تعداد بازدید: 3739

توصیه به دیگران 3

شنبه 29 اسفند 1394-23:33

گفت‌و‌گو با «علی صادقی»، طنزنویس و مدیر رسانه

طنز را باید جدی گرفت!

 

 

 

 

 

 

پاسخ های مدیرمسئول مازندنومه به پرسش های یک نشریه دانشجویی درباره تاریخچه رسانه و سیر تطور آن در ایران، روزنامه نگاری بعد از انقلاب، حدود انصاف در رسانه و پارادوکس آن با سیاست، وضعیت رسانه های مازندران و طنز در رسانه.

 

 

 

 

 

 


مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، شمیم لشکری: «علی صادقی» متولد 1353 در قائمشهر، مدیرمسئول و سردبیر پایگاه خبری-تحلیلی مازندنومه است. او در رادیو مازندران تهیه‌کننده و نویسنده یکی از برنامه‌های پرمخاطب است که در ژانر طنز تولید و پخش می‌شود. «مازرونی ونگ» برنامه‌ای پر مخاطب است که او طی سال‌ها یک هفته در میان از ساعت 17 تا 19 روی آنتن می‌برد و در جشنواره‌های مختلف نیز حائز عنوان شده است.

صادقی غیر از این فعالیت‌ها، پایه‌گذار نخستین سایت خبری در مازندران و شمال کشور است که از 14 سال پیش تا امروز آن را مدیریت می‌کند. برخی چهره‌های فعال مطبوعاتی مازندران از مکتب مازندنومه برخاسته‌اند و همکارانش در این سایت، در جشنواره‌های مختلف رتبه‌های برتر کسب کرده‌اند.

 او داور چند جشنواره و مسابقه در حوزه رسانه هم بود و علاوه بر تدریس مبانی خبر و ویرایش مطبوعاتی در دوره های مختلف برگزار شده در مرکز استان، در حوزه یادداشت و مقاله‌نویسی، گزارش مطبوعاتی و طنز هم فعال است.

صادقی تا‌کنون دو کتاب در حوزه فولکلور مازندران منتشر کرده(علی در فرهنگ مردم مازندران و تیرماسیزده شو) و دو کتاب نیز زیر چاپ دارد (نوروز در مازندران و محرم در مازندران). مجموعه یادداشت‌های او در سایت مازندنومه نیز در کتابی با عنوان «پرانتز باز» به صورت مجازی منتشر شد.

در این شماره مجله «گلابی» که نشریه دانشجویی در حوزه طنز دانشگاه منابع طبیعی و کشاورزی مازندران است، با این فعال فرهنگی و رسانه ای گفت‌و‌گو کردیم که در ادامه می‌خوانید:

*در ابتدا راجع به تاریخچه رسانه در ایران و سیر تطور آن کمی توضیح دهید.

در عصری زندگی می‌کنیم که رسانه نوعی غذا تلقی می‌شود. الان بدون حضور رسانه زندگی کردن سخت است. رسانه شقوق و انواع مختلف دارد. از نخستین رسانه‌ها که دود و فریاد و خط تصویری و نقاشی روی سنگ‌ها و دیواره غارها بود تا اوایل قرن بیستم که رادیو و سپس تلویزیون اختراع شد. رادیو و تلویزیون که ابتدا به عنوان کالای لوکس در خانه‌ی متمولان و مالکان و کدخداها بود، چندی بعد به کالای ضروری تبدیل شد و به منازل عوام رسید.

در واقع ما از دوردست تاریخ تا حدود سال832 شمسی در کهکشان شفاهی بودیم و بعد در کهکشان گوتنبرگ قرار گرفتیم که صنعت چاپ اختراع شد. در نهایت نیز کهکشان مارکنی با اختراع رادیو آغاز شد.

پیش از رسیدن این 2 رسانه خیلی مهم و اثرگذار، ما از دوران ناصر‌الدین شاه حضور روزنامه‌های چاپی را به شکل نامنظم داشتیم که نخستین نشریه، معروف به «کاغذ اخبار» توسط «میرزا صالح شیرازی» منتشر شد.

