در ناگهانی از گلوله و لبخند
به بهانه سالروز عملیات کربلای 4/از همان آغاز صبح مه غلیظ سیاه رنگی اسمان خرمشهر را پوشانده بود که گویا مأموریت آن حفاظت از رزمندگان در برابر بمباران های هوایی دشمن بود.
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، دکتر علی کریمی مله، از بازماندگان عملیات کربلای 4: سالگشت هر عملیات که می رسد هوای دل بارانی می شود. کبوتر ذهن به آسمان گذشته معنوی و عرفانی پرواز و در خلوت خاطرات گشت و گذار می کند.
دوستان شهید را مرور و با دردی جانکاه در هوای آلوده و ذهن های کدر و گرفته امروز تنفس می کند. در رنج غربت غوطه ور می شود و با خود حال و هوای شب های عملیات را زمزمه می کند.
یادکردهای عملیات شیرین و تلخ است. شیرین است چون عزت آفرینی، حماسه سازی، پارسایی، خداترسی و دلدادگی به ناموس انقلاب، نظام، مکتب، میهن و آرمان های جان بخش دینی و مذهبی را تداعی می کند و تلخ است چون درد فراق با شایستگان را تازه می کند و بازماندن از پرواز مظلومانه و آگاهانه قافله هدفدار شهیدان را تداعی می کند.
*دوم دی ماه 1365
امشب و فردا سالروز عملیات کربلای چهار است. اول دی ماه 1365 بود که فرمانده تیپ 21امام رضا(ع) از غواصان گردان نوح(ع) که بعد از4 ماه آموزش های طاقت فرسا و تمرین های پیچیده تاکتیکی به مرز آمادگی رسیده بودند، بازدید و آخرین شبیه سازی عملیاتی را به عمل آورد.
این بازدید به همه غواصان که برای آغاز عملیات لحظه شماری می کردند نویدبخش بود که هنگامه کارزار و زمانه وصال نزدیک است. عاشقان بی قراری می کردند. کم کم در چادرها زمزمه آشنای" رفیقان می روند نوبت به نوبت خدایا نوبتم کی خواهد آمد" طنین انداز شد.
بچه ها شادمان بودند و نگاه های التماس آمیز شفاعت طلب شان به هم دوخته می شد. فردا صبح دوم دی ماه، گردان در محوطه بتونی پایگاه شهید شاکری خرمشهر این میعادگاه غواصان جان برکف به خط شدند.
فرمانده گردان بعد از تذکرهای احتیاطی عملیاتی آماده باش داد. آن روز گردان برای آخرین تمرین به کارون پل مارد رفت. شب حدود ساعت 21 معاون اطلاعات و عملیات تیپ 21 امام رضا ع در مقر گردان حاضر و با گفتن رمز یا زهرا غواصان را از زیر قرآن کریم رد و برای همه رزمندگان اسلام آرزوی سلامتی و کامیابی و طلب شفاعت کرد.
گردان آرام آرام در محوطه پایگاه به صف شد. پس از آخرین سرشماری و توجیه و تذکر، نیروها همدیگر را در آغوش کشیدند و از یکدیگر حلالیت طلبیدند و قول شفاعت گرفتند. سپس یکایک سوار ماشین شدند تا به سوی مقصد حرکت کنند.
مقصدمان پاساژ خرمشهر بود. پاساژی با دیوارهای نیمه خراب که برای ساعاتی باید پذیرای خط شکنان و نیروهای پیاده باشد.
نیمه های شب در ان فضای تاریک و تنگ پاساژ و در جاهایی که از قبل برای تیپ ها و لشکرهای عملیاتی تعیین شده بود، مستقر شدیم.
