مازندران در خرمشهر
به مناسبت سوم خرداد/ وارد خرمشهر شدیم. تابلوی خرمشهر جمعیت 36 میلیون نفر را دیدیم. خرمشهر را ایمان بچههای ما آزاد کرد. به مسجد جامع رسیدیم و بالای مسجد پرچم ایران را نصب کردیم. عراقیها بر در و دیوار خرمشهر نوشته بودند که «ما آمدیم بمانیم». ما رفتیم نوشتیم:ما آمدیم، شما نبودید.
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، اشکان جهانآرای: سوم خرداد یادآور اوج رشادتهای رزمندگان کشورمان است. روزی که خرمشهر پس از 19 ماه از تصرف دشمن خارج شد و تلاش یک ملت برای نجات هموطنانشان به بار نشست. آزادسازی خرمشهر نتیجه یک انسجام ملی بود و بر همین اساس روی تابلوی ورودی خرمشهر جمعیت این شهر 36 میلیون نفر ثبت شد. رزمندگان مازندرانی هم در این بین نقش بیبدیلی را ایفا کردند و 249 رزمنده مازندرانی در عملیات بیتالمقدس به شهادت رسیدند. به مناسبت این روز تاریخی با چند تن از رزمندگان و فرماندهانی که در عملیات بیتالمقدس حضور داشتند گفتوگوهایی کوتاه داشتیم.
برای جنگیدن با دشمن حتی یک متر خشکی نداشتیم
سردار «احمد کوهستانی» یکی از یادگاران هشت سال دفاع مقدس است که در عملیاتهای مختلف جنگ تحمیلی حضور داشت. او در آزادسازی خرمشهر جانشین فرماندهی تیپ بیتالمقدس مازندران بود. تیپی که در کنار تیپ نور به مازندرانیها اختصاص داشت و وظیفه مهمی را هم در عملیات عهدهدار بود. با این فرمانده دوران دفاع مقدس گفتوگوی کوتاهی داشتیم که در ادامه میخوانید.
عملیاتهای جنگی نقش نیروهای نظامی از سراسر کشور در قالب یک گروه و با هدفی مشترک تعریف میشود. به عبارتی در انجام یک عملیات همه نیروها به یک اندازه نقش ایفا کردهاند. اما میخواهیم از نقش مازندرانیها در این عملیات بدانیم.
همانطور که عنوان کردید پیروزی در عملیاتی در اندازه و سطح بیتالمقدس که 4 مرحله داشت و بیش از یک ماه طول کشید و در نیتجه آن بیش از 5 هزار کیلومتر از خاک کشور آزادسازی شد را نمیتوان به یک استان یا لشکر منتسب کرد. سپاه پاسداران، ارتش جمهری اسلامی، نیروهای نظامی متعدد، بسیج و همه مردم کشور دست به دست هم دادند و مهمتر از همه لطف خدا شامل حال ما شد تا این عملیات به نتیجه رسید. اما مازندران هم نقش مهمی در این عملیات داشت. مازندران از ابتدای عملیات دو تیپ در منطقه داشت. حدود 12 گردان در این دو تیپ حضور داشتند. این تیپها تا مراحل آخر پابهپای نیروهای رزمنده کشور پیش رفتند. اما در مراحل آخر تیپ دگرگون و بازسازی شد. چون گردانها در عملیات نیروها را از دست میدادند و دوباره تقویت میشدند. به همین دلیل در مراحل پایانی عملیات که به خرمشهر نزدیک شدیم تیپها الحاق شدند.
نیروهای شما در کدام منطقه حضور داشتند؟
تیپ بیتالمقدس از مسیر «آب تیمور» و «دو بههردان» در جاده اهواز-خرمشهر فعالیت میکرد. تیپ نور هم از مازندران بود که از کرخه عمل میکرد. تیپ 25 کربلا هم در عملیات حضور داشت. اما بهطور کامل مختص نیروهای مازندران نبود. تیپهای ما در هر چهار مرحله حضور داشتند. اما در مرحله سوم و چهارم تیپها الحاق شدند. چون هم نیروها را از دست دادیم و هم در مرحله آخر قرارگاهمان را عوض کردیم. نیروهای یاسوج و مشهد هم وارد تیپ شدند. ولی همچنان هسته اصلی تیپ را مازندرانیها تشکیل میدادند و فرماندهی هم با مازندران بود.
بنابراین باتوجه به منطقهای که تیپهای مازندرانی در آن فعالیت میکردند نقش حساسی در عملیات به عهده داشتند.
بله. اتفاقاً تاثیرگذاری بچههای مازندران زیاد بود. تیپ ما مسیر شلمچه که هم خروج عراقیها و هم ورود آنها ازآن انجام میشد را بست. این مسیر تنها راه عراقیها بود. مازندرانیها در بستن راه زمینینقش خوبی داشتند. هرچند عراقیها از راه هوایی هم شیطنتهایی میکردند. اما بهترین و تنها راه نجاتشان همین مسیر بود که در اختیار ما قرار گرفته بود.
