تعداد بازدید: 8009

توصیه به دیگران 1

دوشنبه 17 مرداد 1384-0:0

جواهري که فقط سه ماه قدرش مي‌دانند

سارا لقايي


 تابستان است و آب و هواي شمال گرم و شرجي. رامسر هم از اين قاعده مستثنا نيست. اما آغوشش به روي مسافران باز است و هتل ها، مهمان سراها و حتي پارک‌هايش پر از مسافراني که شب را هم در رامسر مي گذرانند. در اين ميان عده اي حالا که تا اينجا آمده‌اند سري هم به روستاي مشهور جواهرده مي زنند. عده اي هم فقط به قصد ديدن اين روستا آمده‌اند. به هر حال بايد چند کيلومتري را طي کنند، از جاده بسيار زيبا و خطرناکي عبور کنند تا به جواهرده برسند.
در جاده هزار نوع سبز وجود دارد. سبز باغ و سبز جنگل. سبز درخت و سبز بوته. جنگل ها انبوه‌اند. گاهي درخت ها از عمق دره‌ها آنقدر قد کشيده‌‌اند که به جاده رسيده‌اند. جاده اي باريک که هميشه بيشتر از ظرفيتش مسافر دارد. وقتي يک اتوبوس مي‌خواهد عبور کند ماشين هايي که از مقابل مي آيند بايد سر پيچ ها توقف کنند. اين جاده شوخي ندارد. مسافران از ماشين‌هايي مي‌گويند که به تازگي در دره و در ميان همان درخت هاي سر به جاده کشيده سقوط کرده‌اند.
کم کم از اين انبوهي کم مي شود. درخت ها به درختچه و بوته و گل تبديل مي شوند و ترکيب سبز و سنگ به چشم مي آيد. به جواهرده نزديک مي شويم. شرجي هوا کاملا گرفته شده و فقط هنگام ظهر است که گرماي هوا محسوس مي شود. اکثر خانه‌ها به سبک خانه‌هاي روستايي شمال ساخته شده‌اند. با همان شيرواني هاي چوبي و سنگي. تنها چند خانه مدرن به چشم مي‌آيد. به اضافه رستوران‌ها و هتلي که کاملا مدرن ساخته شده. صداي پاي توريست در اين روستا هم به گوش مي‌رسد. خيابان اصلي که آسفالت هم شده پر است از مغازه هاي کوچک سوغات فروشي. مشخص است مردم اين ييلاق هم با توريست عجين شده اند. اين ابتدا کمي آزار دهنده به نظر مي رسد. جمعه است و همه جا پر از جمعيت. در خيابان هاي باريک جواهرده صحنه هاي ترافيک آدم را ياد تهران مي اندازد. با صداي بوق ماشين‌ها و دود آنها شايد در ابتدا حس پشيماني به سراغ آيد. اما کافي است به دور از هياهوي خيابان اصلي پا به کوچه هاي تنگ و خاکي بگذاري که بوي علف تمام فضاي آن را پر کرده. همه آنچه ديده بودي فراموشت مي شود.
کف کوچه ها گلي است. بوي علف هايي که در دو طرف کوچه روييده فضا را پر کرده. آرامش را بازميابي و مردم واقعا مهمان نواز ده را مي بيني که با لبخند و سلام به سراغت مي آيند و به خانه هايشان دعوتت مي کنند. خانه هايي که با بالا رفتن از چند پله به داخل آن ميرسي. خانه هايي که سقفشان شيرواني است. گاه با چوب و سنگ و گاه با فلز. براي فرار از رطوبت است که اين گونه ساخته شده‌اند.
اگر به خانه آنها وارد شوي مي‌تواني اتاق‌هاي سنتي و زيباي آن را ببيني. خانه‌ها آنقدر روستايي‌اند که مي‌تواني طنين صداي گاو را در کف اتاق حس کني. ديوارهاي گچي، پرده هاي سفيد، مخده هاي کوچک، فرش هاي طبيعي، رختخوابي که خيلي مرتب کنار اتاق جمع شده و لامپ ساده‌اي که براي روشنايي از آن استفاده مي شود. بله. جواهر ده با اينکه روستايي ييلاقي است و تنها چهار ماه سکنه دارد امکانات قابل قبولي دارد. چنانچه «مظاهر عزيزي» نماينده بخشداري مي گويد:«آب، برق، تلفن و مرکز بهداشت در جواهرده وجود دارد اما ما در صدديم امکانات را بيشتر کنيم. در هر صورت جواهرده يک روستاي توريستي است.»
به نظر مي رسد مردم جواهرده با اينکه توريست آرامش آنها را به هم مي زند از توريستي شدن روستايشان استقبال مي کنند. اول اينکه مهمان حبيب خداست. اين نکته اي است که سکينه خانم به آن اشاره مي کند. دوم اينکه توريست منبع درآمد است. زهرا خانم مي گويد:« ما به اميد آمدن مسافر است که عيد و تابستان خانه‌ها را تميز مي کنيم. به اميد مسافر است که به کوه مي‌رويم تا سبزي کوهي بچينيم و عسل طبيعي جمع کنيم. اگر مسافر نباشد تمام زحمت هاي ما به هدر مي رود.»
