تعداد بازدید: 4793

توصیه به دیگران 1

چهارشنبه 14 دی 1384-0:0

« نيما» اتفاقي نيما و پدر شعر نو نشد

به مناسبت پنجاه و يکمين سالگرد درگذشت پدر شعر نو (فرزانه ابراهيم زاده )


يكي از معضلاتي كه شعر ما به ويژه در 50 سال اخير با آن دست و پنجه نرم مي كند اين بود كه جنبه هاي اساسي شعر نيما را درك نكرد. شعر ما در طي اين سال ها سعي مي كرد از روي نيماگذر كند. حافظ موسوي شاعر و منتقد ادبي در آستانه چهلمين سالروز خاموشي پدر شعر نو نيماي شعر ايران با بيان اين مطلب افزود:« از دهه 60 شعر ايران به اين نتيجه رسيد كه دوباره بايد به نيما بپردازد و با شناخت نيما است كه مي تواند به آن شعر اصيل برسد .»

 موسوي گفت:«نيما تصادفا نيما و پدر شعر نو نشد. همه شاعران بزرگ معاصر ما به نوعي از نيما تاثير گرفتنند. اين تاثير گاهي به صورت استفاده از اوزان نيمايي است گاهي حتي تقليد از زبان نيما است. هركسي به نوعي تاثير گرفته است.» وي با اشاره تفاوت ديدي كه هر شاعري از نيما داشت، ابراز داشت:« تاثيري كه در اشعار فروغ فرخزاد مي بينيد تفاوت دارد.

 فروغ خودش در جايي مي گويد من از زماني كه نيما را شناختم شعر را شناختم. جالب اين است كه فروغ، نيما را پس از شاگردان او شناخته است. يعني زودتر با توللي آشنا شده است. آيا حرف فروغ برابر استادي كه پدر شعر نو است يك تعارف است ؟ نه به نظر من به لحاظ غريزي فروغ آن چيزي را در نيما كشف كرد كه اتفاقا درست بود. به عبارتي توصيه هاي نيما از نظر نوع نگاه و از نظر نگاه ابجكتيو توسط فروغ خيلي بهتر درك شد. شاملو يك جنبه هايي از شعر نيما را گرفت. اخوان به نظر من جنبه ديگري از نيما را درك كرده است. او در يك حوزه هايي خيلي به شعر نيمايي نزديك شد. اخوان وجه روايت گري در بدعت ها و بدايع نيما مانور هم مي كند.» به گفته اين شاعر معاصر، شعرهاي زندان به بعد اخوان شايد يك جور تلاش براي پياده كردن آن بخش از توصيه نيما بود كه مي گفت شعر ما بايد خاصيت دراماتيك شدن را پيدا كند. » وي با اشاره به شعراي معاصر تر افزود:«هر كدام از اين ها شعرا از جنبه هايي به نيما نزديك شدند.

 مثلا منوچهر آتشي هم در ميان هم نسلان خودش خوب نيما را درك كرده است. يعني پرداختن نيما به طبيعت آن چيزي كه به عنوان يك نوع نگاه در شعر آتشي وجود دارد. در ميان شاعران بزرگ ما كسي پيدا نمي شود كه به نيما نزديك نشده باشد. خود نيما يك جايي گفته كه من مثل رودخانه اي هستم كه هركسي مي تواند از هرجايي كه مي خواهد آب بردارد. » موسوي با اشاره به اين نكته كه آنچه اما امروز كه بررسي مي كنيم مي بينيم يك جور انتخاب از بخشي از دستگاه هاي ادبي نيما بوده است، مي گويد:« يعني هر كدام از يك بخش و از يك زاويه چيزي را دريافت كرده است.

اما نيما به عنوان يك نظام فكري من فكر مي كنم تا دهه 60 شناخته نشده است. به هر حال تلاش هايي براي شناختن نيما شده بود. اما از دهه 60 نه تنها شاعران جديد بلكه شاعران قديمي تر نيز از جنبه هاي ديگر به نيما پرداختند. آن آن چه كه به عنوان زبان توصيف در طبيعت شعر نيما قرار داشت.» وي گفت:« در دهه 60 به علت اين كه يك سري از تابو ها و و پيش فرض ها از پيش پاي شعر ما برداشته شد. پس نيما شناخته شد.» حافظ موسوي با اشاره به اين نكته كه نخستين بخشي از نيما كه در زمان حياتش كنار گذاشته شد وزن شعر او بود افزود:« برخلاف آن چه گفته مي شود كه نيما بر عروض پيشنهادي خودش خيلي اصرار داشته، نيما در نامه اي كه به شاملو مي نويسد مي گويد شما قطعه خودتان را سروديد و نيازي هم به وزن نبوده است. يك جمله عالي هم دارد به نظر پدر شعر نو وزن يك جور صداي احساسات ما است موسيقي احساسات ما است.