در دوره‌ی امیرکبیر «وقایع اتفاقیه» منتشر می‌شد که پس از فوت امیرکبیر، این روزنامه به محلی برای مجیز و ستایش ذات اقدس همایونی تبدیل شد و در صفحات آن چیزی جز مدح ناصرالدین شاه با القابی همچون سایه خدا و خاقان‌بن‌خاقان دیده نمی‌شد. این‌ها خلاف مواضع اصلاحی انجام شده از سوی امیر‌کبیر و حذف القاب و انحراف‌ها بود.

همان موقع که روزنامه وقایع اتفاقیه پس از 14 سال با تیراژ 1100 نسخه انتشار می‌یافت،  روزنامه «لا پرس» در پاریس 7800 و دیلی تلگراف در لندن 141 هزار نسخه چاپ می‌شد! ما در وقایع اتفاقیه مجیز شاه را می‌گفتیم و او را با 14 عنوان مختلف ستایش می‌کردیم. در حالی‌که 99 درصد جامعه 11 میلیونی آن روز ایران بی‌سواد بودند و قیمت هر نسخه روزنامه وقایع اتفاقیه برابر با هفت و نیم کیلو نان بود!

در واقع ما 381 سال بعد از اروپا -یعنی 7 نسل بعد- وارد کهکشان گوتنبرگ و مسایل چاپ شدیم. هنگامی که روزنامه «کاغذ اخبار» میرزاصالح شیرازی در سال 1216 شمسی چاپ می‌شد، روزنامه «weekly newes» در لندن 215 سال بود که سابقه انتشار داشت!

به همان اندازه که ما بسیار دیر و مبتدیانه از کهکشان شفاهی به کهکشان گوتنبرگ وارد شدیم و بیش از 380 سال طول کشید، ولی وقتی در سال 1920 نخستین فرستنده رادیویی جهان در لندن به کار افتاد، 20 سال بعد به ایران رسید و ما خیلی سریع بعد از 2 دهه وارد کهکشان مارکنی شدیم.

*وارد فضای معاصر شویم و نقشی که در 4 دهه گذشته رسانه‌های ما داشتند.

اگر اتفاقات تاریخی 100 تا 150 سال اخیر کشور را ریشه‌یابی کنیم اهمیت، تاثیرگذاری و نقش‌آفرینی رسانه بیشتر نمایانگرمی شود. مثلاً بخش زیادی از انتقال پیام‌های امام خمینی(ره) را پیش از پیروزی انقلاب رسانه‌ها بردوش داشتند. آن زمان رسانه‌هایی مثل «منبر»، «جزوه» و «کتاب‌های جیبی» بسیار تاثیرگذار بودند.

 اوایل انقلاب سال 57 و58یکسری روزنامه‌ها مثل بامداد، آیندگان، اطلاعات و کیهان از دوره‌ی پهلوی مانده بود که همچنان منتشر می‌شدند. نخستین روزنامه جمهوری اسلامی ایران نیز «جمهوری اسلامی» نام داشت که توسط حزبی به همین نام انتشار یافت و تاکنون نیز چاپ آن ادامه دارد.

جمهوری اسلامی رسانه را مثل سینما -هر چند به عنوان ابزارهای مدرن زاده غرب بود- پذیرفت. در موقع جنگ تحمیلی به دلیل درگیری سران مملکت به جنگ و نبود توسعه فرهنگی و رسانه‌ای‌، تعداد رسانه ‌های مکتوب محدود به کیهان، اطلاعات، رسالت‌، سلام، جمهوری اسلامی و چند مجله مثل کیهان ورزشی و زن روز و مانند این‌ها می‌شد. آن زمان «رسالت» و «سلام» دو قطبی بودند و دیدگاه‌های متفاوت درباره مسایل سیاسی و اقتصادی داشتند. «رسالت» ارگان و نماینده جناح راست سنتی بود و «سلام» هم تریبون چپ سنتی.

