تعداد بازدید: 2260

توصیه به دیگران 1

چهارشنبه 17 اسفند 1384-0:0

توريسم با اعمال شاقه

جوادي آملي،رييس سازمان محيط زيست کشور:در مسيرم غير از زباله چيزي نديدم.


واعظ جوادي ديروز در مراسم معارفه مدير کل جديد محيط زيست مازندران، با انتقاد از تجمع زباله در شهرهاي بابل و ساري خاطر نشان كرد: چهره استاني كه در دو هفته ديگر ميزبان ميليون‌ها مسافر و جهانگرد داخلي و خارجي است نبايد اين گونه باشد.

وي گفت در مسيرم به ساري،در حاشيه جاده غير از زباله چيزي نديدم.وي با طرح اين پرسش كه چرا ميليون‌ها مسافر فقط از استان گذر مي‌كنند اضافه كرد: خيلي‌ها به مازندران مي‌آيند تا لباس محلي يا صنايع دستي بخرند.


  • حسين صادقي‌مرشتپاسخ به این دیدگاه 0 0
    جمعه 19 اسفند 1384-0:0

    هوالعزيز
    «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»(النمل، 40 )
    آغاز سخن اين مطلب زيبا را در خصوص نحوه‌ي جاري نمودن و هزينه كردن فريضه‌ي امر به معروف و نهي از منكر از مقام معظّم رهبري داشته باشيد تا بعد . . .
    از بيانات مقام معظّم رهبري‏ ـ يكشنبه 19/04/79 در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي ايران :
    « امر و نهي بايد با حالت اِستِعلاء باشد. البته اين استعلاء معنايش اين نيست كه آمران حتماً بايد بالاتر از مأموران، و ناهيان بالاتر از منهيان باشند؛ نه، روح و مدل امر به معروف، مدل امر و نهي است؛ مدل خواهش و تقاضا و تضرّع نيست. نمي‏شود گفت كه خواهش مي‏كنم شما اين اشتباه را نكنيد؛ نه، بايد گفت آقا! اين اشتباه را نكن؛ چرا اشتباه مي‏كني؟ طرف، هر كسي هست ـ بنده كه طلبه حقيري هستم ـ از بنده مهمتر هم باشد، او هم مخاطب امر به معروف و نهي از منكر قرار مي‏گيرد.»
    ... البته« حسبنا اللَّه و نعم الوكيل» را(آل عمران، 173 ) ـ در پستوي اتاق و داخل بسترِ راحت نمي‏شود گفت. ما نه كاري بكنيم، نه تلاشي بكنيم، نه حركتي بكنيم، نه جاني را به خطر بيندازيم، نه از آبرويي مايه بگذاريم، بعد هم بگوييم: « حسبنا اللَّه و نعم الوكيل»! نه، خداي متعال آدمي را كه در راه او مجاهدت نمي‏كند، كفايت نخواهد كرد. اين كفايت مربوط به ميدان جنگ است. ما امروز در يك ميدان نبرديم؛ اگر چه نبرد نظامي و نبرد مرگ و زندگي. مستكبران عالم چون با اسلام و نظام اسلامي به‏جدّ دشمنند، ما هر اقدام خوبي كه مي‏كنيم، هر قانون خوبي كه مي‏گذاريم، هر اجراي خوبي كه مي‌كنيم، هر قضاوت خوبي كه مي‏كنيم، هر منش خوبي كه از خودمان نشان مي‏دهيم، هر كاري كه به تقويت اين نظام و تقويت اسلام منتهي مي‏شود، اگر از ما سر بزند، در واقع داريم يك ضربه به دشمن مي‏زنيم. اين جاست كه آدم مي‏گويد: «حسبنا اللَّه و نعم الوكيل». پاسخ خدا هم اين است كه «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم يمسسهم سوء واتّبعوا رضوان اللَّه واللَّه ذو فضل عظيم». «آل عمران، 174 »