سردار، نگاهی به مراحل مختلف عملیات نشان میدهد که عراقیها در دو مرحله نخست عملیات از خود مقاومت بیشتری نشان دادند و کار برای رزمندگان ما کندتر پیش رفت. دلیل این موضوع هوشیاری عراقیها در مراحل نخست و غافلگیری در مراحل پایانی بود، یا شکل عملیات قرار بود به همین صورت انجام شود؟
در دو مرحله اول طبیعی بود که دشمن مقاومت کند و نتوانیم خوب عملیات کنیم. چون دشمن در منطقه عملیات استقرار کامل داشت و قرار بود ما وارد منطقه شویم. هر کسی که در عملیات بیتالمقدس حضور داشت یادش هست که ما در کل خطوط در مقابل دشمن یک متر هم مرز خشکی نداشتیم. قسمتی هم که خشکی بود قبلها برای مقابله با دشمن به آب بسته شده بود. بنابراین ما در سراسر این جبهه حتی یک وجب خشکی برای جنگیدن نداشتیم. باید از رودخانه عبور میکردیم. عراقیها هم آنسوی رودخانه خاکریز ساخته بودند. این یعنی یعنی تسلط کامل به جبهه.
جایی که ما میخواستیم از آن عبور کنیم نیزار بود. دشمن پشت نیزار را به انواع تجهیزات نظامی مسلح کرده بود. با این شرایط طبیعی بود که در مراحل اول و دوم کمی آهسته عمل کنیم. از آنجا که دشمن میدانست اگر پای ما به خشکی برسد جلودار ما نیست، بالطبع همه توانش برای جلوگیری از ورود ما به منطقه را به کار گرفت. علاوه بر افزایش فشارها، نیروهای خود را تقویت کرد و فشار بیشتری به نیروهای خود آورد. اما وقتی مرحله دوم را انجام دادیم و وارد مرحله سوم شدیم، دیگر اختیار عمل در دست دشمن نبود.
بسیاری از نیروهای دشمن در این مرحله پا به فرار گذاشتند. چون تاب مقابله با نیروهای ما را نداشتند. کسی که آن روزها در منطقه بود کامل میداند که در مرحله سوم و چهارم عراقیها به چه شکل فرار میکردند. بعثیها وقتی دیدند توان مقابله ندارند به سمت خرمشهر عقبنشینی کردند. نیروهای ما در مسیر 110 کیلومتری اهواز تا خرمشهر قدم به قدم عراقیها را به عقب راندند. دشمن هم از مقاومت در این مسیر منصرف شد و سعی کرد با عقبنشینی تمام توانش را برای از دست ندادن خرمشهر نگه دارد. عراقیها قید بیابانهای اطراف را زدند و بر حاشیه و مرکز خرمشهر متمرکز شدند. اما آنجا هم نتوانستند مقاومت کنند. چون فشارها از همه طرف به دشمن وارد میشد و حلقه محاصره تنگتر شده بود. راه فرارشان هم که بسته بود. بنابراین ناچار شدند شکست را بپذیرند و تسلیم شوند. عدهای هم که قصد فرار داشتند در اروند غرق میشدند.
در کدام مرحله از این عملیات نیروهای ما بیشتر به شهادت رسیدند؟
بیشترین درگیریها در مرحله چهارم عملیات بود که آزادسازی خرمشهر قرار بود انجام شود. بههمین دلیل بیشتر رزمندگان عملیات در این مرحله به شهادت رسیدند. درگیریها در حاشیه شهر زیاد شده بود. دشمن هم از هم توانش برای مقابله استفاده میکرد. دژهای مستحکمی داشتند که تجهیزات نظامی در آن مستقر بود. رزمندگان ما را با چهارلول میزدند. حجم درگیریها سبب شد که تعداد بیشتری از نیروهای ما در این مرحله به شهادت برسند.
عملیات بیتالمقدس چه نقشی در جنگ داشت؟
بیتالمقدس در آن فرصت زمانی بعد از فتحالمبین عملیات بزرگی بود. منطقه وسیعی را شامل میشد. واقعاً چیزی که در خرمشهر میدیدیم این بود که بر اساس هرگونه محاسبه نظامی روز و حتی امروز پیروزی نیروهای ما در این عملیات امکانپذیر نبود. حتی با 20 برابر نیروهایی که در خرمشهر داشتیم و صرف 4 برابر زمان برای عملیات هم نمیشد به این شکل عمل کرد. تعداد نیروهای دشمن بسیار بیشتر از نیروها ما بود. شاید تعداد اسیران و کشتهشدگان عراقیها در بیتالمقدس با کل نیروهای ما برابری میکرد. از نظر تجهیزات نظامی و پشتیبانی هم بسیار قویتر بودند. ما فقط وسیلهای برای انجام این عملیات بودیم. با این شرایط بهترین تفسیر و تشریح از آزادسازی خرمشهر همان است که امام راحل فرمود. «خرمشهر را خدا آزاد کرد.»