در دهه‌ی 70 و بعد از دوران سخت جنگ و سازندگی به دوران رفاه و مصرف‌گرایی رسیدیم که با ایران دیگری مواجه شدیم. این پوست‌اندازی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر روی مطبوعات نیز تاثیر گذاشت. با ساخته شدن پل‌های هوایی و زیرگذرها و خیابان‌های بزرگ و آزادراه‌ها و فروشگاه‌های زنجیره‌ای مطبوعات هم مدرن شدند. البته روزنامه‌هایی مانند کیهان و اطلاعات همچنان در برابر تغییرات تازه و دگردیسی فرهنگی و اجتماعی مقاومت می‌کردند و می کنند که باعث افت تیراژ به ویژه در کیهان شد.

اوایل دهه 70 روزنامه «همشهری» با قطع، تعداد صفحات و لوگوی متفاوت منتشر شد. این روزنامه که متعلق به شهردرای تهران است، آرام آرام دامنه خود را گسترش داد و با ضمیمه‌های مختلف به سراسر ایران نفوذ پیدا کرد و اکنون 12 هزار نیروی کار مستقیم دارد. مدتی بعد روزنامه «ایران» هم با همین شکل و شمایل به عنوان ارگان دولت چاپ و پخش شد.

برخی نشریات ادبی و روشنفکری مثل «آینه» و «کیان» نیز در این سال‌ها چاپ و پخش می‌شد که همین «کیان» و حلقه منسوب به آن که شامل افرادی مثل دکتر «عبئالکریم سروش»، «خسرو تهرانی»، «سعید حجاریان» و امثالهم بودند بنیان‌گذار جنبش دوم خرداد 76 شدند.

دوم خرداد سال 76موج جدید و نقطه عطف دیگری در سپهر رسانه‌ای ایران متولد شد. پس از آمدن آقای خاتمی و مباحث تازه ایشان درباره جامعه مدنی و گفت‌وگوی تمدن‌ها روزنامه‌های بسیار مدرنی به فضای کشور وارد شدند. مثل روزنامه «جامعه» که اولین روزنامه جامعه مدنی ایران با سردبیری آقای «محمود شمس‌الواعظین» و تیم کار کشته و تمام حرفه‌ای او بود. بعد روزنامه‌های دیگری به تبع این روزنامه مشغول فعالیت شدند. مانند «نشاط»، «توس»، «خرداد»، «امروز»، «بهار» و روزنامه‌های دیگر که جهش و انقلاب بزرگی در سپهر رسانه‌ای کشور به شمار می‌رفت. البته گاه برخی از این روزنامه‌ها توقیف می‌شدند و حتی قاضی «سعید مرتضوی» در یک دستور حدود 30 روزنامه را یک شبه توقیف کرد.

می ‌رسیم به اوایل دهه80 که اندک‌اندک اینترنت فراگیر و به سرعت وارد خانه‌های مردم شد. وبلاگ رسانه مدرنی بود، که با آمدن اینترنت در نخستین سال‌های دهه 80 فراگیر شد. جوانان ایرانی به وبلاگ‌نویسی گرایش پیداکرده بودند و مطالب علمی، آموزشی، خبری و سرگرمی را در رسانه شخصی خود -وبلاگ- پخش می‌کردند.

کم‌کم سایت‌های اینترنتی هم آمدند و رسانه‌های مکتوب از قافله عقب افتادند. چرا که رسانه‌های مجازی در کم‌ترین زمان و با بیشترین دقت و خیلی هم ارزان، خبرها و مطالب را انتشارمی‌دادند. روزنامه‌ها برای فروش به شیوه‌ی جدید خبر‌نویسی روی آوردند که استفاده از نرم خبر و بیان بک‌گراند و تنظیم غیرکلاسیک خبر است.

در حال حاضر سایت‌های خبری زیادی داریم. آن‌قدر تعدادشان زیاد شده که در دولت یازدهم به فکر دادن مجوز و پروانه به این سایت‌ها افتادند تا به نوعی تحت کنترل باشند.

در شیوه‌های جدیدتر نیز رسانه کف دستی شده و با نرم‌افزار‌های موبایلی مثل تلگرام خبرها و مطالب در سریع‌ترین زمان ممکن در کف دست ما قرار دارد.