    اينجانب حسين صادقي‌مرشت، همان آموزگاري هستم كه طي ساعت 12:40 و بعد از اتمام نماز ظهر و عصر روز چهارشنبه 10/12/84 كه در آن حضرات امام جمعه ساري و جناب سيدنصرت‌الله فاضلي، رئيس سازمان آموزش و پرورش استان تاپورستان حضور داشتند و مكتوبي تسليم آقاي فاضلي نمودم كه مختصراً در باب شعبده بازي‌هاي مدير آموزش و پرورش شهرستان بابلسر اشاراتي رفته بود و آنگونه كه از اوضاع و احوال مديريّت فرسوده و آلوده به آئين دوستيابي و همشهري‌گريهاي مفرط حاكم بر اين استان توسعه نيافته هويداست، گمان بر اين است كه حضرت مدير اداره آموزش و پرورش شهرستان بابلسر به يك سفر خارجي جهت گذران تعطيلات نوروزي و تكميل تحصيلات عاليه نيز مفتخر گردند!! ـ چندي پيش در همين استان تاپورستان سابق و مازندران فعلي، كه به لطف و مرحمت حضرت حق، بساط بازي پينگ‌پونگ بين يك دبير زن و يك دبير مرد، آنهم در يك دبيرستان دخترانه، آنهم درست روز بيستم ماه مبارك رمضان و در مقابل چشمان حساس يك مشت دانش‌آموز معتقد به اسلام و ولايت فقيه و خيلي چيزهاي ديگر، به سلامتي مزاج بي‌خبر و سر در برف رتق و فتق‌هاي يوميّه مانده‌ي جناب مدير مسلمان و برادر شهيد اداره آموزش و پرورش شهرستان بابلسر، افشا و منكوب شد و بعد هم در راستاي ارضاء اصول و مواد كنوانسيون زنان، آن بانوي محترمه و ورزش دوست به مقام مسئوليت تربيت بدني خواهران در اداره آموزش و پرورش شهرستان بابلسر نائل گرديد تا به لطف حضرت مدير اداره، كيفيّت و نحوه‌ي بازي‌هاي دو نفره، خصوصاً با جنس مخالف را توسعه دهد!!، و همچنين بروز و ظهور فعّال حضرات دلّالان معاملات ملكي، كه عرصه و عيان كلاس درس و دفتر بعضي مدارس مزيّن به نام مقدّس شهدا و نيز عمق اداره‌ي آموزش و پرورش شهرستان بابلسر را عليرغم نصب تصاوير رنگي و پُر زرق و برق شهدا، اِشغال فرموده‌اند ـ لذاست كه به تبع اين همه محسنات روزآمد و شناور به نرخ روز، و در كنار اين همه مدير و رئيس و آفتابه لگن‌هاي بومي، از پَسِ زباله‌اي كه توليد مي‌فرمايند، بر نمي‌آيند!!، همسرم را در راستاي اِعمال فريضه‌ي امر به معروف و نهي از منكر، و تحت عناوين جعلي مختلف، از جمله مكاتبات عديده، كه در راستاي انتقال مقتل‌هاي مديريت صد در صد بومي صورت مي‌پذيرفت، از كار بركنار نمودند!
    چند سالي قبل از پيرا، رزمايشي بود بين جناب سليمان نبي(ع) و كارگزاران و آبادگرانش بر سر اينكه كدام يك از آنها مي‌توانند بدون اينكه كته كبابي «عدالت اجتماعي» شِفته شود و يا متعاقباً «تَه» بگيرد، با عنايت تاريخي بر اينكه در يوم هفتم مارس سال 1799 ميلادي تعداد ناقابل سه هزار اسير فلسطيني كه هنوز وارد فاز مبارزات انتفاضه‌اي نشده بودند و تنها به خاطر اينكه اعصاب جناب «بُناپارت» از مقاومت اهالي شهر «يافا» كشمشي شده بود و از سويي هم، مديريّت «اُسراء» يا همان «آزادگان» آن زمان، «هزينه‌بر» و «فرصت‌سوز» مي‌نمود، تيرباران فرمودند!!