانداران و وزارت کشور، پای آیت الله ها هم به میان کشیده شد. ابتدا آیت الله طبرسی در خطبه های نماز جمعه این منطقه با ارزش را آنِ مازندران دانست و هفته بعد آیت الله نورمفیدی در پاسخ، میانکاله را جزو گلستان قلمداد کرد.
در دنیای بدون مرز امروز و دهکده کوچک جهانی، خط و نشان کشیدن ها و تعرض هایی از این دست، اندکی مضحک به نظر می رسد. البته ما از این گونه ماجراها کم نداریم؛ غیر از شمال مازندران، این استان از جنوب و غرب و شرق گهگاهی مورد نوازش قرار می گیرد و همسایگان تهرانی و سمنانی به ما نزدیک تر شده اند! عده ای درغرب مازندران هم سال هاست ساز جدایی سر داده اند.
آن چه این جا اتفاق می افتد، درست عکس آن چیزی است که در دنیا، مثلا" اروپا روی داده است: برداشته شدن مرزهای جغرافیایی، یک دست شدن قاره ها و تشکیل اروپای واحد.
این جا اما همه دوست دارند تابلوی ورودی شهر و منطقه شان را کنده، به مسافتی دورتر انتقال دهند تا کمی زمین نصیب شان شود؛ غافل از این که همه ما زیر یک پرچم و دین و آیین و دریک کشور واحد قرار داریم و تفاوتی نمی کند در گلستان باشیم، یا مازندران یا جای دیگر. مگر تابلو و خط کشی، رفاه و آرامش و برخورداری می آورد؟ مثلا" اگر میانکاله به گلستان بچسبد، گلستانی ها نان را دانه ای یک قران می خرند یا مرغ شان دوزرده تخم می کند؟
در کجای دنیا مرز و بزرگ تر بودن خاک، رفاه و زندگی به ارمغان آورده است؟ مگر هلند، اسپانیا، فنلاند، سوئد، سوییس و... که پیشرفت کرده اند با تعرض و دست اندازی و بزرگ تر شدن وسعت شان به این مهم دست یافته اند یا به دور از تنبلی و تقلب و دودوزه بازی ایرانی ها، کار و تلاش کرده اند و حاشیه نداشته اند؟!
گلستان اگر میانکاله را بگیرد، یا هرجای دیگری را، همین گلستان خواهد بود و مازندران اگر میانکاله را از دست بدهد یا هرجای دیگری را، همین مازندران خواهد بود؛ مشکل جای دیگری است و به جدا شدن و بزرگ شدن خاک برنمی گردد.
دعوا بر سر زمین بین دو هم کیش و هم زبان در شان نیست و سرانجامی نخواهد داشت. وقتی ما فکر نمی کنیم، تمرکزگرا هستیم، قومی و قبیله ای می اندیشیم، حرف می زنیم و عمل نمی کنیم و شعارگرا هستیم ، در رو و تن پروریم، متقلبیم، دروغ می گوییم، حق کشی می کنیم و... چه تفاوتی بین زندگی در مازندران و گلستان و تهران و سمنان و جاهای دیگر است؟! ما از درون در حال ریزش و پوسیدنیم و دو وجب خاک مانع این ریزش و پوسیدگی نمی شود.
4-آورده اند که دو نفر با هم دوستی داشتند. یکی از آن دو را به تهمتی حبس کردند. او برای دوستش نامه ای نوشت و حالش را شرح داد. آن دوست در جواب نوشت: خدا را شکر کن، شاید خیر تو در این باشد، ممکن است وضع تو از این هم بدتر شود!
فردای آن روز زندانی را تنبیه سختی کردند. باز به دوستش نامه نوشت و از وضع خود گله کرد. او پاسخ داد: خدا را شکر کن، شاید خیر تو در این باشد، ممکن است وضع تو از این هم بدتر شود!
اتفاقا" آن شب یک دیوانه زنجیری را با او هم سلول کردند و یک سر زنجیر را به پای مرد بیچاره بستند. همان شب دوستش به ملاقات آمد و گفت: خدا را شکر کن، شاید خیر تو در این باشد، ممکن است وضع تو از این هم بدتر شود!
