يادي از ملاعبدا... مازندراني
محمودحکيمي
در سال 1256 هجري قمري در خانوادهاي روحاني در شهر بارفروش كه اكنون بابل ناميده ميشود پسري به دنيا آمد كه نامش را عبدا... گذاشتند. پدر عبدا... شيخ محمدنصير گيلاني بود كه اصلا گيلاني بود اما پس از ازدواج به مازندران كوچيده بود و از همين رو فرزندش كه بعدها عالمي بزرگ شد علامه عبدا... مازندراني نام گرفت عبدا... مازندراني نقشي مهم در جنبش مشروطيت ايران داشت و از اركان ثلاثه مشروطه (خراساني، تهراني و مازندراني)بود.
استاد ابوالفضل شكوري مولف كتاب سيره صالحان دراينباره ميگويد: <عبدا... نخستين مراحل آموزش و تربيت خود را در محضر پدرش گذرانيده و پس از طي تحصيلات مقدماتي به حوزه هزارساله و شكوهمند نجف كوچيد و درآن اقيانوس دانش از خرمن دانش دانشوران بزرگ خوشههاي بسيار چيده تا اينكه در نهايت به مقام بلند صاحبنظري در علوم اسلامي (فقه و اصول و قرآن و حديث)رسيده كه اصطلاحا مقام اجتهاد ناميده ميشود. او با استفاده از سنگر اجتهاد و فقاهت خود توانست كه در كنار دو فقيه نامدار ديگر به نامهاي آخوند خراساني و حاج ميرزا حسين خليلي تهراني به مصاف ديو استبداد در تهران برخيزد.
وي خود را در تحقق بخشيدن حادثه تاريخي بزرگي سهيم گردانيد و از جمله سه رهبر بزرگ مشروطه در نجف به شمار آمد.> 1 عبدا... مازندراني در عتبات مقدسه ابتدا در حوزه علميه كربلا در كنار مزار حسين بن علي (ع) كه به شدت به او عشق ميورزيد به تحصيل مشغول گشت و در مجالس درس دانشمنداني چون شيخ زينالعابدين مازندراني حضور يافت. وي پس از مدتي به نجف اشرف كوچيد و درحلقه درس بزرگان و مدرسان پرآوازهاي همچون شيخ مهدي كاشف الغطاء، ملا احمد ايرواني، شيخ حبيب ا... رشتي و ديگران وارد شد. در سال 1312 قمري ميرزاي رشتي بدرود زندگاني گفت.
آخوند عبدا... مازندراني كه از شاگردان برجسته وي بود تدريس دروس او را ادامه داد و طلاب رشتي و مازندراني در حلقه درس وي وارد شدند و مدتي نگذشت كه شهرتي قابل توجه در حوزههاي علميه عتبات عاليات پيدا كرد و بسياري از طلاب ديگر در محضر او به تحصيل علوم حديث و فقه مشغول شدند. سيدمحسن امينالعاملي صاحب كتاب اعيان الشيعه صفحاتي از دايره المعارف خويش را به شرح حال آخوند مازندراني اختصاص داده و درباره وي مينويسد:
<او در كربلا از محضر شيخ زينالعابدين مازندراني و در نجف از محضر شيخ مهدي جعفري و نيز در نزد ملامحمد ايرواني و ميرزا حبيبا... رشتي به شاگردي و كسب دانش پرداخت... پس از فوت ميرزا حبيب ا... رشتي طبق وصيت وي بر پيكرش نماز خواند و در تدريس و اقامه نماز جماعت جاي او را گرفت. بيشتر مردم گيلان و اطراف آن و نيز در آذربايجان و اطراف آن از او در مسائل شرعيه تقليد نمودند و در نجف از جمله افراد برجسته و نافذالحكم گرديد.>
مازندراني از مصيبتهاي عظيمي كه استبداد ناصرالدين شاهي در ايران بهوجود آورده بود آگاه بود. او ميدانست كه يكي از نتايج استبداد اختلاف طبقاتي است كه ميان حكومتگران و توده هاي مردم پديد ميآيد. عده قليلي از شاهزادگان و واليان حكومت همه چيز را به غارت ميبرند، ماليات هايي كه از مردم بينوا گرفته ميشود صرف خوشگذراني حكومتگران ميگردد و تمام تلاش آنان صرف آن ميگردد كه مردم بينوا در جهل به سر ببرند و از آنچه كه در ميهنشان ميگذرد بيخبر بمانند. مازندراني همچون آخوند خراساني و علامه خليل تهراني معمولا پس از پايان هر درس خويش از نتايج استبداد براي طلاب سخن ميگفت و با اوج گرفتن جنبش مشروطيت حمايت خود را از انقلابيون اعلام داشت.
