تاريخ و انديشه سياسى
گذري در زندگي و آثار"كمال پولادى"،محقق و استاد مازندراني دانشگاه ها.
- كمال پولادى، متولد ،۱۳۲۸ كلاردشت.
- اخذ مدرك ليسانس علوم سياسى از دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران، ۱۳۵۱.
- اخذ مدرك فوق ليسانس علوم سياسى از دانشگاه تهران، ۱۳۵۴.
- اخذ مدرك دكتراى علوم سياسى از دانشگاه تهران، ۱۳۷۶.
- آموزشگر و پژوهشگر كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان در سه مقطع (۵۴-۱۳۵۱)، (۶۲-۱۳۵۸) و (۸۲-۱۳۶۷).
- مدرس مدعو دانشگاه آزاد و عضو هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى واحد نوشهر از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳.
- تأليف و ترجمه چندين مقاله در زمينه انديشه سياسى و تأليف كتاب هاى تاريخ انديشه سياسى در غرب (۳ جلد) و از دولت اقتدار تا دولت عقل و ترجمه كتاب هاى «جهانى شدن؛ تئورى اجتماعى و فرهنگ و فرهنگ جهانى»، «جهانى شدن و آينده دموكراسى»، «جامعه مدنى، دولت و نوسازى در ايران معاصر» و «نظريه كنش ارتباطى».
اگرچه در دوران فتحعلى شاه قاجار، كسانى همچون عبداللطيف شوشترى، ميرزا ابوالحسن ايلچى خواهرزاده ابراهيم خان كلانتر، سلطان الواعظين، آقا احمد كرمانشاهى و ميرزا صالح شيرازى به اروپا و هند (مستعمره انگليس) مسافرت كرده بودند و از پيشرفتهاى علمى، آزادى مطبوعات و نظام پارلمانى و تا حدى انديشه هاى سياسى جديد را براى هموطنان ايرانى خود بازگو كردند ولى در دوره ما، كسانى كه با شيوه علمى نظريه هاى سياسى غرب را براى ما بازگو كنند اندك شمار و تعداد آنها به اندازه تعداد انگشتان دو دست هم نمى رسد كه يكى از اين افراد دكتر كمال پولادى است.
كمال پولادى متولد ۱۳۲۸ كلاردشت است و تحصيلات ابتدايى و دبيرستان خود را در زادگاهش، چالوس و نوشهر به پايان رساند.
«خيلى دانش آموزى معمولى بودم و استعداد خاصى نداشتم و از نظر تحصيلى در سطح بالايى نبودم. اما از كلاس دهم شروع كردم به مطالعه جدى و تصميم گرفتم خودم را براى ورود به دانشگاه آماده كنم».
در همان دوره ترجمه كتاب خرمگس و روزنامه فكاهى - سياسى توفيق را خوانده بود و اين نوع مطالعات باعث مى شود ريشه هاى اوليه گرايش او به حوزه علوم سياسى و سياست در او شكل بگيرد. علاوه بر كتاب خرمگس كه داستان انقلاب ايتاليا است، كتاب هاى داستان «ر.اعتمادى» را هم خوانده بود. به سال ۱۳۴۷ در رشته ادبى در شهر نوشهر ديپلم دريافت مى كند و در همان سال در رشته علوم سياسى دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران پذيرفته مى شود. از جمله استادان معروف او دكتر حميد عنايت، دكتر رضوى و دكتر حكمت برادر على اصغر حكمت (وزير پيشين ايران) بوده اند. روش فكرى چپگرايانه دكتر حكمت بر دانشجوى كلاردشتى تأثير عميقى بر جاى مى گذارد و او مى بيند كه استادش به طور علنى عليه سرمايه دارى و بنيادهاى آن صحبت مى كند.
در سال ۱۳۵۱ فارغ التحصيل شده و در همان سال با كسب موفقيت در آزمون ورودى فوق ليسانس همان دانشكده، تحصيلات خود را تا اخذ مدرك فوق ليسانس در سال ۱۳۵۴ ادامه مى دهد.
عنوان پايان نامه او «زمينه هاى اجتماعى و اقتصادى انقلاب مشروطه» است و او تلاش كرده نقش بورژوازى را در آن انقلاب مشخص سازد.
