تعداد بازدید: 3088

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 26 مهر 1384-0:0

مازندران و حلقه مفقوده نخبگان

يادداشتي از: محمد اسماعيل امامزاده -نماينده روزنامه کيهان در مازندران.


بدون كوچك ترين ترديد بايد به اين اصل معتقد بود كه مسئولان موجه و شخصيت هاي موثر كنوني مازندران از نمايندگان محترم مجلس، ائمه گران قدر جمعه، نماينده عزيز ولي فقيه در استان گرفته تا مديران صالح دستگاه هاي اجرايي و فعالان متدين سياسي چيزي جز خدمت به مردم اين استان و رفع مشكلات و تنگناهاي توسعه اي مازندران و نقد كردن ظرفيت هاي بالقوه اين استان را در سر سودا نمي كنند وهمراه و هماهنگ با مردم متدين و صبور مازندران، مترصد استيفاي حقوق سلب وتضييع شده اين استان محروم ثروتمند هستند.

در بازشناسي استعدادهاي بي بديل مازندران، كه همه ازعوام گرفته تا خواص در سراسر كشور به آن معترفند، جاي هيچ سخن و شرحي وجود ندارد، چرا كه سخن از بديهيات گفتن ثمره اي جز، اتلاف وقت و ملالت خاطر نخواهد داشت و با مراجعه اي كوتاه به آمار نامه هاي كشور در حوزه هاي مختلف مي توان به نبوغ مازندران پي برد، اما پرسش هميشگي شهروندان و دلسوزان اين استان متوجه علل محروميت و عقب ماندگي مازندران از كاروان توسعه نيم بند كشور و ظلم مضاعف در تعلل و تساهل نسبت به شكوفايي توانمندي هاي مازندران در عرصه استعدادهاي طبيعي و خدادادي و نيروي مستعد انساني است.

چرا و براساس چه عوامل شناخته و ناشناخته اي، مازندران نتوانسته از زمان پيروزي شكوه مند انقلاب كبير اسلامي تاكنون، به حقوق حقه خود دست يابد و زنگارهاي محروميت و بي توجهي نظام ستمشاهي را از چهره دوست داشتني خود بزدايد؟! آيا بسترهاي توليد ثروت در آن قابليت لازم را نداشته و يا از دستان با همت و مغزهاي خلاق فرزندان شايسته خود چيزي كم و كاست داشته است؟
در پاسخ هر دو پرسش، بايد به واقعيت هاي جاري مراجعه كرد و قاطعيت پاسخ منفي را بشدت پذيرفت. چرا كه انرژي مستتر در مازندران و ظرفيت هاي كارآفريني و توليد ثروت آن حتي به قدر ده درصد، مورد سرمايه گذاري قرار نگرفته و در بخش نيروي انساني بويژه برخورداري از مديران تحصيلكرده كارآمد نيز جزو پنج استان اول كشور است.
از مهم ترين عوامل محروميت مازندران، نوع نگاه مسئولان و روساي دولت ها به اين استان بوده كه با تصور افسانه اي، تصوير زيبا و سرسبزي از كليت مازندران را با توجهي به جنگل، دشت هاي پرنشاط و دريا در ذهن خود داشته و اين استان را از همان سال هاي نخست پيروزي انقلاب به عنوان استان برخوردار و درجه يك شناخته و در تخصيص اعتبارات به آن امساك و دريغ ورزيدند.
پيش گرفتن سياست «شترمرغي» با مازندران، باعث شد تا اين استان نتواند نه در بخش كشاورزي و نه در بخش صنعتي به توفيقي دست يابد و در زمينه صنعت در محروميت مطلق بسر برده و در بخش كشاورزي هم با مشكلات فراوان و كمرشكن دست به گريبان باشد.
عدم حضور جدي و موثر مازندران در همه كابينه هاي دولت هاي مختلف پيشين، باعث شد تا ذهنيت غيرواقع بينانه اولياي كشور تصحيح نشود و انباشت مشكلات و نارسايي ها، وضعيت ناگوار كنوني را پديد آورد.
عدم شناخت رؤساي دولتها از استعدادهاي مازندران، گزينش آنان در انتخاب استانداران را متأثر از خود مي ساخت و استانداران غيربومي و يا كم توان بومي را در دايره انتخابشان قرارمي داد.
از درون همين عامل، آفت ناپايداري و بي ثباتي استانداران و كوتاهي عمر مسئوليتي آنها بيرون مي آمد، كه به طور متوسط هفده استاندار پس از انقلاب در مازندران، هر يك مجالي در حد 5/1سال كار را در اين استان در اختيار داشته اند. تأثير اين آسيب بر همه رده هاي مديريتي مازندران ملموس و نتيجه ناگوار كنوني معلول ريشه هاي ضعيف و ناكارآمد مجموعه مديريت استان قابل تحليل و توجيه است.