*سوم دی ماه 1365
روز سوم دی ماه فرارسید. هوا گرفته و ابری و گاهی هم نم نم باران زمین را لغزان ساخته بود. روز را با کمال آرامش و احتیاط در پاساژ گذراندیم تا اینکه شب فرارسید. فرماندهان گردان و گروهان توجیه شده و به طور سلسله مراتبی بقیه نیروها را توجیه کردند و مقرر شد شب 4 دی ما 1365 عملیات در روبروی کارخانه نمک و جزیره ام الرصاص و بلجانیه آغاز شود.
از همان سرشب منورهای عراقی آسمان منطقه را روشن نموده بود که حاکی از اطلاع دشمن از منطقه عملیاتی داشت، اما از این سو عزم رزمندگان اسلام برای شروع عملیات و زدن به خط دشمن جزم و اراده اشان استوار بود.
جانشین گردان برادر مهدی خویشاوندی بعد از اذان مغرب رزمندگان را به صف جماعت فراخواند تا همانند مقتدای خود امام حسین (ع ) به آخرین نماز و راز و نیاز با خدا بایستند.
عزیزترین لحظه زندگی و نزدیک ترین لحظه به خدا فرارسیده بود. بی تردید آن حال و هوای معنوی قابل وصف نیست. در ان فضای عرفانی و مملو از ذکر خدای سبحان و در برابر بندگان خالص خدا کسی یارای امامت جماعت نداشت تا اینکه سرانجام با اصرار و فرمان برادر مهدی یکی از نیروهای عادی گردان به امامت نماز جماعت ایستاد.
با گفتن اقامه، صدای تضرع و ناله نمازگزاران بلند شد، به طوری که دقایقی ادامه قرائت میسر نشد. هنوز شیرینی و لذت ناب آن نماز در خاطره جان محسوس است.
بعد از نماز مجددا فریاد التجا و انابه بلند شد. کسی نمی توانست جلوگیر ناله عارفانه رزمندگان باشد.
برادر مهدی وقتی دید راز و نیاز به درازا کشیده با صدای بلند فریاد زد: برادران برای چه گریه می کنید؟ یکی از میان جمعیت ندا در داد: برادر این ناله ترس نیست، بلکه گریه شوق است.
لحظاتی بعد فرمان آماده باش و حرکت دادند.
خط شکنان لباس غواصی را پوشیدند و طبق توجیه قبلی به سوی نقطه رهایی حرکت کردند. از حدود 200 متری جلوی پاساژ کانالی کنده شده بود.
غواصان خط شکن به تدریج وارد کانال شدند. از حدود ساعت 21:30 گلوله باران سنگین مواضع خودی از سوی دشمن آغاز شد.
حجم آتش بسیار شدید و باورنکردنی. چون نیروهای ایرانی دستور آتش نداشتند طبیعی بود که آنها یکجانبه از تک تیرانداز و توپ مستقیم و توپخانه مثل باران بر سر نیروهای ایرانی آتش می ریختند.
بسیاری از نیروهای غواص در داخل کانالها و عده ای دیگر بیرون آن زخمی و شهید شده بودند. تبلور فداکاری زمانی بود که غواصان لشکر عاشورا به جای اینکه از داخل کانال به مسیر ادامه دهند، جای خود را به نیروهای سایر لشکرهای عمل کننده داده و خود از مناطق بدون حفاظ عبور می کردند و در حین عبور بسیاری از آنها زخمی یا شهید می شدند.
سرانجام نوبت به گردان ما رسید.
*در پناه هوای مه آلود
غواصان با طنابی به همدیگر متصل شده بودند. گروهان 3 از گردان نوح ع به کارون زد. وقتی آخرین نفر گروهان وارد کارون شد، با شدت گرفتن آتش، فرماندهی اجازه نداد بقیه نیروها وارد آب شوند.
ناباورانه طناب گردان قطع و غواصانی که خود را به آب زده بودند به سوی دشمن حرکت کردند.
بعد از نبردی سنگین بخشی از لشکرهای عمل کننده مثل لشکر قهرمان و حماسه ساز 25 کربلا و 41 ثارالله کرمان توانستند خط دشمن را بشکنند و جاپایی در خطوط دشمن برای خود پیدا کنند تا نیروهای پیاده وارد عمل شوند.
