تعداد بازدید:

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 31 خرداد 1384-0:0

ميثاق‌ مقدس‌ با هاشمي‌

به قلم:فردوس حاجیان، هنرمند قائم شهری و معلم نمونه یونسکو.


 

 آرام‌ و بي‌ صدا و كمي‌بي قرار سرك‌ كشيدم‌.در جلسه‌يي‌ كه‌ به‌ نام‌ ستاد اصلاح‌ طلبان‌ ايران‌ اسلامي‌ (حاميان‌ هاشمي‌) بود.در جايي‌ پا گذاشتم‌ كه‌ عده‌يي‌ در شبنامه‌هاشان‌ گفته‌ بودند اينها با دين‌ و انقلاب‌ و ارزش‌ها بيگانه‌اند.تا ديروز نمي‌دانستم‌ كسي‌ كه‌ مرا براي‌ حضور در اين‌ ستاد دعوت‌ كرده‌ بود، خود برادر شهيد است‌. تازه‌ اينجا فهميدم‌ كه‌ آقاي‌ صالحي‌ هم‌ يادگار چفيه‌هاي‌ مقدس‌ است‌.با آقاي‌ صالحي‌ آرام‌ آرام‌ پله‌ها را بالا رفتم‌. ساختمان‌ ستاد در خيابان‌ دكتر بهشتي‌ (عباس‌ آباد) ميدان‌ تختي‌ پر از جمعيت‌ است‌. در لابه‌لاي‌ جمعيت‌ چشمان‌ جست‌وجوگر من‌ دنبال‌ آدم‌هايي‌ مي‌گشت‌ كه‌ در شبنامه‌ها خوانده‌ بودم‌. تا اينكه‌ چشمم‌ به‌ عزيزي‌ افتاد. حاج‌ حسن‌ اسماعيلي‌ برادر سه‌ شهيد! هر وقت‌ كه‌ او را مي‌بينم‌ احساس‌ قشنگي‌ به‌ من‌ دست‌ مي‌دهد. كمي‌ قوت‌ قلب‌ گرفتم‌. سلام‌ حاج‌ حسن‌!حاج‌ حسن‌ با همان‌ روحيه‌ قبلي‌ مرا در آغوش‌ گرفت‌ و خير مقدم‌ گفت‌. پرسيدم‌ شما اين‌ طرف‌ها*گفت‌: چرا كه‌ من‌ نباشم‌*گفتم‌: آخر در شبنامه‌ها چيزهايي‌ نوشتند. مي‌گويند حاميان‌ هاشمي‌ همه‌ عاليجنابان‌ قدرت‌، اشراف‌ زاده‌ و ضد ارزش‌ها هستند كه‌ چفيه‌هاي‌ مقدس‌ را پاس‌ نمي‌دارند*گفت‌: كدام‌ چفيه‌*گفتم‌: همان‌ چفيه‌هاي‌ كوي‌ ذوالفقاري‌ آبادان‌ عمليات‌ رمضان‌ فتح‌ المبين‌ و... والفجر 8، كربلاي‌ 4، كربلاي‌ 5 گفت‌: مگر مي‌شود ايثارگران‌ ما حافظه‌ تاريخي‌ نداشته‌ باشند. با حاج‌ حسن‌ خاطرات‌ شب‌ عمليات‌ والفجر 8 را مرور كرديم‌.آقاي‌ هاشمي‌ درست‌ شب‌ عمليات‌ در ميان‌ رزمندگان‌ در خط‌ مقدم‌ كنار نهر روفيه‌، نهر بوفلفل‌، نهر بوعلي‌، آنجا كنار اروند رود بر گستره‌ خليج‌ نيلگون‌ فارس‌ حاضر شد. سلام‌ بر شما رزمندگان‌ غيور اسلام‌. امشب‌ عزيزان‌ ما دل‌ اروند را مي‌شكافند و به‌ آن‌ سوي‌ خليج‌ مي‌روند فردا عده‌يي‌ از شما با فاطمه‌ زهرا »س‌« محشور مي‌شويد.