بیتالمقدس ساختار ارتش صدام را از بین برد
یکی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و یادگاران دوران دفاع مقدس که در عملیات بیتالمقدس نیز حضور داشت، با بیان اینکه بیتالقدس یک عملیات مشترک بین ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، گفت: در حقیقت این عملیات حضور فعال نیروهای مردمی در قالب بسیج و سپاه پاسداران بود. بیتالمقدس در قالب قرارگاههای مشترک آغاز شد. در حقیقت یک عملیات گسترده و پیچیده با معیارهای بالای تخصصهای نظامی در خرمشهر صورت گرفت.
سردار «علی اکبرنژاد» افزود: نکته دوم اینکه بیتالمقدس یک عملیات فراگیر و همگانی بود. در حقیقت یک عملیات مشترک است که نمیتوان آن را به یک مجوعه اختصاص داد. چون یک کار همگانی است. هر لشگری در هر جایی که قرار گرفت با نقشی که در آن جایگاه ایفا میکرد مکمل لشگر دیگر بود و بالعکس. مجموع اقدامات لشگرهای حاضر در این عملیات یک همپوشانی و همراستایی و هماهنگی را دنبال میکرد که در نتیجه پیروزی عملیات بیتالمقدس را در پی داشت. عملیاتی که بیش از 15 هزار اسیر و هزاران کشته و مجروح را داشت. در حقیقت این عملیات شاکله ارتش صدام را از بین برد و از هم پاشاند.
وی اظهارکرد: اینجا نقش شعار «ارتشی و سپاهی، دو لشگر الهی» را به وضوح دیدیم و به همین دلیل است که امام فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد.» یعنی همه لشگرها چه سپاه در قالب بسیج و مردم و چه ارتش که از دل مرد بودند، یک هدف الهی را دنبال کردند. خداوند متعال هم مانند «بدر» در صدر اسلام این پیروزی بزرگ را عنایت فرمود. بیتالمقدس مصداق واقعی آیه شریفه «انا فتحنالک فتحاً مبینا» است.
رزمنده سالهای دفاع مقدس خاطرنشان کرد: در بیتالمقدس دشمنان جمهوری اسلامی، قدرت ایمان رزمندگان، توان رهبری امام(ره)، تخصص نظامی نیروهای رزمنده و وحدت مردم ایران را درک کردند و به ناچار جمهوری اسلامی را به معنای واقعی کلمه پذیرفتند. آنها باور نداشتند که چنین عملیاتی را بتوانیم برگزار کنیم و ساختار نظامی عراق را از بین ببریم. در این عملیات عمده لشگرهای صدام یا از بین رفتند یا آسیب جدی دیدند.
اکبرنژاد به نقش تیپ 25 کربلا در این عملیات اشاره کرد و گفت: مازندران در آن مقطع 3 تیپ در بیتالمقدس داشت و فقط 25 کربلا نبود. تیپ نور و تیپ بیتالمقدس در کنار تیپ 25کربلا 3 تیپی بودند مازندرانیها در این 3 تیپ تقسیم میشدند. اما نقش لشگر 25 پررنگتر از سایر یگانهای مازندران بود. در حقیقت هر کدام از این تیپها لشگر بودند. اما عنوانشان در آن دوران تیپ بود.
وی افزود: نقشی که لشگر در مرحله نهایی و فاز چهارم عملیات ایفا کرد بیبدیل و ویژه بود. رزمندگان ما با نفوذ 6 کیلومتری به خاک دشمن در شلمچه، تنها راهی که دشمن میتوانست نیروهای خودش را پشتیبانی کند را بستند و دشمن را زمینگیر کردند. بعثیها در خرمشهر محاصره شده بودند و فقط یک راه داشتند که آن هم راه شلمچه بود. لشگر 25 کربلا و مازندرانیهای قهرمان در این مقطع با نفوذ به خاک دشمن سینه به سینه دشمن جنگیدند و مانع پشتیبانی دشمن شدند تا لشگرهای دیگر بتوانند به راحتی وارد خاک خرمشهر شوند.یعنی پیشانی اصلی جنگ را رزمندگان لشگر 25 کربلا در آن مقطع در شلمچه و نقطه اصلی یا منطقه «لبه جلوی نبرد» یا به اصطلاح رزمندگان «لجون» با رشادتهای ایمانی و هدایت درست فرماندهی وقت اعم از فرماندهان گردان و تیپها کنترل کردند و با صفآرایی در مقابل دشمن مردانه جنگیدند.
