تعداد بازدید: 7005

توصیه به دیگران 0

شنبه 7 شهريور 1394-14:16

خیلی حرص خوردم!

نامه یک شهروند در انتقاد از اوضاع و کیفیت برخی بیمارستان ها/خیلی حرص خوردم که چرا یک بیمارستان اسمی و معروف شهر با آن هزینه هایی که از مردم دریافت می کند، اصلا و ابدا به اولین و حیاتی ترین مسائلی که یک زائو و خانواده وهمراهانش باید بدانند، بی تفاوت است و بدون هیچ آموزش مقدماتی و ابتدایی و بدون کوچک ترین مشاوره، بیمار و زائو را مرخص می کند!


مازندنومه، سرویس کلینیک: در خدمت رسانی جامعه بیمارستانی، بهداشتی و درمانی به مردم شهرها و روستاها شک و تردیدی نیست و گواه آن تامین امنیت بهداشتی کشور و استان است.

با این وجود گاه برخی بی مبالاتی ها، بی تدبیری ها و سهل انگاری ها سبب بر هم خوردن آرامش و نشاط خانواده هایی می شود که به پزشک یا بیمارستان مراجعه می کنند.

در برخی موارد این سهل انگاری های پزشکی باعث بروز حوادث تلخی هم شده است که فوت برخی بیماران، نوزاد تازه تولد یافته یا زائو از آن جمله است.

متاسفانه بخش بهداشت و درمان و جامعه پزشکی این قصور و تقصیر را نمی پذیرد و کم تر پیش آمده خطا یا سهل انگاری پزشکان برخورد جدی شده باشد؛ هر چند در مواردی برخورد هم چاره ساز نیست و بیمار فوت شده یا به اشتباه جراحی شده، جبران خسارت نمی شود.

چندی پیش در مطب یکی از پزشکان کاربلد و متخصص استان، بیماری حضور داشت که می گفت: 8 گوسفندش را فروخته، به تهران نزد طبیبی رفته، 2 میلیون تومان خرج کرده، برای تعیین وقت، منشی پزشک هم از او زیرمیزی گرفته، ولی در نهایت تشخیص آن پزشک نادرست بوده و دردش بهبود نیافته است. به ناچار نزد پزشک متخصص شهرش آمد. از قرار بیماری اش چیز دیگری بود و داستان دیگری داشت و او فقط پول خرج کرده بود!

در همین راستا مطلبی را یکی از مخاطبان ساروی برای ما فرستاده که با حذف نام بیمارستان و پزشک، اصل نوشته از نظرتان می گذرد. متاسفانه با تمام تلاش ها و شعارهای وزارت بهداشت و درمان، بیمارستان ها و جامعه پزشکی ما از بعضی اشکال ها و نارواها مبرا نیست.  مطلب را بخوانید:

«خواهرم روز سه شنبه برای عمل سزارین به بیمارستان(...) ساری رفت تا توسط دکتر(...) این عمل انجام شود. شکر خدا عمل انجام شد و خواهرم و بچه هر دو حال شان بعد از عمل سزارین خوب بود.

بعد از ظهر همان روز که برای ملاقات مادر و کودک رفتم، بعد از پایان وقت ملاقات، چند نگهبان پرتوان و با هیبت، با روش نه چندان مناسبی مشغول بیرون کردن همراهان بیماران از سالن ها شدند و چقدر این کار را با دقت انجام می دادند!

مساله دیگه ای که جلب نظر می کرد آرایش غلیظ و تیپ پرستارهای مجموعه بود که آدم احساس می کرد بندگان خدا را مجبور کرده بودند آن جا کار کنند، چرا که با اکراه و بی رغبتی کارهای شان را انجام می دانند!

خواهرم اطلاعاتی درباره بچه تازه متولد شده نداشت و مادر من هم به دلیل بیماری نمی توانست کمک زیادی به او کند. او به سختی می توانست به بچه شیر بدهد و نوزاد هم سخت شیر می خورد.

 فردای آن روز که عمل سزارین انجام شد، قبل از ظهر خواهرم مرخص شد، بدون این که آموزشی ببیند و پزشک و ماما توصیه ای در مورد موارد حیاتی نوزاد داشته باشند.

آن شب خواهرم به خاطر عمل سزارین و کم خوابی خوابید. زایمان اولش بود ونمي دانست و در بیمارستان هم کسی اعم از پزشک و پرستار نگفته بودند که الزاما" باید هر دو ساعت به نوزاد شیر بدهد. زائو به بچه شیر نداد و نوزاد هم گریه نکرد تا کسی متوجه گرسنگی او شود.

