تعداد بازدید: 45284

توصیه به دیگران 23

يکشنبه 22 آذر 1394-22:31

آی ربابه جان...

تره بتمه نپوش ململ جمه

این گزارش درباره دو دلداده به نام های«ربابه و هادی» و آهنگ معروف «ربابه جان» است؛ سفری به شیاده زیبا، مرور ترانه معروف ربابه جان و بازدید از خانه پدری و قبر ربابه+عکس


 مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، سردبیر+کلثوم فلاحی: از معدود ملودی های مازندرانی است که حالا ملی شده است و خوانندگان امروز ایران، با تنظیم های مختلف، می خوانندش.

 این آهنگ و ملودی دیگر مرزهای مازندران و گلستان را درنوردیده و از آن زمان که بانو عصمت باقرپور(دلکش) آن را خواند تا خوانندگان بعدی؛ از ابوالحسن خوشرو گرفته تا گلوریا روحانی و نوآمدگانی چون ابی ابراهیمی و حامد پهلان و... حالا معروف تر شده است و ورد زبان همه.

صحبت از «ربابه جان» است؛ ترانه نام‌آشنای مازندرانی که بسیاری آن را خوانده اند و می خوانند و بی کلام آن نیز با سازها و رنگ آمیزی های مختلف اجرا شده است.

اما ربابه کیست؟ شخصیتی خیالی در ذهن شاعر یا مردم عامی که سرایندگان گمنام شعرهای فولکوریک اند و یا شخصیتی حقیقی در قلب و روح مردم؟

* دو دلداده در آغوش طبیعت شیاده

برخلاف برخی شخصیت‌های ذهنی و خیالی در شعرها و داستان‌ها که بیشتر صورت اسطوره‌ای دارند، «ربابه» شخصی حقیقی است در زندگی سید هادی، شاعر گمنام اهل بابل.

ربابه ساکن روستای شیاده در بندپی غربی بابل بود. ربابه و سید هادی دلداده یکدیگر بودند؛ بسان عشاق معروفی چون لیلی و مجنون، وامق و عذرا، ویس و رامین، فرهاد و شیرین، طالب و زهره و بسیاری از دلداده های ادبیات ما که به وصال هم نرسیدند.

حکایت عشق ربابه و هادی همان ماجرای همیشگی عشق فقیر و غنی است، با این تفاوت که هادی این بخت را داشت که سرنوشت دیگری برایش رقم بخورد و به وصال محبوبش برسد، هرچند که مرگ زودهنگام این مجنون شیادهی ، مانع از این شد که او سال‌های درازی کنار لیلی اش باشد.



* روستایی دیدنی در کوهستانی خنک

روستای شیاده در دهستان خوشرودپی بندپی غربی شهرستان بابل قرار دارد. روسـتـایی کـه جمعـیت آن مـجموعا 900 نـفـر و حدود 210 خانوار اسـت.

شـیاده از شـمال بـه روستای کامی کلا از جنوب به سنگ چال، از شرق به روستای دیوا و از غرب به وسطی کلا منتهی می شود. شغل بیشتر مردم شیاده کشاورزی و دامداری است و در میان شاخه های مختلف کشاورزی، پرورش زنبور عسل در این منطقه رواج فراوانی دارد.

 جنگل های حاشیه ی زیبای روستای شیاده که زیبایی چشمگـیری دارند، مکان مناسبی برای تفریح و استراحت گردشگران است. از مکان های جذاب و دیدنی روستا، سد شیاده است.

سقاخانه ابوالفضل العباس (ع) در مرکز روستا و دو سقانفار قدیمی و کهن از جمله اماکن مذهبی روستای شیاده هستند که بنا به گفته مطلعان، قدمت سقاخانه 100سال و تاریخ بنای سقانفارها 150 سال تخمین زده می شود.

