تعداد بازدید: 3277

توصیه به دیگران 1

يکشنبه 13 دی 1394-14:19

شهرام ناظری:

نیما اتفاقی در تاریخ ادبیات ایران بود که به آن نیاز داشتیم

خواننده موسیقی سنتی گفت: سال 56 شبی در منزل زنده‌یاد «پرویز مشکاتیان» سه‌تار دست گرفتم و شعر «می‌تراود مهتاب» نیما را خواندم. تعدادی از هنرمندان به نشانه اعتراض مجلس را ترک کردند. افرادی که شاید بعدها خودشان شعر نیما را خواندند. شاید نخستین کسی هستم که شعر نیما را به صورت آواز آزاد -نه ریتم- اجرا کردم.


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، اشکان جهان آرای: اگر بخواهیم در بین هنرمندان موسیقی ایران یکی را به عنوان هنرمندی نیمایی انتخاب کنیم، بی‌تردید ذهن را باید به سمت صدای شورانگیز استاد «شهرام ناظری» سوق دهیم. وی که تاکنون با صدای گرم و گیرای خود آلبوم‌های ماندگاری را به موسیقی ایران عرضه کرده ‌است، این روزها پس از 4 سال تلاش به همراه تعدادی از همراهانش، آلبومی را با نام «پدر شعر نو ایران» آماده انتشار دارد. ناظری به عنوان یکی از مهمانان ویژه ششمین شب نشان ملی نیما در فهرست نام‌های تجلیل شوندگان قرار گرفت. او در چند سال اخیر با حضور در مازندران و یوش، قطعاتی از اشعار نیما را به آواز خواند. کاری که در کنسرت‌های خارج از کشور نیز انجام داد تا تعهدش به نیما و اندیشه نیمایی پررنگ‌تر شود. بیراه نیست اگر «شهرام ناظری» را نیمایی‌ترین خواننده موسیقی ایرانی بنامیم. هم به خاطر خوانش اشعار نیما و هم بر اساس نوگرایی‌های او در آواز و اجرای تحریر‌های ریتمیک. گفت‌وگو با استاد ناظری درباره نیما و جایگاه او در هنر و موسیقی ایران را بخوانید:

استاد، برخی کارشناسان بر این باورند که نیما اثرگذاری چندوجهی بر جامعه و به ویژه فضای فرهنگی و هنری داشت. نظر شما در این زمینه چیست؟

به نظر من کار نیما فقط شعر گفتن نبود. نیما یک جریان فرهنگی بود که راه افتاد. این جریان فرهنگی هم یک اتفاق رقم زد و کم و بیش روی همه رشته‌ها اثرگذار بود. عده‌ای از گروه‌های هنری فوری نیما را درک کردند و عده‌ای هم مقابلش ایستادند، اما ناچار شدند این راه را بپذیرند. چون دریافتند که اگر نپذیرند از زمان عقب می‌افتند.

مخالفت‌های زیادی با نیما شد و خیلی از مخالفان پس از سال‌ها موافق شدند. دیدند راهی است که می‌تواند تاثیر عمیق‌تری بر جامعه ایران بگذارد. همچنان که وقتی شعر نیما را بیشتر جامعه پذیرفت دیدیم حتی آثار کلاسیک ادبیات هم فروشش بیشتر شد. یعنی وقتی جریانی راه می‌افتد می‌تواند در همه بخش‌های جامعه تاثیر مثبتی بگذارد و در روند حرکت فرهنگی اثرگذار باشد.

به هر حال اندیشه‌ی نیما یک حرکت فراگیر هنری و فرهنگی بود. تحولی که نیما در زمینه شعر ایجاد کرد و این‌که پس از چند قرن از نظر فرم به شعر ایرانی دگرگونی داد کار بزرگی بود. هرچند ملک‌الشعرا، عشقی و دیگران هم گام‌هایی در این راه برداشتند. اما هیچ‌کدام نتوانستند نیما باشند. ما می‌توانیم ملک‌الشعرا را پدر شعر معاصر ایران بنامیم. اما پدر شعر نو فقط نیماست.

اشعاری که در قالبی نو از اندیشه نیمایی خارج شد، در موسیقی ایرانی هم قابل استفاده است؟

بله. طبیعتاً اشعار نیما از یک درونمایه عمیق و محتوای حسی و موسیقایی قابل توجهی برخوردار است. به خاطر این ویژگی جفت شدنش با موسیقی کار دشواری نیست.