این رزمنده دوران دفاع مقدس خاطرنشان کرد: آن سختیپذیری و خطرپذیری باعث تضمین صددرصد عملیات بیتالمقدس شد. نقش مازندرانیها در این مرحله بهوضوح مشاهده میشود. لشگر 25 در حقیقت با نفوذ به خاک دشمن تنها راه عبور دشمن و منطقهای که میتوانست عقبه دشمن را تامین کند بست و پیروزی را صددرصد نهایی کرد. همه اینها در کلام امام(ره) وحدت الهی بیان شده است. «خرمشهر را خدا آزاد کرد» یعنی همه ما یک هدف مشترک را دنبال کردیم. چه دلیرمردان ارتش، چه نیروی گرانقدر بسیج و چه سبزپوشان که همگی در قالب قرارگاه خاتمالانبیا(ص) در محورهای مختلف غرب، میانی و شمالیموفقیت و پیروزی بزرگ را که عنایت خدا بود کسب کنند.آنجا بود که امام(ره) فرمود من دست و بازوی شما را بوسه میزنم.
اکبرنژاد گفت: این عملیات بالندگی را برای ملت ما بهوجود آورد و دنیا باور کرد که با این نظام نمیتوان مقابله کرد. در حقیقت ارتش صدام در این عملیات شکستش قطعی شد. اما با پشتیبانی غرب و شرق آن روز صدام را تا سال 67 نگه داشتند. ابرقدرتها مستقیم در جنگ با ما حضور پیدا کردند، اما چون اراده خداوند بر پیروزی مجاهدان بود پیروزی نهایی از آن لشگر اسلام شد. مازندرانیها در هر 4 مرحله عملیات حضور فعال و تاثیرگذار داشتند. اما نباید فراموش کرد که عملیات یک کار همگانی و جمعی است و لشگرها در کنار هم این پیروزی را به ارمغان آوردند.
وی افزود: به روح همه شهدای عزیز درود میفرستیم و به ساحت جانبازان و آزادگان سر تعظیم فرود میآوریم و عرض ارادت ویژه داریم به روح پرفتوح حضرت امام که اگر نبودند یقیناً این پیروزیها نصیب ملت ایران نمیشد.
پیروزی در خرمشهر معدلات سیاسی و نظامی را به نفع ایران تغییر داد
سردار «فتحعلی رحیمیان» یکی از یادگاران دفاع مقدس است که از مازندران در عملیات بیتالمقدس حضور داشت. وی با اشاره به نقش حساس و مهم سپاه پاسدارانانقلاب اسلامی در عملیات بیتالمقدس، گفت: این نخستین عملیاتی بود که نیروهای ایران میخواستند عبور از دو رودخانه کارون و کرخهکور انجام دهند. در مرحله طراحی ارتش و سپاه حضور داشتند. دو طرح تدوین شد و در نهایت با بررسیهای شبانهروزی، طرح سپاه را برای اجرا انتخاب کردند که در قرارگاه خاتمالانبیا(ص)برای اجرای آن به توافق رسیدند.
ایثارگر و رزمنده مازندرانی دوران دفاع مقدس افزود: پس از تصویب طرح کارهای مقدماتی آغاز شد. بعد از این مرحله به بسیج عمومی نیاز داشتیم. رزمندگان مازندران هم در قالب 2 تیپ تشکیل و اعزام شدند. البته یگانهای دیگری هم بودند که بچههای مازندران در آنها حضور داشتند که تیپ 25 یکی از آنها بود. بخش عمدهای از رزمندگان تیپ 25 را مازندرانیها تشکیل میدادند. اما از سایر استانها هم در این تیپ حضور داشتند. بعدها این تیپ به لشگر 25 کربلا تبدیل و بهطور ویژه به مازندران منتسب شد. اما دو تیپ نور و بیتالمقدس در آزادسازی خرمشهر اختصاصاً مربوط به رزمندگان مازندرانی بودند. تقریباً هشت گردان در تیپ بیتالمقدس شکل گرفت. در مجموع حدود 14 گردان در عملیات بیتالمقدس به بچههای مازندران اختصاص داشت که از بسیجیها و پاسداران استان بودند.
وی اظهارکرد: عملیات بسیار بزرگ و مهم بود. بهویژه آنکه در آن مقطع با توجه به وضعیت سیاسی زمان و اینکه بعد از عملیات فتحالمبین عملیات بزرگی در این حد نداشتیم. بنابراین در صورت پیروزی معادلات سیاسی و مسائل نظامی به نفع ایران تغییر میکرد. البته عراق هم تا حدودی متوجه فعالیتهای ایران بود. اما سردرگم بود که ایران قرار است کجا عملیات داشته باشد. تا اینکه چند روز قبل از آغاز عملیات متوجه شد قرار است عملیات از کارون انجام شود.