شیاده پیش ترها جمعیتی بیشتر و مرکزیت داشت. در سرشماری سال 1325 جمعیتی برابر با دوهزار و 561 نفر داشت و نزدیک‌ترین راه دسترسی به جاده شاه‌عباسی (منگل) بود.  فرآورده‌های لنبی و صنایع دستی روستاهای اطراف در شیاده فروخته می‌شد و این دهکده 21 طایفه و همچنین سادات بسیاری داشت.



*عشق 12 ساله

سید هادی موسوی، کارگرزاده‌ای با هشت برادر و یک خواهر بود. او با احسان، غفار، محمد، جواد، رزاق، حبیب، شاه رضا و آسیه روزگار می‌گذراند که عاشق دردانه ی حسن فغانی، یعنی ربابه شد. حسن خان که از مال و مکنت برخوردار بود، مانع از ازدواج ربابه با سید هادی شد.  

ربابه فغانی و هادی موسوی 12 سال در سودای عشق یکدیگر بودند و هادی در این مدت شاعر شد و برای ربابه شعرها سرود، تا اینکه خواهر سید هادی به همسری حاجی داداشقلی رسولیان از خیران و مالکان منطقه درآمد و به عنوان سومین همسر او راهی خانه بخت شد. حاجی داداشقلی واسطه شد و ربابه و سید هادی به عقد هم درآمدند.

12 سال انتظار برای رسیدن به مراد دل، زمان سختی برای ربابه و سید هادی بود اما دست ناخوش روزگار، سید هادی را خیلی زود از ربابه گرفت.



 سید هادی دوازده سال عشق ورزید ولی تنها هشت سال با محبوبش زندگی کرد. او پس از این هشت سال زندگی با ربابه، در سال 1314 بر اثر حادثه‌ای در جنگل درگذشت.

 ربابه اشعاری که هادی برایش سروده بود را به دخترش آموخت و خودش چهل سال بعد از مرگ هادی در سال 1353، دار فانی را وداع گفت.



قبر این دو دلداده معروف منطقه در آرامگاه عمومی شیاده در نزدیکی یکدیگر قرار دارد.

سید هادی و ربابه چهار فرزند به نام‌های گت‌داش، عموگل، سید سلطان و علویه داشتند. گت‌داش و عمو گل چند سال قبل فوت کردند. علویه هم فوت کرده و دختری به اسم فاطمه دارد.

راهنمای محلی ما آقای یحیی نژاد که به اتفاق او و دکتر سیف الرضاشهابی در یک عصر پاییزی به روستای شیاده رفتیم، می گفت از فاطمه فیلمی دارد که شعرهای سیدهادی را می خواند.  اصرار ما هم برای در اختیار قرار دادن این فیلم برای تکمیل گزارش هم نتیجه ای نداشت!



* آی ربابه جان ته بلاره

لطف الله مبشری در برگی از کتاب «آهنگ های محلی» که دی ماه 1323 منتشر شد، چنین آورده:

«ربابه ترانه ای ست که در صفحات مازندران و گرگان خوانده می شود و این طور به نظر می آید که از مازندران به گرگان رفته باشد. اشعار مخصوصی هم ندارد و برای خواندن یک دوبیتی باید دوبار آهنگ را تکرار کرد.»

 مبشری در ادامه یکی از دوبیتی های محلی مازندران را به عنوان شاهد مثال آورده است:

ته وسه بیمه بیمار و خسه - ای ربابه جان، ای ربابه
ته وسه هدامه ریحان دسه - ای ربابه جان، ای ربابه
اون گدر ته مار تره گهواره وسه - ای ربابه جان، ای ربابه
عقد من و تره خدا دوسه - ای ربابه جان، ای ربابه



اما شعر آهنگ ربابه جان که سال ها پیش توسط عصمت باقرپور (دلکش) -هنرمند بابلی- اجرا شد و بعدها تنانی دیگر آن را با رنگ آمیزی های متفاوت، بازخوانی کردند، این گونه است:

 تره بتمه نپوش ململ جمه - آی ربابه جان ته بلاره

تره بتمه نشو کوهی خانه - آی ربابه جان ته بلاره

کوهی شونه کوه و ته ره نورنه  - آی ربابه جان ته بلاره

ته چشم سرمه
ته نکن برمه
آی ربابه جان ته بلاره

کیجاجان ته گره، ته مارِ گره، آی ربابه جان ته بلاره

ته اسپه دلِ سرِ خال گره - آی ربابه جان ته بلاره

ته اسپه دلِ سر وه سنگ مرمر - آی ربابه جان ته بلاره

ته چشم سرمه
ته نکن برمه
آی ربابه جان ته بلاره



* چند پرسش

آهنگ ربابه جان را شنیده ایم و اینک ماجرای عشق دو دلداده روستای شیاده را هم می دانیم؛ لیکن چند پرسش ذهن ها را مشغول می کند که پاسخی برای آن ها نیافتیم:

1- ارتباط عشق و دلدادگی ربابه فغانی و هادی موسوی که به حدود 100 سال پیش مربوط است،  با این ترانه و ملودی چیست و آیا آهنگ معروف ربابه جان تحت تاثیر عشق ربابه و هادی ساخته شده است یا ارتباطی با آن ندارد و دو چیز مجزاست؟

2- چه کسی این ملودی را ساخته است؟ آهنگساز مشخصی دارد یا فولکوریک است؟

3- چرا در ترانه های موجود آهنگ ربابه جان که فولکلوریک است، اشاره ای به این عشق 12 ساله نشده است؟



* پکیجی برای گردشگران

منزل پدری ربابه هم چنان در روستای شیاده بندپی غربی پابرجاست و آن عصر بارانی که ما آن جا مهمان شدیم، مشغول مرمت بنا بودند.

خانه با قاعده مستطیل شکل است و سبک و معماری سنتی دارد که در یک باغ با چند درخت محصور شده است. استخوان بندی بنا از سنگ، کاهگل و چوب است.



دالان ورودی، کرسی های به نسبت بلند و چندین پله، اتاق های تو در تو که با دری کوچک به یکدیگر راه دارند، شیب دار بودن بام، در و پنجره های چوبی قدیمی، داشتن بام و ایوان و فضاهای خالی متعدد و ستون های چوبی مهم ترین ویژگی های خانه پدر ربابه است.



این خانه با ویژگی های معماری و نیز وجه تسمیه ای که دارد می تواند بعد از خریداری از مالکانش، به ثبت ملی برسد و به عنوان مکانی گردشگری معرفی شود.

 باید در نظر گرفت شیاده با استعدادها و قابلیت هایی چون سد، آبندان، سقاتالارها، جنگل، هوای مطبوع، چشم اندازهای بدیع و اینک خانه پدری ربابه جان به عنوان یک بسته و پکیج گردشگری می تواند مطرح شود.

*پادکست مازندنومه

در بخش پادکست مازندنومه دو ورژن از ربابه جان را برای شنیدن شما بارگذاری کرده ایم.؛ یکی با کلام و دیگری بی کلام.

قطعه باکلام ربابه جان را اینجا بشنوید:

و قطعه بی کلام ربابه جان را اینجا بشنوید:




 


  • دوشنبه 18 ارديبهشت 1402-17:51

    خیلی داستان ربابه ناراحت بود واقعا اشکم دراومد روی هم رفته داستان جذابیت خاص خودشو داره ممنونم از زحماتتون تا الان فکر میکردم خودساخته هست یعنی یه داستان خیالیست و از این ترانه خوشم نمی آمد الان که داستانش رو که خوندم علاقه ام به ترانه‌هایی زیاد شده واین شعر روهم گوش میدم وهم همراش دف هم میزنم

    • محمدحسینپاسخ به این دیدگاه 4 0
      يکشنبه 25 خرداد 1399-19:55

      در متن گزارش خبری از آن مرد کوهی که ربابه بهش دل میبندد نیست. این ربابه گویا خودش هم کوهی (بندپی) هست. اما در ترانه بنظر میآید ربابه یک دختر دشتی است که خواننده از او میخواهد (خانه مرد کوهی نرود) زن آن مرد کوهی نشود