، از اين رو، دولت كريمه‌ي برادر بزرگوارمان به پاسداشت خسارات وارده بر دمكراسي فرانسوي، ضمن تشويق ادارات متبوع بر خريد توليدات پژو، صنايع خودروسازي فرانسه را چاق و چلّه فرمايند عدالت و نيز سهامش را رصد كنند و بورس اوراق بهادار را بر سر سفره‌ي مردم ببرند و يا بياورند و يا اينكه سفرهاي سريالي و ماركوپولويي كابينه‌اي و ايلي را بساط فرمايند و عليرغم اينكه تا يك نوار كاست صوتي را مشاهده‌ي سمعي مي‌فرمايند، اَشك و مَشك را آنچنان بر سر آنتن برود و يا ببرند، تخت سركار بلقيس خانم، ملكه‌ي سبا را در كمترين زمان ممكن بدون اينكه حكّام «NPT» وقت، روحشان خبردار شود و غائله‌اي از نوع «UCF»، فَكِّ پُلمب شود و جنگ زرگري راه بيافتد و يا راه بياندازند و به ضرب زور بالا بردن سقف كاذب نياز به فناوري دست به تُنبان مَمْلَكَندِ(مملكت) محروسه‌ي سردار تكواندو كار «KGB» را با ملاقه‌ي سوپخوري در حلق‌مان يا حلق‌شان واريز نمايند و قس الي ماشاءالـلـ ، «آصف برخيا»(سخنگوي وزير امور خارجه‌ي كابينه‌ي جناب سالامون يا همان سليمان)، يا بروايتي، خضر نبي(ع)، دست به كار شده و در قالب زماني «آتِيكَ بِهِ قَبْلَ اَنْ يَرْتَدَّ اِلَيْكَ طَرْفُكَ»(النمل، 40 )، يا به لفظ امروزي، در «جيك ثانيه»، چهار پايه‌ي مُرَصّعِ «بلقيس» خانم را آوردند و آنجا بود كه فرمودند؛ «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»(النمل، 40 ) ـ حالا اين آقاي طلبه‌ي شفقّت بارفروش، كه وقتي يقه‌ي آهاردار پيراهن مباركش را نگاه مي‌كني، زهره‌ات آب مي‌شود!، در خبري اندر پايگاه اينترنتي «مازندنومه» فرموده بودند كه :
    زمان گرفتن خبر از «مازند نومه»؛ پنجشنبه 06/11/84 ـ ساعت 01:25 بامداد
    زمان ثبت خبر در «مازندنومه»؛ سه‌شنبه 4 بهمن 1384 ـ (www.mazandnume.com)
    «ابوطالب شفقّت، استاندار مازندران : خودم را براي پاسخگويي آماده كردم.»
    لذاست كه در تداوم بازي با سنگ‌هاي بزرگي كه علامت نزدن است و اگر هم زده شود، ضمن هزينه‌سازي‌هاي ملّي و فراملّي، ويرانگر بساط صندوق ذخيره عرضي و نه ارضي و ارزي شده و منتهي و سوق داده خواهد شد به نقطه مكاني كه ما را هر چه بيشتر و بهتر به زير يوغ از نوع اِعمالِ اعتمادسازي و عادي‌سازي مديريّت سوزي در زباله اندوزي برده كه اَهَمَّش از نوع «اين هماني» است كه جناب «آصف» فرمودند و البت(البته) كه خداوندگار بزرگ بر حسب ضرب‌المثل معروف «خلايق هر چه لايق!»، «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَي شَاكِلَتِهِ»(الاسراء، 84 )،
    زمان ارسال به پايگاه اينترنتي «مازندنومه» ـ 09:50 صبح جمعه 19/12/84 ـ ذيل خبر «توريسم با اعمال شاقّه!»
    اَلَّلهُمَّ سَدِّدْ اَلْسِنَتَنَا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمِه
    حسين صادقي‌مرشت
    بابلسر ـ خيابان امامزاده ابراهيم (ع) ـ كوچه شهيد رستمعلي آقاباباپور ـ كوچه شهيد جمال جعفري خلفلو ـ شماره 26
    تلفن منزل : 5255637 ـ 0112 ـ كد پستي : 75367 ـ 47417 ـ
    (marasht87@yahoo.com) ـ (wrappedup@maktoob.com)


    ©2013 APG.ir