او تك‌ تك‌ رزمندگان‌ را در آغوش‌ كشيد. همان‌هايي‌ كه‌ چفيه‌ برگردن‌ و سلاح‌ بر دست‌ خواستند از حريم‌ جمهوريت‌، اسلاميت‌ و ايرانيت‌ دفاع‌ كنند. يادم‌ مي‌آيد نورعلي‌ رمضان‌ نژاد كه‌ اكنون‌ يكي‌ از جانبازان‌ عزيز جنگ‌ و از افسران‌ عاليرتبه‌ سپاه‌ در مازندران‌ است‌ مرا به‌ كنار نخل‌هاي‌ نهر روفيه‌ برد و آن‌ سوي‌ اروند را نشانم‌ داد و گفت‌، نگاه‌ كن‌ آنجا فاو است‌ و ما قرار است‌ امشب‌ عمليات‌ را براي‌ فتح‌ فاو آغاز كنيم‌. او هم‌ داشت‌ از خاطرات‌ حضور آقاي‌ هاشمي‌ در خط‌ مقدم‌ در جمع‌ رزمندگان‌ صحبت‌ مي‌كرد. عمليات‌ آغاز شد با رمز »يازهرا« و رزمندگان‌، عمليات‌ غرور آفرين‌ خود را با فرماندهي‌ هاشمي‌ شروع‌ كردند. عده‌يي‌ هم‌ در آب‌هاي‌ نيلگون‌ خليج‌ فارس‌ مدفون‌ شدند و عده‌يي‌ در نمكزار فاو ، عده‌يي‌ ديگر ماندند با خس‌ خس‌ نفس‌هاي‌ شيميايي‌، چفيه‌ها بر روي‌ آب‌ و پيكرهاي‌ جوانان‌ رشيدي‌ چون‌ باقرزاده‌ها، خنكدارها، بلباسي‌ها، دلبشيه‌ها و... كه‌ حماسه‌ جاودانه‌ مقاومت‌ ملت‌ سرافراز ايران‌ را با نثار خونشان‌ سرودند و هاشمي‌ بود كه‌ با حمايت‌ قاطع‌ و حضور عملياتي‌ خود در جمع‌ رزمندگان‌ روحيه‌ دفاع‌ را در رزمندگان‌ تقويت‌ مي‌كرد...به‌ حاج‌ حسن‌ گفتم‌: عجب‌ روحيه‌يي‌ داري‌*گفت‌: ما همه‌ از حاج‌ خانم‌ (مادر شهيدان‌) روحيه‌ مي‌گيريم‌. او است‌ كه‌ لقب‌ زينب‌ زمان‌ را گرفت‌ و هنوز چفيه‌هاي‌ بازمانده‌ از شهيدان‌ را نگه‌ داشته‌ و بو مي‌كند. گفتم‌ مادر چه‌ مي‌گويد: »گفت‌ مادر مي‌گويد: هاشمي‌ زنده‌ هست‌ تا نهضت‌ زنده‌ است‌.«حاج‌ حسن‌ اسماعيلي‌ برادر 3 شهيد را رها مي‌كنم‌ به‌ كميته‌ ايثارگران‌ مي‌روم‌. آقاي‌ اميري‌ مسوول‌ اين‌ كميته‌ است‌ تومار بزرگي‌ را تهيه‌ كرده‌ است‌ كه‌ ايثارگران‌ ميثاق‌ با هاشمي‌ را امضا كردند. نگاه‌ به‌ دست‌هايش‌ مي‌كنم‌ خودكار را به‌ سختي‌ به‌ دستم‌ مي‌دهد و تومار در همان‌ دستي‌ كه‌ خودكار است‌، وقتي‌ نگاه‌ مي‌كنم‌ مي‌بينم‌ يك‌ دستش‌ از آرنج‌ قطع‌ شده‌ است‌، بي‌آنكه‌ بگويد مي‌فهمم‌، بازمانده‌ از همان‌ نسل‌ چفيه‌هاي‌ مقدس‌.خداي‌