      • ایرج تیموریپاسخ به این دیدگاه 3 0
        شنبه 24 خرداد 1399-18:29

        با سلام ضمن تقدیر وتشکراز عزیزانی که درجمع آوری این اطلاعات زحمت کشیده ایداین آهنگ را هم آقای علیزاده اجرا کرده اندو همچنین خوانندگان عزیز نسل جدید. از اجرای مرحومه خانم دلکش تا اجراهای جدید همه در نوع خود زیبا وگوش نواز بوده اند.اگرامکان داشته باشدمتن و ترجمه اجرای آقای علیزاده را برای اینجانب زحمت بکشید.با تشکر واحترام

        • چهارشنبه 25 ارديبهشت 1398-1:41

          با سلام،گزارش عالی بود،ممنون از اطلاع رسانیتون،من این اهنگ رو پنج شیش سال پیش ک تازه گوشی اندروید تو بازار اومده بود شنیدم،اهنگ خیلی خیلی زیباییه ک هنوزم این اهنگو گوش میدم ،خیلی دنبال ترجمش بودم،منتهی یکسریا میگفتن این اهنگ کوردیه،چون خودم گیلکم زیاد با زبان مازنی اشنایی ندارم،ولی امشب بعد از پنج شیش سال اومدمو هم معنی شعرو پیدا کردم هم گذشته یا منظومشو،خیلی جالب بود،مبازم ممنون

          • شنبه 14 ارديبهشت 1398-21:9

            این یک ماجرای عاشقانه س، درسته ولی چرا تمام ماجرا رو نمیگید؟ اینکه هادی زن داشته و ربابه زن دومش شده. هادی یک مرد زندار بوده که عاشق یک دختر کم سن و سال شده. حالا اگه این بده، به من ربطی نداره ولی گمونم واقعیت داره

            • شاهین بابلیپاسخ به این دیدگاه 6 1
              چهارشنبه 15 اسفند 1397-23:5

              دورود بر زبان طبری همان مازنی به صورت اصیل دورود .شمه دا دواشم .شمه تگ زوعون بلارم

              • چهارشنبه 15 اسفند 1397-23:0

                تنه باتمه نکن شی تن ململ جیمه.بیایم تمام گویش هارا جمع و هر کدام که جنبه فارسی داره تکلم نکنیم و لباس بومی خودمان را در تمام شهر بپوشیم بیایم بی فرهنگ نباشیم

                • سیدرضا موسوی تبارشیادهپاسخ به این دیدگاه 15 1
                  يکشنبه 30 دی 1397-10:22

                  سلام خدمت شما سروران جان
                  واما بعد .باسپاس فراوان از حضرات عالی از اینکه این ملودی زیبا و خالق اثر شاعر گمنام مازندران مورد توجه شما قرار گرفت .لازم به ذکر است در موردفرزندان عشاق مازنی این دو دلداده ۵ فرزند پسر به نامهای سید مراد.سیدسلطان.سیدنظام.
                  سیدرحمت( عموگل).سیدقدرت(گدداش)و دختری به نام علویه داشتند و اما بعد
                  اینجانب سیدرضاموسوی تبارشیاده
                  فرزند سیدعلی اصغر
                  نوه سیدرحمت(عموگل)
                  نتیجه سیدهادی موسوی تبارشیاده و بانو ربابه فغانی هستم با افتخار


















                  • حمید ناصری پاسخ به این دیدگاه 14 0
                    دوشنبه 29 مرداد 1397-13:44

                    با سلام و احترام...
                    من اهل خوزستانم، ولی با این آهنگ زندگی میکنم... درود بر همه ایران
                    زنده باد ایران و همه هنرمندان وطنم