جزیره ام الرصاص و کارخانه نمک و بخش هایی از جزیره بلجانیه به تصرف رزمندگان دلاور ایرانی درآمد. عملیات بازگشت به مقر گردان تا اوایل صبح طول کشید.
آنچه بعد از نماز صبح رخ داد به معجزه بیشتر شباهت داشت و حاکی از لطف خدای بزرگ بود. از همان آغاز صبح مه غلیظ سیاه رنگی اسمان خرمشهر را پوشانده بود که گویا مأموریت آن حفاظت از رزمندگان اسلام در برابر بمباران های هوایی دشمن بود.
در پناه این هوای مه آلود تا حدود ظهر نیروهای پیاده به مقرهای از پیش تعیین شده منتقل شدند تا خود را برای عملیات اصلی که همانا عملیات کربلای 5 در شلمچه بود آماده کنند.
از گروهان سه، گردان نوح تعداد 39 نفر از غواصان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. برخی از بچه ها بعد از سه روز که خود را در نیزارهای دشمن پنهان کرده بودند و از طریق خوردن نی ها توانستند زنده بمانند به پایگاه برگشتند و با بیان چگونگی شهادت مظلومانه دلاوران غواص غم فراق دوستان را تازه کردند و گردان را در حسرت و ماتمی جانکاه فروبردند.
در آن میان مشاهدات سوزناک و خاطرات عبرت آموز سردار حمید دلبریان فرمانده گروهان 3 که خود بعد از چند روز برگشت از همه شنیدنی تر بود.
اینک در بیست و هشتمین سالگشت عملیات کربلای 4 به روان همه رزم آوران خالص و بی مدعا که در آب کارون وضوی خون ساختند و به دیدار معبود شتافتند درود می فرستیم و متضرعانه از خداوند بزرگ مسألت می کنیم که ما را از چشمه زلال مکتب ایثار و عرفان رزمندگان بهره مند فرماید و در راه دشوار بندگی غیرسوداگرانه استوارمان گرداند.
- جمعه 12 دی 1393-14:30
بازی عوض شده، همان هم قطارها
از داخل قطار به ما سنگ می زنند
بیهوده دل مبند بر این تخت روی آب
روزی تمام اسکله ها زنگ می زنند
جناب کریمی
سنگ های همقطاران دیروزتان زخم های فراموش نشدنی بر عمق جانمان نهاده است.
خوشحالم که همچنان رزمندگانی چون شما حضور دارند تا نشانه ای برای حفظ ایمانمان به آن روزها باشند. - شنبه 6 دی 1393-20:22
باید به چنین دلاورانی که عرصه دفاع مقدس و علم می درخشند آفرین گفت. دشمنان دکتر کریمی مله که به ایشان اتهامات می زنند بدانند که ایشان بیش از همه شما به مملکت و اسلام ادای دین کرده است. پس ساکت باشید و به این شخصیت احترام بگذارید
- جمعه 5 دی 1393-22:9
درود بر دكتر كريمى، فرهيخته مردى كه يادگار دوران از خودگذشتگى است
- جمعه 5 دی 1393-18:49
بسیار زیبا نوشتید.امیدوارم افرادی چون شما در کشور عزیزما همیشه بدرخشند، سالم و موفق باشند.
- جمعه 5 دی 1393-12:58
درود بر تمام آنانی که با حضرت حق نرد عشق زدند و درود بر بزرگوارانی چون دکتر کریمی مله که به حقوق ملت ایمان دارند.
- جمعه 5 دی 1393-10:18
سلام خدا بر غیورردان 8 سال حماسه وهمه شهدا. تشکر دکتر عزیز
- جمعه 5 دی 1393-8:46
درود بر رزمندگان بی ادعای آن سالها و فرهیختگان و صاحب نظران این سالها همچون دکتر کریمی