من‌ پس‌ اين‌ آدم‌هايي‌ كه‌ من‌ در شبنامه‌ خواندم‌ كجايند.ضد دين‌ها، ضد ارزش‌ها، اشراف‌ زاده‌ها و...چرا از آنها خبري‌ نيست‌*آقاي‌ اميري‌ را كه‌ ديدم‌ احساس‌ خوبي‌ به‌ من‌ دست‌ داد. نورانيت‌ چهره‌اش‌ و معصوميتش‌ به‌ گونه‌يي‌ بود كه‌ آدم‌ را به‌ ياد بچه‌هايي‌ مي‌ انداخت‌ كه‌ در شب‌ عمليات‌ نور بالا مي‌زدند...خلاصه‌ ستاد پر بود از آدم‌هاي‌ مختلف‌ و متفاوت‌ كه‌ هر كس‌ به‌ نوعي‌ دلش‌ مي‌خواست‌ براي‌ هاشمي‌ فعاليت‌ كند، حضور رزمندگان‌ دفاع‌ مقدس‌ ، جانبازان‌، خانواده‌ شهدا در كنار روشنفكران‌ ديني‌ مرا به‌ ادامه‌ همكاري‌ اميدوار كرد اينگونه‌ بود كه‌ ماندگار شدم‌...ديشب‌ دكتر جلالي‌ كه‌ صحبت‌ مي‌كرد محو سخنانش‌ شدم‌. جانباز 70 درصد كه‌ يك‌ چشم‌ او تخليه‌ شده‌ وقتي‌ چشم‌ مصنوعي‌ اين‌ جانباز عزيز را ديدم‌ به‌ ياد اين‌ رباعي‌ افتادم‌.
يك‌ چشم‌ من‌ از فراق‌ جانانه‌ گريست‌
چشم‌ دگرم‌ حسود بود و نگريست‌
هنگام‌ وصال‌ آن‌ يكي‌ را بستم‌
گفتم‌ نگريستي‌ نبايد نگريست‌
اين‌ جانباز روشنفكر اتفاقا در تحليل‌هايش‌ براي‌ حمايت‌ ايثارگران‌ از هاشمي‌ از منظر اصولگرايي‌ حمايت‌ از هاشمي‌ را تحليل‌ كرد.دكتر جلالي‌ داشت‌ از سيل‌ تخريب‌هايي‌ كه‌ در چند روز اخير عده‌يي‌ قليل‌ عليه‌ او انجام‌ داده‌اند صحبت‌ مي‌كرد و در تحليل‌هايش‌ مي‌گفت‌: اتفاقا همين‌ تخريب‌ها دليل‌ بر حقانيت‌ او است‌. او مي‌گفت‌: چرا آقاي‌ هاشمي‌ به‌ ما اجازه‌ نمي‌دهد تا در ميدان‌ آزادي‌ همايش‌ بزرگ‌ ايثارگران‌ را برگزار كنيم‌ و نشان‌ دهيم‌ كه‌ جمع‌ كثيري‌ از خانواده‌هاي‌ شهدا، جانبازان‌، آزادگان‌ و بسيجيان‌ حامي‌ آقاي‌ هاشمي‌ هستند. ديگري‌ گفت‌ نيازي‌ به‌ اين‌ همايش‌ نيست‌. اين‌ روزها سيل‌ عظيم‌ مردمي‌ بويژه‌ جمعيت‌ مواج‌ ايثارگران‌ خاموش‌ و حافظان‌ حقيقي‌ »چفيه‌هاي‌ مقدس‌« خود به‌ خود به‌ سمت‌ آقاي‌ هاشمي‌ آمدند. اين‌ را مي‌تواني‌ در روز جمعه‌ در پاي‌ صندوق‌هاي‌ راي‌ بفهمي‌.