با پيروزي مشروطه طلبان و تشكيل مجلس شوراي ملي، رهبران ثلاثه نجف به مردم ايران تبريك گفتند اما آن دوران آزادي مردم ايران ديري نپاييد. با آغاز سلطنت محمدعلي شاه ابرهاي سياه استبداد و فريب دادن تودههاي مردم دوباره آغاز شد. محمدعلي شاه در ظاهر خود را طرفدار نظام جديد (مشروطيت) نشان ميداد اما در باطن در انديشه تعطيل مجلس و پايان دادن به نظام جديد بود.
محمدعلي شاه گروهي از قزاقها را آماده ميكرد تا به مجلس حمله كنند. اين وضع از ديدگاه علماي طرفدار مشروطه پنهان نماند. سيدعبدا... بهبهاني، سيدمحمد طباطبايي و سيدجمال افجهاي كه هر سه از علماي درجه اول طرفدار مشروطيت بودند تلگراف ذيل را به نجف صادر كردند و به آگاهي مراجع ثلاثه رساندند كه: <چند روز است اعليحضرت بدون بهانه با هيات موحشهاي [از قزاقان] در خارج از دروازه [شهر تهران] تشكيل اردو [داده]، چند نفر از امرا را بعداز دو سه روز حبس تبعيد [كرده]، ملت در كمال استيحشاش (وحشت و اضطراب) و خوف [به سر ميبرند] قتل نفوس فوقالعاده، ولايات ايران تعطيل عمومي و [لذا] اقدامات مجدانه سريع النتايج فورا لازم است. راعي عبدا... الموسوي (بهبهاني)، جمال الدين حسيني (افجهاي)، محمدبن صادق الطباطبايي.> تلگرافي هم كه چند روز بعداز طرف علماي رشت به حضور <حجج اسلام عتبات عاليات> به نجف رسيد برنگراني اركان ثلاثه (خراساني، مازندراني و تهراني) افزود زيرا كه در آن تلگراف آمده بود كه <شاه مشغول كشيدن توپ به تهران> بوده و <سوار قزاق درصدد ويران نمودن مسلمانان> ميباشد علماي رشت رسما از علماي نجف خواسته بودند كه بيش از اين صبر نكنند و به <صدور حكم به خلع او از سلطنت> اقدام نمايند.
اين گزارش نگران كننده از <انجمن ولايتي رشت> به نجف رسيده و مشروطهخواهان آن ديار در پايان تلگراف خود نوشته بودند:<يا حجت العصر ادركني22
گزارش علماي رشت حقيقت داشت. شاه، مظهر استبداد و خودكامگي تصميم به نابودي مجلس و مشروطه خواهان گرفته بود. دو تن از مراجع بزرگ نجف از اركان ثلاثه - محمدكاظم خراساني و عبدا... مازندراني - يك روز پس از دريافت اين خبر تلگرافي به شرح زير به ايران فرستادند:
<تهران: توسط آقايان حججالاسلام بهبهاني و طباطبايي و افجهاي دامت بركاتهم عموم صاحب منصبان و امرا و قزاق و نوكرهاي نظامي و عشاير و سرحدداران ايران، ايدهم ا... تعالي، به سلام وافر مخصوص ميداريم، همواره حفظ حدود و نفوس و اعراض و اموال مسلمين در عهده آن برادران محترم بوده و هست و همگي بدانند كه همراهي با مخالفين اساس مشروطيت هركه باشد ولو با تعرض بر مسلمانان حاميان اين اساس قويم محاربه با امام عصر، عجل ا... فرجه، است.
بايد تحرز و ابدا برضد مشروطيت اقدام ننمايند. محمدكاظم الخراساني، عبدا... مازندراني> بدين ترتيب آيت ا... عبدا... مازندراني رسما از نيروهاي مسلح دولتي خواست كه از همكاري با استبداد خودداري كنند. عبدا... مازندراني و كاظم خراساني بدينگونه مخالفت بااساس مشروطيت را در حكم محاربه با امام زمان (عج) دانستند مولف كتاب <نقش علما در سياست از مشروطه تا انقراض قاجار> مينويسد: < به دنبال اين قضايا، محمدعلي شاه نيز تلگرافي نسبتا مفصل به نجف ارسال كرد.