زندانی گفت: مگر از این بدتر هم می شود؟ آن شب دیوانه زنجیری که هم بند مرد بود، دل پیچه گرفت و تا صبح یک ربع به یک ربع می رفت مستراح و مرد بیچاره هم مجبور بود همراهش برود، چرا که پای شان به یک زنجیر بود!
بله، وضع از این هم بدتر شده بود!
حالا اوضاع مازندران شبیه این داستان شده است! وضع از این هم بدتر شده است. نه تنها همسایگان، بلکه برخی بومی ها نیز قصد جدایی و رفتن به استان همسایه را دارند؛ «رو شکر کن، مباد که از بد، بتر شود!»
شاهد مثال عکسی است که این روزها در برخی وبلاگ ها و سایت ها و نیز فیس بوک صفحه به صفحه اشتراک گذاشته می شود و نوشته ای حاوی این جمله: «به اطلاع اهالی محترم روستای ورسک می رسانیم با توجه به توافق ضمنی مسئولین استان تهران جهت الحاق روستای ورسک به استان تهران خواهشمندیم جهت اعلام آمادگی و موافقت به دهیاری ورسک مراجعه فرمایید.»
ورسک روستایی گردشگری در پل سفید سوادکوه است؛ شهرستانی که همین امسال برخی اعضای شوراهای روستایی آن نامه نگاری کردند تا در آغوش تهران قرار گیرند!
رسم دنیا جمله تکرار است اندر کارها / تا چه زاید عاقبت زین رسم و این تکرارها
بس عجایب چشم ما بیند که نو پنداردش / لیک چشم پیر دنیا، دیده آن را بارها...( باستانی پاریزی)
- يکشنبه 25 اسفند 1392-17:51
یعنی چی ورسک واسه تهران؟ ورسک و پلش سمبل سوادکوهه مگه شیرینی که تعارف میکنن؟؟؟؟؟؟؟
- شنبه 24 اسفند 1392-10:3
با پیگیری هایی که انجام دادم متوجه شدم متاسفانه این دود از کنده دهداری بلند میشه که متاسفانه متاسفانه این سری افتاده دست یه سری ادم غیر اصیل که ندیده و نشنیده حدس می زدم و متاسفانه با باندبازی از دست عباس ابادی های اصیل خارج شده و دست یه سری هویت فروش بی هویت افتاده که داره به این روز میوفته به بهونه گرفتن اعتبار بیشتر که دروغی بس بزرگه !!!!!!!!!! یه سوال تمام شهرهایی که به تهران چسبیدن وضعیتشون رو ببینید نه تنها بهتر نشدن بدتر هم شدن و تازه تو سری خور هم شدن فیروزکوه چند سال چسبیده چی شده چی گیرش اومده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نوک پیکان برعکسه این تهرانه که هی شهرهای اطرافو می بلعه تا بودجه و اعتبار ببلعه و نبایدم به شهرهای دیگش برسه چون اونموقع تهران دیگه تهران نمیشه کرج تازه داشت در حد قائمشهر میشد اعلام خودمختاری کرد پس ذاتا نباید به شهرهای اطرافش برسه . وضعیت شهرهای دیگشو ببینید شهر نیستن بیشتر به حاشیه شباهت دارن ادم میترسه اونورا یره!!!!! امنتیت که صفره ولی شهر اعلام کرده بودجه بالا می گیره میره تو جیب اقایون.عجیب تر اینکه تهران هرجا رو گرفت بعد از یه مدتی افغانی اباد شد می دونید چرا چون زمینای افراد رو میگرن افرادم که بیکارن ناچار به مهاجرت میشن میان تو این خراب شده پس اونجاها خلوت میشه برای اب و هوای اقایون و کارگرای افغانی برای ساخت و ساز ویلاهاشون و کار در مزارعشون چون دیگه بومیا از نداری و بی کاری نیستن؟؟؟؟؟؟؟ و بدتر اینکه حالا که پایتخت قراره به احتمال قوی تغییر کنه عهدنامه های ننگین می بندین؟؟ هرچند صداشو در نمیارن و لی حداقل پایتخت سیاسی رو تغییر میدن و به نظر من سمنانه چون از چند سال پیش خیلی رو سیستم های اداریش کار کرده خیلی منظمن و مودب و سماندهی و به روز شدن.دهداری با این هویت فروشی در حقیقت می خواد زمین هایی که جد در جد به وارثانشون رسیده و مثل خیلی جاهای دیگه بی سنده رو از دست مردم در بیاره تقدیم کنه به اقایون تا بلکه خودش بابت این خود شیرینی چیزی گیرش بیاد اخه ادمای بی هویت اونجا چیزی ندارن و این مثل مرض قسمتهای دیگه سوادکوه رو هم شامل میشه هدف اصلی خروج قسمت اعظم زمینهای ارثی از دست صاحباشونه بعد میشه مثلا به اسم دولت بعد میشه یه طرح وبعد یک شبه میشه مثل باغ فیض اپارتمانهای انچنانی اقایون انچنانی و تراکم های بی چنانی بعد همه میگن کی بود کی نبود پیدا کنیم سرزمین فروش که دهداری ورسک بود... !!!!!!!!!کجان کمپینی های پایتخت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط اگر لهجتونو زیر سوال ببرن توهین تلقی می کنید اونم از نبود اعتماد به نفسه چون باید سر رو بالا گرفت و گفت اره اصلا لهجمون به این شیرینیه کاری بود مگه لهجه بقیه چیه؟؟؟؟ اینجاها که دارن عملا و زنده زنده تنمون رو می کنن لالیم. در جواب کامنت رامسری که گفتن مازندرانی های بداخلاق عرض کنم گویا شما هنوز به تیر اقوام دیگه گرفتار نیومدید البته با حفظ احترام که صحبته معمولیشون انگار دعوا دارن حالا ما وقتی عصبانی میشیم بداخلاق میشیم که نسبتا معموله.
- جمعه 23 اسفند 1392-22:14
عامل فتنه ورسک مشخص هست مسولین باید ریشه را بخشکانند
- جمعه 23 اسفند 1392-22:10
باید اونهایی که دارند موجب اختلاف میشوند شناسایی کردضمنا دست شورا درد نکنه که می خوان هویت مردم سوادکوه رابفروشند
- جمعه 23 اسفند 1392-0:28
:-)
- پنجشنبه 22 اسفند 1392-17:0
بادرودخدمت اقای صادقی مطالب خوب وارزنده ای جمع اوری کردید واین نشاندهنده اطلاعات تاریخی شماست اما حافظه تاریخی رو در علم تاریخ نیاموختید وبه قول حضرت مولانا <کز قیاسش خنده امد خلق را>مطلب حضرتعالی شبیه اینه که زمین خونتونو رو به همسایه تون بدید
- پنجشنبه 22 اسفند 1392-17:16
دوست اشرفی من! اتفاقا به باور من قیاس منزل و ملک شخصی با زمینی که متعلق به عموم ملت ایران و تحت الحمایه دولت است قیاس مع الفارقی است. در ضمن اگر بنده خدایی سند و مدرک بیاورد که بخشی از خانه شما حدود ملک اوست،آن وقت چه؟ گلستانی ها بدون سند و مدرک پیش نرفتند و به زور میانکاله را نگرفتند. تازه بحث من اصلا این ها نیست. دوباره متن را بخوانید تا متوجه شوید من به چیزهای دیگر فکر می کنم و نه چند متر زمین، حتا اگر ورسک یا میان کاله باشد. این جمله من را نگرفتید که گفتم مشکل اصلی جای دیگری است.
- پنجشنبه 22 اسفند 1392-7:51
خانه از پاى بست ويران است برادر صادقى!