                    • يکشنبه 24 تير 1397-11:55

                      ببخشید کسی میتونه این شعر رو کامل برام معنی کنه؟ ممنون میشم

                      • پنجشنبه 17 آبان 1397-20:19

                        به تو گفتم جامه مخمل نپوش آی ربابه جان فدای تو بشم
                        به تو گفتم خونه ای که تو کوه هست نرو آی ربابه جان فدای تو بشم
                        سرمه چشمات
                        گریه نکن
                        تنهایی کوه میره و تو رو نمیبره من فدای تو بشم
                        دخترجان قربون تو قربون مادرت آی ربابه جان فدای تو بشم.
                        قربون خالی که بالای سینه سپیدت هست ای ربابه جان فدای تو بشم

                        • پنجشنبه 29 آذر 1397-11:10

                          معنی که اراعه شده تقریبا درسته به غیر از
                          ته ره باتمه نشو کوهی خنه. مراد از کوهی خانه . خانه کوه نیست بلکه مرد ییلاقی یا کوه نشین هست که در بیت بعد می‌گوید مرد کوهی به کوه می‌رود و تو را نمی‌برد (یعنی ترکت میکند به دلیل ییلاق و قشلاقی در سال انجام می‌دهند و نشان از بی‌وفایی نمیباشد البته به نظر بنده)

                          • سه شنبه 22 مرداد 1398-21:59

                            به تو گفتم یا کوهی ازدواج نکن کوهی به کوه بر میگرده تورا باخود نمی بره صحیحه(منظور دامداران. کوچ رو اهل کوهستان )

                      • منصور فیروزجاییپاسخ به این دیدگاه 8 3
                        جمعه 11 اسفند 1396-16:47

                        اینکه انقدر خوب توضیح کاملی در مورد هادی و ربابه دادین ساسگذارم. امیدوام که فرهنگ بسیار ناب و زیبای این مردمان سخت کوش زحمت کش، همچنان پابرجا بماند.
                        البته اگر متن کامل شعر را در این مقاله قرار میدادید، بسیار پربارتر هم میشد.

                        • جمعه 6 بهمن 1396-1:4

                          مرسی از وقتی که گذاشتید

                          • شیاده ای هستمهپاسخ به این دیدگاه 13 0
                            يکشنبه 5 دی 1395-4:41

                            عجیبه که تمام این تحقیق و تفحص توسط سید حسین یحیی نژاد شیاده از نوادگان حاج داشقلی و پسر ام لقمان رسولیان انجام شده و تموم زحمات رو ایشون کشیدن ولی اسمی ازشون نبردید و تقدیر هم نکردید.ایشون درسته که خیلی تواضع بخرج میدن اما دلیل نمیشه ما ندید بگیریم.سید حسین آقا بسیار سپاسگزاریم چراکه شیاده و تاریخش بخاطر عِرق شما به شما مدیونه ممنون از زحمانی که در خفا میکشید و دوست دارید گمنام بمونید.ولی بددنید که ما میدونیم و منونیم سرتون سلامت و سایتون بالا سرمون.

                            • شنبه 28 آذر 1394-18:23

                              بازخوانی این آواز از اواز دلکش خیلی دلکش تر بود! دست مریزاد!

                              • جمعه 27 آذر 1394-8:55

                                سردبیر محترم مازندنومه از این که به پاسداشتهای بومی ما می اندیشید سپاسگزاریم. گزارش تان بسیار جالب و وموشکافانه و علمی بود. چیزی برای نقد باقی نگذاشتید. کامل و جامع. درود بر شما و قلم تان

                                • عسكري اميني ايمن آباديپاسخ به این دیدگاه 8 0
                                  پنجشنبه 26 آذر 1394-18:57

                                  گزارش تحقيقي و ميداني قشنگي بي يه.
                                  ساده بي يه وُ تاثيرگذار.
                                  شمه خنابدون.

                                  • یکی از شما!پاسخ به این دیدگاه 6 0
                                    چهارشنبه 25 آذر 1394-14:14

                                    علی جان صادقی، خانم فلاحی؛ خیلی خوب بود. ممنون.