این نکته را همین جا بگویم که در حال حاضر با تعدد رسانه‌های مکتوب و مجازی که داریم، آنچه که اهمیت رسانه را پر‌رنگ‌تر می‌کند، جریان‌سازی است و نه لزوماً تعداد مخاطب. چه بسا رسانه‌ای با تعداد مخاطب کمتر قدرت جریان‌سازی، رضایت‌مندی و اقناع بیشتری دارد. بنابراین مهم‌ تر تلقی می‌شود.

ما در ماجرای «سعید امامی»، تیتر تاریخی روزنامه «سلام» را داشتیم که هر چند باعث توقیف همیشگی این روزنامه شد، ولی جریانی در کشور ایجاد کرد. خود ما هم در مازندنومه بارها با نوشتن سری یادداشت‌هایی باعث ایجاد موج و جریان در استان و حتی کشور شدیم.

 این سیر تطور رسانه در ایران بود که در درون آن نقش و اهمیت رسانه در جامعه ما مستتر بود. اکنون به جایی رسیده‌ایم که رسانه جایگاه ویژه‌ای در زندگی ما پیدا کرده و شده صبحانه و شام ما. سیستم حکومتی ما هم آن را پذیرفته و نظارت و دادگاه ویژه هم دارد.

* رعایت انصاف در برخورد با گفتمان‌های مختلف در حوزه‌ی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی امری ضروری است. رسانه‌های کشور را در این امر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

انصاف، ‌واژه‌ای کلیدی است. ما دو نوع رسانه داریم: «حزبی» و «مستقل». رسانه‌های حزبی متعلق به یک جریان و طیف سیاسی هستند. بنابراین طبیعی است دیدگاه‌های حزبی خودشان را در کار غالب کنند، مانند روزنامه اعتماد ملی یا مردم‌سالاری. بخشی دیگر از این گروه از رسانه‌ها، وابسته به سازمان و ارگان خاصی هستند. مثل روزنامه همشهری که به شهرداری تعلق دارد.

وقتی صحبت از حزب و گرایش سیاسی و حمایت‌های جریان فکری یا سیستم خاص اداری از مطبوعه‌ای است، در برخی مواقع موضع‌گیری‌هایی از سوی آن رسانه اتخاذ می‌شود که به دور از انصاف و در راستای همان تفکرات سیاسی و حمایت‌های خاص است.

مثلاً سیستم صدا و سیمای ما هر عیبی که داشته باشد، روزنامه «جام جم» فقط به تمجید آن می‌پردازد و انتقاد نمی‌کند. همین نقش را روزنامه «ایران» برای دولت‌های مختلف و روزنامه «همشهری» برای شهرداری تهران ایفا می‌کند.

 بعضی مواقع برخی از رسانه‌های وابسته و حزبی این هنر را دارند که در لفافه طرح موضوع کنند که دم خروس وابستگی و دور شدن از مدار انصاف مشخص نشود و این‌گونه حفظ مخاطب کنند. اما گاهی از دایره انصاف خارج می‌شوند. برای مثال شما عملکرد خبرگزاری وابسته «فارس» را درباره حمله افراد خودسر به سفارت عربستان ببینید. به جای تقبیح این عمل ناپسند و غیرقانونی، به افراد و رسانه‌های منتقد داخلی تاخت که به زعم خودش چرا همسو با بیگانگان شده‌اند و سپس به مشابه‌سازی تاریخی روی آوردکه مثلاً در سال 59 سفارت ایران در انگلستان مورد حمله قرار گرفت و الخ!

خب، این رسانه‌های وابسته و حزبی مخاطبان و علاقه‌مندان خاص خود را دارند و مخاطب‌ها با این بی‌انصافی‌ها کنار می‌آیند. اما می‌پردازیم به رسانه‌های مستقل که آیا اصلاً در کشور ما وجود دارند یا خیر؟

 در همه جای دنیا مخصوصاً کشورهای پیشرفته رسانه‌ها‌ی مستقل وجود دارند. ولی در کشورهایی که حکومت دیکتاتوری و توتالیتر دارند یا کشور‌های توسعه‌نیافته، رسانه‌ی مستقل معنا ندارد.