«من آنجا سعى كردم ميزان رشد قابل توجه توليد را نشان بدهم. مثلاً ميزان كالاهايى كه صادر يا وارد مى شد. تغيير الگوى كشت كشاورزى سنتى به كشاورزى صادراتى؛ فرض كنيد در كشت پنبه و صادرات منسوجات و بالاخره نقش عملى بازار در انقلاب مشروطه. خيلى دنبال اين بودم كه چه تعداد، چه كسانى و به چه شكل از درون بازار در انقلاب مشروطه سهم داشتند.
او پايان نامه اش را زيرنظر دكتر ابوالحمد مى گذراند و در سال ۱۳۵۴ به علت تعلق خاطر پيدا كردن به يك تشكيلات سياسى تا آذر ۱۳۵۷ به زندان محكوم مى شود و بعد از تحمل سه سال حبس، آزادى از زندان را تجربه مى كند. در اواخر ايام حبس به رد و طرد مشى مسلحانه پرداخته بود و اين نوع نگرش اعتدال آميز است كه بعدها او را به سوى نظريه هاى سياسى و انديشيدن بيشتر سوق مى دهد.
او به مدت چندين سال به عنوان آموزشگر و پژوهشگر كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان مشغول به كار شده و دست اندركار و صاحب مقاله در نشريه هاى پويه، پويش و گلبانگ اين كانون بوده است.
او بعد از سپرى شدن دوره انقلاب فرهنگى ايران، در اولين دوره پذيرش دانشجوى دكترا شركت مى كند و در امتحان ورودى شاگرد اول مى شود. همچنان به رشته علوم سياسى علاقه مند است و در سال ۱۳۷۰ با شروع كلاسهاى درس باز به دانشگاه برمى گردد، گرايش انديشه سياسى را برمى گزيند و «از عقلانيت دولت تا دولت عقلانى» را به عنوان تز دكترا انتخاب مى كند. پولادى در مورد مباحث مطرح شده در تزش مى گويد:
«از زمانى كه هابز مسأله عقلانيت را مطرح كرد، دولت را به عنوان يك پديده عقلانى به حساب آورد و سازماندهى دولت را منتسب به مشاركت مردم كرد، اين حركت تازه اى در تاريخ اروپا و مرتبط با مدرنيسم بود كه سرانجام با يك تحول درونى و يك تحول درونى در خود انديشه سياسى بايد به اين نتيجه ختم مى شد كه يك دولت عقلانى براى ساخت و سازماندهى جامعه روى كار بيايد يعنى عين نظريه هگل. من از نظريه هابز مى خواستم به نظريه هگل برسم. يعنى در واقع مى خواستم بگويم كه انديشه سياسى وقتى كه از هابز شروع شد به طور منطقى سيرى را بايد طى مى كرد كه به هگل مى رسيد. به بيان ديگر عقلانيت دولت را هابز مطرح كرد و دولت عقلانى را هگل».
همين پايان نامه است كه با تغييراتى در شيوه نگارش آن و جابه جا شدن برخى از مطالب آن، به صورت كتاب «از دولت اقتدار تا دولت عقل در فلسفه سياسى مدرن» به چاپ مى رسد. كتابى كه در آن «اراده مطلق» هابز، «اراده اكثريت» جان لاك، «اراده همگانى» بنتام، «اراده عمومى» ژان ژاك روسو، «اراده اخلاقى» كانت و «اراده عقلانى» هگل بيان و طرح مى شود و محور بحث همان مطالب تز دكتراى او است و او در اينجا است كه مى گويد هابز، لوياتان را نوشت و هگل، لوياتان را اراده مشترك شهروندان دانست.
و در اين سالها ضمن فرا روى از انديشه چپ روسى و ارتدوكس، با انديشه چپ غربى و ساختارگرا آشنا مى شود و با انديشه هاى چهره هاى برجسته اى آلتوسر، مكتب فرانكفورت و انتقادى و خصوصاً هابرماس را آشنايى پيدا مى كند و بدين صورت است كه نگرشهاى اخير را نگرشهاى منطقى تر مى يابد و حتى دو جلد از كتاب «نظريه كنش ارتباطى» هابرماس را ترجمه مى كند. نخستين جلد اين كتاب در سال جارى به بازار آمد و جلد دوم را هم ترجمه كرده و زيرچاپ دارد.