به قول شاعر: اگه دردم يكى بودى چه بودى؟! - پنجشنبه 22 اسفند 1392-0:53
از بس مدیران مرکز نشین مازندران بی کفایت و تکخور هستن.سالهاست حق سایر شهر ها رو می خورن.ساری کجاوو چالوس و تنکابن کجا..
دریغ که یک درصد امکانات تو غرب مازندران نیست دریغ - چهارشنبه 21 اسفند 1392-19:31
تشکراقای صادقی مطلب جالبی بود
- چهارشنبه 21 اسفند 1392-18:41
تشکیل استانی جدید در غرب مازندران در انتظار شما مازندرانی های بد اخلاق و بی تدبیر است
به زودی اوضاع شما از این بدتر هم می شود- چهارشنبه 21 اسفند 1392-18:55
شما اگه عرضه داشتید تا حالا جدا می شدید! فقط شعار توخالی جدایی می دید. اگه راست میگید برید جدا شید. اون مشایی جونتون هم نتونست شما رو جدا کنه. ما از خدامونه شما جدا بشید. به چه درد ما می خورید؟ برید دنبتال همون ویلا اجاره دادنتون و...!
- چهارشنبه 21 اسفند 1392-12:13
ازاین دست حاتم بخشی ها در این مرزو بوم بسیاردیده و شنیده ایم ...!
- چهارشنبه 21 اسفند 1392-12:13
واقعا باورم نمیشه ورسکیا همچی کاری کرده باشن حتما پیگیر میشم. استان مگه صاحب نداره که هر بار هرکسی سازی میزنه و میرقصه و میرقصونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لابد بعدش ارفع کوهو جنگل زیبای عباس اباد !!!!!! وقتی جلوی رشد استان گرفته شه استان فقیر شه کار نباشه مهاجرت زیاد شه صنعت و کارخونه نباشه مسئول فقط به فکر جیب خودش و ایل و تبار خودش باشه- فرهنگ خودباوری ضعیف میشه اونوقت افراد دست به هرکاری می زنن اموالشونو به هر کسی می فروشن و اینقدر پایین دست میشن که حاضرن برای ادم شدن دو دستی هویتشون رو با خواهشو تمنا تقدیم کنن تا بلکه ادم حسابشون کنن چه رسه به تهرونی!!!!!!!مخالفین پایتخت که قرار بود کمپین راه بندازن الان کجان؟؟؟ مسئولینی که جلسات با مقامات جهت جلوگیری پخش این سریال می ذاشتن کجان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینجاها دم خروس پیدا میشه
- پنجشنبه 22 اسفند 1392-18:33
آقای سانسورچی نظر من رو نذاشتید، حالا عیبی نداره خودت بخون، بلکه دلت به حال وطنت (مازندران) بسوزه. بعدش تو یه حرکت عوامفریبانه عین همین جمله رو بذار تو سایت که نشون بدی به دموکراسی احترام میزاری.
مسلما این جدایی نشانه از بی مسئولیتی، مدیران مازندران دارد.دست درازیها از هر طرف (غرب و شرق و آمل و کوه دماوند) به مازندران میشود ولی هیچ حرکتی از مازندرانیها نمیشود.
...
- چهارشنبه 21 اسفند 1392-12:12
اینجور که پیش میره فکر کنم تهران به تدریج نه تنها سوادکوه بلکه قائمشهر و جویبار را هم به خودش الحاق کند تا استانی ساحلی شود.
- چهارشنبه 21 اسفند 1392-8:50
مگر دستم به اين اعضاء شوراي ورسك نرسه! آدم انقدر غريب پرور نوبره!
كه مازندران شهرما ياد باد / هميشه برو بومش آباد باد. - چهارشنبه 21 اسفند 1392-1:40
زمانی قائم شهر از دریا تا شهر ری کشیده می شد. بزرگانی مانند ... را داشت؛ کارخانه ها احداث شد و استان های همجوار برای شغل می آمدند؛ ولی حالا که تکه پاره شد، مردم ما برای شغل به تهران و بقیه جاها می روند و معلوم است همه می خواهند فرار کنند حتی ورسک و گدوک! این هم برکت نمایندگان مجلس که در اتاق ها می گردند و تلفنی فشار می آورند و نامه می دهند و این ها را از دولت می خواهند.