رحیمیان خاطرنشان کرد: نخستین بار بود که میخواستیم وارد خاک عراق شویم. تا سال 61 وارد خاک عراق نشدیم و این عملیات باعث شد وارد خاک عراق شویم. حتی دستور این بود که تا بصره هم پیش برویم. اما با توجه به اینکه عملیات یک ماه طول کشید، در آن شرایط، اگر رزمندگان خسته میشدند و نیاز به نیروی جدید و تازه نفسی پیدا میکردیم به مشکل میخوردیم. باوجود اینکه تا داخل مرز عراق رفتیم، از رسیدن به هدف اصلی که فتح بصره بود منصرف شدیم. چون هم عملیات طولانی شد و هم عراق نیروهای خود را برای پاتکها آورده بود. یکی دو تا از لشگرهای عراق هم راه را بست و نتوانستیم به هدف نهایی برسیم.
وی با بیان اینکه تیپ 37 نور و بیتالمقدس ماموریت مهمی داشتند، گفت: یکی بحث عبور از محور کرخه و آزادسازی هویزه و رفتن به جفیر بود که جناح سمت چپ منطقه را بچههای مازندران داشتند. یکی هم خود جبهه نبرد بود در سمت جاده خرمشهر-اهواز بود که هر دو حساس بودند. عبور از کارون و بستن عقبه دشمن کار بزرگی بود که رزمندگان مازندران توانستند از پس آن بر بیایند و پیروزی عملیات را تضمین کنند.
سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی افزود: فتح خرمشهر فتح بزرگی بود. چون عراق، خرمشهر را واقعاً مسلح کرده بود. چه از هوا و فعالیتهای هلیبرد و چه از راه زمینی و با ایجاد میدانهای مین و موانع نظامی راه برای فتح خرمشهر بسته بود. عراقیها از 5 کیلومتری اهواز تا خرمشهر را مسلح کرده بودند. اما باوجود همه موانع ایجاد شده پاسداران، ارتشیها و بسیجیان با توکل به خدا موانع را پشت سر گذاشتند و خرمشهر را آزاد کردند.
حضور مازندرانیها در عملیات بیتالمقدس
خرمشهر نماد حماسه، مقاومت و ایستادگی ماست. امروز الگوی جوانان ما شهدای دفاع مقدس هستند. این ارزشها را باید حفظ کنیم. جهانآراها، ابوعمارها، طوسیها، علمدارها و بلباسیها را باید بشناسانیم. 113 ماه در جبهه بودم و رشادتهای رزمندگان را با چشم دیدم. اما برای نسل امروز که این رشادتها را ندیدند تاریخ جنگ برای نسل جدید باید بازخوانی شود. پس از پذیرش قطعنامه وقتی با حاج «عبداله نورانی» به عنوان نماینده ایران قرار شد مرز ایران را در حضور نمایندگان سازمان ملل در اروند تحویل بگیریم به خود میبالیدیم که حتی یک وجب از خاک این کشور به دشمن داده نشد. این سند افتخار ماست.
در آغاز جنگ تحمیلی با بچههای مازندران به پادگان ولیعصر رفتیم. آن روزها فرمانده سپاه ابوشریف بود. 35 اتوبوس بودیم که به کرمانشاه و باختران اعزام شدیم. در این منطقه حدود 6 ماه ماندیم. شهید «محمد بروجردی» گفت اینجا نمیتوان جنگید. رزمندگان در سرپلذهاب فرمانده ندارند. سپاه و بسیج هنوز کامل شکل نگرفته بودند. ما را به دانشکده افسری امام علی(ع) فرستاندند و 5 ماه آموزش فرماندهی جنگ دیدیم. در مناطق مختلف دورههای نظامی دیدیم. بعد ما را به اهواز بردند. وارد یک یگان نمونه عملیاتی به نام «گلف» کردند که به پایگاه منتظران شهادت معروف شد. انواع تجهیزات نظامی در این پایگاه بود. وارد اتاق جنگ شدیم. دیدیم «محسن رضایی» و بسیاری از فرماندهان جنگ در حال برنامهریزی برای جنگ هستند. برای ما جلسه توجیهی گذاشتند. دشمن به 1608 کیلومتر از مرزهای ما تجاوز کرده بود و 120 کیلومتر وارد خاک کشور شد. با نامه «محسن رضایی» به قرارگاه «نصر» در منطقه «سلمانیه» واقع در جاده اهواز-آبادان رفتیم. از اهواز که خارج شدیم دیدیم تا چشم کار میکند منطقه نظامی است.
