زني 50 روز در بابلسر اسير بود
اين زن در نبود شوهرش،همراه جوان همسايه از تهران به بابلسر آمده بود.
شوهر اين زن در شكايت خود به داديار شهرياري رييس شعبه سوم دادياري گفت: زنم با اين مرد ارتباط داشته و حدود 50 روز قبل، در زمان مسافرت من به مكه، او با اين مرد جوان كه همسايه ما بود، فرار كرده و براي اين كه كسي به آنها شك نكند، بچهها را هم با خودش برده است.
اين مرد گفت: همسرم معصومه و آن مرد، شبها بچههايم را شكنجه ميكردند و آؤار سوختگي با سيگار روي بدن دختر 15 ماههام ديده ميشد. كفپاهاي دختركم را با سيگار سوزاندهاند و پسرم را كه تنها 7 سال دارد، به حشيش معتاد كردهاند. آنها شبها با خوراندن چند عدد قرص بچهها را بيهوش ميكردند. البته چون پسرم بزرگ بوده و ميتوانسته واقعيتها را بگويد، او را كمتر شكنجه جسمي دادهاند ولي بيشتر شكنجهها روي دخترم انجام شده ، چون او كوچك است و قادر به حرفزدن نيست و نميتواند بگويد آيا آن مرد شكنجهاش كرده يا مادرش )معصومه( اين كار را انجام داده است.
بعد از دستگيري زن فراري و مرد همراهش )محسن( آنها بزودي از شمال به تهران منتقل خواهند شد. در حال حاضر هر دو كودك را به پدرش تحويل دادهاند و حال جسمي و روحي هر دو كودك بخاطر آزار و شكنجههايي كه تحمل كردهاند، نامناسب است.
صبح ديروز خواهر و برادر زن جواني كه دستگير شده است، به دادسراي جنايي تهران مراجعه كردند و ادعاهاي شوهر خواهرشان را درباره فرار اين زن از خانه دروغ خواندند. آنها مدعي شدند كه شوهر خواهرشان همسر خود را ربوده و شكنجه بچهها هم كار خود او بوده است.
برادر اين زن هم گفت: شوهر خواهرم پسر خاله ما است ولي رابطه خوبي با هم نداشتيم، 9 سال قبل او به خواستگاري خواهرم )معصومه( آمد و آنها با هم ازدواج كردند. از آنجا كه شوهر خواهرم خيلي به پدر و مادرش علاقه داشت، بيشتر از آنكه به فكر همسر و فرزندانش باشد به فكر مادرش بود. حدود دو ماه قبل هم به همراه مادرش به مكه رفتند و خواهرم با بچههايش در خانه تنها مانده بودند كه اين اتفاق افتاد.
خواهر معصومه گفت: خواهر محسن )مرد متهم( همسايه شوهر خواهرم بود و به خانه همديگر رفت و آمد داشتند، ظاهراص آن روز هم معصومه به همراه بچههايش به خانه اين زن رفته بودند كه برادرش محسن «كه معتاد و سابقهدار است» خواهرم را دزديده و به شمال برده است. پسر 7 ساله خواهرم كه شاهد ماجرا بوده است ميگويد: «محسن )مرد همسايه( ابتدا از پشت يك ضربه به گردن مادرم زده، بعد از اينكه بيهوشش كرده او را با كمك خواهرش سوار ماشين كرده و همراه ما به بابلسر برده است.»
وي در پاسخ به اين سوال كه چگونه خواهرتان دستگير شده است، گفت: از 50 روز قبل كه محسن، خواهرم و بچههايش را دزديده بود، آنها را به يك خانه اجارهيي در بابلسر برده بود و مراقب آنها بود تا فرار نكنند. حتي وقتي خودش از خانه بيرون ميرفت پسر 7 ساله خواهرم را به عنوان گروگان همراه خودش ميبرد و خواهرم را تهديد ميكرد كه اگر فرار كند و به پليس خبر بدهد، بچهاش را ميكشد.تا اينكه يك روز خواهرم به بهانه خريد از خانه خارج شده و با يكي از زنهاي آن محل كه ظاهراص شوهرش مامور پليس بوده آشنا شده و ماجرا را برايش تعريف كرده است. بعد هم شماره تلفن خانه ما را به او داده بود و آن زن هم چند روز قبل با ما تماس گرفت و گفت: «خواهرتان در چنگال يك مرد معتاد اسير است و هر شب او و بچههايش را اذيت ميكند و شكنجه ميدهد...»
خواهر معصومه گفت: آخر كدام مادري دلش ميآيد كه بچهاش را شكنجه كند? آن مرد معتاد خواهرم و بچههايش را شكنجه كرده بود و شوهر معصومه هم شكايت كرده و خواهرم را متهم كرده است.
به گفته پليس، بعد از شناسايي مخفيگاه معصومه و بچههايش، ماموران به آنجا رفتهاند و آنها را به همراه محسن دستگير كردهاند.
در حال حاضر دستور انتقال اين زن و مرد به دادسراي جنايي تهران صادر شده است و داديار شهرياري گفت: بايد از آن دو نفر بازجويي كنيم تا حقيقت ماجرا روشن شود.(etemaad)