يک محقق شاهنامه:سراسر داستان جنگ مازندران ، از یک اسطوره کهن حکایت دارد
جلال خالقی مطلق در همایش پژوهشی بررسی آثار و احوال فردوسی :مورخان غرب غالبا صورت کهن تری از روایات ایرانی را به دست می دهند؛ تا فردوسی .
دکتر خالقی مطلق گفت : تئو در نولدکه در جستاری با عنوان « دیو سفید مازندران » به هنگام گفت وگو درباره داستان جنگ مازندران و هاماران در یک اشاره ضمنی می نویسد: مورخان غرب غالبا صورت کهن تری از روایات ایرانی را به دست می دهند؛ تا فردوسی . در واقع نولدکه این نظر را که روایات ایرانی در منابع عربی از سویی کهن تر و تاریخی تر از روایات شاهنامه اند ، در چند جا بازگو کرده است . وی درهمین زمینه به ترجمه بخش ساسانیان از تاریخ الرسل طبری اشاره کرد و گفت : در اینجا آمده است که فردوسی در شرح زندانی شدن شیرویه (شیرو) مطالبی زیبا، ولی غیرتاریخی آورده است .
مهم ترین مورخان عربی نویس همچون یعقوبی ، دینوری ، طبری و مسعودی ، نه تنها خود پیش از فردوسی و در زمان جوانی او میزیستند، بلکه برخی از ماخذ آثار آنها نیز بسیار زودتر از پهلوی به عربی ترجمه شده بود؛ تا بخشی از شاهنامه ابومنصوری ( ماخذ فردوسی ) ؛ از جمله آن ماخذی که از عربی به پهلوی ترجمه شده بود، « خدای نامه » و « سیرالملوک » ابن مقفع است که ترجمه آن از پهلوی به عربی، کمتر از 100 سال پس از پایان دوران ساسانیان انجام گرفته بود . در نتیجه میان این ترجمه تا زمان ترجمه و تالیف ماخذ فردوسی از سال 346 بیش از 200 سال فاصله بود .
به گفته دکتر خالقی مطلق ، جای تعجب نیست اگر برخی نام ها و اصطلاحات در ترجمه ابن مقفع و دیگر مترجمان آثار پهلوی به عربی درست تر یا نزدیک تر به اصل پهلوی آمده باشد و ازهمان جاست که به آثار مورخان عرب نویس نیز راه یافته باشد ؛ تا در شاهنامه ابومنصوری . در ماخذ فردوسی واژه های پهلوی ، اگر هم درست خوانده میشوند، باید در ترجمه به ریخت پارسی دری درمی آمدند که در این زمان، از زبان نوشتاری پارسیک دورتر شده بود. افزون بر این فردوسی نیز برخی از نام ها و اصطلاحات ماخذ خود را با وزن متعارف می بایست سازگار می ساخت .
وی که در خارج از کشور اقامت دارد ، در این زمینه اضافه کرد : به عنوان مثال طبری نام مادر کیخسرو را « ویس آفرید » مینویسد که به ریخت « ویس پان فریت » در پهلوی نزدیک تر است تا « کیس فری » یا « کسی فری » به قلم ثعالبی که با تالیف کاف تازی به گاف فارسی به شاهنامه ابومنصوری برمی گردد ، که در شاهنامه فردوسی به نیاز وزن « فری گیس » شده و در برخی از دستنویس های کتاب به « فرنگیس » رواج یافته است .
وی افزود: هر چند فردوسی به عنوان مثال « ایرانشهر » را به نیاز وزن به « شهر ایران » و « گشنسب » را به « گشسب » دگرگون کرده ، ولی نظر نودکه که کمتر به اصالت نام ها و اصطلاحات پهلوی در آثار عربی ، بلکه بیشتر به کهن تر بودن روایتها و تاریخی تر بودن گزارشهاست ، به گمان من به خطا رفته است ، او مسائل دیگری را که به ادبیات باستان و آداب و رسوم و باورداشتهای کهن مربوط است، یعنی نکاتی را که شاهنامه از آن سرشار است، به کلی از نظر دور داشته است.
این شاهنامه پژوه درباره نظر نولدکه که داستان جنگ هاماوران، عناصر کهن تری از داستان جنگ مازندران را داراست ، با اشاره به این نکته که در آن زمان کسانی چون اشپیگل و هانزن نظری خلاف نظر نولدکه داشتند و در واقع ، سراسر داستان جنگ مازندران ، از یک اسطوره کهن حکایت دارد . درحالی که داستان جنگ هاماوران یک اسطوره تاریخی شده بیش نیست ، اظهار داشت :
جدا از این ، شاهنامه بر خلاف منابع عربی هر دو روایت را دارد . حال اگر تاریخی شدن اسطوره درباره داستان جنگ هاماوران در همان عصر پهلوی روی داده بود ، درباره بسیاری از روایت های دیگر ایرانی، این کار به گونه ای دیگر درخور این منابع عربی انجام گرفته است ، یعنی هر کجا در روایتی عناصر اسطوره ای، داستانی ، معجزی ، دینی ـ آیینی و بینشی آشکارتر بود ، این گونه عناصر از راه حذف یا تلخیص محو شده اند و در نتیجه این گونه روایت ها از منابع عربی ، به ظاهر تاریخی تر از صورت آنها در شاهنامه ، ولی در حقیقت تنها تاریخی نما ، ولی ناقص و مسخ شده اند .(mehrnews)