طبيعت و كتيبه
ميكائيل انگوراني
نــــام شــهــــرتـــاريـخـــي فيروزكوه، در استان تهران، غالبا با"تنگه واشي" يا "تنگه گـرگه" يا "گرگان" همراه است. تنگه اي كه روزگاري شكـــــارگـــــاه قـــــرق شــــاه وشازدههاي قجر بود.
تنگه به خاطر منظر و چشمانداز زيباي خود مامن گردشگران كثيري است كه هواي گرم ومناسب سه ماه تابستان را فرصتي ميدانند براي زدن به دل آب در اين "بهشت نزديك."
تنگـه در19 كيلـومتري شمال فيروز كوه، نزديك قريه "ساواشي" قراردارد.
"گرگه" يك كيلومتر طول وچهارمتر عرض دارد. به آبشار نفس گير وزيبايي ختم ميشود كه به زيبايي تمام، به حوضچه اي از سنگ وتخته سنگ ميريزد. براي رسيدن به آبشار بايد ازسه تنگه پرآب گذشت. آب تا بالا تنه آدم ميرسد. دربرگشت از آبشار ودرگذر ازتنگهها براي نيفتادن تو آب و غلتيدن درحركت تند آن، بايد بسيار هوشيار ومواظب فشارآب بود. هركدام از تنگهها حدود يكصد متر طول دارند. اوايل تابستان، ارتفاع آب بالاست وگذر ازتنگهها بسيار مشكلتر است. در نيمه نخست تابستان، آب پرفشارتر و خنك تر است تا نيمه دوم.
اينها جاذبههاي طبيعي ويگانه "تنگه واشي" است. تركيب بسيارزيبايي از آب وصخره وسبزه. پياده راهي هدفمند كه ميتواند الگوسازي شود.
***
اما، تنگه واشي، ارزشي تاريخي نيز هست. درتنگه اول، نقش برجسته سنگي بزرگي كه در سينه كوه حجاري شده، يكي از سه اثر حجاري مهم دوره قاجاراست كه خوشبختانه تاكنون سالم مانده و به دست ما رسيده است. اين تابلو فاخر سنگي 6 متر عرض و7 متر ارتفاع دارد وصحنه شكار فتحعلي شاه قاجار به همراه سه فرزندش راتصويرمي كند: عباس ميرزا، عليقلي ميرزا و علينقـي ميرزا والبته ديگران هم در تابلو حضور دارند. نوهها واعوان و انصار.
اين اثر تاريخي 185 سال عمر دارد وپرداختن وساختنش نيز سه سال زمان برده است. دوكتيبه مهم باقيمانده از دوران قاجار، يكي در"چشمه علي" است و ديگري درتونل "وانه" جاده هراز.
كتيبه نشان ميدهد كه اينجا شكارگاه شاهان قاجار و يا حداقل فتحعلي شاه بوده است. نحوه قرارگيري تابلو به گونهاي است كه ازگزند مستقيم عوارض طبيعي مصـون اسـت. درداخـل تنگـه (منطقه جليزجند) و در حفاظ سينه كـاملا عمودي كوه قراردارد. درست روبروي كتيبه درطرف مقابل تنگه، حفره بزرگي دردل كوه وجـوددارد كه به خودي خود صحن وفضايي براي اتراق را تداعي ميكند.
پرندگان وحيوانات ديگري كه دركتيبـه ديـده مـيشوند، مثل بزكوهي، غزال و آهوي كوهي، امروزه نيز درمنطقه يافت ميشوند. اينجـا منطقـه حـراسـت شـده شكارباني است.