 متاسفانه صبح با بی حالی و زردی بچه و کاهش علائم صحت و سلامت نوزاد مواجه شدیم. بلافاصله به بیمارستان دیگری به نام(...) و بخش نوزادان آن مراجعه کردیم که بعد از معاینه و سوالاتی که پزشک متخصص از خواهرم پرسید، متوجه شدیم خطر بزرگی از بیخ گوش ما گذشته است. به ما گفتند اگر نوزاد برای چند ساعت شیر نخورد، احتمال به کما رفتنش بسیار زیاد است و اساسا هر دوساعت به اجبار هم شده، نوزاد شیر مادر بخورد

خیلی حرص خوردم که چرا یک بیمارستان اسمی و معروف شهر با آن هزینه هایی که از مردم دریافت می کند، اصلا و ابدا به اولین و حیاتی ترین مسائلی که یک زائو و خانواده وهمراهانش باید بدانند، بی تفاوت است و بدون هیچ آموزش مقدماتی و ابتدایی و بدون کوچک ترین مشاوره، بیمار و زائو را مرخص می کند.

  اگر خدای نکرده برای خواهر زاده من مشکلی پیش می آمد، مدیر این بیمارستان می توانست با خیال راحت بخوابد؟! واقعا مسئولی هست که جواب این سوال و مطالبه مرا بدهد؟ روزانه چه تعداد از این گونه سستی و اهمال در بیمارستان های ما اتفاق می افتد؟»

*مطلب مرتبط:

بیماری با اعمال شاقه


  • يکشنبه 8 شهريور 1394-9:23

    فرزند بنده در خرداد 89 در بیمارستان پرطمطراق ...تهران به دنیا امد که اتفاقا اکثر سهامداران ان الان از مسئولین وزارت هستند. به بچه اب قند دادند تازه به ما هم توصیه کردند در منزل بدهیم. بچه بعد از 48 ساعت سیاه شد بلافاصله به مرکز طبی کودکان بردیم معجزه شد با قند 800 زنده ماند و اندام ها مثل کلیه از کار نیفتادند. ماه ها درگیر بهبودش بودیم و با اینکه دلم میخواست سر رییس بیمارستان را ببرم ولی هیچ وقت نکردم پیگیری کنم!!!

    • پدر نوزاد سه روزه قائم شهری که به خاطر اشتباه پزشک فوت نمودپاسخ به این دیدگاه 11 0
      يکشنبه 8 شهريور 1394-8:36

      سلام مدیریت محترم سپاسگزارم بایت پیگیری مشکلات جامعه
      باز هم خدا را شکر که ختم به خیر شد
      از این خواهر گرامی هم تشکر می کنم پیگیر این ماجرا از طریق فضای مجازی شدند خدا شما را خیر دهد
      مدیریت محترم اگر امکان دارد ماجرا "پرونده نوزاد 3 روزه قائم شهری در میز نقد افکار عمومی " که در سایت فارس نیوز نوشته شده را هم در سایت مازند نومه کار کنین ظاهرا خبر فوق از طریق آقای ...برای شما ارسال شد سپاسگزارم

      • شنبه 7 شهريور 1394-16:29

        جناب صادقی خبری که میزنید سعی کنید نام بیمارستان را قید کنید و نشه مثل تلویزیون که صدای بوق رو بشنویم. الان نام بیمارستان مورد نظر بوق شد!

        • مازندنومهپاسخ به این دیدگاه 1 6
          شنبه 7 شهريور 1394-22:10

          1- نام بیمارستان به چه درد شما می خورد؟ به اصل مطلب توجه کنید که مربوط به اهمال و سهل انگاری کادر پزشکی در بیمارستان هاست. در هر بیمارستانی چنین مواردی یافت می شود.

          2-نام بردن از بیمارستان و پزشک بار حقوقی دارد، کما این که ما حداقل سه بار پای مان بابت شکایت پزشکان و جامعه پزشکی استان، کارمان به بازپرسی و محکمه و ...کشیده شد.

          3- تشابه سازی و قیاس ما با صداوسیما، مع االفارق است. هر چند آن ها هم گاه معذوراتی دارند که گاهی با گفتن" بوق"ی در میانه کار،مجوز پخش می گیرند

          • يکشنبه 8 شهريور 1394-2:57

            احتمالا با توجه به پالسهایی که در متن داده شد بیمارستان ...ساری است. نگهبان های اونجا قلچماق و بسیار بی ادب هستند. اینکه بیمارستان باید وظایفشو درست انجام بده قبول اما یه چیز دیگه هم بگم چطور اتفاق به این بزرگی در زندگی آدم مثل بچه دار شدن بیفته و آدم هیچ اطلاعاتی از چه و چگونگی این موضوع نداشته باشه. مادر زایو و مادر شوهر نمی تونستن به زایو مشاوره بدن که چند ساعت به چند ساعت به بچه شیر بدن؟ چه ربطی به بیمارییشان داشت که نتونستن به زایو حداقال مشاوره بدن؟

        • شنبه 7 شهريور 1394-15:59

          خخخخخخخخخخخخخخخ ... هنوز از صب دارم ميخندم


        ©2013 APG.ir