پیش «حسن باقری» رفتیم. دکتر «مجید بقایی» و سرهنگ «حسن سعدی» پیش او بودند. ما را تقسیم کردند. باقری ما را توجیه کرد و به ما گفت ما عملیات آزادسازی خرمشهر را در پیش داریم و باید به تیپ 22 بدر خرمشهر بروید. این تیپ مربوط به بچههای خرمشهر بود. تیپ 22 بدر را پیدا کردیم. سرلشکر شهید «سید علیرضا موسوی» فرمانده تیپ بود. حاج «عبداله نورانی» هم جانشین بود. ما را پذیرفتند و به گردان امام موسی کاظم(ع) انتقال دادند. معترض شدیم که ما فرمانده هستیم و قرار است در کنار فرماندهان تجربه کسب کنیم. بعد از رفتن به گردان دیدیم که شهید موسوی و حاج «عبداله نورانی» هم در گردان هستند.
قرار بود از کارون عبور کنیم. فرمانده تیپ 22 بدر موقعیت خرمشهر را تشریح کرد. در مرحله اول قرار شد از کارون با قایق و پل عبور کنیم. نخستین عملیات آبی و خاکی جمهوری اسلامی بود. کارون 200 متر عرض داشت. 3 پل در منطقه دارخویین، طاهری و مارد بود که زیر آتش بمباران هوایی قرار داشتند. جنگ آب و آتش بود. سپاه و ارتش بیش از 2هزار الوار را آتش زدند و به کارون انداختند. این الوارها به نیزارها میرفت و آنجا را آتش میزد. در این وضعیت از کارون عبور کردیم و به ساحل غربی اروند رسیدیم. باید حدود 25 کیلومتر پیاده میرفتیم. در مسیر سنگرها و خاکریزهای عراقیها بود. تا اینکه به جاده اهواز-خرمشهر رسیدیم.
در محور قرارگاه فتح، یگانهای خودی ضمن عبور از رودخانه به سرعت خود را به جاده اهواز- خرمشهر رساندند و به ایجاد استحكامات و جلوگیری از نقل و انتقالات و تحركات دشمن در جاده مذكور پرداختند.در محور قرارگاه نصر هم، به دلیل تاخیر در حركت و وجود با تلاق در كنار جاده اهواز-خرمشهر و همچنین تمركز دشمن در شمال خرمشهر، نیروهای این قرارگاه نتوانستند به اهداف مورد نظر دست یافته و با قرارگاه فتح الحاق كنند.
الحاق كامل قرارگاه نصر با قرارگاه فتح و هم چنین تصرف اهداف مرحله اول قرارگاه قدس در دستور كار شب دوم عملیات قرار گرفت كه با انجام آن تا حدودی اهداف مورد نظر محقق شد. اما برخی رخنهها همچنان باقی بود تا اینكه سرانجام پس از 5 روز، جاده اهواز-خرمشهر از كیلومتر 68 تا كیلومتر 103تثبیت و كلیه رخنها ترمیم شد.
مرحله دوم شناساییها هم آغاز شد. یگانها بازسازی شدند و از جاده به سمت دژ مرزی حرکت کردیم. عراق در این نقطه سنگرهای محکمی داشت. در مرحله دوم عملیات یک روز 300 تانک ما را محاصره کرد. قدرت دشمن بسیار بالا بود. شب، عملیات بود و روز مقاومت. دژ مرزی را پاکسازی و تثبیت کردیم. با دستور فرماندهان دو محور باز کردیم. عراق مشکوک شد که به سمت بصره و منطقه بوباریه و اروند صغیر و کبیر بیاید یا به سمت خرمشهر برود. کمی مقاومت کردیم و نیروهای تازهنفس آمدند. اگر در این مرحله نیروهای خوبی داشتیم با توجه به اینکه منطقه موانعی نداشتیم پیروز میشدیم.
به سمت جنوب خرمشهر رفتیم. در سمت راست تیپ 31 عاشورا بود و در سمت چپ تیپ رسولاله(ص) حضور داشت. مرحله سوم هم آغاز شد. «حسن باقری» نامه داد که برای شناسایی برویم. همراه با 3 نفر از بچههای خرمشهر به شناسایی رفتیم. تا عصر منطقه را بررسی کردیم که شب برای شناسایی حرکت کنیم. غروب راه افتادیم. این آخرین شناسایی عملیات خرمشهر بود. کار را آغاز کردیم. جنس زمین، تپه چالهها و سنگرها را باید شناسایی میکردیم تا نیروها در هنگام حمله مشکل نداشته باشند. در حال تهیه گزارش بودیم که عراقیها ما را دیدند و به رگبار بستند. به سمت بصره راه افتادیم و مسیر شناسایی را گم کردیم. هلیکوپترها پرواز کردند تا ما را بزنند. زیر پلیت سنگرها پناه گرفتیم. ما را پیدا نکردند.