همانطور كه‌ به‌ چشم‌ مصنوعي‌ دكتر جلالي‌ خيره‌ شده‌ بودم‌ ناگهان‌ در فلاش‌ بكي‌ شيرين‌ به‌ ياد ديدار ايثارگران‌ در مجمع‌ تشخيا مصلحت‌ نظام‌ با آقاي‌ هاشمي‌ افتادم‌. من‌ و يك‌ جانباز نابيناي‌ 70 درصد به‌ اتاق‌ آقاي‌ هاشمي‌ رفتيم‌ تا او را براي‌ ورود به‌ جمع‌ ايثارگران‌ همراهي‌ كنيم‌. آقاي‌ هاشمي‌ آنقدر با هوش‌ است‌ كه‌ هر وقت‌ يك‌ رزمنده‌يي‌ را ببيند هرگز قيافه‌اش‌ را
فراموش‌ نمي‌كند. از حال‌ عمومي‌ من‌ پرسيد. از زخم‌ها و تاول‌هاي‌ شيميايي‌ و از روند بهبودي‌ و سلامتي‌ سوال‌ كرد. سپس‌ رو به‌ جانباز 70 درصد نابينا كرد و پرسيد شما اصلا نمي‌توانيد ببينيد* جانباز 70 درصد نابينا پاسخي‌ داد كه‌ جمع‌ حاضر مبهوت‌ شدند. گفت‌: آقاي‌ هاشمي‌ من‌ با چشم‌ دلم‌ شما را مي‌بينم‌. شما براي‌ ما ايثارگران‌ خيلي‌ عزيز هستيد. ايثارگر واقعي‌ خود شما هستيد كه‌ بخاطر ملت‌ پا به‌ ميدان‌ گذاشتيد. شما زنده‌ايد چون‌ امام‌ فرمود: هاشمي‌ زنده‌ هست‌ تا نهضت‌ زنده‌ است‌. شما عزيزيد چون‌ رهبر فرمود: هيچ‌ كس‌ براي‌ من‌ هاشمي‌ نمي‌شود. نمي‌خواهم‌ بگويم‌ هاشمي‌ با اين‌ حرف‌ها روحيه‌ گرفت‌ ولي‌ به‌ جرات‌ مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ اين‌ حرف‌ها آنچنان‌ تاؤيري‌ در آقاي‌ هاشمي‌ گذاشت‌ كه‌ شايد يكي‌ از ستون‌هاي‌ حمايت‌ خود در اين‌ دوره‌ را ايثارگران‌ تلقي‌ كرد.اكنون‌ پرسشي‌ دارم‌، آيا زمان‌ آن‌ فرا نرسيده‌ است‌ كه‌ ايثارگران‌ با حضور گسترده‌ خود در پاي‌ صندوق‌هاي‌ راي‌ و نقل‌ سينه‌ به‌ سينه‌ مظلوميت‌ هاشمي‌، حمايت‌ گسترده‌ خود را اعلام‌ نمايند*آيا هاشمي‌ به‌ ما نياز دارد يا ما براي‌ تداوم‌ حركت‌ و حفظ‌ آرمان‌هاي‌ مقدس‌ خود به‌ او احتياج‌ داريم‌* دكتر جلالي‌ كه‌ صحبت‌هايش‌ تمام‌ شد، همه‌ به‌ فكر همايش‌ بزرگ‌ ايثارگران‌ در ميدان‌ آزاد