حق با زهرا خانم است. بيشتر مردم جواهرده که خانه و زندگي اصلي شان در رامسر و روستاهاي اطراف آن است در تابستان با اجاره دادن خانه‌ها و فروختن سوغات به گردشگران امرار معاش مي کنند.
کبري، دانشجوي بيست و چهار ساله جواهردهي از اين پيشرفت زياد خوشحال نيست. او مي گويد:«در تابستان تمام نور را با چراغ نفتي تامين مي کرديم. اين امکانات را نداشتيم اما در عوض صداي بوق و دود ماشين هم نداشتيم. چهره روستا با زباله ها کثيف نمي شد.» او مثل ساير زنان جواهردهي که شلوار، پيراهن، چادر شب و روسري به تن دارند لباس نپوشيده است. بلوز و دامن به تن دارد. به نظر مي رسد بين نو و کهنه گير کرده است.
از پشت پنجره‌‌هاي شيشه‌‌اي خانه‌‌ها که دو در چوبي گشوده شده هم دارند گهگاه چره زنان روستايي به چشم مي خورد. گردشگران اين صحنه ها را براي عکس گرفتن مي پسندند. هيچ کس به پرچيني که روي آن کلمه «dj alligator» نوشته شده توجه نمي‌كند.
پاي صحبت زنان خوش صحبت جواهردهي که بنشيني از آداب و رسوم هم برايت مي گويند. مراسم عزا در جواهرده با شکوه برگزار مي شود. مراسم سوم، هفتم و چهلم با پذيرايي مفصل همراه است. حرف از عروسي که مي شود گل از گل کبري خانم مي شکفد. اما با زنگ تلفن نامزدش مجلس را ترک مي کند. در مراسم خواستگاري قند مي شکنند و به کسي که قند را شکسته انعام هاي حسابي مي دهند. جهاز برون اوج هيجان عروسي است که پدر داماد و مادر عروس مدام کل کل مي کنند. در مراسم عروسي رسم نار زدن داماد به عروس اجرا مي شود. او به سمت عروس قند و سيب و نار پرتاب مي کند. «پول ريزون» هم در مراسم عروسي جواهردهي اجرا مي شود. اما رسم پاتختي وجود ندارد.
سکينه خانم که مهمان را حبيب خدا مي داند علت پر مهمان بودن روستايش را خوبي آب و هوا و زيبايي منطقه مي داند. او توصيه مي کند حتما به ديدن مسجد آدينه هم برويم. مسجدي که حدود 10 سال پيش آتش گرفته و اکنون ساختماني دو طبقه دارد. بنا به گفته «احمد چاوستاني» خادم مسجد و نوشته اي که در کنار در ورودي مسجد روي سنگ حک شده است قدمت مسجد به سال هفتصد هجري قمري مي رسد. بناي اوليه يک بار در سال 1044 به علتي نا‌معلوم و بار ديگر در 1416 به علت وقوع صاعقه تخريب شده. هفت سال پيش هم با برخورد صاعقه به درخت مجاور مسجد (که هنوز هم سبز است) و آتش گرفتن بخشي از آن مسجد آتش گرفته است. بناي جديد با کمک مردم ساخته شده. مسجد تميزي است. کف آن با فرشهاي يک شکل فرش شده است. تمام وسايل مسجد هنگام پاييز جمع مي شود و در انباري قرار مي گيرد. مسجد به همراه تمام خانه هاي ده به سه نگهبان سپرده مي شود که زمستانها از ده خالي از سکنه مراقبت مي کنند.
زمستان ها مردم جواهر ده بين روستاهاي رامسر پراکنده مي شوند. کلا جميعت جواهرده شناور است. «عزيزي» مي گويد:« تابستان ها جواهرده حدود 2 هزار خانوار سکنه دارد. جمعيت بعضي از روزها به خصوص جمعه‌ها به 15 هزار نفر هم مي رسد. علت افزايش جمعيت عمدتا ورود گردشگر است.»
او با اشاره به اينکه مردم به حضور گردشگر عادت کرده‌اند مي گويد:« کمتر پيش مي آيد شکايتي از سوي گردشگران ارايه شود. موضوع شکايات بيشتر گراني قيمت ها و برخوردهاي ترافيکي است که اغلب حل مي شود. ولي درهر صورت دفتر هيات امنا و نمايندگي بخشداري هميشه براي پذيرش شکايات گردشگران آماده است.»
«عزيزي» موافق توسعه امکانات گردشگري در جواهرده است. به عقيده او پيشرفت مردم جواهرده در گرو توسعه توريسم است.(chn)


    ©2013 APG.ir