 دليل ندارد كه عينا تكرار شود.» وي با بيان اين نكته كه ممكن است كساني بگويند شعر اين دو دهه شبيه شعر نيما نيست خاطر نشان كرد:« من معتقدم رد نشان صوري و عروض پيشنهادي نيما و فرهنگ واژگاني نيما در شعرامروز است.ممكن است عينا نباشد اما نگاه نگاه نيمايي است. » موسوي با اشاره به برخي از ويژگي هاي شعر نيما مي افزايد:«نيما در حوزه يافته هاي مدرن حركت مي كرد و تلاش داشت تا شعر فارسي به مدرنيسم برسد. ما امروز در يك قرن ديگر زندگي مي كنيم. مدرنيته در غرب اتفاقات زيادي را پشت سر گذاشته است و براي خودش دچار تجديد نظر شده است. حالا ما در جهاني زندگي مي كنيم كه به جهان پست مدرن معروف است. ما از تاثير اين جهان پست مدرن در مقابله با دنيا بر حذر نيستيم.

 در اين دوره نيما شناخته شد و با اين شناخت مدرن هم نيما را شناختيم. فقط با تجربه آن چه نيما به شعر فارسي پيشنهاد كرد مي شود به سمت مدرنيسم در شعر رفت. » اين شاعر معاصر درپاسخ به اين سئوال كه نيما شاعري بود كه در ميانه دو رخداد مهم تاريخ ايران يعني انقلاب مشروطه و كودتاي مشروطه زندگي كرده و بيشتر تحت تاثير كودتا است گفت:«به نظر من 28 مرداد با مشروطه از نظر تاثير شبيه نيست اتفاقي كه در مشروطه افتاد در وجدانيات و اجتماعيات جامعه ايراني هم زمان رخ داد . محدود به يك دوره خاص ، يك گروه و طبقه اجتماعي و حتي حاكميت نبود. بسيار عمومي بود كه مي خواست بنيان هاي اجتماعي انسان را برهم بريزد. اين را در آثار همه مي بينيد. جنبش مشروطه به عنوان يك حركت اصيل شكست خورده منجر مي شود. در بيست و هشت مرداد علي رغم تاثير به اين جا نينجاميد. بيست و هشت مرداد يك واقعه بزرگ سياسي بود كه تاثيرات عجيب غريبي برحيات اجتماعي گذاشت اما اين اتفاق در سطح بود. من معتقدم شعر نيما چه در بعد و چه در قبل از 28 مرداد و چه پيش از آن متاثر از آن نگاه مدرن بود.

 نيما شاعر سياسي بود كه در بخشي از آن به شعرهايش به فضاي بعد از 28 مرداد اشاره دارد.» وي مي افزايد: تاثيري كه مشروطه گذاشت اين بود كه تلاشي كه از دوره مشروطه آغاز مي شود تا ايرانيان با ساعت روز جهان خود را تنظيم كنند، در دوره پهلوي اول بخشي از اين آرمان شكست مي خورد و آن پروژه مدرنيته با دروه مقابله با مدرنيزاسيون شكست مي خورد. فكر مدرن شكست مي خورد و يك بحران است كه البته در شعر نيما هم بازتاب دارد. نكته بعدي در منافع ملي در 28 مرداد شكست مي خورد كه اين هم بحران ساز است. روشنفكر ما را دچار ياس و نااميدي مي كند كه البته خوشبختانه در شعر نيما كمتر است ولي در شعر اخوان در شعر نصرت رحماني و شاملو هست.» حافظ موسوي افزود:«اگر بخواهيم شعر نيما را بسنجيم بايد در بستر نوجوي فكر مدرن از مشروطه تا دهه 40 جستجو كنيم. در اين بين 28 مرداد تاثير قابل ملاحظه اي مي گذارد.» (chn)



©2013 APG.ir