در ایران جرقه‌هایی در این عرصه زده شد. ولی بنا به دلایل مختلفی هیچ‌گاه آرمانی و ایده‌آل نبود. مهم‌ترین دلیل این است که اگر رسانه مستقلی که پشتش به جایی بند نیست، بدون داشتن نهاد و دستگاه پشتیبان، به انعکاس شفاف و بی‌پرده حقیقت‌ها بپردازد و نورافشانی کند، در مظان هجمه و شکایت و توقیف قرار می‌گیرد. بنابراین رسانه‌ها یا باید خود سانسوری کنند، یا به جریان سیاسی و اداری وصل شوند تا بمانند.

از دلایل دیگرمی‌توان به مشکلات مالی و اقتصاد روزنامه اشاره کرد که سبب می‌شود رسانه مستقل و بدون پشتوانه مالی، ضعیف عمل‌ کند و تاثیرگذاری نداشته باشد. بنابراین رسانه مستقل به‌صورت صد درصدی در ایران وجود ندارد و ما در این شرایط انتظار قلم زدن بدون حب و بغض و کاملاً منصفانه را نداریم. هر چند اندک رسانه‌هایی که به‌صورت مستقل و تخصصی اغلب به صورت ماهنامه یا فصلنامه و حتی گاهنامه در ایران کار می‌کنند، بسیار قابل احترام هستند.

نکته دیگر این که مخاطب خودش باید به رسانه مورد علاقه‌اش برسد.

*حال و روز رسانه‌های محلی مازندران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

نکته قابل توجه این است که با این حجم از رسانه‌های فراگیر، ارزان و سریعی که داریم، آیا ضرورت چاپ نشریات مکتوب محلی در استان‌ها وجود دارد یا نه؟

پس از قطع یک درخت چوب در کارخانه به کاغذ تبدیل می‌شود. سپس با این کاغذها روزنامه و هفته‌نامه و نشریات چاپ می‌شوند و بعد هم آن‌ها را دور می‌ریزیم. بنابراین کلاه خود را باید قاضی کنیم که آیا نشریه‌ای که چاپ می‌شود ارزش قطع درخت را دارد یا خیر. برخی از هفته‌نامه‌ها و روزنامه‌ها در استان ما هستند که اگر چاپ نشوند، هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد.

یک نظریه دیگر وجود دارد که می‌گوید اگر بخواهیم به توسعه فرهنگی در استان و منطقه برسیم، نیاز به رسانه داریم. بنابراین باید به جای جمع کردن کلیت کار، در ارتقای کیفی و آموزشی کارکنان رسانه بکوشیم.

 در استان مازندران هفته‌نامه‌ها و روزنامه‌هایی که از دهه‌ها و سال‌های قبل باقی مانده‌اند، به دلیل محدودیت شمارگان، معدود بودن نفرات و شیوه اداره‌ی خانوادگی و رفاقتی، در سال‌های اخیر دچار چالش شدند. پیش‌تر رقابتی در عرصه رسانه در استان ما نبود و مخاطب ناگزیر به انتخاب بود. اما اکنون رسانه‌ها مدرن و متنوع شده‌اند و مخاطب قدرت انتخاب دارد.

 رسانه‌هایی که به شکل کلاسیک و سنتی اداره می‌شوند، با توجه به داشتن تمکن و پشتوانه مالی و سرمایه و داشته‌های قبلی خود، با کیفیت نامطلوب فنی و محتوایی به کار خود ادامه می‌دهند. خروجی این رسانه‌ها نه تنها مردم، بلکه خود آن‌ها را اقناع نمی‌کند. این جماعت صرفاً نشریه‌شان را به چاپ می‌رسانند که مجوز آن‌ها باطل نشود. در این فضای بد مطبوعاتی استان رسانه‌های معدودی هم هستند که تولید محورند و کادر به نسبت حرفه‌ای دارند.