شاه در اين تلگراف زيركانه، خود را مدافع شرع انور اسلام دانست و فتنههاي برپا شده را به <بابيان> نسبت داد كه در مجلس رسوخ كرده و صحبت از آزادي ميكردند.> تلگراف محمدعلي شاه كه در 18 جمادي الاولي 1326 به نجف ارسال شد مراجع آزاديخواه و ضداستبداد را نه تنها راضي نكرد بلكه در پاسخ آن تلگرافي بسيار تند براي شاه فرستادند و از او خواستند از اقداماتي كه موجب وحشت عموم ميشود خودداري كند. دو روز بعداز تلگراف علما به تهران، شاه تصميم خود را مبني بر انهدام مجلس گرفت.
روز سه شنبه 23 جمادي الاولي 1326 هـ.ق 233 ژوئن 1908) مجلس در محاصره قواي قزاق به سركردگي لياخوف و شاپشال درآمد. شب حادثه، محمدعلي شاه لياخوف را در باغ شاه خواست و دستور كار روز بعد را صادر كرد. از صبح روز سه شنبه، قزاقها به بهانه متفرق ساختن انجمنها در مسجد سپهسالار با توپ و تفنگ حاضر شدند. به هرحال جنگ سختي درگرفت كه در پايان سلاح محافظين مجلس و مسجد خاموش و عده زيادي متواري، جمعي دستگير و تعداد زيادي نيز كشته شدند .
30 نفر از بازداشت شدگان را به حضور شاه در باغشاه بردند و دونفر از آنان (ملك المتكلمين و ميراز جهانگيرخان شيرازي) لدي الورود و بدون محاكمه اعدام گشتند.>4 و بنا به گفته سيداحمد تفرشي در <روزنامه اخبار مشروطيت> پس از دستگيري سيدعبدا... بهبهاني <ريشهاي او را تمام با دست كنده بودند.> 5 اخبار هولناك به توپ بستن مجلس، اعدام آزاديخواهان و كشتار مردم قهرمان تبريز موجب شد كه ملاعبدا... مازندراني و آخوند خراساني، طي اعلاميهاي از نيروهاي مسلح دولتي ايران خواستند از حمايت رژيم استبدادي دست بردارند: ...< عموم برادران و صاحب منصبان، قزاقان و افواج سواره و پياده و امراء توپخانه و ساير اعوان ظلم و استبداد را اعلام ميداريم:
اگرچه بعداز آن احكامي كه سابقا به همه نوشته و اعلام نموديم كه اطاعت حكم به قتل و شليك برملت و مشروطه خواهان به منزله اطاعت از يزيدبن معاويه و با مسلماني منافي است، معهذا تاثير نكرد و با سرداران روس و اشباههم همراهي [كرده] و چقدر دماء (خونها) طيبه مسلمانان را ريخته، اموالشان را نهب و خواهران و برادران و اولاد خودتان را فيالحقيقه بيوه و يتيم و بيصاحب كرديد و اين بدنامي و لعن ابدي را برخود روا داشتيد، ديگر جاي سخني باقي نمانده، ليكن همين قدر به شماها ميگويم:... تا زود است البته از گذشته خود توبه كنيد و در آينده از اين شنايع احتراز و با ملت و برادران ايماني خود متفق و همدست شويد تا گذشته آمرزيده و بدناميها به نيكناميها مبدل شود انشاءا... .
محمدكاظم خراساني، عبدا... مازندراني66 در اعلاميه بعدي دو روحاني فرزانه <دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمين> را از <اهم واجبات> دانستند و <دادن ماليات> به اعوان و انصار محمدعلي شاه را از <اعظم محرمات> دانستند. مولف كتاب سيره صالحان پس از شرح نسبتا مفصلي از مبارزات آيت ا... عبدا... مازندراني سرانجام مينويسد: < بدينگونه بود كه ملاعبدا... مازندراني به عنوان يك فقيه برجسته در پيشبرد و پيروزي انقلاب مشروطيت صادقانه و فعالانه شركت نموده و با همياري ديگر بزرگان ديني و مردم مسلمان ديو استبداد را از تخت فرعوني خود پايين كشيدند.>
آيت ا... مازندراني در غره ذي الحجه سال 1330 هـ.ق در ميان اندوه دوستدارانش درگذشت. جمعيت زيادي پيكر آن بزرگمرد را تشييع كردند و شيخ الشريعه اصفهاني بر پيكر او نماز خواند.(roozna)