تعداد بازدید: 3011

توصیه به دیگران 0

پنجشنبه 18 ارديبهشت 1393-7:3

فرهنگ، به مثابه غایت

اگر در جامعه ای اخلاق، قانون وکرامات انسانی و ایمانی حفظ شد آن جامعه در مسیر فرهنگی قرار دارد.


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، ابوالفتح فخرمحمدیان، دانش آموخته علوم سیاسی: دیر زمانی است که بحثِ فرهنگ، به عنوان کلیدی ترین مفاهیم در اذهان مردم، سیاستمداران وبالاخص گروه نخبگان فکری واندیشه ای کشور مطرح وحائز اهمیت بوده است که البته نام گذاری سال جاری به مقوله فرهنگ توجه ویژه وملموس داشته است وموثر وبااهمیت بودن آن را درجامعه و درشاکله بنیادین جامعه متذکر شده است.

صرف نظر از اقداماتی که قرار است در زمره محقق نمودن شعار سال یعنی توجه به مسائل فرهنگی، شود، ما دراین مقال قصد آن داریم تا نمود های عینی وبنیادین فرهنگ را درجامعه بازشناسیم وبر استمرار آن -جهاد گونه وبا رویکرد علمی- اصرار بورزیم.

ابتدا باید چند گونه از فرهنگ را که متعالی ساز وشاکله بخش جامعه است مورد شناسایی قرار دهیم. اگربخواهیم  در مورد فرهنگ یک جامعه سخن بگوئیم، باید به الزام به بحثِ اخلاق و رعایت همه جانبه آن در آن جامعه توجه ویژه نماییم.

فرهنگ شامل جامعه ای که مبادی به آداب ومبادی به اخلاق متعالی است. فرهنگ شاملِ فرهنگ عدالت، قانون گرائی همه آحاد جامعه در هر طبقه و قشری از جامعه است.

فرهنگ شاملِ جامعه ای است که حقانیت در آن مشهود و مبرز است ومی توان بر پایه شنیده ها و یافته های حقیقی مبتنی بر اظهارات آن جامعه به قضاوتی مورد قبول رسید.

فرهنگ مباحث گسترده ای را در این بین شامل می شود که به طور پیچیده ای همه نهادها ومراکز را در برمی گیرد، چون فرهنگ، بحثی است که همه شئون یک جامعه چه از نظر اقتصادی، سیاسی واجتماعی را دربرمی گیرد واز آن گریزی نیست.

اما برای انکه چند فرهنگِ متعالی را در جامعه مان مورد بررسی قرار دهیم باید به بطن  وقاموس انقلاب اسلامی ایران رجوع نمائیم که شاکله آن بر سه ضلع بنیادین استوار گردیده است وخواست اکثریت ملت وهمه طبقات جامعه اعم از روحانیون، روشنفکران، توده های مردم و... است: استقلال،آزادی وجمهوری اسلامی.

وقتی از این سه منظر وسه رویکرد اصلی به جامعه می نگریم باید به تقویت این مباحث بپردازیم.

اگر استقلال را خود یک مقوله ومبحث فرهنگی بدانیم بدین نکته می توان اذعان داشت که متکی بودن به داشته های بنیادین واصلی خود با حفظ ارتباط هوشمند وسازنده با دیگر کشورهای جهان، خواهیم توانست در مسیر توسعه به پیشرفت های زیادی نائل شویم.

پس آن زمان که صحبت از استقلال می کنیم همانا خود یک بحث فرهنگی است. وقتی در مورد آزادی -این گوهر ناب آدمیت- سخن به میان می آوریم، همانگونه که شهید مطهری وشهید بهشتی در مورد آن ودر باب تشریح آن سخن ها گفته اند، در واقع صحبت از فرهنگ است وتقویت وممارست در تقویت این مباحث،خود توجه به مباحث فرهنگی است.

از جمله نکته مهم دیگر آن است که خود انقلاب اسلامی یک پدیده فرهنگی در اینجا متصور است که تماماً داشته های انقلاب فرهنگی  را دارابوده است و انقلابی فرهنگی نام گرفته است.

اگر بخواهیم در مورد پایبندی به قانون وقانون گرائی صحبت نمائیم، از مسئله ای فرهنگی سخن به میان آورده ایم، چرا که کسانی خود را ملزم به رعایت قانون می بینند که در خود شاکله های بنیادی معرفت فرهنگی را شناخته ودر یافته باشند، لذا اگر در جامعه ای اخلاق، قانون وکرامات انسانی و ایمانی حفظ شد آن جامعه در مسیر فرهنگی قرار دارد.

بحث از کرامت وعزت نفس متعالی انسان در وجودِخویشتن خویش، می تواند یک بحث فرهنگی باشد.

اگر بخواهیم مسیر نو ونوینی را در این عرصه وتوجه به فرهنگ پیدا کنیم باید به پایه های عمیق وبنیادین ان توجه نمائیم واز ظواهر تا حدودی فاصله بگیریم وبطن عمل را مورد کنکاش قراردهیم.