پس چرا هنرمندان موسیقی کمتر سراغ این اشعار رفتند؟

 چون ذهن تربیت شده موسیقی ایرانی بیشتر بر مبنای دیدگاه‌های تغزلی استوار بود، سخت‌تر می‌پذیرفت که شعر نیمایی با موسیقی ایرانی پیوند بخورد. مثلاً شاید ذهن ‌بیش از 90 درصد افرادی که در موسیقی سنتی درس خواندند یا کار کردند، بر مبنای غزلیات سعدی تربیت شده است. خود این موضوع اشکالاتی را به‌وجود می‌آورد. ذهنی که سال‌ها به نگاه تغزلی عادت کرده و با آن نگاه حرکت کند برایش دشوار است قالبی جدید بپذیرد.

خب این روند هنوز هم ادامه دارد. پس چه باید کرد؟

اگر به‌طور طبیعی مراکز آموزشی شیوه‌نامه آموزشی برای موسیقی‌دانان و مربیان تدوین کنند که در آن مجموعه شعر نو هم گنجانده شود این نگرش طبیعی می‌شود. دلیل این مشکلات این است که ذهن‌ها با نگاه تغزلی پرورش یافته و نوگرایی که مهم‌ترین ویژگی اندیشه و آثار نیما بود، برایش سخت است. اگر دستور آموزشی تدوین شود می‌بینیم که ذهن هنرمند و به‌ویژه خواننده‌ها خیلی برایش راحت و گیراست. شعر نو در موسیقی ایرانی درست مثل یک غزل می‌تواند حرکت کند.

خود شما از چه زمانی این کار را آغاز کردید؟

سال 56 شبی در منزل زنده‌یاد «پرویز مشکاتیان» سه‌تار دست گرفتم و شعر «می‌تراود مهتاب» نیما را خواندم. تعدادی از هنرمندان به نشانه اعتراض مجلس را ترک کردند. افرادی که شاید بعدها خودشان شعر نیما را خواندند. شاید نخستین کسی هستم که شعر نیما را به صورت آواز آزاد -نه ریتم- اجرا کردم. به‌طور کلی شعر نو را به این صورت می‌خوانم. بعد «زمستان» اخوان‌ثالث را با آواز آزاد خواندم. همین‌طور ادامه دادم و در کنسرت‌های مختلف شعرهای نیما را خواندم.

پیش آمده که در اجرای اشعار نیما، موسیقی موجود در ذهن شما هم سمت و سو بگیرد؟ منظورم اثرگذاری شعر نیمایی بر جریان موسیقی ایرانی است.

بدون شک وقتی هنرمندی از تغزل بیرون آمده، شعر نیمایی را درک می‌کند و شعری که مقداری جنبه مدرن‌تر دارد را برای خواندن برمی‌گزیند، تأثیراتی را از شعر و سبک شعری در اجرا می‌گیرد. علاوه بر مفاهیم اجتماعی که در شعر نیما لحاظ شده، همین فرم کوتاه و بلندی اشعار و این‌که این قافیه‌ها و ردیف‌ها به هم زده شد، می‌تواند تاثیر بگذارد.

پس به اثرگذاری نیما بر موسیقی اعتقاد دارید.

قبلاً هم گفتم، جریان نیمایی نه فقط در موزیسین‌ها، بلکه در رشته‌های دیگر مانند نقاشی، سینما و معماری هم توانست اثر بگذارد. این یک تاثیر کلی بود. فقط این نبود که شعر بگوید یا صرفاً جمله‌ها را کوتاه و بلند کند. خیلی‌ها پیش از نیما این کار را کردند، اما نتوانستند نیما شوند. تاثیر این حرکتِ نیما، جریان عظیمی را به‌وجود آورد. شاملو، فروغ، شفیعی کدکنی، مشیری، اخوان و طیف گسترده‌ای از بزرگان ادب را تحت تاثیر خودش قرار داد. این یعنی موضوع بسیار بزرگ‌تر از اجتماعی گفتن و شکستن قافیه است. نیما اتفاقی در تاریخ ادبیات ایران بود که به آن نیاز داشتیم.

