لیلا هستم و دلتنگ!
در ورودی خانه سالمندان، زنی با روسری زرد ایستاده، وضعیت جسمی به ظاهر بهتری نسبت به دیگر افرادی دارد که در این محل نگهداری میشوند. نامش "لیلا" است. میگوید «اسمم رو بنویس که یادت نره» اسمش را مینویسم تا خیالش راحت شود. گریه میکند و ادامه میدهد: «دلتنگ هستیم».
مازندنومه؛ سرویس مهرورزان، کلثوم فلاحی: در این روزهای عیدانه، همراه با باران بهاری، هر یک از ما در جمع گرم خانواده، به فکر دید و بازدیدهای نوروزی هستیم. کفش و کلاه میکنیم و از دیدار با این فامیل و آشنا به ملاقات با آن یکی میرویم و عید میگذرانیم. غافل از اینکه دست روزگار، شرایط دیگری را برای برخی رقم زده است.
در همین نزدیکی ما، در خیابانی نزدیک به میدان مرکزی شهر، خانهای قرار دارد و سالمندانی در این مرکز نگهداری میشوند، افرادی که روزی عزیزانی داشتند و عزیزان کسی بودند و امروز در فضایی دور از فرزند و اقدام خود، نگهداری میشوند.
احمد حسینزادگان، فرماندار ساری، دیروز به دیدار پدران و مادرانی رفت که چشمانتظار فرزندان خود هستند.
در ورودی خانه سالمندان، زنی با روسری زرد ایستاده، وضعیت جسمی به ظاهر بهتری نسبت به دیگر افرادی دارد که در این محل نگهداری میشوند. نامش "لیلا" است. میگوید «اسمم رو بنویس که یادت نره» اسمش را مینویسم تا خیالش راحت شود. گریه میکند و ادامه میدهد: «دلتنگ هستیم» لیلایی که روزی مجنونی داشته، امروز در خانه سالمندان -تنها- روزگار می گذراند.
دیگری فکر میکنم از اقوامش هستیم، پیرزن به فرماندار میگوید: «ته مه خرزایی!»
منتظر هستند. از فرزند گرفته تا خواهرزاده و برادرزاده. اما کسی به ملاقات شان نیامده است.
دو پیرمرد دیگر در این مرکز نگهداری میشوند که روزی کارخانهدار بودند. امروز اما کسی نگهداری از آنها را بر عهده نمیگیرد، فرزندانی که یا در کشور نیستند و یا اینکه پذیرای پدر و مادر سالمند و بیمار نمیشوند.
پیرزن دیگری با دیدن ما، زیر گریه میزند، گریهای بیصدا و بسیار شکننده.
عید است و منتظر هستند کسی به دیدار آنها برود اما جز کارکنان مرکز نگهداری سالمندان، فرد دیگری آنجا نیست.
- جمعه 6 فروردين 1395-23:47
اقاي فرماندار تشكر از اين احساس شما.هيچ ميدوني در بخشهاي ديگه هم بايد آستين همت بالا بزني.وضع آب شرب ساري رو درياب.مديري كه در اوج تعطيلات و ازدحام مسافر مسافرت ........ رو به مردم ترجيح ميدهد به درد دولت تدبير ميخوره.اين شرايط بايستي با تدبير تغيير كنه
- پنجشنبه 5 فروردين 1395-3:15
افسوس براى فرزندانيكه به بهانهاى مختلف پدر و مادران را به حال خود رها ميكنند. شما كه بچه بوديد همين پدران و مادران حاضر نبودند دماغتون خونى بياد شماها در دوران بچگى نياز به اين فرشتگان مهربان داشتيد اگر شما تب ميكرد اين فرشتگان حاضر بودند خودشون بميرن ولى شما سالم باشيد حالا شماها بزرگ شديد وآن فرشته ها پير شدند گذشته خودتون فراموش كرديد. حالا اين فرشته مثل دوران بچگى شماشده كه نياز به شما دارند غيرت و شرافت و انسانيت شما فرزندان كجارفته به خودتون بيائيد. خداى نكرده همين گذر زمان براى شما درانتظار خواهد.