بارها فرهنگِ پاسخگویی را شنیده ایم وباید نسبت به این مقولات توجه وعنایت ویژه ای کنیم.

  گفتمان مردم سالاری دینی بر جنبه های سیاسی اسلام به عنوان دینی کامل وجامعه پرداخته است وبر نقش مردم در امور سیاسی جامعه دینی تأکید دارد. تقویت همین نگرش می تواند به مقوله فرهنگ درجامعه و درعرصه های سیاسی واقتصادی کمک شایانی نماید، چون این اندیشه حکایت از حضور مستقیم مردم در مناصب دارد وشرکت مردم در شاکله های بنیادین تصمیم گیری های کلان می تواند جامعه را به سمت توسعه هرچه بیشتر رهنمون سازد.صیانت از نظر و رای مردم به مثابه حق الناس نگریسته می شود و این بسیار ارزشمند وقابل تکریم است.

با توجه به مباحث، این نتجه از فرهنگ مستفاد می شود که یک مقوله تک بعدی وتک ساحتی نیست و دارای گوناگونی وانواع مختلف است و باید راجع به همه جوانب آن در یک کلِ منتظم ومتشکل بحث نمود که آن، توجه به فرهنگ است.

فرهنگ، بنیادی ترین کارویژه استمرار جوامعی است که غایت شان را به تعالی اخلاقی وقانونمندی شهروندان ومسئولان شان منطبق می سازند و براین اساس است که محوریت توسعه وپیشرفت با حفظ کرامات انسانی وایمانی میسر است.

  به زبان سهل تر می توان گفت با تقویت بنیادهای نهانِ فرهنگ در جوامع، می توان به غایت پیشرفت آن توجه نمود وبه نوعی استمرارش را شتاب بخشید.اگر به فرهنگ به مثابه غایت نظر بیفکنیم، خواهیم دید که در یک راهبرد اصولی می توانیم در چارچوب قاعده مندی به اهداف متعالی نائل شویم.

*مطلب مرتبط:

حیثیت فرهنگ


  • شنبه 20 ارديبهشت 1393-6:17

    مقاله خوبی بود ولی می توانست ابعاد بیشتری را بشکافد. فرهنگ شاید سخت ترین واژه برای تعریف کردن باشد و هر کسی با دیدی که دارد از آن تعریفی را می دهد که با دید دیگر تعریف دیگری از آن بروز می کند.
    اخلاق به قول دوست عزیز بخش غیر قابل تفکیک از فرهنگ است ولی اخلاق هم به اخلاق فردی و اجتماعی و اخلاق نظری و کاربردی یا عملی قابل تفکیک می باشد.
    بحران آینده اجتماع ما که الآن هنوز در دروازه ورود به آن قرار داریم بحران اخلاقی است. عدم مواظبت در گفتار و رفتار در سطوح بالا و درگیری های لفظی و مشاجره ای در بالادست نظام و احترام شکنی ها و تلاشی که برای سیاسی کردن امور اخلاقی می شود و تقلایی که برای دین زدایی از سیاست به عمل می آید زمینه ها را برای به وجود آمدن بحران اخلاقی در نسل آینده و گسترش آن به جمعیت هایی از نسل های قبل تر آماده می نماید.
    بحران اخلاقی زمینه ساز بحران های فرهنگی نیز می باشد و نوعآ تعهد و پایبندی را از میان بر می دارد و جامعه غیر متعهد به گزینه های صحیح اخلاقی را به وجود می آورد. در این میان اخلاق سیاسی خیلی حساس تر است و زودتر از هر چیزی تحت تاثیر کارکردهای بد اخلاقانه عناصر سیاسی تاثیرگذار قرار می گیرد.
    اخلاق سیاسی باعث دامن زدن به فرهنگ توجیه و تاویل و دخالت و تحریف و تقبیح زدایی از حاکمیت دروغ و نیرنگ و پولتیک و کلک و دغلکاری و فریبکاری و لاقیدی می شود. فرهنگ حاکم بر رفتارهای سیاستمداران فرهنگ زیرآب زدن و از میدان به در کردن رقیب و عدم پایبندی به ارزش ها و تقید به آداب و سنن می باشد. فرهنگ سیاسی به سمت معامله گری و خرید و فروش همه ارزش ها و زیرپا گذاردن بر همه اصول بر اساس منفعت و تعریفی که از آن در درون حزب و گروه و جریان می شود گرایش دارد. پیروزی و به دست آوردن موقعیت برتر در اخلاق و فرهنگ سیاسی حاکمیت دارد و تمام تلاش برای تثبیت خود و موقعیت گروه و جریان وابسته به آن صورت میگیرد و مردم اصلاً نقشی در معادلات آنها ندارد و دور زدن و فریب دادن افکار عمومی تنها مهارتی است که سیاستمدار به تمرین آن مبادرت می ورزد.
    شاید احساس تند و گزنده حامیان سیاستمداران اسلامی که حرف حقی در این رابطه دارند نویسنده این مقاله را مورد تفقد قرار دهد و ان نگاه را نگاهی مریض و تنگ نظر و بسته بخواند ولی حقیقت را نمی توان با واقعیت حاکم بر جهان تطبیق داد. حقیقت مسیر مطلقی دارد که واقعیت ها در حال فاصله گرفتن از آن هستند و این واقعیت ها هستند که مسیر زندگی مردم را تعیین می کنند و فشارها و راحتی ها را برای مردم تعریف می کنند. حقایق لذت بخش و نشاط آور هستند ولی در جریان فرهنگ های سیاسی حاکم مزاحم تلقی می شوند و حتی صحنه عملی و ارزشی دیدگاه شهید مدرس مبنی بر سیاست ما عین دیانت ماست را در عمل قبول ندارد و بدون اینکه صراحت در بیان مطلب داشته باشد آن را عملی نمی داند و با طرح جریان سکولاریسم و سکولاریته کردن دولت عملا به دور زدن این نگاه ارزشی می پردازد. هوا کردن مسائل و با یک جمله تمام اعتماد و اعتقاد را فرو ریختن و زحمات آنهایی که دود چراغ خوردند تا مکاشفات اخلاقی و شناخت فرهنگی پیدا کنند را نیست و نابود می گرداند و عده ای راحت طلب هم با یک راست می گوید و تعریف چشم بسته غوغاسالاری را بر جریان رسانه ای ما حاکم می کنند. اینها واقعیاتی هستند که در بیان خیلی از افراد می توان دید و حقیقت گویی را با هزینه های بسیار زیادی همراه می کند. تردیدآفرینان همیشه موفق تر از حق گویان خواهند بود و حق گویان تنها با گفتن اینکه ما با خدا معامله کرده ایم دست به خود اقناعی می زنند و خانه نشین می شوند. اینها فرهنگی را پدید آورده که اخلاق محور نیست. فرهنگ اخلاق محور خود یکی از مشکل ترین کارها است و حاکم کردن آن به صادق ترین و اخلاقی ترین نیروها نیاز دارد که عنصر فداکاری و دنیا گریزی را در خود نهادینه کرده و چشم داشت تعریف و تمجید و دریافت موقعیت و مکانت را باید به فراموشی بسپارد تا شاید در دراز مدت به توفیقی دست یابد ولی در دولت تدبیر و امید این امید وجود دارد که اخلاق راستگویی و صداقت را نهادینه کرده و از ارائه امور بر مبنای بلوف و اغراق و سیاسی عمل کردن جلوگیری شود. این ها حرف دل است و صحنه عمل شاید که متفاوت با آن باشد.

    • شنبه 20 ارديبهشت 1393-0:17

      زماني فرهنگ يك جامعه رشد ميكند كه انسانها در متن جامعه به لحاظ كاربراني فعال و دلسوز حضور واقعي داشته باشند نه فقط نظاره گر، رشد فرهنگ به ابزار نياز دارد در مازندران ضعف زياد است بجاي انكه مردم به تالار گفتگو بروند يا اوقات خود را با ديدن يك تءاتر زيبا بگذرانند يا در كتابخانه اي با استفاده از كتابهاي مفيد اوقات فرهنگي داشته باشند در قهوهخانه ها و سفره خانه ها مشغول كشيدن قليان هستند نمي خواهم رفتن به سفره خانه را نكوهش كنم ان هم مي تواند نوعي تفريح باشد ولي تاثير بسيار بدي بر روي كودكان و جوانان دارد زيرا تعادل را بلد نيستيم اصولا به علت عدم فرهنگ سازي وعدم تمايل خودمان به مقوله فرهنگ مردم در حاشيه شهرها درو هم جمع ميشوند و خبر ندارند كه كه اوقات گرانبها را ميشود بهتر سپري كرد البته مسولين هم بي تقصيير نيستند حيف است به جاي طبيعت گردي يا لذت از ي ك موسيقي يا رفتن به سينما نشست و قليان كشيد و خواب بود

      • جمعه 19 ارديبهشت 1393-8:44

        البته نمی دانم که مدیریت محترم سایت مازندنومه تمایل به چاپ مطالبی دارند که احیانا از طرف اینجانب تقدیم شود یا خیر؟ خوشحال می شوم اگر نظر شما را بدانم.
        متشکرم.

        • جمعه 19 ارديبهشت 1393-8:42

          با سلام.
          مطلب خوبی بود. مقالات، یادداشت روز و مواردی از این دست اگر کمی ساده تر و روان تر نوشته شوند بهتر است. نیازی نیست که حتما از کلمات سخت و دشوار استفاده کرد. اما انصافا مطلب خوبی بود.


          ©2013 APG.ir