مبتذل گزینی یا گزینشِ مبتذل؟!
نه تنها شورای شهر بابل، بیشتر شوراهای شهر، به سمت فرهنگ ابتذل یا همان "مبتذل گزینی" گرایش دارند/شوراها پس ازگذشتِ پنجاه سال از تغییرِرویکرد درجهت گیری های شهرداری از"نهادی خدماتی" به "نهادی اجتماعی" و با هدف گذاریِ اولویت های فرهنگی-اجتماعیِ شهروندان، همچنان شهرداری را مسئول خدماتِ جمع آوری زباله و نخاله، آسفالت و لکه گیری، جوی، جدول و خیابان سازی، رفع سد معبر و دیگر وظایف ذاتی که در قوانین شهرداری ها مصوب دهه ی ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰ آمده، می شناسند!
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، علیرضا جنیدی: واقعیت این است که نه تنها شورای شهر بابل، بیشتر شوراهای شهر، به سمت فرهنگ ابتذل یا همان "مبتذل گزینی" گرایش دارند.
در ابتدا تذکر دونکته برای این یادداشت ضروری ست:
یکم: ابتذال، یعنی اقبالِ به پیش پا افتاده، سطحی نگری، بی اهمیت گزینی
و دیگر اینکه:
روی سخن این نوشتار به هیچ روی، با فرد یا افرادِ خاص در شوراها نبوده و نیست؛ بلکه نقدی ست بر"فرایند تصمیم سازی"و "برایندِ تصمیم گیری"؛ البته به گواهِ عملکردِ ایشان و اقتضای شغلی ام.
متأسفانه هنوز و با گذشتِ نزدیک به دو دهه از عمر شوراها، همچنان ضعف های بنیادی در روال و فرایند تصمیمات شورا پابرجاست!
مسئله ی اصلی همانا نبود تصویر، آگاهی و درکِ درست و دقیق از ساحتِ "مدیریت شهری" ست.
بیشتر شوراها فرقِ بینِ"منظرِ شهری، سیمای شهری و هویت شهری" را ندانسته، ولی در این گستره تصمیم گیری می کنند!
شاید مخاطبان این سه گانه ی عرض شده را از مقولاتِ اصلی علم/هنرِ معماری بدانند؛ اما حقیقت آن است که این سه مقوله خط فاصل و فاضلِ حقوقِ شهروندی و شهر با دورانِ شهرنشینی اند؛ همان جایی که فرق شهروند با شهرنشین و مرزِ توسعه آغاز می شود.
مدعای اصلی این یادداشت را در ۵ موضوع به همراهِ راهکار ارایه می کنم؛ شاید کمکی باشد برای شهرِ عزیزم:
۱-شوراها همچنان "مدیریت شهرداری" اند نه بخشی از مدیریت شهری؛ درحالی که طبق قانون مسئول و ناظر بر رفتارِ اجراییِ برخی از نهادهای خدماتی و تأسیسات شهری اند و تعرفه ی عوارض آن را مصوب می کنند! این به معنای مسئولیت در هماهنگی و همسویی و هم افزاییِ سازمان های زیر ساختی شهر است.
۲-شوراها همچنان درجهت عکسِ تاریخ مجموعه ی مصوبات شان- اکثراً- شهرها را به سمت شهرنشینی و نه شهروندمداری سوق می دهند!
۳-شوراها پس ازگذشتِ پنجاه سال از تغییرِرویکرد درجهت گیری های شهرداری از"نهادی خدماتی" به "نهادی اجتماعی" و با هدف گذاریِ اولویت های فرهنگی-اجتماعیِ شهروندان، همچنان شهرداری را مسئول خدماتِ جمع آوری زباله و نخاله، آسفالت و لکه گیری، جوی، جدول و خیابان سازی، رفع سد معبر و دیگر وظایف ذاتی که در قوانین شهرداری ها، مصوب دهه ی ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰ آمده، می شناسند! با این وصف و این سقفِ انتظار مشخص ست که در وظایفِ اولیه نیز ناکارامد جلوه کند...
۴-شوراها در عمل یعنی برآیندِ تصمیم گیری، اما شهرداری را یا رقیب و حریف می شمارند و یا "نهادی زیردستی و گمارده" که باید سمعاً و طاعتاً درخدمتِ تصمیمات شان- بدون حق نقد- یا اجرایِ منویات شان- بدون حقِ سرباززدن- باشد!