ي‌ تهران‌ با آقاي‌ هاشمي‌ افتاديم‌. سيل‌ تماس‌هاي‌ تلفني‌ جانبازان‌، آزادگان‌، بسيجيان‌، خانواده‌هاي‌ شهدا در اين‌ روزها به‌ كميته‌ ايثارگران‌ روانه‌ شده‌ و آقاي‌ اميري‌ و همكارانش‌ فرصت‌ پاسخگويي‌ حتي‌ ندارند.متاسفانه‌ آقاي‌ هاشمي‌ با اين‌ همايش‌ موافقت‌ نكرد. اين‌ هم‌ بزرگ‌ منشي‌ و طبع‌ بالاي‌ او است‌. شايد عده‌يي‌ قليل‌ از دوستان‌ همسنگر به‌ من‌ ايراد بگيرند كه‌ چرا اين‌ همه‌ حمايت‌* اما مي‌دانم‌ جمع‌ كثيري‌ از ايثارگران‌ با خواندن‌ اين‌ يادداشت‌ با من‌ همذات‌ پنداري‌ مي‌كنند چون‌ در واقع‌ ناگفته‌هاي‌ خودشان‌ را گفتم‌. رزمندگاني‌ كه‌ به‌ دور از اين‌ هياهوي‌ سياسي‌ و فضاي‌ ملتهب‌ كشور در گوشه‌يي‌ از اين‌ سرزمين‌ پهناور با چفيه‌هاي‌ مقدس‌ خود خو گرفته‌اند و هنوز بوي‌ خاك‌، چفيه‌ و پلاك‌ مي‌دهند.آقاي‌ هاشمي‌ حال‌ كه‌ تو با بزرگواري‌ خود با برگزاري‌ اين‌ همايش‌ بزرگ‌ موافقت‌ نكردي‌ اما كميته‌ ايثارگران‌ ستاد اصلاح‌طلبان‌ ايران‌ اسلامي‌ حركتي‌ نمادين‌ را در ساعت‌ 4 بعدازظهر امروز سه‌شنبه‌ 31\3\84 در ستاد مركزي‌ واقع‌ در خيابان‌ دكتر بهشتي‌ (ميدان‌ تختي‌) انجام‌ مي‌دهند و به‌ تبعيت‌ از آن‌ تمام‌ ستادهاي‌ مردمي‌ حاميان‌ هاشمي‌ در سراسر كشور نيز اين‌ كار را انجام‌ خواهند داد. اين‌ را من‌ نمي‌گويم‌ حاج‌ حسن‌ اسماعيلي‌ برادر سه‌ شهيد
مي‌گويد، آقاي‌ بابارضا برادر دو شهيد مي‌گويد، آقاي‌ شيخ‌لر برادر يك‌ شهيد و جانباز جنگ‌ مي‌گويد، آقاي‌ صالحي‌ برادر يك‌ شهيد مي‌گويد، آقاي‌ اميري‌ جانباز قطع‌ يك‌ دست‌ مي‌گويد، آقاي‌ دكتر جلالي‌ جانباز 70 درصد مي‌گويد، آقاي‌ مجتبي‌ سعيدي‌ جانباز كربلاي‌ 5 و انبوهي‌ از ايثارگران‌ هوادار هاشمي‌ مي‌گويند.ما ايثارگران‌ براي‌ ميثاق‌ دوباره‌ با هاشمي‌ در ساعت‌ 4 بعدازظهر روز سه‌شنبه‌ در تمامي‌ ستادهاي‌ كشور »هزار چفيه‌ مقدس‌« را به‌ ياد هزار شهيد گمنام‌، هزار جانباز شيميايي‌، هزار آزاده‌ سرفراز و هزار بسيجي‌ آگاه‌ توزيع‌ مي‌كنيم‌. تا اين‌ چفيه‌هاي‌ مقدس‌ حاملان‌ ميثاق‌ ايثارگران‌ با هاشمي‌ در سراسر كشور باشند.در فرداي‌ ايران‌ كه‌ تو رييس‌ جمهور شوي‌ من‌ مي‌خواهم‌ همان‌ معلمي‌ باشم‌ كه‌ هستم‌. حتي‌ اگر در زيرزمين‌ خانه‌ام‌ درس‌ دهم‌.(etemaad)



    ©2013 APG.ir