سمت دژ مرزی رفتیم تا شاخص بگیریم و برگردیم. به خاکریز بزرگی رسیدیم. دیدیم کسی در خاکریز نیست، اما سگ نگهبانی میدهد. وارد شدیم دیدیم که یکی از سنگرهای بزرگ عراقیهاست که همه تجهیزات در آن وجود داشت. کمی ترسیدیم. اسناد و مدارک را برداشتیم و به سمت ایران برگشتیم. نزدیک مرز شدیم ایرانیها شروع به تیراندازی به سمت ما کردند. با زیرپوش سفید نشان دادیم که تسلیم هستیم تا ما را نزنند. تا اینکه نزدیک شدیم و ما را شناختند.
به مقر فرماندهی تیپ بدر رفتیم. برای مرحله سوم عملیات تانک و تجهیزات جنگی آوردند. تیپ بدر زیاد شهید داد و از رده سازمانی خارج شد. وارد تیپ 31 عاشورا شدیم.
مرحله چهارم عملیات آغاز شد. این مرحله را عملیات سرنوشت مینامیدند. در این مرحله بچههای مازندران خرمشهر را آزاد کردند. تیپ جوادلائمه، امام سجاد، بیتالمقدس، 25 کربلا و دیگر تیپهای استان در این مرحله جانانه دفاع کردند. با تصرف شلمچه و جاده آسفالته که عراقیها از آن وارد خرمشهر میشدند عقبه عراقیها را بستیم. جنگ سنگینی در این منطقه بود. از دو طرف پاتک میشدیم. هم از منطقه بوبارین و نهر جاسم پاتک میزدند و هم نیروهای عراقی داخل خرمشهر فشار میآوردند. در تیپهای 31 عاشورا، حضرت رسول، لشکر امام حسین، نجف اشرف و 25 کربلا بیش از 300 شهید در آن روز دادیم.
جنگ تن به تن بود. به شهر رسیدیم و عراقیها تسلیم شدند. آمدیم اروند دیدیم جنازه عراقیها را آب میبرد. با هر چه گیر میآوردند سعی میکردند که از کارون بگذرند. جنگندههای ما پلی که عراقیها برای عقبنشینی ساخته بودند را منهدم کردند و راه بهطور کامل بسته شد. رزمندهها هم هلیکوپترهای عراقیها را میزدند.
وارد خرمشهر شدیم. تابلوی خرمشهر جمعیت 36 میلیون نفر را دیدیم. خرمشهر را ایمان بچههای ما آزاد کرد. به مسجد جامع رسیدیم و بالای مسجد پرچم ایران را نصب کردیم. عراقیها بر در و دیوار خرمشهر نوشته بودند که «ما آمدیم بمانیم». ما رفتیم نوشتیم: «ما آمدیم، شما نبودید.»
عملیات بیتالقمدس چگونه شکل گرفت
عملیات بیت المقدس در 30 دقیقه بامداد روز 10 اردیبهشت 1361 با رمز «یا علیابن ابیطالب» در چهار مرحله آغاز شد.
مرحله نخست: در محور قرارگاه قدس (شمال كرخه كور) بهدلیل هوشیاری دشمن و وجود استحكامات متعدد، پیشروی نیروها به سختی امكانپذیر بود. در این میان فقط تیپهای 43 بیتالمقدس و 41 ثاراله موفق شدند از مواضع دشمن عبور كرده و منطقهای در جنوب رودخانه كرخهكور را بهعنوان سرپل تصرف كنند. عدم پوشش جناحین این یگانها باعث شده بود كه فشار شدید دشمن برآنها وارد شود.
مرحله دوم: در این مرحله آزادسازی خرمشهر از دستور كار عملیات خارج و تصمیم گرفته شد كه قرارگاههای فتح و نصر از جاده اهواز-خرمشهر به سمت مرز پیشروی كنند. قرارگاه قدس نیز ماموریت یافت تا بهصورت محدود برای تصرف سرپل در جنوب كرخه كور اقدام کند و سپس آن را گسترش دهد.
عملیات در این مرحله ساعت 22:30 روز 16/2/1361 آغاز شد. نیروهای قرارگاه فتح در همان ساعات اولیه به جاده مرزی رسیدند. یگانهای قرارگاه نصر نیز با اندكی تاخیر و تحمل فشارهای دشمن، به مرز رسیده و با قرارگاه فتح الحاق كردند.
دشمن با مشاهده جهت پیشروی نیروهای ایران به طرف مرز، لشكرهای 5 و 6 خود را به عقب كشاند. به نظر میرسید این عقبنشینی با دو هدف انجام شده باشد. یكی جلوگیری از محاصره و انهدام این لشكرها و دیگری تقویت هر چه بیشتر خطوط پدافندی بصره و خرمشهر.