                                    • سه شنبه 24 آذر 1394-18:3

                                      «ته گره »یعنی چه؟

                                      • چهارشنبه 25 آذر 1394-13:50

                                        " تی گِرِه" به معنای" خادم و خدمتگزار تو (هستم ) . "تی مارِگرِه " خدمتگزار مادر تو (هستم )

                                        • یکی از شماپاسخ به این دیدگاه 8 0
                                          چهارشنبه 25 آذر 1394-13:39

                                          یعنی : دورت بگردم

                                          • پنجشنبه 26 آذر 1394-7:37

                                            دور یکی گشتن میسر اما دور دو تا شاید نا میسر است !!

                                            • پنجشنبه 26 آذر 1394-11:55

                                              ته گره ( یعنی قربانت شوم فدایت شوم دورت بگردم مخلص شمایم داغت را نبینم .............
                                              یک کلمه سه حرفی در مازندران صدتا معنی داره
                                              بخاط همین هست که زبان مازندرانی را باید بهتر بدانیم
                                              ته گره ته امشو برو
                                              قربانت شوم دورت بگردم مخلص شما هستم بر ما منت بذار امشب بیا خونه ما مهمانی شب نشینی

                                              • جمعه 27 آذر 1394-8:31

                                                دعوت به شب نشینی !! مثل اینکه اصل قضیه یادتان رفته !
                                                گت برار محله شو هه ، تی گره ته امشو برو / خورده برار بخوتوهه تی گره ته امشو برو !
                                                آقای کجوری باید معنایی را بگویید که بتوان هم به معشوق گفت و هم به مادر معشوق !

                                        • دکتر سیف الرضا شهابیپاسخ به این دیدگاه 10 0
                                          سه شنبه 24 آذر 1394-15:46

                                          در این ارتباط لازم است ذکر خاطره ای داشته باشم: در سال 1383 و چند ماه قبل از فوت خانم دلکش چند تن از دوستان اصفهانی که اهل هنر هستند به من گفتند از خانم دلکش وقتی بگیر نا نزدش برویم و من هم وقت گرفتم و دوستان اصفهانی حدود 15 نفر آمدند و منزل خانم دلکش رفتیم البته قرار بود آقای " ارحام صدر " بیاید که به علت کسالت نیامد .اصفهانی ها به خانم دلکش گفتند یکی از آهنگ هایتان را بخوانید و ایشان هم میان این همه آهنگ ها " ربابه جان " را خواند .بعدش از دلکش سئوال کردم چرا ربابه جان که مازندرانی است را برای اصفهانی ها را خواندی ؟ گفت : خواستم اصفهانی ها با آهنگ قشنگ و زیبای زبان مازندرانی حال کنند مازندرانی هستم و به مازندران علاقه دارم.برای شادی روحش فاتحه ای بخوانید.

                                          • چهارشنبه 25 آذر 1394-8:56

                                            این خاطره دکتر به سوالات مطرح شده در مورد ارتباط این ترانه و آن سروده هادی عاشوق ربابه پاسخ نمی دهد. بحث این است و در گزارش هم بدان اشاره شده است که آیا می توان بین این دو پدیده ارتباطی یافت یا خیر؟ همانطور که کاربر محترم به نام حبیبی هم می تواند به راحتی ادعا کند که ترانه مورد نظر بر اساس سروده پدر بزرگش است.
                                            اما نفس گزارش و جستجوی فرهنگ شفاعی جای تشکر دارد.

                                            • اسدله مشرف زادهپاسخ به این دیدگاه 3 0
                                              يکشنبه 16 دی 1397-16:42

                                              باسلام، محله شوئه به معنی مهمانی درروستای دیگر هم آمده است..کچیک برار مسس خوئه بمعنی در خواب عمیق رفتن و مست خواب بودن هم آمده است

                                          • محمد حسن پور موزیرجیپاسخ به این دیدگاه 6 0
                                            سه شنبه 24 آذر 1394-12:42

                                            با درود وسپاس از درج مطالب خواندنی تان.این نکته هم شایسته یاد آوری است که برای اولین بار در کتاب بندپی نوشته دو محقق پر تلاش مازندران آقایان یوسف الهی و شهرام قلی پور گودرزی تصویر ربابه چاپ گردید و داستان ربابه وهادی نوشته شده ، علاقمندان به آن اثر رجوع نمایند.