با این تفاسیر و اهمیتی که از جریان نیمایی اشاره کردید، به نظر شما هنرمندان موسیقی چقدر از این جریان استفاده کردند؟

به نظرم آن‌گونه که باید به نیما پرداخته نشد. تا جایی که خاطرم هست فقط مرحوم لطفی یک آهنگ روی شعر «داروگ» ساخت و آقای شجریان اجرا کرد. زیاد از اشعار نیما استقبال نشد. چون همان‌طور که گفتم ذهنیت‌ها بیشتر تغزلی است. من تنها کسی بودم که در بیشتر کنسرت‌ها و برنامه‌ها شعرهای نیما را اجرا کردم. در کنسرت‌های داخل و خارج ده‌ها بار شعر می‌تراود مهتاب را خواندم. یا در کنسرتی که با گروه دوستی و آقای علیزاده اجرا کردیم هر شب پیش از اجرای برنامه شعر «ری‌را» را اجرا می‌کردم و آن را به شعر «همه لرزش دست و دلم» شاملو پیوند می‌زدم.

به هر حال آن‌طوری که باید و شاید هنرمندان به نیما نپرداختند. یا فرصت نکردند یا شاید جوِ موسیقی آماده نبود که این کار انجام شود. بدون تعارف ما همیشه در موسیقی مشکلاتی داشتیم. وقتی هنرمند محیط آرام برای پرورش هنر را احساس نکند و باید دائماً مشکلات پیش روی کارها و اجراهایش را بردارد، فرصت پیدا نمی‌کند که به این نوآوری‌ها بپردازد.

البته برنامه‌ریزان فرهنگی هم می‌توانند روی این موضوع تمرکز کنند. این جریان بزرگ شعر نو که به اعتقاد من رنسانس ادبیات ایران است و از زمان بهار رقم خورد و به نیما ختم شد، جای زیادی برای کار کردن دارد.

شب نشان نیما با همین دیدگاه از سوی تعدادی هنرمند دوستدار نیما پایه‌گذاری شد. نظرتان در مورد این قبیل برنامه‌ها چیست؟

قطعاً خیلی تاثیرگذار است. هر کاری که برای نیما شود می‌تواند مثبت باشد. به‌ویژه این که با حضور و مدیریت تعدادی هنرمند انجام شود. این که عده‌ای با یک سازماندهی فرهنگی این کار را انجام می‌دهند جلوه خوبی دارد. مشروط بر آن‌که استمرار داشته باشد و در آن به همه ابعاد نیما پرداخته شود.

طی چند سال اخیر توجه‌تان به اشعار نیما را افزایش دادید و آلبومی در دست انتشار دارید. این آلبوم در چه مرحله‌ای قرار دارد؟

بله. مجموعه‌ای است که با همکاری «ارشک رفیعی» و «سعید همتیان» برای پدر شعر نوی ایران تولید شد. شعرهای ناب و شاخص نیما را با یک ارکستر نسبتاً بزرگ کار کردیم. حدود4 سال برای این اثر زمان گذاشتیم. ضبط کارها تقریباً تمام شده و بخش کمی از پروژه باقی مانده است. بعضی از آهنگ‌ها را من ساختم و تعدادی هم ساخته آقای رفیعی است. 8 قطعه از بهترین شعرهای نیما مانند «خانه‌‌ام ابریست»، «می‌تراود مهتاب» و «ری‌را» خوانده شده است.

البته چنین کاری را حدود 15 سال پیش هم با گروهی از موزیسین‌های خوب مانند «مهدی آذرسینا» و «مسعود شناسا» آغاز کرده بودیم. اشعاری از نیما، شاملو، فروغ و مشیری را انتخاب کردیم و قطعاتی را طی 4 سال در قالب راست‌ پنگاه مرکب ساختیم. اما متاسفانه به دلایلی در مورد این کار بدگویی‌های زیادی در اطراف ما انجام شد و حتی اجازه ضبط کار را هم ندادند. تلاش زیادی برای ضبط آن کارها که حاصل 4 سال تمرین و پژوهش بود کردیم. اما به سرانجام نرسید.

* این گفت و گو در همشهری مازندران منتشر شد که برای بازنشر در اختیار ما قرار گرفت.


  • سه شنبه 15 دی 1394-0:33

    هرچند نباید زحمات استاد ناظری را نادیده گرفت اما باید گفت که متاسفاه ایشان شعر نیما را غلط می خوانند. کسانی که در دومین همایش نیما در بابلسر بودن و در یوش بودند، دیدند که ایشان تسلطی به شعر نیما دارد و از وزن نیمایی بی خبر است. باید ایشان با شاعران نوپرداز برای درست خوانی کمک بگیرد یا خواندن شعر نیما را از کاست شاملو فرا بگیرد.


    ©2013 APG.ir