 همان‌طور که گفتم رسانه‌های مکتوب استان مازندران وضعیت خوبی ندارند. تیراژ برخی از آن‌ها به 500 نسخه هم نمی‌رسد و این تعداد را رایگان در ادارات پخش می‌کنند و تک فروشی ندارند.

عمده مشکلی که این نشریات دارند آموزش ندیدن خبرنگاران و کادرشان است. در این میان سایت‌های خبری از وضعیت بهتری نسبت به رسانه‌های مکتوب برخوردارند.

می‌توان گفت رسانه‌های محلی غالباً اخبار رسانه‌های مجازی کشور را بدون هیچ تغییری بازنشر می‌کنند و به جای این‌که رسانه‌ی تولیدگرا باشند، به رسانه‌ای مصرفی بدل شده‌اند.

درباره بحث مالی و نچرخیدن چرخ اقتصاد نشریه باید بگویم برخی از رسانه‌ها به بهانه نبود درآمد مناسب و نداشتن خبرنگار مصرف‌گرا هستند. اما این مشکل را می‌توان با ارائه کار خوب از لحاظ صفحه‌آرایی و محتوایی و تولیدمحور کردن و روزنامه‌نگاری متهورانه حل کرد. یعنی شما نشریه‌تان را کیفی کن، آن‌گاه مخاطب پیدا خواهد شد و اقتصاد نشر سودده می‌شود.

اشکال اساسی و اصلی ما مدیریت رسانه است. در مازندران مدیری که در این حوزه رزومه و تجربه و تخصص داشته باشد و رو به جلو حرکت کند یا کم داریم یا اصلاً نداریم. اگر مدیر رسانه‌ای بتواند تیم تشکیل و گروه را آموزش دهد، مطالب آن‌ها را ویرایش کند، تیتر و سوتیتر و سایر اجزای مطلب را خوب و درست انتخاب کند، به‌ روز باشد و در مجموع حرفه‌ای عمل کند، در مدت کوتاهی این رسانه دیده شده و به رسانه جریان‌ساز مبدل می‌شود.

*در فضایی که برخی فیلترها امکان طرح برخی از مطالب در حوزه‌ی سیاسی، اجتماعی، دینی و فرهنگی را با مشکل مواجه می‌کند، طنز  تا چه اندازه می‌تواند ابزاری کارا برای طرح این مسائل باشد؟

اگر نظر شما را بپذیریم پس چرا بسیاری از طنزنویسان و کاریکاتوریست‌ها، به ویژه بعد از دوم خرداد به زندان افتادند؟ مگر این‌ها نمی‌خواستند برخی واقعیت‌ها را در قالب طنز و کارتون عرضه کنند تا خطری متحمل آن‌ها نباشد؟

گاهی جامعه و فضای سیاسی حاکم بر کشور، ظرفیت پذیرفتن حتی طنز و جوک را هم ندارد. بنابراین ما باید یک اصل کلی را به عنوان روزنامه‌نگار مد نظر داشته باشیم. این‌که روزنامه‌نگاری کاری بسیار سخت و حرکت روی لبه تیغ است. ما باید هم خوب بنویسیم و هم خوب جا خالی بدهیم. یعنی به گونه‌ای بنویسیم که در عین جسارت و شفافیت یا طنزآمیز بودن، اخطار نگیریم. به عبارتی هم هوای مخاطب را داشته باشیم و هم هوای افراد همیشه شاکی ومدعی‌العموم را.

ما در کارمان یک سری مرزهای نادیدنی سانسور داریم. گاه گداری این مرزها نزدیک و گاهی دور می‌شوند. اما وجود دارند.

خبرنگار، کارتونیست و طنز‌نویس همه در سپهر رسانه‌‌ای ایران، در معرض تهدید و اخراج و زندان هستند. هیچ کس مصون از حادثه نیست. حتی اگرصحفه‌آرا و تایپیست باشد. مثل اتفاقی که سال 1391 برای روزنامه «وارش» افتاد و مطلبی که یکی از کارکنان و نه لزوماً خبرنگار آن نشریه درباره «عماد رام» آماده کرد و آن گرفتاری‌ها ایجاد شد.