                                            • سه شنبه 24 آذر 1394-8:16

                                              گذشته از موضوع ترانه و درستی و نادرستی ارتباط آن به این دو عاشق، نکته و موضوع مهم بندهای آخر گزارش در مورد خانه قدیمی پدر ربابه و سبک معماری سنتی فراموش شده اش و به خصوص ماندگاری و زیبایی بکرش هست. به نظر من میراث فرهنگی باید برای حفظ این بنا و مانند آن اقدامی بکند. مثلاً تشویق صاحبان جدید به حفظ آن. مانند کاری که در یزد و دیگر شهرهای کویری در مورد خانه های قدیمی می کنند: تبدیل بنا به هتل و اقامت گاه گردشگری البته با حفظ انسجام آن.

                                              • سوتادکوهی پاسخ به این دیدگاه 7 0
                                                سه شنبه 24 آذر 1394-15:47

                                                اگرچه منظومه های منظوم در مازندران فراوان هست ( و ربابه جان ) یکی از آنهاست
                                                منظومه فرهاد شیرین لیلی مجنون وویس و رامین ووووووئ
                                                ولی اگر چنانچه از منظومه تقی و معصومهدر لفور گزارش فرمایید متشکرم منایع تقی و معصومه را باید از نوروزیهای چاستخواران جویا شد که فعلا این روستا بعلت ایجاد سد به قعر آب ها پیوست و اهالی آن در قایم شهر متمرکرند
                                                به هر حال گزارش خوبی بود و باید تشکر کرد
                                                این دست کارهای مازند نومه عالیست واز تبلیغات انتخاباتی دست بردارد بهتر هست

                                              • جلال آخریان از لاریجان پاسخ به این دیدگاه 6 0
                                                دوشنبه 23 آذر 1394-18:42

                                                سلام دوستان عزیز شمه دست درد نکنه ممنون که اما ره با استان جانمون آشنا تر هاکردنی

                                                • دوشنبه 23 آذر 1394-16:36

                                                  صحت اين روايت درهمان حد مي تواند معتبر باشد كه پدربزرگ من ميرعلي صاحبي (قصابي در محله چهارراه شهرباني بابل) اين شعر را در وصف دختر عمو و همسرش، ربابه بيگم صاحبي سروده و دلكش هم در همان محل همسايه اشان بوده و ازاين شعر در ترانه اش استفاده كرده است. تاريخ روايت من نيز به همان دوران بازگشته و در خاندان ما اين داستان سينه به سينه نقل شده، افزون بر اينكه بسياري از صفات ذكر شده در ترانه با مادربزرگ من (ربابه صاحبي) منطبق است...

                                                  • چهارشنبه 25 آذر 1394-14:14

                                                    سابقه این داستان به کهنگی اسم ربابه است .
                                                    ملودی این ترانه هم مثل بسیاری از ملودی های دیگر مازندرانی به گذشته های دور بر می گردد .

                                                  • دکتر سیف الرضا شهابیپاسخ به این دیدگاه 7 1
                                                    دوشنبه 23 آذر 1394-13:58

                                                    آقای صادقی و خانم فلاحی تشکر دارم از گزارش مبسوطی که تهیه فرمودید تا مردم کشور ما و مازندرانی های عزیز با این ملودی آشنائی بیشتر پیدا کنند .اسم این ملودی را گذاشتم سرود محلی مازندرانی ها .خانم دلکش به این ملودی شدیدا علاقمند بود و چند بار به من گفته بود که یکی از بهترین آهنگ هائی است که خوانده .