و مهمترین مسئله:
۵-شوراها خود، بعنوانِ نهادی غیر دولتی و سازمانی صددرصد مردم نهاد، به جای اینکه به تأسیس، گسترش و نفوذِ " سازمان های مردم نهاد"-NGO-کمک و هم یاری رساند،تا از هرگونه برقراریِ رانت، یا روابط قدرت،سیاست، و ثروت در بدنه ی مدیریت شهری-چه درحوزه ی نظارت(شورا)وچه درحوزه ی اجرا(شهرداری) جلوگیری نماید، و ساحتِ مدیریت شهری را از هرگونه شائبه ی سیاست زدگی و سیاسی کاری، قشری نگری و طایفه پنداری، منفعت طلبی و باج خواهی و سود رسانی مصون بدارد، به آن دامن می زنند!!
به نظرمی رسد باتوجه به مسائلِ پنج گانه ی فوق، "نخبه کشی" یا "فرهنگِ ابتذال " ادامه داشته و " مبتذل گزینی" از سوی شورا در شهرداری عادتِ مألوف و رسمِ معروف باشد.
مگر آنکه شهروندان، با رویکردی دقیق، بهنگام و منسجم خصوصاً در قالب " سازمان های غیردولتی/ غیرسیاسی"- تأکید می کنم غیرسیاسی، زیرا سیاست سَمِّ مدیریت اجرایی شهر ست- فعالانه در انتخابات و نیز پایش و نقدِ بعد از انتخابات حضوری مؤثر داشته باشند.
در غیر این صورت، " نخبه کُشیِ مدیریت اجرایی شهر" از همان اول و در انتخابِ شهرداران و مبتذل گزینی از میانِ آنان و یا پس از انتخابِ شهرداران و در حین انجام کارِ مدیریت شهری، بدونِ تردید به وقوع خواهد پیوست.
- شنبه 23 آبان 1394-9:23
موضوع جالب ، قابل تامل و در عین حال مغفول مانده و البته پیچیده ای است.
جالب و مهم، زیرا ما خواه ناخواه به سمت تمرکز جمعیتها می رویم- می گویم تمرکز و نمی گویم شهر نشینی- زیر شهرنشین شدن آیین و رویه هایی را می طلبد که ما فاقد آنیم. شهر در ایران - به جز چند شهر بزرگ در دوران اولیه مانند اصفهان، تبریز، قزوین، ری و... در دوران اولیه شکل گیری- در نتیجه تمرکز جمعیت و به هم وصل شدن روستاها و محلات و در مرحله بعد جذب جمعیت از بیرون شکل گرفته است.
حلقه مفقوده شهرهای ما فرهنگ شهری است که کاملا متفاوت با فرهنگ روستایی است. مثلا تهران - و هر شهر بزرگ دیگری-مجمع الجزایری است از روستاهای مختلف که ساکنان آن عبارتند از گروه هایی با فرهنگ و منش خاص خود که تا حدود زیادی همانطور عمل می کنند که که در فرهنک قبلی آنها مطلوب بود.
اما در مورد شوراها و نقص و کمبود آنها. یک علت آن تأخیر در اجرای قانون شوراها و در نتیجه تازه بودن آن و بی تجربگی ماست. دوم اینکه شوراها میدانی شد برای عرض اندام چهره ها (به قول غربی ها celebrate) که به تناسب کوچک یا بزرگ بودن شهر چهره های ورزشی، مذهبی و تلویزیونی، سیاسی و ... در سطح کشور، استان و شهر در آن ها جولان می دهند. این چهره به طور طبیعی از مدیریت شهر و منظر شهر و... چیزی نمی دانند یا به اندازه کافی نمی دانند. در کنار این، اگر این چهره ها واجد خصلت ایرانی بودن هم باشند- که اکثر ما هستیم- نظر هیج مشاور وکیلی را - اگر هم داشته باشد- نمی پذیرد. بنابراین شوراها در کنار کمبودهای قانون و مقررات تنها به میدان ورزشی یا شوی تلویزیونی یا مناظره رادیویی تبدیل می شود. آن هم میدان ورزشکاران پیشکسوت و فاقد هر گونه جزابیتی برای فیلم برداری و نمایش عمومی ندارد. به همین قیاس در شوراهای شهر تصمیمی که دردی را دوا کند اتخاذ نمی شود. - پنجشنبه 21 آبان 1394-18:51
شهردار موفق در بابل ملایی بوده است باید اعتراف کرد.
- پنجشنبه 21 آبان 1394-11:0
بازنشسته ها بهتر است جای خود را به جوانان بدهند.
- پنجشنبه 21 آبان 1394-10:59
شورای بابل فقط یه نفر می خواهد که اهداف شخصی و نه جمعی خود را پیش ببرد. البته در شورای بابل دلسوزانی نیز وجود دارند.