- چهارشنبه 21 اسفند 1392-1:32
روزی استانداری، گالش منزل قدیمی سوخته کلا و کشکا را که مکان تابع بود به نام چمران ده ایجاد کرد؛ حال دیوان عدالت اداری به دلیل رعایت نکردن قانون، ابطال کرد؛ دوباره استانداری مردم را تحریک می کند که روستای جدایی شوند تا با تکه تکه کردن روستاها شاید نانی به کف آید!
- چهارشنبه 21 اسفند 1392-1:29
مگر در ماده 10 قانون تقسیمات کشوری به نزدیکی فاصله مرکز با حاشیه توجه نشد؟ پس چرا می خواهیم با طومار مردم را تحریک کنیم که به آن سوی و این سوی بروید!
- چهارشنبه 21 اسفند 1392-1:27
مواظب باشید شوروی از طرف دریا جلو نیاید؛ البته شاید تا به حال آمده باشد؛ زیرا هنوز ما نقشه مرزی و نشانه ای از خط را ندیدیم.
- چهارشنبه 21 اسفند 1392-1:26
درمصوبه دولت آمده: مدیریت میانکاله یکپارچه (دست مازندرانی ها) است. ضمن اینکه در خط ترسیمی، مرز گلستان با مازندران تعیین شد.
- سه شنبه 20 اسفند 1392-23:46
این از مهمان نوازی مسئولین مازندرانی هاست که هرکی از هر طرف این استان عزیز اومد برای اینکه با دلگیری و ناراحتی از کنارشون نره هر جای این خاک رو خواست میدن که با لبخند بره .......آفرین به این مهمان نوازی؟؟؟؟؟
- سه شنبه 20 اسفند 1392-23:21
می گن چند صد میلیون تومان از پول انتخابات را گرفتن برای تولید نرم افزار تقسیمات کشوری! آیا مشکل تقسیمات حل شد؟
- سه شنبه 20 اسفند 1392-21:52
از منست این غم که بر جان من است
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست...
فروغ فرخزاد - سه شنبه 20 اسفند 1392-21:18
درود برشما. امید می رود که عزیزان خرد ورزی را سرلوحه کار خود قراردهند ...
- سه شنبه 20 اسفند 1392-20:33
بسيار محققانه و عالي. دوبار خواندم و بهره بردم،مرسي جناب صادقي،
- سه شنبه 20 اسفند 1392-19:37
همه ی این مطالب درست ولی وقتی در مازندران فقط اسم چندشهر برده می شه و به بقیه ی شهرها توجه نمی شه از این بهتر نمی شه ، وگرنه ما همه مازندرانی هستیم چه فرقی می کنه مال کدوم شهر باشیم ، ولی واقعا تو مازندران اینطوری جوبیاری، چالوسی ، ساروی ، بابلی و ... با هم فرق دارند ، همینکه اسم شهرتو میاری جبهه گیری ها شروع می شه ، از اون بدتر تو افراد تحصیل کرده ی استان هم این دیدگاه ها وجود داره.
- سه شنبه 20 اسفند 1392-20:31
خيلي جالب بود. اما منم موافقم برخي بزرگن هم قبيله اي فکر ميکنن مثل برادران... که بجاي استان فقط به ساري و فرح اباد فکر ميکنن، متاسفانه
- سه شنبه 20 اسفند 1392-17:14
مرحبا .خیلی جالب نوشتید .دست آقای صادقی دردنکند.خداکند این مطلب مسولان را به فکر وادارد تا از پس کش وقوس های ساروی ،بابلی و...بیرون آیند وبه فکرکل مازندران باشند.
- سه شنبه 20 اسفند 1392-15:59
سر دبیر خدا قوت
- سه شنبه 20 اسفند 1392-14:47
واقعا جای تاسف دارد!
- سه شنبه 20 اسفند 1392-14:34
به به، از فیس بوکم استفاده میکنی؟ آخ آخ آخ