                                                    • دوشنبه 23 آذر 1394-11:57

                                                      از ادمین های پیج چکه سما در فیسبوک هستم و با اجازه شما و ذکر منبع، مطالبتون را به اشتراک گذاشتم.
                                                      به امید اعتلای میراث کم رنگ شده ی مازندران و تبرستان. هر گونه کمک و ایده شما را با کمال میل و منت پذیرا می باشیم. به حرمت خاک پاک مازندران و نگاه ملی به فرهنگ بومی آن.

                                                      • حسین برزگر ولیک چالی،مدرس جامعه شناسیپاسخ به این دیدگاه 6 1
                                                        دوشنبه 23 آذر 1394-10:44

                                                        پخش گزارش درباره چیستی و چگونگی آفرینش ترانه ماندگار ربابه جان،براستی برای من یکی جای خرسندی و مایه امیدواری ست.شایسته می دانم از کوشش پژو هانه وکنش هنرمندانه استاد فرهیخته فرهنگبان دکتر سیف الرضا شهابی،دور اندیشی و نگاه هنرمدارانه و نگرش ژرف اندیشانه دوست نازنینم علی صادقی و نثر پربار و گزارش کیفی و مردم نگارانه خانم شبنم فلاحی،فروتنانه سپاسگزاری نمایم.ایام به کامتان.

                                                        • دوشنبه 23 آذر 1394-9:23

                                                          اگر چه گزارش جالبی است و یک نمونه از هزاران و هزار عشق و عاشوقی را به ما می شناساند و همچنین شعری و شاعری بومی را -حتی اگر شده یک شعر- بعد از صدها سال زنده می کند، اما خواننده ارتباط منطقی بین قطعه شعر و آن ترانه نمی یابد . شاید اگر صدای فاطمه دختر این دو دلداده یافت شود، شاید، شاید اقضاوت راحت تر باشد.
                                                          متن این شعر با متن آن ترانه جز در تکرار نانم ربابه وجه اشتراکی ندارند. در ترانه تضاد و رقابت بیت کوهی و مازرونی- می دانیم که که اهالی کوه اغلب مردان و جوانان در فصل زمستان به برای کار مازندران می آمدندند و اغلب کارهای غیر کشاورزی را انجام می داداند و با آمدن فصل بهار به موطن خود بر می گشتند. در ترانه مورد نظر، ربابه به یک کوهی دل می بندد و این عاشوقش را می آزارد. اما در داستان ربابه و هادی شخص سومی جز پدر دختر دخیل نیست
                                                          اما همانطور که نویسنده به نوعی اذعان می کند ، ارتباط این دو منوط به مشخص شدن بسیار چیزها است. بنابراین به نظر می رسد نباید در نتیجه گیری عجله کرد. و چون بانو دلکش هم در قید حیات نیست و احتمالاً تراتنه و سر و آهنگ ساز آن مشخص نیست، کار سخت تر هم هست. البته خود ترانه و ملودی اش به قول نویسنده مرزهای زمان و مازندران را در نوردیده و حد و مرزی ورا نمی شناسد.

                                                          • چهارشنبه 2 دی 1394-10:58

                                                            به نظر می رسد برای کنکاش و تلاش برای یافتن ایده اولیه تا ساخت چنان اثر بومی که توانسته ذائقه ملی را به خود جلب نماید و بطور کلی واکاوی این اثر بهتر آنست که جناب صادقی این ماموریت را به سرانجام برساند به این صورت که تلاش شود با بزرگان موسیقی و دانایان تاریخی این عرصه در این باره به فحص و بحث بپردازند.
                                                            تشکر

                                                          • دوشنبه 23 آذر 1394-8:41

                                                            خیلی عالی بود

                                                            • سه شنبه 24 آذر 1394-20:30

                                                              یکی از ویژگی های فرهنگ مردم این است که هرکس آن را به خودش نسبت می دهد چون با فرهنگ همه عجین است و همه دوستدار آنند آن را از آن خویش می دانند پیدا کردن ریشه بعضی از افسانه ها یا روایت های عاشقانه مشکل به نظر می رسد به هر صورت سپاس از ذوق و لطف گزارشگر محترم استفاده کردیم و لذت بردیم


                                                            ©2013 APG.ir