به اعتقاد او نگرش چپ بر اين باور است كه اقتصاد زيربنا و فرهنگ و ايدئولوژى رو بنا است و اهميت كمترى دارد. در نگرش چپ غربى و ساختارگرا به ايدئولوژى، فرهنگ و روبنا اهميت بيشترى داده مى شود. هابرماس به عنوان يكى از بزرگترين انديشمندان زمان ما تعريف كاملاً جديدى از زيربنا و روبنا ارائه مى دهد و با طرح پارادايم كنش ارتباطى، تلاش مى كند از عقل سوژه محور به عقل ارتباطى و بين الاذهانى گذر كند.
«عقل سوژه محور عقلى بود كه دكارت مطرح كرد و تا زمان پيدايش جريانات پست مدرنيسم پارادايم مطرح بود. به اينصورت كه در اين پارادايم پيش فرض اين است كه انسان به عنوان يك موجود شناسنده در يك سو قرار گرفته و با عقل فردى و يا عقل تاريخى، جهان بيرونى را مورد شناسايى قرار مى دهد».
پارادايم فكرى هابرماس بر اين تأكيد دارد كه عقل تبلور يافته در نظام سرمايه دارى يا همان عقل ابزارى، بخشى از عقل ارتباطى است كه از آن جدا شده و سپس بر آن مسلط شده است.
هابرماس مى كوشد كه اثبات كند با خارج شدن عقل ارتباطى از زير سلطه عقل ابزارى، جامعه انسانى تر و عقلانى تر ساخته مى شود. هرچند كه در مورد سلطه عقل ابزارى مطالبى توسط ماكس وبر و مكتب فرانكفورت و انتقادى بيان شده ولى آنها رهايى عقل ارتباطى را دشوار يافته اند. از ديدگاه هابرماس به عنوان آخرين انديشمند مكتب انتقادى، اين صحبت به ميان مى آيد كه رهايى عقل ارتباطى آنچنان كه تصور مى شده دشوار نيست.
كمال پولادى دانش آموخته علوم سياسى از سال ۱۳۷۰ به صورت حق التدريسى و با عنوان استاد مدعو در واحدهاى جنوب و مركز و كرج دانشگاه آزاد به تدريس مشغول مى شود و از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۳ به عنوان عضو هيأت دانشگاه آزاد نوشهر به كار تدريس تداوم مى دهد. درسهايى چون انديشه سياسى در غرب، ايران و اسلام، سياست هاى تطبيقى، مبانى علم سياست، نظام سياسى دولت و حتى سازمان هاى بين المللى تدريس نمود و بعد از سال ۱۳۸۳ به علت معلق شدن از تدريس، از حضور در كلاسهاى دانشگاه بازمانده است.
پولادى در زمان تحصيل در مقطع دكترا با چهره هاى اصلاح طلب مانند حجاريان، جميله كديور، اصغرزاده همكلاسى مى شود. او در ارزيابى اش، دكتر بشريه و دكتر رضوى را به عنوان برجسته دوران تحصيل در اين مقطع نام مى برد و مى گويد: «استادانى بودند كه در كار خودشان تجربه و تسلط داشتند».
در مورد نحوه رفتارش با دانشجويان خودش اينگونه اظهارنظر مى كند: «ارتباطم با دانشجويان، رابطه اى نزديك و گاهى عاطفى بوده. تكيه ام بيشتر بر احترام به دانشجويان بوده. من به دانشجويان و شخصيت شان احترام مى گذاشتم و معمولاً هم خيلى كتاب تدريس نمى كردم».
جذابيت و سرسبزى زادگاه و كلاً شمال ايران اگرچه مشتاقان زيادى را در سراسر كشور و ديگر كشورها به خود جذب مى كند ولى پولادى كه به خاطر كسب و كار ناچار است در تهران اقامت داشته باشد مى گويد: «به هر حال، طبيعت شمال، طبيعت قشنگى است كه همه ما آن را دوست داريم ولى ضروريات زندگى قوى تر است از علايق به طبيعت شمال. يعنى علايق احساسى و عاطفى نسبت به ضروريات زندگى ضعيف تر شده است».
او هم اينك در حال تنظيم مطالب كتاب «انديشه سياسى در ايران و اسلام» است. مؤلف كتاب «از دولت اقتدار تا دولت عقل» در نهايت آرزويى اينگونه دارد:
«دلم مى خواهد ما به سمت دموكراسى برويم و كشورهاى توسعه يافته هم كه در مراحل پيشرفته ترى قرار دارند به سمت سوسيال دموكراسى حركت كنند».(iran-newspaper)