فرمول کلی این است که در قالب طنز و کارتون بتوانیم برخی حرف‌های جدی را بزنیم. پایین بودن سعه صدر و آستانه تحمل ایرانیان در پذیرفتن نقدهای جدی منجر به افزایش تولید جوک و طنز می‌شود. اما در فضای مطبوعاتی اتفاقاً به این شیوه‌ی انتقاد بسیار حساس هستند. بنابراین روزنامه‌نگار و طنز‌نویس مطبوعاتی باید خط قرمزها را دقیقاً بشناسد. به عنوان مثال موقع انتخابات فضا گل‌آلود و غیرشفاف می‌شود و حجمی از انتقادات و شکایات و تهدیدها از رسانه‌ها در این ایام اتفاق می‌افتد.

*توضیحی مختصری پیرامون طنز و طنز نویسی در مطبوعات و رسانه‌های ایران بدهید.

 در ایران یک دسته‌بندی به این شکل می‌توان انجام داد: رسانه‌های طنز پیش از انقلاب و پس از انقلاب.

مهمترین رسانه طنز پیش ازانقلاب نشریه‌ای به اسم «توفیق» بود که طنز انتقادی و اجتماعی و سیاسی داشت. بسیاری از کسانی که بعدها وارد حیطه طنز شدند مثل «عمران صلاحی»، «پرویز شاپور» و «صابری فومنی» همه از مکتب «توفیق» بیرون آمدند.

اوایل انقلاب یک سری نشریات طنز داشتیم که با کیفیت پایین اول انقلابی منتشر می‌شدند. مثل «ملانصرالدین»، «مش حسن» و «جیغ و داد» که در قالب طنز و یکی دوصفحه‌ای بودند. البته همان موقع روزنامه‌هایی مثل جمهوری اسلامی و بامداد هم ستون طنز داشتند. بنابراین اوایل انقلاب با وجود گیر و دار و زد و خورد‌های جریانات سیاسی، طنز وجود داشت.

اوایل دهه 60 هفته‌نامه «گل‌آقا» آغاز به کار کرد. مرحوم صابری فومنی برخی از قدیمی‌های «توفیق» را جمع کرد و یک تیم قوی از با تجربه‌ها ساخت. «گل‌آقا» بعدها که جا افتاد موسسه‌ای تاسیس کرد و سالنامه و ماهنامه ویژه کودکان را هم انتشار داد.

«گل‌آقا» نشریه‌ای بود که همه جریان‌های سیاسی کشور با آن مخالفتی نداشتند و مسئولان اگر «دو کلمه حرف حساب» مرحوم صابری فومنی را گوش نمی‌دادند، انذار و تهدید هم نمی‌کردند.

در روی جلد «گل‌آقا» کاریکاتور همه، از معاون اول ریس‌جمهوری گرفته تا وزیران مختلف و شخصیت‌های سیاسی نقش می‌بست. هیچ‌گاه مورد اعتراض قرار نگرفت. این نشریه تاثیر بسزایی در پرورش نسل جدید طنزنویسی در کشور و تلطیف فضای نقد و نقادی و سیاست ورزی داشت.

حدود 10سال پس از «گل‌آقا» مجله‌ای به نام «طنز و کاریکاتور» به مدیر مسئولی و سردبیری آقای «جواد علیزاده» با یک تیم جوان در کنار با تجربه‌هایی مثل «بهمن عبدی» شروع به کار کرد. علیزاده علاوه بر این‌که خود کاریکاتوریست مطرحی است، مدیر رسانه‌ای خوبی بود و توانست مجله را با تک‌فروشی سال‌ها اداره کند. بسیاری از طنز‌نویسان و کارتونیست‌های کنونی مثل «کیارش زندی»، «کلانتری»، «علی درخشی»، «سوشیانس شجاعی‌فر»، «ابوالقاسم فقیری» و «شهرام شهیدی» همه از مکتب «جواد علیزاده» و مجله طنز و کاریکاتور برخاسته‌اند که اکنون در «خط خطی»، «بی‌قانون»، ستون‌های طنز روزنامه‌های مختلف مثل آرمان، اعتماد و شهروند مشغول به کار هستند. خود من نیز در دهه 70 با این نشریات همکاری می‌کردم و طنز می‌نوشتم.