قطعا چنين منظر وپديده اي، آن هم دم دست تهران شلوغ وغبارگرفته، غنيمتي بزرگ است. ازتهران تا تنگه حدود سي فرسخ است فقط همين. همه را هم ميشود سواره طي كرد. درانتهاي مسير سواره تاسيساتي هست، به غنيمت، هرچند محدود. دكاني ورستوراني وسرويس بهداشتي. "واشي" مامن كساني است كه از"تفريح" و"تمدد" تعريف خاصي دارند. دنبال نوعي يگانه بودن، بكربودن، هستند. لذت را نه درشب زنده داري و خماري، بل در سرزندگي وشادابي و سرشاري مـيجـوينـد. معجـزه طبيعـت را ميجويند ومناظر دل انگيز آن را.
بنــابــه آمــاري تــاييـدنشـده، هرآخرهفته، بين 3 تا 5 هزارنفر به تنگه ميروند. انسانهايي گزيده خواه وزيبايي پسند. ازهرقشر و قماش. ازدانشجوي شوريده سر تا زن خانه دار چادربه سرهمه هستند وفقط يك انگيزه مشترك دارند: كشف گوشه اي تازه از مخزن اسرارطبيعت.
***
يك شركت مسافرتي آلماني، درفهرست تورهاي ايران خود، تور مازندران وگرگان خودرا تور"زيبايي پنهان" ناميده و در توصيف روز دوم چنين مينويسد:
روز دوم: تهران-فيروزكوه-ساري: "صبح، درخنكاي هوا، به سمت فيروزكوه ميرانيم. درنزديكيهاي فيروزكوه، به سمت شمال ميپيچيم، سه فرسخ ديگر ميرانيم. ميرسيم به روستاي "جلزجند"، و ازآن جا به تنگه واشي. تازه ميفهميم كه شاهان قاجار چه نخبه پسند انسانهايي بودند. درگرماي تابستان، پاي برآب ميگذاريم وتـا به آبشاربرسيم، چندين صدمتررا ازدل آب كه تاسينه مان بالا آمده راه ميپيماييم... چـه زيبـاسـت اين مشرق زمين..."!
***
اما انگار اين جماعت" تنگه برو" به فكر فردا نيستند. درطول گشت وگذار و خوردن وآشاميدنشان، هرآت و آشغالي كـه تـوليـد ميكنند، پرت ميكنند تو دل اين طبيعت زيبا. يكي ميگفت اين كار مثل اين مـيمـانـد كـه رو صـورت عروسي زيبا فضولات پرت كنيد! چطور دلتان ميآيد؟ اداره منابع طبيعي (يا نهادي ديگـر) آمـده ودرطـول مسيـر راه پيمايي جاها وآشغالدانيهايي را تعيين ونصب كرده. بگذريم كه اين آشغالدانيها براي اين تعداد ازجماعت لذت جو بسيـاركـم است ودرجاهاي مناسب هم كاشته نشدهاند، ولي مردم عزيز هم بي خيال تر ازاين هستند وهمه مسير را پراز كيسه پلاستيكي وبطري خالي وخرده آشغال كردهاند.
خود روستا هم وضعيت اسفباري دارد. جلزجند كه روستاي پذيراي اين مسافران آخرهفته اي ميباشد، دل خوشي از اين جماعت ندارد. تا چندماه پيش امكان ادامه راه با خودروي عمومي تا نزديكي تنگه وپارك وسيله درآن جا نبود و همه بايد ماشينها را درروستا پارك ميكردند وبقيه را يا با خودروهاي سبك يا پياده ميرفتند. الان ميني بوسها هم تا دم دره ميروند. اهالي روستا، به گفته خودشان، از اين آمدنها ورفتنها خيري نميگيرند، چيزي دستشان را نميگيرد به جز گردوخاك ماشينها. رابطه روستا با تنگه تعريف نشده است وروستا اين مهمانان را بصورت مهمان ناخوانده و مزاحم ميبيند. شايد به همين خاطر است كه با امتداد مسير سواره تا لب دره، تا مدتها، مخالفت ميكردند.
***
ما ناشكر آدميانيم! اين تنگه واين زيبايي اگر در دياري ديگر ودر اختيار مردمي قدرشناس ميبود، آن را تبديل به معبد طبيعت دوستان عالم ميكردند.(roozna)