 اين مشكل اپيدميك و كهنه، در اثر فقدان اجماع بر مقوله توسعه مازندران نزد نخبگان و چهره هاي تأثيرگذار اين استان به وجود آمده است. منافع و مصالح مازندران و ترفيع زندگي مازندراني ها كه بايد محور اجتماع و اجماع نخبگان باشد، هيچ گاه نتوانست آنان را زير يك سقف فكري دورهم گردآورد و شيوه هاي تعامل و همياري و مددرساني به مديران ارشد استان و شهرستانها را جهت دستيابي به توسعه متوازن همه مناطق براي آنها انشا و منشور كار كند.
در تشريح و تعليل موفقيت برخي استانهاي آباد و مولد كشور، همه مسئولان مازندراني به اين واقعيت اذعان و اعتراف دارند كه آن استانها با وجود فقدان استعداد و شاخصه هاي توسعه، تنها با همدلي و همراهي مسئولان و نخبگانش صرف نظر از هر نوع تفكر سياسي و حتي جناحي، توانست پس از انقلاب ،رشد جهشي كنند و هم اينك بالاترين درآمد را براي شهروندان و هم استاني هاي خود فراهم آورند. اما در مازندران ما، هميشه اين گونه بوده كه نخبگان و شخصيتهاي مؤثر، درپي يكدست سازي قدرت و به دست آوردن مناصب و جايگاههاي مديريتي بوده و اگر مثلاً استاندار از جناح فكري و سياسي آنان نمي بود، مي بايست پيامدهاي تحريم و عدم همكاري را برخود بپذيرد و بعضاً انرژيهاي طرفين بجاي سازندگي و رتق و فتق امور و مشكلات مازندران، عليه يكديگر تخليه و مصروف تخريب و يارگيريها مي شد. در همين ميدان جدال ويرانگر بود كه فرزندان شايسته و مدير اين استان نيروخيز مهاجرت و پذيرش مسئوليت در خارج از مازندران را ترجيح داده و با دلي اندوهبار و هميشه نگران، بر فرصتهاي در حال زوال استان خود حسرت مي خورند.
بدون ترديد، امروز با تأخير بيست و پنج ساله، اولي ترين نياز مازندران، باور وحدت و اتفاق نظر بر سر مجموعه اي از اصول بنيادين مازندران از سوي نخبگان و معتمدان و معمران اين استان است. بايد ستادي با دبيرخانه فعال در اين زمينه تشكيل شود و با سعه صدر و ژرف انديشي، پرشتاب به سوي گردآوري مازندراني هاي برجسته و نيل به اهداف مورد اجماع همه مازندرانيها بشتابد.
اما رسالت كنوني دلسوزان مازندراني، مددرساني به استاندار منتخب دولت اصولگراست. آن دولتي كه معتقد به ايجاد عدالت بويژه در توزيع بودجه و اعتبارات و دادن حق استانها متناسب با توانمنديها و نقشي است كه مي توانند در فرآيند توليد منطقه اي و ملي، همچنين زدودن غبار محروميت از سيماي مردم مظلوم استانهاي مغبون بردارند.
نخبگان مازندران، امروز با نمايشي از بلوغ و رفعت درك سياسي خود در پذيرش صميمانه استاندار جديد، هرچند كه غير از گزينه خودشان باشد، ضمن احترام به رئيس محترم جمهور در آزاد نمودن انتخاب استانداري كه منطبق با سياستهاي دولت اوست، فصل نويني از ايفاي رسالت خطير و بر زمين مانده خود را آغاز خواهد كرد كه ان شاءالله با تعاملات دوستانه و پيگيريهاي مجدانه، زمينه شكوفايي مازندران را در همه عرصه ها سبب ساز خواهد شد.

-مازندنومه:شنيده شده است که نويسنده مطلب حاضر به عنوان يکي از گزينه هاي پست مديرکلي فرهنگ و ارشاداسلامي استان مطرح است،هرچند برخي معتقدند حجت السلام رجايي -مديرکنوني ارشاد مازندران-هم چنان به کارش ادامه خواهد داد.



    ©2013 APG.ir