 روزنامه جامعه که نیمه دوم دهه 70 چاپ شد، نخستین روزنامه‌ای بود که در صفحه اول خود کاریکاتور درج کرد. بنابراین کاریکاتور از یک هنر درجه2 و صفحه داخلی، به درجه‌ی یک و طرح اول روزنامه ارتقا یافت.

همان موقع ستون طنز روزنامه‌ها به راه افتاد و طنزنویسانی مثل «ابراهیم نبوی»، «ابراهیم افشار»، «ابراهیم رها»، «رضا رفیع» و «ابوالفضل زرویی نصرآباد» ستون‌هایی را در روزنامه‌ها به طنز اختصاص دادند.

از سویی دیگر در حوزه‌ی هنری دفتر طنز قوام یافت و از آن پس چندین کتاب طنز چاپ شد. جلسات ثابت شعر‌خوانی طنز به نام «در حلقه رندان» هم در سال‌های بعد برگزار شد.

در حال حاضر بیشتر روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها ستون طنز و کاریکاتور دارند. حتی برخی سایت‌ها نیز صفحه‌ی طنز و کاریکاتور دارند. روزنامه «قانون» 4 صفحه طنز به اسم «بی‌قانون» دارد که روزانه منتشر می‌شود.

 ختم کلام این‌که اگر مهم‌ترین بخش یک روزنامه، سرمقاله باشد و سرمقاله را یک کشور فرض کنیم، پایتخت این کشور ستون طنز است. خیلی‌ها روزنامه را که در دست می‌گیرند، ابتدا سراغ ستون طنز آن می‌روند.

*به نظر شما مشکلات و موانع حوزه طنز چه عواملی هستند؟

مشکلات این حوزه کلی است. یک بخش نبود ظرفیت‌ها است. ظرفیت طنزپذیری جامعه کم است. به عنوان مثال به خاطر گویش در یک نمایش و سریال طنز در تلویزیون با اعتراضات شدید برخی مردم مواجه می‌شویم. یا نبود انتقاد‌پذیری در برخی اصناف که فکر می‌کنند در آن سریال یا فیلم به شغل‌شان توهین شد.

یک مشکل دیگر سیاسی است. این‌که طنز از چه ظرفی بیرون بیاید خیلی مهم است. به عنوان مثال روزنامه «کیهان» که اصولگرای تندرو است، مجاز است شوخی و جدی به هرکس بتازد و از گل نازک‌تر نشوند. اما اگر یک طنز ساده در یک روزنامه‌ی اصلاح‌طلب به چاپ برسد با واکنش‌ها و بیانیه‌های تند مواجه شده و منجر به توقیف روزنامه می‌شود. به عنوان مثال روزنامه «شرق» با چاپ کاریکاتور «چشم بند» که رزمنده‌ها پشت همدیگر ایستاده بودند و چشم همدیگر را می‌ بستند، دچار دردسرهایی شد.

مشکل سوم بحث آموزش است. برخی از افراد که در این حیطه فعالیت می‌کنند. آموزش مناسب ندیده‌اند. پیشنهاد من به این افراد خواندن آثار طنز‌نویسان کلاسیک و معاصر داخل و خارج از کشور، همچنین مطالعه کتاب‌های مربوط به ابزار، لوازم و اصول و اسلوب طنزنویسی است. یکی از سخت‌ترین ژانرهای ادبی طنز است. مخصوصاً در جامعه‌ای که ما هستیم و مردم سخت می‌خندند و مرتب با غصه‌ها و غم‌ها و گرفتاری‌های‌شان دم‌خور هستند. به قول معروف «طنز را باید جدی گرفت و سرسری از کنار آن نگذشت.»

 



    ©2013 APG.ir