در پی این عقبنشینی كه از ساعات اولیه روز 18/2/1361 آغاز شده بود، نیروهای قرارگاه قدس ضمن تعقیب نیروهای دشمن، تعدادی از آنها را كه از قافله عقب مانده بودند، به اسارت خود درآوردند و در نتیجه جاده اهواز-خرمشهر (تا انتهای جنوب منطقهای كه توسط قرارگاه نصر به عنوان سرپل تصرف شده بود) و نیز مناطقی همچون جفیر، پادگان حمید و هویزه آزاد شدند.
مرحله سوم: در این مرحله، قرارگاه نصر ماموریت یافت تا حركت خود را به سمت خرمشهر آغاز کند. نیروهای عمل كننده كه متشكل از چهار تیپ مستقل سپاه پاسداران و دو تیپ ارتش بودند، در آخرین ساعات روز 19/2/1361 عملیات خود را آغاز كردند. اما به دلیل هوشیاری دشمن و تمركز نیرو در خطوط پدافندیاش، نیروهای خودی در انجام ماموریت خود توفیق نیافتند. تكرار این عملیات در روز بعد نیز به شكست انجامید. به همین خاطر تصمیم گرفته شد تا برای انجام عملیات نهایی فرصت بیشتری به یگانها داده شود. همچنین مقرر شد از دو تیپ المهدی(عج) و امام سجاد(ع) از قرارگاه فجر نیز در حركت بعدی استفاده شود.
مرحله چهارم عملیات از 1 تا 4 خرداد:سرانجام در ساعت 22:30 اول خرداد 1361 تلاش برای آزادسازی خرمشهر با رمز«بسم الله القاسم الجبارین یا محمد بن عبدالله(ع)» آغاز شد. در برابر تك سریع و غافلگیرانه، نیروهای عراقی دچار وحشت وسرگردانی شدید شدند و نتوانستند واكنش مهمی از خود نشان دهند و ارتباط یگانهای دشمن با یكدیگر قطع شد. فرار افسران و درجهداران و سربازان عراقی از منطقه خرمشهر گویای از هم پاشیدگی سازمان یگانهای دشمن بود.
در روز دوم خرداد نتیجه پیكار درخشان بود و قرارگاه كربلا به هدف خود كه احاطه كامل خرمشهر بود، رسید. تعداد اسرای عراقی در این روز از 2830 نفر تجاوز كرد و یگانهایی از دشمن كه در منطقه بین نهر عرایض و شلمچه مستقر بودند، در سطح گستردهای منهدم شدند.
باوجود حضور گسترده هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه، عقابان تیزپرواز نیروی هوایی ارتش در پشتیبانی از یكانهای رزمنده، در صحنه عملیات بیتالمقدس حضوری فعال داشتند و با بمباران پل شناور عراقیها و مناطق تجمع آنان در آن سوی رودخانه، نقش ارزندهای در آزادسازی خرمشهر ایفا كردند.
در اواخر روز دوم خرداد، قرارگاه كربلا پس از بررسی آخرین وضعیت، تصمیم گرفت تا نیروها با ورود به شهر، آنرا از وجود نیروهای عراقی پاك سازند. ساعت 3 بامداد روز سوم خرداد واحدهایی از رزمندگان ایران به آن سوی رودخانه وارد شدند.از طرف دیگر جمعی از نیروهای عراقی با استفاده از تاریكی شب و قایق اقدام به فرار كردند كه تعدادی از این قایقها توسط تكاوران نیروی دریایی هدف قرار گرفت و سرنشینان آنها غرق شدند.
نیروهای عراقی از ساعت 3:50 دقیقه بامداد تا ظهر روز سوم خرداد از سمت شلمچه 3 بار اقدام به پاتك كردند و تلاش کردند تا از طریق جاده شلمچه-خرمشهر حلقه محاصره خرمشهر را بشكنند. اما هر بار با پایداری و مقاومت رزمندگان ایرانی مواجه شدند و با دادن خساراتی عقبنشینی كردند.
ساعت 11 صبح روز سوم خرداد در حالی كه درگیری شدیدی بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی در شمال نهر خین جریان داشت و دشمن در فكر شكستن حلقه محاصره خرمشهر بود، رزمندگان ایرانی از جناح غرب و خیابان كشتارگاه وارد شهر شدند. ناحیه گمرك خرمشهر در كنار اروند اندكی مقاومت كرد كه آن هم به سرعت در هم شكسته شد.
ساعت 12 ظهرقوای ایران از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نیروهای متجاوز بعثی كه 24 ساعت در محاصره كامل قرار داشتند، راهی جز اسارت، فرار یا كشته شدن نداشتند. بدین جهت واحدهای عراقی گروه گروه به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.
ساعت 2 بعدازظهر، خرمشهر بهطور كامل آزاد شد و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران برفراز «مسجد جامع» و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد.